گزیده سرمقاله ها و مهمترین عناوین روزنامه های صبح امروز چهارشنبه 27 بهمن‌ماه بدین شرح است.....
 
 
ایران :
رئیس جمهور: هدفمندی یارانه‌ها تجلی ظرفیت‌های عظیم ملت ایران است
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی کشور: اجرای سراسری طرح زوج و فرد پایتخت منتفی شد
رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس جمهور ترکیه و هیئت همراه، ایران با دخالت طرف‌های خارجی در مصر مخالف است

تفاهم:
وزیر مسکن و شهرسازی: بافت‌های فرسوده با شعار احیا نمی‌شود
بورس نفت ایران تا 12 فروردین راه‌اندازی می‌شود
مرگ زودرس 850 میلیون اسکناس در سال
وزیر آموزش و پرورش خبر داد: راه‌اندازی 500 مدرسه ورزش

جام جم :
رهبر معظم انقلاب: انگلیس عامل اصلی تفرقه است
مجلس خواستار محاکمه سران فتنه شد
کیمیایی، مهرجویی و فرهادی؛ شکارچیان اصلی سیمرغ‌ها

جوان:
همزمان با راه‌اندازی صفحه توئیتر فارسی؛ کلینتون: با مخالفان جمهوری اسلامی در تماس مستقیم هستیم
پیکر دانشجوی بسیجی شهید صانعی‌ ژاله امروز تشییع می‌شود
احمدی‌نژاد در دیدار حامیان مردم غزه: دنیا می‌داند رژیم صهیونیستی ماندگار نیست

حمایت:
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس جمهور ترکیه: مهمترین موضوع دنیای اسلام حفظ و تقویت امت اسلامی است
ارایه سبد کالای 77 هزار تومانی به کارمندان
عرفان‌های دروغین در کمین دانش‌آموزان
محکومیت گسترده حوادث 25 بهمن؛ نمایندگان مجلس خواستار مجازات مسببان و عاملان شدند
 
خبر:
رهبر انقلاب: انگلیس عامل اختلاف میان مسلمانان است
لاریجانی: سران فتنه در دام آمریکا افتاده‌اند
کرش پشیمان شد

دنیای اقتصاد:
استاندار تهران: 27 برنامه سبک سازی تهران
ممنوعیت عرضه دلار آزاد در صرافی‌ها؟
فروش 320 هزار سکه یک گرمی در 10 روز
 
شرق:
واکنش مجلس به وقایع 25 بهمن
نمایندگان مجلس تصویب کردند؛ مجازات قضات در صورت خروج از بی‌طرفی
استقبال گرم "فجر" و "برلین" از فرهادی
 
فرهیختگان:
در پیام رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به همایش مدیران فرهنگی عنوان شد: دانشگاه آزاد اسلامی پیشگام فعالیت‌های فرهنگی دیگر دانشگاه‌ها
چین دومین قدرت اقتصادی جهان شد
دستور لاریجانی به روسای کمیسیون مجلس در پی حوادث 25 بهمن: با تشکیل کمیته‌ای جریان ضدانقلاب را شناسایی کنید

قدس:
با محکوم کردن اغتشاشات 25 بهمن انجام شد؛ قیام مجلس علیه فتنه گران
رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس جمهور ترکیه: انگلیسی عامل اصلی ایجاد اختلاف میان مسلمانان است
نشست اضطراری مسئولان برای لکه نفتی بزرگ بندر دیلم

کیهان:
ولی امر مسلمین در دیدار رئیس جمهور ترکیه: جهان اسلام اکنون با اقتدار ایفای نقش کند
صدها شخصیت سیاسی و دانشگاهی لیبی خواستار برکناری قذافی شدند
جنگ و گریز خیابانی در منامه علیه حاکم بحرین

همشهری:
رهبر معظم انقلاب در دیدار عبدالله گل: آمریکا به دنبال مصادره حرکت مصر است
نمایندگان مردم اغتشاشات روز 25 بهمن را محکوم کردند
از 15 اسفندماه آغاز می‌شود؛ آغاز دور جدید نام نویسی یارانه نقدی



گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز:

جام جم

«محاکمه در قاب مصلحت» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌‌خوانید:
از همان نخستین روزهای پس از انتخابات باشکوه سال 88، موضوع محاکمه بازی خوردگان اصلی یا همان سران فتنه مورد توقع بود و با توجه به قانون‌شکنی‌های مستمر، هزینه‌های سنگین وارد شده به مردم و نظام، هماهنگی کامل با بیگانگان، ایجاد ناامنی و ده‌ها دلیل دیگر این توقع روز به روز افزایش یافت تا جایی که نمایندگان مردم روز گذشته در خانه ملت خواستار اعدام این افراد شدند.

قوه قضاییه در مقابل همه این فشارها ضمن تصریح به محاکمه این افراد با کلید واژه «مصلحت» تاکنون به این اقدام دست نزده است. واقعیت این است که اگر قرار بود مُرّقانون ملاک عمل باشد کوچک‌ترین تردیدی در محاکمه این افراد نبوده و نیست و همچنین تردیدی وجود ندارد که مجازات این افراد سنگین و شدید باید باشد هر چند هیچ مجازاتی در این دنیا کیفر واقعی این بازیچه‌ها نخواهد بود.

با توجه به بداهت این مسأله، این پرسش جدّی است که چرا قانون اجرا نمی‌شود؟ پاسخ این سؤال علتی را جستجو می‌کند که اهمیتش از اجرای قانون بیشتر باشد و همین است که باز هم کلید واژه «مصلحت» را به تکرار می‌کشاند. این مصلحت چیست که از اجرای قانون مهم‌تر است؟ در این باره نکات زیر به اختصار در خور توجه است.

1) عدم محاکمه این افراد تاکنون، به معنای منتفی شدن محاکمه این افراد نبوده و نیست و هرگاه علت تأخیر در محاکمه برطرف شود محاکمه می‌تواند انجام شود و این افراد به مجازات برسند هر چند می‌توان این گزینه را هم تصور کرد که این افراد به عنوان «عبرت» بمانند و محاکمه نشوند.
2) ممکن است عده‌ای گمان کنند نگرانی از واکنش به محاکمه سران فتنه و مجازات آنان موجب این تأخیر شده است. این گمانه شاید در اوج فتنه سال گذشته می‌توانست تا حدی و در نظر بعضی موضوعیت داشته باشد اما حداقل از حماسه 9 دی سال گذشته به این طرف و با توجه به افت شدید جایگاه این افراد نزد افکار عمومی این گمانه دیگر مطرح نبوده است.

امروز دنیا و حتی حامیان کینه توز آنها هم فهمیده‌اند محاکمه این افراد در داخل واکنش نگران‌کننده‌ای برای نظام مردمی ایران نخواهد داشت. نگاهی به وقایع 25 بهمن که با بسیج مجدد تمام توان داخلی و حمایت‌های خارجی با آن فضاحت صورت گرفت این ادعا را ثابت می‌کند. وقایعی که صرفاً به مدد بزرگ‌نمایی رسانه‌های نظام سلطه بازتاب پیدا کرد و تجمعاتی چند ده نفره و پراکنده با شارلاتانیزم رسانه‌ای همردیف خیزش مردمی و میلیونی مصر و تونس معرفی شد.
یک‌بار دیگر توجه به این نکته لازم است که سران فتنه، امروز به نوعی در حمایت نظام هستند و اگر حفاظت آنها توسط نظام برداشته شود، معلوم نیست چه بر سر آنها خواهد آمد، حتی از سوی به اصطلاح دوستانشان و از باب پیراهن عثمان!


خراسان

«رنجنامه ای خطاب به آقای موسوی» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید:
می توان ساکت و خاموش بود، می توان عافیت طلب و منفعل بود، می توان کنار نشست و تنها تماشاچی و نظاره گر بود، می توان دل بر درک حقایق و چشم بر دیدن واقعیت ها بست، می توان تنها شاهد گذر ایام بود و نامش را گذاشت زندگی، می توان در حاشیه نشست و هیچ نقشی در متن و بطن جامعه نداشت، حتی می توان شاهد سر بریدن عصاره همه فضیلت ها و اوج انسانیت و آزادگی در کربلا بود و به بهانه های گوناگون باز هم تنها تماشاچی و نظاره گر بود همان طور که در طول تاریخ عده ای چنین بوده اند، هستند و خواهند بود.

اما قضاوت وجدان های بیدار، قضاوت تاریخ و جوامع انسانی درباره این گونه افراد چه خواهد بود؟ پاسخ کاملا روشن است و مهم تر این که در فردای قیامت و به گاه حسابرسی در محضر آفریدگار هستی که تمامی درهای انکار و توجیه بسته است چه می توان کرد؟ چگونه می توان قلمی به امانت از مردم و خدای مردم در دست داشت و لااقل به اندازه فهم و بضاعت درباره آن چه در دنیا و خصوصا جامعه می گذرد چیزی ننوشت و به وظیفه ذاتی خود عمل نکرد؟ جز آن گاه که هیچ اثری در گفته و نوشته خود نیابی یا این که به هر بهانه ای از گفتن و نوشتن بازداشته شوی.

پس امروز با توسل به حق و امید به این که قلمم ره به خطا نبرد بلکه بر طریق صواب باشد، باز هم در حد توان و بضاعت بسیار اندک خود نکات و سوالاتی را درباره مسائل روز کشور از طرف خود به عنوان یک روزنامه نگار و از طرف لااقل بخشی از افکار عمومی جامعه مطرح می کنم و مخاطب اصلی این سوالات شخص آقای مهندس موسوی، یکی از کاندیداهای مطرح دهمین دوره ریاست جمهوری ایران است، و مسلم این که وی نیز در صورت تمایل به هر نحوی که صلاح بداند، محق به پاسخ دادن است.

1- آیا شما با شعارها و طرح مسائلی با مضامین هر چه بیشتر نهادینه کردن مبانی «جمهوری اسلامی» و تحکیم و تعقیب خط امام عزیز و معمار بزرگ انقلاب و نظام اسلامی و هم چنین حمایت از قانون اساسی و پی گیری مطالبات مردم و اصلاح هرچه بیشتر امور، در قالب قانون و مراجع قانونی وارد عرصه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی نشدید؟ و آیا قبول دارید که بخش اساسی و اعظم رای بسیار قابل توجه 14 میلیون نفر از مردم عزیز کشورمان به شما به خاطر این مواضع و سابقه نخست وزیری شما در زمان حضرت امام و هم چنین حمایت برخی از گروه ها و جریان و اشخاص وفادار و معتقد به امام، انقلاب، قانون اساسی، «جمهوری اسلامی» ولایت فقیه و رهبری بود؟

اگر قبول دارید؟ پس چرا وقتی بحث «تقلب» که حرف هایی از آن حتی پیش از انتخابات مطرح شده بود را پس از اعلام نتایج آراء به صورت گسترده مطرح کردید، اما هیچ کدام از راه های قانونی پی گیری اعتراض خود را از طریق همان مراجع قانونی که حضور شما و دیگر کاندیداها را در انتخابات میسر و قانونی اعلام کردند، پی گیری نکردید؟ و حتی آن هنگام که رهبری با سعه صدر در جلسه ای طولانی تمامی صحبت های صریح نمایندگان شما و دیگر کاندیداها را شنیدند و آن گاه که فرصت به پایان رسید و رهبری با استفاده از حکم ولایی، آن مهلت را تمدید کردند تا شاید شما لااقل از این فرصت استثنایی استفاده کنید و به بازشماری تعدادی از صندوق های آراء در حضور نمایندگان تمامی کاندیداها رضایت دهید، هم چنان بر حرف خود اصرار ورزیدید و به هیچ چیز جز تهییج و تحریک هواداران خود برای حضور در خیابان ها و اعتراض به آن چه شما «تقلب گسترده» نام گذاشتید رضایت ندادید؟

گرچه براساس گزارش ها «تخلف انتخاباتی» در برخی حوزه ها و حتی «تقلب» جزئی در برخی صندوق ها را نباید و نمی توان انکار کرد اما حتی اگر در بدبینانه ترین حالت تخلف و یا تقلب چند صدهزاری و یا حتی به فرض محال تقلب یک یا دو میلیونی را با وجود هزاران ناظر معتمد مردم و حضور نمایندگان نامزدها در تمامی حوزه ها و بر سر تمامی صندوق ها را محتمل بدانیم!! آیا می توان واقعیت روشن تر از آفتاب اختلاف 10میلیون نفری آراء شما و رقیب اصلی تان را نادیده گرفت؟
با این حال پس چرا باز هم بر تحریک و تهییج هواداران خود برای حضور در خیابان ها اصرار کردید؟ به نظر شما آیا دعوت و تحریک شما و به دنبال آن حضور ده ها هزار نفری مردم تهران (جایی که به واقع و به دلایل گوناگون بیشترین آراء شما در آن جا متمرکز بود) به تحکیم جمهوری اسلامی، خط امام و رهبری و مردم سالاری دینی و تحکیم جایگاه مراجع و علمای دینی که پیش از انتخابات به ملاقات آنان رفته بودید کمک کرد؟

آیا آن ماجرا و حوادث باعث ارتقای بیشتر جایگاه جمهوری اسلامی در منطقه و جهان شد یا...؟

آیا آن حوادث دل دوستداران و دلبستگان به تنها نظام و حاکمیتی که بر مبنای آموزه های اسلام ناب محمدی و به خواست ملت بزرگ ایران تشکیل شده را شاد کرد و امیدها را در دل مردم مظلوم جهان روشن تر کرد؟ یا متاسفانه موجی از شادی و سرور در دل بدخواهان و دشمنان ایران زمین و انقلاب اسلامی پدید آورد؟ و در مقابل دل دوستان و دلبستگان به انقلاب مردم ایران را پرخون کرد؟
آیا کشته شدن چند نفر در پایتخت در جریان آن ماجراها، نتیجه نامبارک اصرار و لجبازی شما به اعتراض های خیابانی و ناکارآمدی عملکرد نادرست تنی چند از نیروهای انتظامی نبود؟


کیهان

«الو 125 ؟» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید:
تصویرها معمولا نماد و نشانه اند. دلالت می کنند و راوی هویت هستند. مثل آن تصویری که عکس فرعون مصر را برداشتند و جای آن قاب «الله»(جل جلاله) را گذاشتند. یا آن تصویر که انقلابیون مصر در صف نماز جماعت ایستادند و سر به سجده شکر بر زمین نهادند. یا مثل همین 22 بهمن 1389 خودمان که در آینه انتفاضه مصر تابید و فجر در فجر شد از انطباق آینه ملت ها با هم. 22 بهمن هم امتداد میدان امام حسین(ع) تا انقلاب و آزادی یک قاب بزرگ بیش نبود از دریای خروشانی که موج برمی داشت و از این بزرگراه به خیابان های اطراف سرریز می شد.

روز دوشنبه 25 بهمن نیز یک تصویر فانتزی تبدیل به نماد و نشانه شد تا دلالت کند بر تمامیت ستادی که قرار بود در این روز جریانی را طراحی کند و به صحنه آورد. این تصویر نماد شد چون برپاکنندگان نمایش 25 بهمن از صبح تا بعدازظهر همان روز بر نماد و نشانه بودن آن- از سر قحطی تصویر و سوژه- اصرار داشتند. روز هم که به سر آمد، همان تصویر تنها جلوه واقعی خیالی بود که کارگردانان به مدت یک هفته در آن دمیده و فربه کرده بودند. آن تصویر، عکس مبهم مردی است که از جرثقیلی مرتفع و چند ده متری بالا رفته، از اتاقک کنترل گذشته، به نوک بازوی جرثقیل رسیده و آنجا متوقف شده است. چند ساعت بعد معلوم شد مقداری پول و مصرف مخدر توهم زا او را به این مخمصه کشانده است. همان ماهواره ها و شبکه های مجازی که «اسب تروای 2 »را به نام انتفاضه مصر و تونس و به کام اسرائیل و آمریکا از یک هفته پیشتر راه انداخته بودند، تنها تصویر به روزی که از سرنوشت و مقصد دومین درازگوش تروا ارائه کردند، همین تصویر بود؛ بر بلندای جرثقیل و بر نوک بازوی آن! زبان بسته پشیمان!

از آنجا که قیافه آقای ایکس در این تصویر سمبلیک پیدا نیست، می توان عکس را به عنوان یک معما مطرح کرد و چهره ها و قیافه های متعددی را که در سناریوی تروای2 کارگردانی و نقش آفرینی کرده اند، جای چهره آن مرد تصور کرد. توهم، توهم است چه از نشئگی و «اکس» باشد و چه ناشی از جاه طلبی یا فریب اطلاعاتی. مهم این است که وقتی نشئگی از سر پرید و طرف خود را بر بلندای جرثقیل چند ده متری ساختمانی و بر نوک بازوی گردان و لرزان آن دید، چه حس و حالی داشته باشد. لابد ناظران کنجکاو تصور کرده اند که او می خواهد با آن نوار سبز خودکشی کند و قهرمان شود! اما او دنبال تاجیان آتش نشانی می گردد تا پایین بیاورندش و به این ترس لعنتی از ارتفاع پایان دهند. مأموران امداد ساعتی بعد به دادش رسیدند و به کابوس وی خاتمه دادند. اما دیگرانی که با او از جرثقیل توهم بالا رفتند و بر نوک یکی از شاخه های آن آویزان مانده اند چه؟ کسی می تواند آنها را نجات دهد؟

صورت آقای ایکس در این تصویر سمبلیک پیدا نیست و می شود قیافه همه سناریونویسان و کارگردانان و نقش آفرینان را جای صورت وی گذاشت. چه کسانی؟ مثلا قیافه پت و مت هایی که پای نامه دیکته شده کذایی برای راهپیمایی را امضا کردند و پروژه تروای2 را کلید زدند. همان دو نفری که به اسم درخواست مجوز راهپیمایی اعلام همبستگی با ملت مصر، چرخ ارابه تروا برای سرویس های جاسوسی اسرائیل و آمریکا و انگلیس شدند شاید که آشوب تازه ای را کلید بزنند. دو ورشکسته به تقصیری که گویا مانند «برسیسا» اراده شان روی اراده شیطان قفل شده و مجبورند لحظه هلاکت نیز- به احتمال نجات- ابرو پایین آورند و او را تعظیم کنند.

آیا وضعیت این دو بهتر از آن آدم تعطیل العقلی است که بخت یارش بود و مأموران امداد آتش نشانی به دادش رسیدند؟ یاغیان شاخ شکسته ای که نوک جرثقیل لجاجت و تکبر ایستاده اند و آرزو می کنند که این جرثقیل، جرثقیل کوتاهتری برای به دار کشیدنشان بود و به این کابوس پایان می داد. مگر لجاجت، در خردسوزی کم از «روانگردان» و «مخدر» دارد؟ مگر کم بوده اند لجوجانی چون ابولهب و ابوجهل که با سر تا قعر دوزخ سقوط کردند و حاضر نشدند به وسعت «حق» در آیند؟ این کلام حکیمانه از امیرمؤمنان است که «اللجاجه تسلّ الرأی. لجاجت، اندیشه و تدبیر را تباه می سازد» (نهج البلاغه، حکمت 179). و این حکمت نیز از زبان آن حضرت جاری شده که «قد اضاء الصبح لذی عینین. همانا صبح روشن است برای کسی که دو چشم بینا دارد» (حکمت 169). نخوت و لجاجت آدمی را چندان کور می کند که روز روشن را انکار کند یا خاک بر آفتاب بپاشد، شاید که از فروغ آن بکاهد.

چشم از نوک جرثقیل برندارید. صورت های دیگری نیز از آن بالا هویداست. مثلا همین هیلاری خانم کلینتون که خیال کرد با مخدر توهم زایی به اسم تویتر و فیس بوک و شبکه مجازی می توان جنبش سرهم کرد. خیال کرده بود اینجا هم گرجستان و اوکراین و اروپای شرقی است. باورش شده بود- یا مجبور شده باور کند- که سر کوچه آش می دهند. روز 41 فوریه (52 بهمن ) صفحه ویژه وزارت خارجه فخیمه آمریکا در تویتر راه اندازی شد و طبق معمول، این خبر بر بوق رسانه ها رفت که وزارتخانه متبوع خانم کلینتون از مدیران تویتر خواسته عملیات به روز رسانی را به خاطر مسئله مهم ایران و راهپیمایی 52 بهمن به تأخیر بیندازند. و در آن وزارت عریض و طویل یا در مجموعه پرهزینه سازمان اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا گویا قحطی خرد آمده بود که یکی از آن میان نگفت عزیز من هر گردی که گردو نیست. کسی نگفت که میخ در پریز فرو بردن، شاید بازی مهیجی باشد اما این بازی را دو بار نمی شود تکرار کرد. وقتی زدی شبکه مجازی را تا هفت پشت سوزاندی و آتش آن را به جان سازمان آشوب انداختی، دیگر از دست هیچ آتش نشانی کاری برنمی آید.


جمهوری اسلامی

«تلاش آمریکا برای مهار تدریجی قیام ملت‌های عرب» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید:
روند تحولات مصر همچنان در کانون توجهات شبکه‌های خبری جهان قرار دارد. در عین حال، که علیرغم سقوط مبارک، با جایگزینی نظامیان حاکم به جای وی، عملاً تغییر محسوسی در ساختار قدرت صورت نگرفته است. ژنرال محمد حسین طنطاوی وزیر دفاع و فرمانده نیروهای مسلح مصر از موضع ریاست شورای عالی نظامی، جایگزین مبارک شده و حتی "احمد شفیق" نخست‌وزیر موقت نیز رسماً اعلام کرده است که از شورای نظامی دستور می‌گیرد. بدین ترتیب در واقع نوعی جا به جائی نظامی صورت گرفته و یک نظامی (مبارک)، جای خود را به نظامی دیگر (طنطاوی) داده است.

آنچه در مصر طی روزهای اخیر صورت گرفته، در واقع تکرار همان الگوئی است که در دهه قبل در الجزایر انجام شد و حاکمان علیه خودشان کودتا کردند تا "شاذلی بن جدید" کناره گیری کند و قدرت را به نظامیان بسپارد. الجزایر پس از آن به مدت دو دهه در هرج و مرج فرو رفت و مشخصاً ساختارهای نظامی - امنیتی به جای آنکه نظم و امنیت را در الجزایر برقرار کنند، به فجیع‌ترین جنایات سازمان یافته پرداختند تا بلکه مردم الجزایر از انتخاب خود و گرایش به فعالان اسلامی منصرف و پشیمان شوند.

بیم آن می‌رود که نظامیان مصری هم با ترفند مشابهی سرنوشت قیام پرشکوه ملت بزرگ مصر را دچار انحراف نمایند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که از یکطرف ملت مصر به تحولات مشکوک اخیر با تردید می‌نگرد و حاضر نیست صحنه را ترک نماید و از طرف دیگر آمریکا و رژیم تل آویو با حساسیت فراوان سعی دارند نظامیان را برای ادامه راه مبارک، تحت فشار قرار دهند.
"رابرت گیتس" در روزهای اخیر بارها با ژنرال طنطاوی در تماس بوده است و نکته مهمتر اینکه دقیقاً از همان ابتدای شکل گیری تظاهرات مردمی در میدان التحریر قاهره، طنطاوی با سفر به واشنگتن برای اجرای مراحل مختلف طرح‌های آمریکا در مصر، از نزدیک توجیه شده است. موضوعی که به این روند تردیدآمیز، ابعاد نگران کننده‌ای می‌دهد اینست که مبارک هنوز در "شرم الشیخ" به سر می‌برد و در واقع ممکن است هر لحظه به قدرت باز گردانده شود. بدین ترتیب، سئوال اصلی اینست که از یک دیکتاتور فرتوت 82 ساله چه کار دیگری ساخته است؟

طنطاوی همچنین با "ایهود باراک" وزیر دفاع رژیم صهیونیستی نیز در تماس مستقیم بوده است. بعلاوه نتانیاهو در پایان جلسه هیئت دولت از عملکرد نظامیان مصری حمایت و قدردانی کرد!
این بدان معنی است که مقامات جدید مصر همچنان فرمانبر آمریکا و صهیونیستها هستند. موضوع دیگر به تعهد نظامیان حاکم به قرارداد ننگین کمپ دیوید باز می‌گردد که قبل از اعلام تعهد قاهره، طی دستورالعمل اوباما رئیس‌جمهور آمریکا رسماً از تریبون کاخ سفید اعلام گردید و سپس نظامیان حاکم آن را پذیرفتند.

بدین ترتیب نه تنها آمریکا و صهیونیست‌ها که حتی نظامیان حاکم نیز عیناً همان راه انحرافی گذشته را می‌روند و همان تخلفات را عیناً تکرار می‌کنند. طبعاً از مردم مصر هم نباید انتظار داشت که رفتار با مبارک را در مورد نظامیان جانشین و دست نشانده، ادامه ندهند.


رسالت

«آمریکا و ادبیات انقلاب در خاورمیانه» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم  دکتر حشمت‌الله فلاحت پیشه است که در ان می‌خوانید:
دیروز خانم "هیلاری کلینتون" وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا در موضعی شتاب آمیز گفت:  "آمریکا در کنار مخالفان جمهوری اسلامی است." نوع واکنش آمریکایی‌ها به حادثه 25 بهمن تهران نشان می دهد که آنها به شدت به دنبال یک "فضای حیاتی" و تجدید نفس بعد از موج غرق کننده تونس و مصر هستند. آمریکایی‌ها که با امواج انقلابی دنیای اسلام مواجه شده‌اند، به دنبال انحراف این تحولات اصیل و ایجاد آشوب در کشورهایی هستند که مخالفان سنتی راهبردی آمریکا می‌باشند.
ادبیات واقعی انقلاب در خاورمیانه، آن بنیادی است که در بهمن 1357 درایران و 32 سال بعد در همان روز در مصر شکل گرفت. این انقلاب "ضد استبدادی" شروع می‌شود و به واسطه نقش منفی استعمار، به سرعت ماهیت "ضد استکباری" خود را نیز بروز می‌دهد. استبداد تونس و مصر سقوط کرده است و اکنون آمریکا به دنبال جلوگیری از سرایت قیام‌های ضد استبدادی به دیگر کشورهای اسلامی همراه خود و در عین حال جلوگیری از فاز دوم انقلابات مصر و تونس، یعنی جنبه‌های ضد استکباری آن است.

پیش از این مطرح کرده بودیم که آمریکا و برخی از همراهان غربی و عربی آن تلاش دارند که با شطرنجی کردن تحولات خاورمیانه، مانع از دست رفتن مدیریت زنجیروار آن شوند. به هر حال با توجه به بیداری مسلمانان منطقه اکنون امکان سدسازی در مقابل این امواج خروشان وجود ندارد.
در قالب طرح فوق هر حرکت انقلابی باید با حرکت‌ها یا تحرکات ایذایی و حتی جنگ توالی یابد و به عبارتی بعد از هر "خوان سفید" شطرنج خاورمیانه یک "خوان سیاه" شکل گیرد تا زنجیره تحولات مردمی خاورمیانه منقطع گردد. جنگی که به ایران تحمیل شد، بلافاصله بعد از انقلاب و با هدف جلوگیری از صدور آن شکل گرفت و ایرانیان مظلومانه هشت سال ناجوانمردانه‌ترین سیاست‌ها را تحمل کردند، چون آمریکا نمی‌خواست حاکمیت مردمی در خاورمیانه استقرار یابد.

کسانی که تحولات مصر را صرفا با توجه به شرایط داخلی آن کشور تحلیل می‌کنند، با نقص در تحلیل مواجه خواهند بود. چند روز پیش مادر شهید "خالد اسلامبولی" هنگام حضور در میدان "التحریر" مصر با استقبال گسترده انقلابیون مواجه شد. خالد اسلامبولی را همگان در ایران و دنیای اسلام می‌شناسند. او یک افسر مبارز مصری بود که بعد از امضای پیمان "کمپ دیوید" توسط "انور سادات" و در جریان یک رژه نظامی، سلف "حسنی مبارک" را به قتل رساند.

با شهادت اسلامبولی، او و خطش در مصر و دنیای اسلام مظلوم واقع شد و در طول ایام مصری‌ها برقراری مجدد رابطه با ایران را به ظاهر به برداشتن نام این شهید از خیابانی در تهران منوط کرده بودند و اکنون آنها که در کنار آن خط ضد سازش ایستاده بودند، نزد مردم مصر "عزیز"اند.

در کنار سرزمین‌های اشغالی یعنی در قلب منافع ملی ایالات متحده، فلسطینی‌ها بلافاصله بعد از پیروزی مردم مصر، خواستار بازگشایی مرز "رفح" شدند. معنای این امر، پایمال کردن سالیانه دو میلیارد دلار کمک امنیتی - نظامی به دولت مبارک به خاطر "سوزنبانی" مهمترین منطقه استراتژیک در"پاشنه آشیل" رژیم صهیونیستی است.
موج تحولات اخیر، آمریکا را به عقب نشینی گام به گام واداشته است.

آنها ابتدا با "خانه ثبات" خواندن مصر، سعی در مایوس ساختن مخالفین مبارک داشتند. با شروع تحولات، اوباما مبارک را متحد استراتژیک خود خواند تا به او روحیه دهد و زمانی که این حرکت منجر به شکل گیری نخستین شعارهای ضد آمریکایی در میان معترضان به استبداد شد، رئیس‌جمهور آمریکا خواستار توجه مبارک به خواسته‌های مردمی شد و سرانجام زمانی که مبارک می‌خواست بدون توجه به مصالح دوستان غربی خود، بر استبداد پافشاری کند واشنگتن آخرین پیام را برای او فرستاد و آن اینکه:  آمریکا حاضر نیست به خاطر قدرشناسی خدمات گذشته مبارک، آینده استراتژیک خود را به کلی قربانی نماید و این سرنوشت دیکتاتورهایی است که ظهور و بروز و سقوط آنها فقط حاصل تبانی قدرت‌ها است.


قدس

«وحدت اسلامی؛ راهبرد دستیابی به استقلال» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید:
امروز، بر اساس دیدگاه برادران اهل سنت سالروز تولد پیامبر اعظم(ص) و آغاز هفته وحدت است. پیامبر، رحمت عالمیان و منادی صلح جهانی، منشأ و مبدأ وحدت برای مسلمانان است و امت اسلامی با نام آخرین پیامبر الهی، هویت پیدا می کند. نام گذاری هفته وحدت، در دنیای کنونی که دشمنان دین مبین اسلام و امت پیامبر آخرالزمان، تلاش می کنند بستر تفرقه آنها را فراهم کنند، فرصت مناسبی برای بازخوانی مؤلفه های انسجام بخش است تا پیروان این دین آسمانی، همگرایی مثال زدنی را تجربه کنند.

امسال در حالی ملتهای مسلمان به استقبال جشن سالروز میلاد پیامبر عظیم الشأن اسلام می روند که جهان اسلام تحولاتی را تجربه می کند که نویدبخش آزادی ملتها از زیر یوغ استعمار مدرن است. حرکت جوانان تونسی، جرقه ای در خرمن خشم و نفرت ملتهای مسلمان علیه نظام سلطه ایجاد کرد، به نحوی که گسترش روزافزون اعتراضها در منطقه، عرصه را بر نظامهای مستبد و طرفدار غرب تنگ نموده است. استراتژی تفرقه بین مسلمانان قطعاً از ناحیه بیگانگان و دشمنان ملتهای مسلمان پیگیری می شود، زیرا آنها از این رهگذر می توانند به اهدافشان دست یابند، در حالی که هزینه های اقدامهایشان را مسلمانان پرداخت می کنند.

دشمنان تلاش می کنند همواره مانع انسجام بین جهان اسلام شوند و پیگیر این موضوع هستند که اثبات نمایند مسلمانان به دلیل وجود اختلاف های گسترده، نمی توانند به اتحاد دست یابند. طبیعی است، تاکنون نظام سلطه از طریق دو اهرم تحکیم و تثبیت نظام های مستبد و حمایت از آنها، توانسته است از طریق عوامل داخلی خویش مطالبات مشروع سیاسی و دینی مسلمانان را سرکوب کند و فرصت هر گونه همگرایی را از مسلمانان سلب نماید تا زمینه ائتلاف فراهم نگردد، زیرا هرگونه نزدیکی عقیدتی و فکری، منجر به اتفاقهایی خواهد گردید که اکنون در تونس و مصر و دیگر کشورهای اسلامی، در شرف وقوع است.

جهان اسلام امروز با داشتن 1/5 میلیارد نفر مسلمان، 57 کشور اسلامی و برخورداری از 65 درصد ذخایر نفت و گاز تنها در منطقه خاورمیانه و ... از توانمندی های منحصر به فرد و گسترده ای برخوردار است. این توانمندی قادر است زخمهای دیرینه جامعه مسلمانان را با تجویز داروی وحدت امت اسلامی درمان نماید و زیاده خواهیهای بیگانگان را که در غفلت و بی خبری امت اسلامی سرمایه فرهنگی و اقتصادی دنیای اسلام راغارت می نمایند، با بن بست مواجه نماید. اگر جغرافیای اسلامی بر اساس مؤلفه های مورد وثوق به یک توافق دست یابند، می توانند به عنوان بزرگترین تشکل در بین تشکلهای موجود منطقه ای و بعضاً جهانی، قدرت تأثیر گذاری داشته باشند.

اگر همسویی در جامعه اسلامی، بر اساس آموزه های دینی شکل بگیرد و از تعهدهای دیپلماتیک و مرکب کاغذ فراتر رود، می تواند به استراتژی مبارزاتی تبدیل گردد. بدون تردید، کسی نمی تواند منکر این واقعیت شود که علل توفیق نیافتن مسلمانان فلسطینی در وصول به نتیجه منطقه ای و قابل انتظار با وجود 7 دهه مبارزه با رژیم صهیونیستی، بی تفاوتی ملتهای اسلامی و حمایت نکردن دولتهای اسلامی بوده است که حتی این رفتار سبب جرأت و جسارت بیشتر تل آویو گردید و توانست بر اقدام های ضد انسانی خود در کرانه باختری و بخصوص باریکه غزه بیفزاید.

دبیرکل جماعت اخوان المسلمین مصر، خواستار تشکیل ائتلاف و همگرایی بین شیعه و سنی برای مقابله با رژیم صهیونیستی شد و اعلام نمود که آماده ایم زیر پرچم حزب ا... بجنگیم. این اظهارات از سوی آقای محمد مهدی عاکف که از وی به عنوان لیدر بزرگترین جریان اسلامی در دنیای اسلام یاد می شود، عنوان گردیده است.

بر کسی پوشیده نیست، راهبرد جبهه استکبار در راستای نفوذ در دولتهای اسلامی، دامن زدن به اختلافهای شیعه و سنی است تا از این رهگذر هزینه های لشکرکشی به مناطق مورد نظر را، کشورهای هدف بپردازند. ماجرای جنگ سعده، انفجار حرم ائمه (علیهم السلام) در عراق و قراردادن شیعه و سنی در مقابل یکدیگر - که این موضوع با درایت مرجعیت در عراق حل و فصل گردید- مبین ایجاد تفرقه و گسست در بین مسلمانان است. رویارویی بین دو جریان فتح و حماس در فلسطین که درگیری از محور فلسطینی- اسرائیلی به فلسطینی- فلسطینی تغییر یافت، موجبات خرسندی اتاقهای فکر صهیونیستی را فراهم کرد، زیرا آنها این اتفاق را یک موفقیت ارزیابی کردند. پر واضح است، جهان اسلام این حوادث را خروجی سناریوهای لندن و واشنگتن می داند که از غفلت، بی تفاوتی، سطحی نگری مسلمانان و وابستگی زمامداران بهره برده و چنین رخدادهایی را برنامه ریزی می کنند.


مردم سالاری

«الگوپذیری از اقتصادهای موفق همسایه» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم شهرام صدوقی است که در آن می‌خوانید:
چند روزی است که مسئولین کشورمان میزبان بالاترین مقام و هیات همراه کشور همسایه مان ترکیه هستند. ترکیه، کشوری که تا چند سال پیش با معضلات اقتصادی بزرگ همچون بالا بودن شدید نرخ رشد تورم دست و پنجه نرم می کرد و تورم چند ده درصدی را تجربه کرده است. ترکیه که اقتصادی رها از دلارهای نفتی دارد برای رهایی از مشکلات کمرشکن اقتصادی خود راهکارهایی را در پیش گرفته است که شاید برخی از آن نسخه ها برای اقتصاد بیمارگونه  ما حکم علاج داشته باشد.

کشور همسایه تجربه حذف چند صفر از پول ملی خود را در پرونده عملکردهای اقتصادی خود دارد، تجربه ای که اقتصاد ترکیه را از تورم بی حد و حصر نجات داد و هم اکنون این کشور را در زمره کشورهای موفق منطقه قرار داده است. حذف صفرهای اضافی از پول ملی کشورمان نیز مقوله ای است که از مدت ها پیش سرلوحه کار بانک مرکزی قرار گرفته اما به اعتقاد کارشناسان اقتصادی بزرگترین معضل پیش روی حذف 3 صفر از ریال ایرانی هجوم تورم به اقتصاد ایران خواهد بود.

آنها معتقدند و همچنین کارشناسان اقتصادی دولت و بانک مرکزی نیز بر این نکته تاکید دارند که نخست باید افزایش سطح عمومی قیمت ها کنترل شود سپس در خصوص حذف صفرها از پول ملی اقدام شود. به عقیده نگارنده مطلب حال که مقامات اقتصادی ترکیه در کشورمان به سر می برند بهترین موقعیت برای استفاده از تجربیات آنان در موفقیت های اخیر اقتصادیشان است وحتی بیراه به نظر نمی رسد که اگر ضرورت الگوپذیری از اقتصاد ترکیه در اقتصاد کشورمان مدنظر قرار گیرد.

همانطور که اعلام شده براساس هدف گذاری های سند چشم انداز کشور، تا سال 1404 ایران باید در همه بخش های اقتصادی، اجتماعی و غیره رتبه نخست را در منطقه کسب کند.  طبق همین هدف گذاری ها نرخ رشد اقتصادی کشور باید به هشت درصد برسد، این در حالی است که متاسفانه اکنون که 6 سال از تدوین این سند می گذرد و تنها 14 سال تا زمان تحقق فرصت داریم فاصله زیادی را با اهداف پیش بینی شده در پیش داریم.

اگرچه چند مدت طولانی است که میزان رشد اقتصادی در بخش هایی همچون صنعت، تجارت و کشاورزی و سایر شاخص های مهم اقتصادی همچون بیکاری، میزان ذخایر صندوق توسعه ملی یا همان ذخیره ارزی سابق و سایر شاخص ها از سوی مراکز دولتی و رسمی کشور اعلام نشده اما از قرائن این طور به نظر می رسد که در حوزه های اقتصادی متاسفانه به دستاوردهای لازم دست پیدا نکرده ایم.

الان که کشور در مرحله جراحی بزرگ اقتصادی قرار دارد و فضای کسب و کار همچون سایر ارکان بنیادی اقتصادی کشور نیز تحت تاثیر این جراحی قرار گرفته نمی توان انتظار بهبود میزان شاخص های اقتصادی در شرایط کنونی را داشت. بیشترین چالش ها در حوزه صنعت و تولید دیده می شود و حتی رشد اقتصادی در این بخش از اقتصاد کشور به حدود صفر درصد نیز می رسد.
ایران اگر در اندیشه کسب قله های رفیع اقتصادی تا 16  سال آینده باشد حداقل باید به رشد اقتصادی بیش از 10 درصد در بخش صنعت و کشاورزی دست یابد تا بتواند متوسط رشد اقتصادی کشور را که متاثر از سایر بخش هاست به حداقل هشت درصد برساند.  بزرگترین نقطه افتراق دو کشور ترکیه و ایران در کسب درآمد حوزه گردشگری است. همانطور که بارها روی آن نیز تاکید شده، کشور ترکیه در کسب درآمد از صنعت توریسم در رتبه نخست منطقه ای و حتی جهانی است که درآمد سال گذشته این کشور به حدود 25 میلیارد دلار نیز رسید.


تهران امروز

«شرط روابط تجاری استراتژیک ایران و ترکیه» عنوان سرمقاله روزنامه تهارن امروز به قلم حسین احمدی است که در آن می‌خوانید:
سفر عبدالله گل رئیس جمهور ترکیه به همراه تجار ترک به ایران و انجام رایزنی‌های اقتصادی با مقامات و تجار ایرانی زمینه‌های تبدیل روابط اقتصادی ایران و ترکیه به یک روابط ویژه اقتصادی و شاید هم روابطی استراتژیک فراهم کرده باشد. ایران و ترکیه که عزم خود را برای گسترش روابط تا مرز 30میلیارد دلار در سال اعلام کرده اند دو متحد طبیعی در منطقه به شمار می‌آیند که می توانند با استراتژیک کردن روابط و مبادلات تجاری بین خود به تشکیل یک کارتل قدرتمند منطقه ای اقدام کرده و زوجی متحد را همانند آنچه که زمانی بین آلمان و فرانسه ایجاد شد و هم اکنون هم ادامه دارد، به وجود آورند.

البته برای تحقق چنین روابط استراتژیکی شروطی لازم است که برخی از این شروط از جمله اراده معطوف به عمل میان رهبران دو کشور محقق شده است اما برخی شروط دیگر هم یا در مرحله تحقق است یا اینکه لازم است زمینه های تحقق آن فراهم شود.

مهم‌ترین بحث در این زمینه به نوع مبادلات و روابط تجاری ایران و ترکیه بر می‌گردد. به عبارت دیگر قرار است موازنه تجاری بین ایران و ترکیه با چه فرمولی برقرار شود و آیا ایران یک واردکننده کالا و ارسال کننده دلارهای نفتی به ترکیه خواهد بود یا اینکه مبادلات از حالت یکطرفه خارج خواهد شد و ترکیه در قبال صادرات مصنوعات به ایران دریافت‌کننده مصنوعات ایرانی هم خواهد شد؟ البته ناگفته پیداست که روابط تجاری و اقتصادی بین ایران و ترکیه به عنوان دو کشور منطقه ای در هر شرایطی از اهمیت فراوانی برخوردار خواهد بود و ترکیه نزدیک‌ترین راه زمینی ایران به اروپا قلمداد می شود ولی این واقعیت هم قابل انکار نیست که اگر موازنه تجاری به صورت واقعی بین دو کشور برقرار نشود و یکی دریافت کننده مصنوعات و دیگری دریافت کننده دلار باشد ، چنین روابطی نمی تواند به یک روابط استراتژیک اقتصادی تبدیل شود و با تغییر شرایط از حجم روابط کاسته خواهد شد.

اگر فرانسه و آلمان بعد از جنگ جهانی دوم توانستند به متحدان استراتژیک اقتصادی و سیاسی تبدیل شوند به واسطه آن بود که موازنه تجاری معقول و منطقی را بین یکدیگر برقرار کردند و به همین دلیل هم این روابط استراتژیک تاکنون برقرار مانده و بر ابعاد آن نیز افزوده شده است. اکنون عبدالله گل در تهران هم آرزو کرده است که روابط تجاری ایران و ترکیه به مدلی مانند روابط آلمان و فرانسه تبدیل شود.

آرزویی که شرایط تحقق آن تا حد زیادی فراهم است ولی یکی از شروط مهم و اصلی آن به برقراری موازنه منطقی تجاری به نفع دو کشور است و مادامی که این شرایط فراهم نباشد روابط اقتصادی جنبه استراتژیک نخواهد گرفت.


ابت