حرف‌های جالب اسپیلبرگ: درباره «انگری بردز»، همکاری با دی‌لوییس و بزرگ‌ترین بازیگر زن سینما در چهل سال اخیر: روز آخر فیلمبرداری «لینکلن» پس از ملاقات با دی‌لوییس گریستم


«استیون اسپیلبرگ» در مصاحبه اخیر خود از علاقه‌اش برای همکاری با «دی‌نیرو»، «آل پاچینو» و «استریپ»، شگفتی‌های پروژه سینمایی «لینکلن» و همچنین زندگی خصوصی‌اش گفته است.

به گزارش خبرگزاری فارس، «استیون اسپیلبرگ» کارگردان 66 ساله هالیوود تاکنون سه بار برنده جایزه اسکار شده و از جمله فیلم‌های موفق او می‌توان به «آرواره‌ها» ( ١٩٧٥)، «ای.تی» ( ١٩٨٢) و «پارک ژوراسیک» ( ١٩٩٣) اشاره کرد.

در زیر برگزیده‌ای از مصاحبه‌های اخیر او را می‌خوانیم:

 

* بازیگر یا بازیگران مورد علاقه شما چه کسانی هستند؟

- خیلی دوست دارم با «آل پاچینو»، «رابرت دی‌نیرو» و «مریل استریپ» همکاری کنم.

 

* آیا تاکنون با «استریپ» همکاری داشته‌اید؟

- بله من در فیلم «هوش مصنوعی» برای 45 دقیقه «مریل» را کارگردانی کردم. او صدای پری آبی را به عهده داشت، او به خانه من آمد، من ضبط صوت را روشن کردم، او 35 خط را اجرا کرد و بعد به خانه‌اش رفت. من از «مریل استریپ» نمی‌خواهم که او را کارگردانی کنم بلکه دوست دارم با همکاری او یک فیلم بسازم. استریپ حقیقتا بزرگ ترین بازیگر زنی است که این کشور در 40 سال اخیر به خود دیده است.

 

* اخیرا شاهد فیلم موفق «لینکلن» از شما بوده‌ایم که در این فیلم با بازیگر بزرگی چون «دنیل دی_لوئیس»، همکاری داشته‌اید، نظرتان راجع به او چیست؟

- دنیل به هیچ بازیگر دیگری که تاکنون با آن‌ها کار کرده‌ام، شبیه نیست، من پیش از آن فکر می‌کردم که او فرد خیلی مرموزی است ولی بعد متوجه شدم که یک او یک جنتلمن به معنای واقعی است، فردی صمیمی و خونگرم و حقیقتا مرد خانه و خانواده.

 

* آیا برای آشنایی هرچه بیشتر او برای بازی‌اش در نقش «لینکلن» (شانزدهمین رییس جمهور آمریکا) مشکل خاصی نداشتید؟

- نه به هیچ وجه، مطالعات او درباره لینکلن به مراتب بیشتر از من بود، او بیش از 12 کتاب درباره لینکلن و این برهه از تاریخ خوانده بود.

 

* در این میان هیچ چیز خاصی در ارتباط با شخصیت لینکلن وجود نداشت که نیاز به تمرین داشته باشد؟

- البته چرا، تنها چیزی که «دنیل» مجبور بود در مورد آن تحقیق و تمرین بیشتر کند، لهجه «لینکلن» بود، چون او در ایلینویز متولد شده بود و در کنتاکی و ایندیانا بزرگ شده بود و لهجه خاصی داشت. دنیل به طرز فوق‌العاده‌ای توانست از پس از مشکل نیز برآید، او حقیقتا فرد نابغه و با استعدادی است.

 

* در کل تجربه کار با «دنیل دی_لوئیس» چگونه بود؟

- من و دنیل در این کار رابطه بسیار منحصر به فردی با یکدیگر داشتیم، چون ما برای ساخت این پروژه زمان بسیار زیادی را با هم سپری می‌کردیم. زمانی که همه بازیگران و عوامل فیلم به خانه‌هایشان می‌رفتند، من و او تازه می‌نشستیم و درباره کار روز بعد با یکدیگر به گفت‌وگو می‌نشستیم، این حقیقتا یک امتیاز محسوب می‌شد که با هیچ فرد دیگری تجربه نکرده بودم. او روز اول فیلمبرداری «آبراهام لینکلن» بود و روز آخر فیلمبرداری «دنیل دی_لوئیس».

 

 
* روز آخر فیلمبرداری چگونه بود؟

- آخرین روز فیلمبرداری یکی از بدترین و غم‌انگیزترین روزهای زندگی من بود، در ریموند ویرجینیا بودیم، پیش «دنیل» رفتم تا به او تبریک بگویم، او با لهجه انگلیسی با من صحبت کرد،‌ اشک‌هایم پشت سر هم‌ می‌آمد،‌ آمادگی این را نداشتم که بشنوم که او با لهجه انگلیسی صحبت کند.

 

* تجربه متفاوت دیگری در رابطه با پروژه «لینکلن» بوده که به ما بگویید؟

- بله یک مورد دیگر، لباسی بود که من هر روز سر فیلمبرداری این فیلم می‌پوشیدم، من پیش از این هیچ‌گاه این کار را نکرده بودم که بخواهم برای ساخت یک فیلم یک لباس خاص به تن کنم، حقیقتا در لباس همیشگی‌ام، شلوار جین با آن کلاه بیسبال احساس حماقت می‌کردم، به خصوص اینکه همه سر صحنه فیلمبرداری، لباس مربوط به قرن نوزدهم میلادی به تن داشتند، «دنیل» مرا کاپیتان کشتی می‌نامید و بدون پوشیدن آن لباس‌ها به هیچ وجه چنین احساسی به من دست نمی‌داد.

 

* درباره دیگر بازیگران، رابطه‌تان با آن‌ها چگونه بود؟

- من مجموعه‌ای بزرگ از بازیگرها داشتم که بیشتر آن‌ها تئاتری بودند؛ برادوی و کمپانی‌های تئاتر، چون من دوست داشتم که در این پروژه از افراد زیادی استفاده کنم، بیش از آنچه که شما پیش از آن در هر فیلم دیگری به چشم خودتان دیده باشید. من خواهان بهترین‌ها بودم و زمانی که شما بازیگر خوب می‌خواهید باید به کجا بروید؟ مسلم است بهترین‌ها در عرصه تئاتر فعالند.

نکته جالب دیگری که درباره این بازیگران وجود داشت، این بود که زمانی که می‌خواستیم زاویه دوربین را عوض کنیم بازیگرها آن‌قدر مشتاق بودند که از جای‌شان تکان نمی‌خورند، بلکه همانجا می‌نشستند، گاهی این جابجایی بیش از 20 دقیقه طول می‌کشید. در این فاصله زمانی آن‌ها به جای آنکه بنشینند و درباره بسکتبال، بچه‌هایشان و یا دیگر کارهایشان صحبت کنند، بدون آنکه من به آن‌ها بگویم بدون هیچ سر و صدایی می‌نشستند و منتظر می‌شدند، من پیش از آن هیچ‌گاه چنین تجربه‌ای نداشتم، لوکیشن فیلمبرداریمان بیشتر به کتابخانه نیویورک می‌مانست که شما نمی‌توانید کوچک‌ترین صدای اضافه‌ای از کسی بشنوید، آن‌ها احترام خاصی برای این کار قائل بودند.

 

* سبک کار خودتان در این پروژه چه تفاوتی با دیگر پروژه‌هایتان داشت؟

- در اکثر فیلم‌هایم از بازیگرانم می‌خواهم عقب بنشینند و اجازه بدهند که کارم را بکنم، ولی در این فیلم من از همه می‌خواستم مثل همکارهای من باشند، این کار بیش از دیگر کارهایم به تلاش هر یک از افراد بستگی داشت، چون این فیلم قرار بود که فرایندی سیاسی را به تصویر بکشد. این راجع به دولتی بود پر از تعلیق و سرگرمی.

 

* شما معمولا ستاره کم‌حاشیه‌ای هستید؟ مواقع بیکاری چه می‌کنید؟

- با آی‌پدم بازی‌هایی مثل «انگری برد» را بازی می‌کنم. زمانی که بچه‌هایم از مدرسه برمی‌گردند دور هم جمع می‌شویم، بازی می‌کنیم، گفت‌وگو می‌کنیم و با یکدیگر به پیک‌نیک می‌رویم، ما همه اوقات فراغتمان را که سرشار از شوخی و شادی است با یکدیگر سپری می‌کنیم و همین باعث می‌شود که بخش اعظمی از فشارهای کاری‌ام در این میان از بین برود، بیشتر وقت غیرکاری‌ من در خانه می‌گذرد، فرزندانم مایه آسایش و بهشت امن من هستند. من به معنای واقعی مرد خانواده‌ام، به همین دلیل است که شما نمی‌توانید در ارتباط با من در مجله‌های آمریکا و پیپل مطلب بخوانید.

 

* در جوانی چه؟ آیا در همان موقع هم اهل خانه و خانواده بودید؟


- بله، زمانی که اوایل دهه 20 زندگی‌ام را پشت سر می‌گذاشتم، زمانی که همه دوستانم به میهمانی‌ می‌رفتند، من در خانه می‌ماندم، واقعا به این تنهایی احتیاج داشتم، چون همه زندگی من پر است از مردم و هیاهو.




گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:caffecinema.com


مطالب پیشنهادی:
قبل از اکران، «هابیت» دردسرساز شد
نی نامه ای از قیصر امین پور
وقتی 63 استاد موسیقی ایران كاریكاتور می شوند
مجید صالحی «نیش» را تمام كرد
بازیگر كلاه پهلوی : فرخ باستــانی همه وجودم شد