«مهران احمدی» بسیار گزیده کار میکند و به گفته خودش تا جاییکه بتواند و به لحاظ اقتصادی در تنگنا قرار نگیرد همینطور گزیده کار خواهد بود. کار کردن در فیلمهای اجتماعی را دوست دارد، معضلات اجتماعی را دغدغه خود میداند. آنچه در ادامه میخوانید خلاصهای از گفتوگوی احمدی است:
مگر میشود که فردی کارش در هنر را دیر شروع کند و زود هم گل کند وچهره شود؟
از سال 68 شروع به بازی در تئاتر کردم و در دانشگاه نیز رشته بازیگری را خواندم. معتقدم باید این حرفه را پله پله جلو رفت. اینطور نیست که بگوییم مهران احمدی در 34 سالگی وارد بازیگری شده و در 40 سالگی گل کرد. در این بیست و اندی سال کار بازیگری همیشه به این قائل بودم که در عرصه هنر نباید توقع داشت یک فرد در یک مدت کوتاه شکوفا شود. مطمئنا زحمت یک بازیگر در رشد او تاثیر دارد. از همان 10 سالگی کار تئاتر را به صورت جدی آغاز کرد و معتقدم که تماشاچیهای تئاتر خاصتر هستند.
بعد از ساخت «یک خانواده محترم»، فیلم را بهطور کامل ندیدم و در آن موقع که فیلم ضبط شد مشکلی برای اکران نداشت مگر آنکه بعدها به فیلم بخشهایی اضافه شود. هیچگاه اهل سیاست نبودم،دغدغه من همیشه مشکلات و معضلات اجتماعی بوده و هست و دوست دارم در این حوزه کار کنم.
من به سختی کار کردم و وارد دانشگاه شدم، در رستوران کار میکردم و درس میخواندم. معتقدم عجیب نیست که یک شاگرد صافکار بعد از 25 سال خود یک صافکار ماهر شود. معتقدم که بازیگر باید صاحب اندیشه باشد، مگر میشود در عرصه هنر کار کرد و اندیشه نداشت و باری به هر جهت بازیگری را طی کرد؟ متاسفانه عدهای سینما و هنر را محل کسب درآمد میدانند، هنگامی که هنر را به عنوان محل کسب درآمد انتخاب کنیم و قائل به انتخاب متن نباشیم مطمئنا نمیتوانیم موفق باشیم. برخی بازیگری را محل اسکناس درآوردن میدانند اما باید بدانیم عرصه هنر شغل نیست، عرصه اندیشه است.بازی در فیلم باید تاثیر خود را در من بازیگر، خانواده و جامعه داشته باشد. کوتاهی و بلندی نقش مهم نیست، مهم این است که مخاطب نقش را باور کند و رویش تاثیر بگذاری.
شاسی بلند سوار نمیشم، خانه بزرگ نخریدم، البته به اینها هم افتخار نمیکنم، چرا که دوست دارم شاسی بلند سوار شم اما ترجیح میدهم گزیده کار کنم و تصمیم ندارم از این نوع کار دست بردارم. با این حال نمیتوان باز هم مطلق حرف زد اما تلاشم را میکنم. سعی میکنم مطلق حرف نزنم اما فعلا چیزهای دیگری برای من مهم است.
بهطور مثال در حال حاضر اگر سینمای جنگ را به من پیشنهاد دهند قبول نمیکنم با اینکه جنگ را دیدهام اما دوست دارم اجتماعی کار کنم. من به عنوان مهران احمدی دغدغهام مسائل اجتماعی روز است، معضلات و مشکلات را میبینم و با پوست و خون حس میکنم و همین حس است که باعث میشود قابل باور بازی کنم و برای تماشاگر قابل باور باشم. مثلا اگر بگویند نقش پلیس را بازی کن این کار را نخواهم کرد. هیچگاه نقشهای مشابه را بازی نکردهام و سعی کردم در هر نقشی نیز متفاوت باشم. معتقدم که به تعداد آدمهای اجتماع میتوان نقش آفرید و بازی کرد.
برای بازی در هر نقشی ملاکی دارم و قبل از تولید خودم به شخصه پیش تولید را آغاز میکنم.در بسیاری مواقع دیدهام بازیگر نقش را قبول میکند،قرارداد را امضا کرده و منتظر میماند تا زمان فیلمبرداری برسد و جلوی دوربین برود. اتفاقا برای من 25 روز اول بسیار مهم است چرا که نقش را که قبول میکنم به خیابان میروم و شروع به تمرین میکنم. با آدمهایی که قرار است نقششان را بازی کنم، راه میروم، حرف میزنم و زندگی میکنم. سعی میکنم شخصیتها را بفهمم. مگر میشود تمرین نکرد؟ سعی میکنم خصوصیات نقش در فیلمنامه را حس کنم و با فیزیک و روابط درونی شخصیت ارتباط برقرار کنم.
اولین شرط کار هنر استعداد است، مگر میشود صدای بد داشت و خواننده شد. باید در عرصه هنر فوقالعاده باشی که دیده شوی و تاثیر بگذاری.آدم معمولی و حتی بالاتر بدون استعداد کاری نمیتواند انجام دهد، چه بسا آدمهای فوقالعادهای هستند که وقتی کمکاری میکنند آدم معمولی میشوند. دراین میان آدم فوقالعاده هم باید زحمت بکشد وگرنه تحلیل میرود.
اعتقادی به بازیگردان ندارم من همیشه در سینمایی کار میکنم که حاصل هم اندیشی گروه است یعنی یک عده انسان گردهم آمده و با هم تبادل نظر میکنند، همانطور که برایم نقش خانم بهرام حساسیت دارد و برای او نیز نقش من حساسیت دارد و برای کارگردان نقش هر دو حساسیت دارد. همین حساسیتها در بازیها تاثیر میگذارد. همیشه در جلسات تمرین و تحلیل به نتایجی میرسیم که شاید در متن اولیه نیز وجود نداشته،معتقدم که روابط حس میآورد، دیالوگ و بازی میآورد واین باعث میشود که فیلم خوب میشود.
در حال حاضر بازیگران ما همه تاثیرگذار نیستند، در تمام دنیا اینگونه است، در دنیا اگر قرار است پنج یا 10 بازیگر مهم باشند بقیه نیز در دنیای بازیگری هستند اما تاثیرگذار نیستند و بازی خود را دارند. یک بازیگر شاخص، صاحب سبک میشود. در ایران نیز از ابتدا اینگونه بود؛ در تاریخ سینمای ایران میتوانیم10 نفر نام ببریم، واقعیت این است که تنها عدهای ماندگار میشوند مانند مهدی هاشمی و پرویزپرستویی بقیه بازیگران هم میمانند اما ماندگار نمیشوند.به قول حاتمی در سوته دلان، همه میخوانند یکی میشود قمر.
این روزها تئاتر را مهم نمیدانند، چند ماه تئاتر کار میکنیم بعد نه میگذارند جایی را اجاره کنیم و نه پولی میدهند و تمام زحمات هدر میرود اما در سینما حداقل دستمزد را میگیری، درست است که تهیه کننده ضرر میکند اما در تئاتر اعضای گروه با هم ضرر میکنند. با این حال معتقدم که بازی در تئاتر سخت است چرا که وقتی میخواهی تئاتر بازی کنی باید متوجه نقش باشی همه هم و غم و انرژی خود را بگذاری و کار دیگر نمیتوانی انجام دهی.امسال نزدیک به 10 کار تئاتر پیشنهاد داشتم و خیلی دوست دارم اما به نتیجه رسیدم که نباید کار کرد.دیگر تئاترهایی که اجرا میشوند خنثی شدهاند، حرفی برای گفتن ندارند و من نیز دوست ندارم کاری کنم.
مگر میشود که فردی کارش در هنر را دیر شروع کند و زود هم گل کند وچهره شود؟
از سال 68 شروع به بازی در تئاتر کردم و در دانشگاه نیز رشته بازیگری را خواندم. معتقدم باید این حرفه را پله پله جلو رفت. اینطور نیست که بگوییم مهران احمدی در 34 سالگی وارد بازیگری شده و در 40 سالگی گل کرد. در این بیست و اندی سال کار بازیگری همیشه به این قائل بودم که در عرصه هنر نباید توقع داشت یک فرد در یک مدت کوتاه شکوفا شود. مطمئنا زحمت یک بازیگر در رشد او تاثیر دارد. از همان 10 سالگی کار تئاتر را به صورت جدی آغاز کرد و معتقدم که تماشاچیهای تئاتر خاصتر هستند.
بعد از ساخت «یک خانواده محترم»، فیلم را بهطور کامل ندیدم و در آن موقع که فیلم ضبط شد مشکلی برای اکران نداشت مگر آنکه بعدها به فیلم بخشهایی اضافه شود. هیچگاه اهل سیاست نبودم،دغدغه من همیشه مشکلات و معضلات اجتماعی بوده و هست و دوست دارم در این حوزه کار کنم.
من به سختی کار کردم و وارد دانشگاه شدم، در رستوران کار میکردم و درس میخواندم. معتقدم عجیب نیست که یک شاگرد صافکار بعد از 25 سال خود یک صافکار ماهر شود. معتقدم که بازیگر باید صاحب اندیشه باشد، مگر میشود در عرصه هنر کار کرد و اندیشه نداشت و باری به هر جهت بازیگری را طی کرد؟ متاسفانه عدهای سینما و هنر را محل کسب درآمد میدانند، هنگامی که هنر را به عنوان محل کسب درآمد انتخاب کنیم و قائل به انتخاب متن نباشیم مطمئنا نمیتوانیم موفق باشیم. برخی بازیگری را محل اسکناس درآوردن میدانند اما باید بدانیم عرصه هنر شغل نیست، عرصه اندیشه است.بازی در فیلم باید تاثیر خود را در من بازیگر، خانواده و جامعه داشته باشد. کوتاهی و بلندی نقش مهم نیست، مهم این است که مخاطب نقش را باور کند و رویش تاثیر بگذاری.
شاسی بلند سوار نمیشم، خانه بزرگ نخریدم، البته به اینها هم افتخار نمیکنم، چرا که دوست دارم شاسی بلند سوار شم اما ترجیح میدهم گزیده کار کنم و تصمیم ندارم از این نوع کار دست بردارم. با این حال نمیتوان باز هم مطلق حرف زد اما تلاشم را میکنم. سعی میکنم مطلق حرف نزنم اما فعلا چیزهای دیگری برای من مهم است.
بهطور مثال در حال حاضر اگر سینمای جنگ را به من پیشنهاد دهند قبول نمیکنم با اینکه جنگ را دیدهام اما دوست دارم اجتماعی کار کنم. من به عنوان مهران احمدی دغدغهام مسائل اجتماعی روز است، معضلات و مشکلات را میبینم و با پوست و خون حس میکنم و همین حس است که باعث میشود قابل باور بازی کنم و برای تماشاگر قابل باور باشم. مثلا اگر بگویند نقش پلیس را بازی کن این کار را نخواهم کرد. هیچگاه نقشهای مشابه را بازی نکردهام و سعی کردم در هر نقشی نیز متفاوت باشم. معتقدم که به تعداد آدمهای اجتماع میتوان نقش آفرید و بازی کرد.
برای بازی در هر نقشی ملاکی دارم و قبل از تولید خودم به شخصه پیش تولید را آغاز میکنم.در بسیاری مواقع دیدهام بازیگر نقش را قبول میکند،قرارداد را امضا کرده و منتظر میماند تا زمان فیلمبرداری برسد و جلوی دوربین برود. اتفاقا برای من 25 روز اول بسیار مهم است چرا که نقش را که قبول میکنم به خیابان میروم و شروع به تمرین میکنم. با آدمهایی که قرار است نقششان را بازی کنم، راه میروم، حرف میزنم و زندگی میکنم. سعی میکنم شخصیتها را بفهمم. مگر میشود تمرین نکرد؟ سعی میکنم خصوصیات نقش در فیلمنامه را حس کنم و با فیزیک و روابط درونی شخصیت ارتباط برقرار کنم.
اولین شرط کار هنر استعداد است، مگر میشود صدای بد داشت و خواننده شد. باید در عرصه هنر فوقالعاده باشی که دیده شوی و تاثیر بگذاری.آدم معمولی و حتی بالاتر بدون استعداد کاری نمیتواند انجام دهد، چه بسا آدمهای فوقالعادهای هستند که وقتی کمکاری میکنند آدم معمولی میشوند. دراین میان آدم فوقالعاده هم باید زحمت بکشد وگرنه تحلیل میرود.
اعتقادی به بازیگردان ندارم من همیشه در سینمایی کار میکنم که حاصل هم اندیشی گروه است یعنی یک عده انسان گردهم آمده و با هم تبادل نظر میکنند، همانطور که برایم نقش خانم بهرام حساسیت دارد و برای او نیز نقش من حساسیت دارد و برای کارگردان نقش هر دو حساسیت دارد. همین حساسیتها در بازیها تاثیر میگذارد. همیشه در جلسات تمرین و تحلیل به نتایجی میرسیم که شاید در متن اولیه نیز وجود نداشته،معتقدم که روابط حس میآورد، دیالوگ و بازی میآورد واین باعث میشود که فیلم خوب میشود.
در حال حاضر بازیگران ما همه تاثیرگذار نیستند، در تمام دنیا اینگونه است، در دنیا اگر قرار است پنج یا 10 بازیگر مهم باشند بقیه نیز در دنیای بازیگری هستند اما تاثیرگذار نیستند و بازی خود را دارند. یک بازیگر شاخص، صاحب سبک میشود. در ایران نیز از ابتدا اینگونه بود؛ در تاریخ سینمای ایران میتوانیم10 نفر نام ببریم، واقعیت این است که تنها عدهای ماندگار میشوند مانند مهدی هاشمی و پرویزپرستویی بقیه بازیگران هم میمانند اما ماندگار نمیشوند.به قول حاتمی در سوته دلان، همه میخوانند یکی میشود قمر.
این روزها تئاتر را مهم نمیدانند، چند ماه تئاتر کار میکنیم بعد نه میگذارند جایی را اجاره کنیم و نه پولی میدهند و تمام زحمات هدر میرود اما در سینما حداقل دستمزد را میگیری، درست است که تهیه کننده ضرر میکند اما در تئاتر اعضای گروه با هم ضرر میکنند. با این حال معتقدم که بازی در تئاتر سخت است چرا که وقتی میخواهی تئاتر بازی کنی باید متوجه نقش باشی همه هم و غم و انرژی خود را بگذاری و کار دیگر نمیتوانی انجام دهی.امسال نزدیک به 10 کار تئاتر پیشنهاد داشتم و خیلی دوست دارم اما به نتیجه رسیدم که نباید کار کرد.دیگر تئاترهایی که اجرا میشوند خنثی شدهاند، حرفی برای گفتن ندارند و من نیز دوست ندارم کاری کنم.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: namehnews.ir
مطالب پیشنهادی:
مهناز افشار: تفریح، آن هم در دمای 45 درجه کویر؟!
مستند مرگ «ویتنی هوستون» در مراسم گرمی
تصاویر دیدنی از ضیافت «نامزدهای اسکار»مستند مرگ «ویتنی هوستون» در مراسم گرمی
عکس: ژستهای «خانم بازیگر» در نشست جشنواره
گزارش تصویری جدید، حضور بازیگران سرشناس در جشنواره