یک گفت و گوی بی خود و بی جهت با «کاهانی»!
من معتقدم در جامعه متعالی هم درد وجود دارد و وظیفه فیلمساز گفتن دردهاست و ظاهراً وظیفه دولتمردان ما نگفتن دردهاست و گفتن همه چیز خوب است.

پیش از هر چیز درباره بحث اکران و فروش فیلم صحبت کنیم، الان که چند هفته ای از اکران «بی خود و بی جهت» گذشته است، از میزان فروش این فیلم در گیشه راضی هستید؟

کاهانی: با توجه به وضعیتی که وجود دارد، می توانم بگویم که بله، راضی هستم.


میزان فروش در تهران و شهرستان ها مشخص شده؟!

کاهانی: بله اخبار فروش به طور مرتب به دست مان رسیده است.


فروش این فیلم نسبت به فیلم قبلی تان «اسب حیوان نجیبی است» چه گونه بوده است؟

کاهانی: منهای سینما آزادی و سینماهای حوزه هنری تقریباً مثل هم بوده اند.


حذف سینما آزادی از سینماهای نمایش دهنده فیلم چقدر تأثیر داشته است؟

کاهانی: خیلی زیاد.


عبدالرضا کاهانی برای مخاطبان سینمای ایران یک کارگردان همیشه معترض و جنجالی بوده است. در این سالها به خاطر ندارم فیلمی از شما بدون حرف و حاشیه به اکران درآمده باشد. آیا عبدالرضا کاهانی را آدمی معترض می دانید ؟ و اگر بله، به چه چیز اعتراض دارد و چرا همیشه با حاشیه و مسائل جانبی مواجه می شود؟!

کاهانی: همیشه مسأله ای وجود داشته است؛ هرگز بی دلیل اعتراض نکرده ام. اعتراض کردن قطعاً چهره خوبی از من نشان نمی دهد ولی اگر صدایی از من بلند شده است طبعاً بدلیل وضعیت موجود بوده است و مجبور شده ام.  چرا که بیشتر کارهای فیلمم را شخصاً انجام می دهم، باید روی پای خودم بایستم، و حرف هیچ کس را گوش نمی دهم که به دلخواه او فیلم بسازم. وقتی در این حرفه و یا هر بخش دیگری این گونه بخواهی کار کنی، آزرده ات می کنند و طبیعتاً آدمی که اذیت شود صدایی از خود بلند خواهد کرد. به همین جهت هم صدای من در آمده است. این که من آدم معترضی دیده می شوم همه اش به من برنمی گردد؛ بلکه بیشتر مربوط به کسانی می شود که شرایط را برای من جوری رقم می زنند که صدای اعتراضم بلند می شود.


فکر می کنید مشکل شخصی با شما دارند؟! چون به نسبت سایر فیلمسازها، تقریباً و همیشه همه فیلم های شما دچار حاشیه شده و با مسأله مواجه شده است. آیا خصومت شخصی در میان است؟

کاهانی: شاید حمل بر خودستایی شود، اما به نسبت فیلمسازهای دیگر، مثل من کم پیدا می شود.


چه طور؟

کاهانی: نمی توان مقایسه کرد.


از چه لحاظ؟

کاهانی: بی تعارف اگر بخواهم بگویم، از این لحاظ که سراغ بیشتر افراد که بروی، بالاخره به طریقی زد و بندی در کارشان است، یک جایی ارتباطی وجود داشته است، یک جایی هوایش را داشته اند؛ ولی هیچ یک از فیلمهای من به این شکل ساخته نشده است. نه به این معنی که به من پیشنهاد نشده است که از آن دست فیلم ها بسازم، فیلم هایی که بوی رابطه می دهند، به من هم پیشنهاد شده است، من نپذیرفته ام چون آن شکل فیلمسازی را دوست ندارم، فیلمساز باید آزاد و رها باشد که فیلم خودش را بسازد. وقتی از یک ارگان کمک مالی می گیری که برای شان فیلم بسازی، آنها دائم درکارت دخالت می کنند، من به  این مسائل آگاهم و سعی می کنم طوری رفتار کنم که نتیجه بدی نداشته باشد.  اینها که گفتم اصلاً به معنی نکوهش کسانی که از دولت پول می گیرند و فیلم می سازند نیست؛ عده ای هستند که می توانند به این شکل فیلم بسازند،  کسانی که فیلم دولتی ساخته باشند داشته ایم و هنوز هم داریم و اتفاقاً فیلم هایشان بد هم نیست اما من روحیه این سبک کار کردن را ندارم. من معتقدم که سینماگر باید استقلال فکری داشته باشد و وقتی در حال ساخت فیلم است به ارگان پیشنهاد دهنده زیاد فکر نکند و به جامعه فکر کند. اگر می بینید که من دائماً دردسرهایی دارم به این خاطر است که فیلم خودم را می سازم، فیلم ارگان ها و نهادها را نمی سازم و طبیعی است که آنها با من مشکل دارند و به همین دلیل هیچ کدام توجهی به من نمی کنند و اگر افتخاری در کارنامه من باشد همین است که کسی از جانب نهاد و یا سازمانی به من توجه نمی کند.


آیا کمک دولت، و یا ارگان های وابسته به دولت را در ساخت یک فیلم دارای اشکال می بینید؟

کاهانی: برای ساخت فیلم هایی از جنس خودم، بله فکر می کنم اشکال داشته باشد.


اما در خارج از ایران، به جزء هالیوود که بحث تجاری و مالی گسترده ای در آن جریان دارد، در سینمای اروپا نمونه های بسیاری از ساخت فیلم با همکاری و مشارکت دولت یا ارگان های دولتی دیده می شود.


کاهانی: این همکاری با همکاری دولت ما در ساخت فیلم قابل مقایسه نیست. اصلاً بحث خوب و بد بودن هم نیست. شما به خوبی متوجه حرف من می شوید و هرکس هم که این مصاحبه را بخواند متوجه منظور من خواهد شد، حتی دولتمردان هم الان متوجه بحث من می شوند. ضمن اینکه پیشتر هم گفتم حس من به فیلمسازی با کمک یا مشارکت دولت، تنفر نیست و آن را تحقبیح نمی کنم، همانطور هم که گفتم دربین فیلم هایی که به این شکل ساخته می شوند نمونه های خوب هم دیده می شود اما بسیاری شان هم بد هستند؛ به عبارتی فیلمهای مردمی نیستند و در حین ساخت مدام باید به نهاد سفارش دهنده فکر کنی و باید طوری فیلم بسازی که آنها خوششان بیاد، و آنها کسانی اند که دوست دارند در فیلم از درد مردم نگویی، چون اگر از درد مردم بگویی آنها هستند که زیر سؤال می روند و ازشان پرسیده می شود که شما چه کاری انجام دادید. آنها دوست دارند که فیلم ها وضعیت جامعه را ملتهب نشان ندهد که بعداً احساس کنند برای جامعه شان کاری کرده اند و این دروغ است. در فیلم دولتی تو برای به دست آوردن دل سفارش دهنده  مجبوری طوری فیلم بسازی که او راضی باشد و مردم ناراضی. حتی اگر جامعه ما جامعه خیلی پیشرفته و متعالی ای بود -که نیست- باز هم آن سبک فیلمسازی غلط است، من معتقدم در جامعه متعالی هم درد وجود دارد و وظیفه فیلمساز گفتن دردهاست و ظاهراً وظیفه دولتمردان ما نگفتن دردهاست و گفتن همه چیز خوب است.

به همین دلیل تجمیع فیلمساز و سفارش دهنده، آن هم از نوع دولتی، خیلی تجمیع درستی نیست، معتقدم اساساً غلط است و آن فیلم از بنیان نادرست خواهد بود، آزادی در آن فیلم وجود نخواهد داشت چرا که پولی گرفته و خورده می شود، بعضی ها که فیلمسازی بلدند یا بهتر بلدند فیلم های بهتری در همان شکل دولتی می سازند ولی خیلی به درد مردم نمی خورد و خیلی ها هم که فیلمسازهای ضعیفی هستند فقط کمک مالی می گیرند و در بعضی جاها مثل نمایش های جشنواره ای امتیاز ویژه برایشان لحاظ می شود؛ امتیازهایی که ثابت شده همه پوشالی ست و دردی از مردم دوا نمی کند، مردم آن فیلم را نمی بینند و ممکن است دو جایزه آبکی بگیرند و در منزل بگذارند. جایزه هایی که ظرف دو روز فراموش می شود، فیلم است که می ماند.
 

این روزها شرایط اقتصادی کشور مطلوب نیست، شرایط اقتصادی سینمای ایران از آن هم بدتر است و اوضاع به گونه ای پیش می رود که سینماها رو به تعطیلی است، سینماداران اصلاً از شرایط فروش فیلم ها راضی نیستند و تهیه کننده های خصوصی دارند از صحنه خارج می شوند. شما فکر می کنید تا کی می توانید با این شیوه ای که دوست دارید فیلم بسازید؟ شیوه ای که از دولت و ارگان های وابسته دولتی کمک و حمایتی نگیرید؟ تا کجا می توانید مقاومت کنید؟ در این شرایط به نظر می رسد که در سال های آتی جز با کمک دولت و یا ارگان های وابسته نتوان فیلم ساخت. فکر می کنید با شیوه مورد نظر شما تا کی می توان در سینمای ایران باقی ماند و کار کرد؟

کاهانی: بله، دوستان شرایط را سخت کرده اند، و لحظه به لحظه هم این سختی بیشتر می شود. نمی دانم درباره آینده چه بگویم چون هنوز نیامده و تصور کردن درباره آیندۀ پیچیده کاری سخت و عبث است. آینده برای من همین الان است که کنار هم نشسته ایم و داریم درباره فیلمی حرف می زنیم که فیلم من است و اکران شده و از این بابت باید بگویم خوشحالم و ارزو می کنم بتوانم راهی را که دوست دارم ادامه دهم. اما اینکه سال آینده چطور فیلم خواهم ساخت و چه خواهم کرد به اندازه آینده برایم مبهم است. وضعیت طوری است که سال قبل هم درباره امسال همین فکر شما را می کردم، فکر می کردم دیگر نخواهم توانست فیلم بسازم، اما خب فیلمم را ساخته ام و الان در حال نمایش است. سال بعد هم معلوم نیست چه پیش آید. در یک جمله اگر بخواهم بگویم: وضعیت کاری همان قدر برایم مبهم است که آینده!


آنچه من از یک بخشی از صحبت هایتان برداشت کردم، معتقدید بخش قابل ملاحظه ای از سینماگران ایران اهل زد و بند هستند و با روابط پشت پرده روزگار می گذرانند و فیلم می سازند. چقدر می توانید این مسأله را در سطح سینما توضیح بدهید و چرا به این نتیجه رسیده اید؟

کاهانی: خیلی برایم مهم نیست که آنها چه می کنند، آماری که دادم صرفاً حسی بود و آمار قطعی نبود اما مطمئنم که این واقعیت وجود دارد. خیلی دوست ندارم وارد این داستان شوم، به این دلیل که هیچ ارتباطی به من ندارد. آنها خود باید در رابطه با کارهایی که انجام می دهند پاسخگو باشند، من هم درباره کاری که دارم انجام می دهم پاسخگوام.


بیشترین حاشیه های اخیر سینما ناشی از تصمیم حوزه هنری در زمینه اکران فیلم ها و اکران نکردن برخی فیلم ها از جمله فیلم شما و تقابل با سازمان سینمایی و وزارت ارشاد است. از سویی انصار حزب الله تجمع می کنند، ائمه جمعه پای منبر می آیند، در سخنرانی هایشان علیه فیلم ها موضع می گیرند و به نظر می رسد در یک سال اخیر روندی را شاهد هستیم که در ده پانزده سال گذشته بی سابقه بوده است. علت شرایط به وجود آمده را چه می دانید و تحلیل تان از این وضعیت چیست؟

کاهانی: پیشتر هم گفته ام که به مدیریت غلط مربوط می شود، به عدم شناخت افراد از وضعیت اجتماع، از بحران ها، از اینکه مدیران ما بیشتر به فکر خودشان هستند و حواسشان نیست که آدم ها با چه مشقتی دارند کار  و زندگی می کنند. اگر آنها مدیران کاربلدی باشند در همین وضعیت هم می توانند مشکلات را حل کنند.


به نظر شما و با توجه به اینکه در سالهای گذشته تعدادی از آثار  جنجالی سینما متعلق به حوزه هنری بودند که با موضوعات و سوژه های جنجالی و حساس اکران می شدند و اتفاق خاصی هم برایشان پیش نمی آمد؛ چگونه است که از ابتدای سال جاری حوزه هنری به فکر امنیت اخلاقی سینمای ایران افتاده و چنین برخوردهایی از خود بروز می دهد؟

کاهانی: هرگز چنین نیست. اگر این طور بود اول سعی می کردند اخلاق خودشان را اصلاح کنند. نمی توان برای دیگران نسخه پیچید و خود به طریق دیگری رفتار کرد. شناختی که من از آنها دارم اصلاً این نیست. اگر لازم باشد به دلایل زیاد و با جزئیات دقیق افشا می کنم که چرا باید از خودشان شروع کنند و بعد برسند به دیگران. به نظر من بحث آنها اصلاً فیلم های ما نیست و اگر فکر می کردند که با تحریم این فیلم ها کار به اینجاها می کشد هرگز چنین کاری نمی کردند.

الان متوجه اشتباه بزرگی که مرتکب شده اند هستند، اما نه راه پیش دارند و نه راه پس. رسماً شکست خورده اند. هرگز فکر نمی کردند که ماجرا  این قدر بحرانی شود و اتفاقاً مردم این قدر از ما حمایت کنند و آنها لحظه به لحظه در چشم مردم منفورتر شوند. هرگز فکر نمی کردند که با گرفتن سینما آزادی ما بتوانیم زندگی و حیات مان را ادامه دهیم، اما الان می بینند که ما زنده ایم و مردم سینماهایی که فیلم ما را اکران کرده اند پیدا  می کنند و فیلم های ما را می بینند و سینما آزادی با همه عظمتش سوت و کور است. ساعت هشت شب که از آنجا عبور کنی بیشتر چراغ ها را خاموش می بینی  و همه این ها ناشی از مدیریت غلط است. 

در عوض سینمایی قدیمی مثل سینما ایران که چند سال پیش مطرود و متروک بود الان به خصوص در روزهای تعطیل مملو از جمعیت است و من بسیار لذت می برم از این شلوغی. سینماهایی مثل عصرجدید و آفریقا جان تازه گرفته اند حوزه هنری و امثال حوزه هنری ها باید بدانند که مردم حق انتخاب دارند و تعیین کننده اند. این حرف نباید در حد شعار باشد، در عمل آنها ثابت کرده اند که تعیین کننده اند. و همه می بینیم که مردم چشم روی سینما آزادی بسته اند و حاضرند به سینمایی که کهنه تر است بروند اما فیلمی را که تمایل دارند، ببینند. من به جای مسئولان هنری اشک می ریزم، من به جای آنها غصه می خورم به خاطر کاری که کرده اند و آنها اگر می دانستند کار به اینجا می کشد هرگز این کار را نمی کردند. قصد آنها ما نبودیم، قصد آنها وزارت ارشاد بود به این خاطر که می خواهند به ارشاد بگویند که شما که سیاست گذار هستید سیاست های غلطی را در پیش می گیرید و مجوزهایی که می دهید غلط است و ... و ... و در نهایت می خواهند به ارشاد بگویند که شما خیلی آدم های مسلمانی نیستید.

از آن طرف وزارت ارشاد می خواهد بگوید که خیر، شما سیاست گذار نیستید، ما از  شما مسلمان تریم و مگر ما چه کاری کردیم. دعوا بر سر مسلمانیست. در حالی که مسلمان واقعی درگیر  این دعواها نمی شود. از اینجا می توان نتیجه گرفت که اتفاقاً مسلمانی رنگ باخته چون اگر بود، که این دعواها نبود. منی دارم این حرف را می زنم که متهمم که آدم مسلمانی نیستم. و آنها دارند برای من خط مش تعیین می کنند. این جنگ قدرت که مسلماً سیاسی است و بوی انتخابات هم گرفته و قطعاً به این موارد برمی گردد دعواهای شخصی است. این وسط چند فیلم خصوصی که با آه و ناله و درد ساخته شده باید از بین برود، مردم باید در انتخاب سالن سینما گیج شوند که کجا بروند و کجا نه، جامعه باید ملتهب شود که یک عده جنگ زرگری و بحث سیاسی شان را بتوانند ادامه دهند. ما اصلاً و ابداً  برایشان مهم نیستیم و می شد به جای این شش فیلم، شش فیلم دیگر باشد. شانس ما بود که این نصیب ما شد.


ورورد نهاد سومی چون مجلس را در این منازعه چگونه ارزیابی می كنید؟

کاهانی: الان همه درمورد سینما صاحب نظرند. یعنی همین مدیریت های غلط در حوزه هنری و وزارت ارشاد به همه آموخته كه باید درباره سینما اظهار نظر كنند و مجلس هم این كار را می كند؛ شرایط به طریقی رقم خورده كه انگار در حال حاضر  مشكل اصلی  مردم سینماست و هیچ مشكل دیگری ندارند. به نظر می رسد كه مشكل اصلی مردم این است كه چرا تیم فوتبال به جام جهانی نمی رود و چرا سینماها این قدر فاسد است و هیچ مشكل دیگری وجود ندارد.


در بیانیه دومتان همراه سازندگان 5 فیلم دیگر(كه حوزه هنری آنها را تحریم كرده است) ذكر كرده بودید كه اگر همكاری برخی سینماگرها -كه از مدیران خانه سینما هم بوده اند-  با حوزه هنری ادامه پیدا كند، افشاگری خواهید كرد و روابط پشت پرده آنها را با حوزه هنری برملا خواهید كرد. از دیدگاه شما مدیران و برخی اعضا برجسته خانه سینما در حوزه هنری چه كار می كنند؟

کاهانی: این بحث ها تكراری است، قبلا گفته ایم و این كار را هم انجام داده ایم، در کاری که کرده ایم اصرار داشتیم و موفق هم شدیم، دست تعدادی از آنها را رو كردیم و در میان آنها متأسفانه فیلمسازهای خوب هم هستند، من متعجبم که چه طور فیلمسازهای خوب در چنین فضایی همکاری می کنند. به خودشان هم عاجزانه گفته ایم و ازشان خواسته ایم که سکوتشان را بشکنند، شکستنی که بیشتر به نفع خودشان است نه ما؛ چون در هرصورت سینماهای حوزه هنری دیگر به ما اکران نمی دهند، بنابراین شرایط برای ما فرقی نمی کند، بیشتر برای شماست که بدنام شده اید و هر لحظه هم دارید بدنام تر می شوید. جماعتی که به نام خانه سینما بیانیه امضا می کرد، جماعتی که در آخرین بیانیه به تعداد 2000 نفر (2000 امضا) رسید، تردید ندارم که الان از بین آن 2000 نفر 100 نفر هم بیانیه امضا نخواهند کرد.

خواهش من از آنها این بود که برای اینکه زودتر از بدنامی رها شوند، ما که هیچ به حال خودشان فکری کنند، به احترام فیلم های سال قبل خودشان، که اگر آن فیلم ها در این سال ساخته می شد، حوزه هنری آنها را اکران نمی کرد. به احترام ما نه، به احترام خانه سینما نه، به احترام مردم نه، به احترام سینما هم نه، حداقل به احترام خودشان صدایی بلند کنند  و بگویند که تصمیم حوزه هنری غلط است. البته در جایی هم پیشتر گفته ام، واکنش رضا میرکریمی اگرچه کوتاه و مختصر اما واکنشی قابل تأمل است و من حساب میرکریمی را از بقیه جدا می کنم.


آخرین سوال درباره مسائل روز سینمای ایران را می پرسم؛ با توجه به اینکه چند ماه بیشتر به پایان کار این دولت نمانده است، امروز و بعد از چهار سال مدیریت جواد شمقدری در سازمان سینمایی اگر بخواهید نکات مثبت و منفی کارنامه او را بررسی کنید و به او نمره ای بدهید چه پاسخی می دهید؟

کاهانی: صفر. هیچ حرف دیگری هم ندارم.


در بیوگرافی شما می خوانیم: متولد 1352 نیشابور. از سن 14 سالگی وارد حیطه نمایش شده اید و از 16 سالگی فعالیت در زمینه فیلم کوتاه. کمی درباره ایام کودکی، زمینه فعالیت هنری، نحوه ورود به عرصه سینما و چگونگی علاقه مندی تان به سینما صحبت کنید.

کاهانی: به فضاهای نمایشی، سینما و تئاتر گرایش داشتم. از بچگی در فیلم ها دقیق می شدم، به بازی ها توجه می کردم، و رفته رفته به دقتم کارگردانی و فیلمنامه بیشتر شد. همان فیلم هایی که در دهه 60 از شبکه های محدود تلویزیون و با محدودیت های آن زمان پخش می شد برایم جذاب بود و گرایش ذاتی ای که به آثار نمایشی داشتم بیشتر از اطرافیانم بود؛ همه اینها باعث شد به عنوان بازیگر به تئاتر وارد شوم. بازیگری از علایق ابتدایی من بود. از ایام نوجوانی از هر فرصتی استفاده می کردم که فعالیت هنری داشته باشم، این بود که به ترتیب وارد کارهای دانش آموزی، تئاتر شهرستان، استان، و بعدتر اجرای نمایش در شهر خودم شدم، کتاب می خواندم، فیلم می دیدم، یک فیلم کوتاه هم ساختم، که فیلم خیلی بدی بود. بعدتر وارد دانشگاه شدم و این مسیر را ادامه دادم. کارشناسی ارشد را پیش از ارائه پایان نامه رها کردم و وارد فضای کار حرفه ای شدم.


از جانب خانواده هم حمایت می شدید یا صرفاً علاقه شخصی و ذاتی تان بود؟

کاهانی: نه اصلاً. شغل خانوادگی ما معلمیست. به شکل عجیبی همه معلم اند، پدرم، برادر بزرگم و همسران سه خواهرم. فقط من مسیر متفاوتی را انتخاب کردم. اتفاقاً برای خانواده ام هم عجیب بود که در یک شهر کوچک من فعالیت های هنری انجام می دادم، محدودیت های آن روزها را هم در نظر بگیرید؛ مثلاً در اجرای تئاتر حق استفاده از بازیگر دختر را نداشتیم. از بچگی سانسور شدم، از بچگی برای کار کردن مجبور به مبارزه شدم. این که الان می پرسند چرا کاهانی این شکلی است اشتباه است، باید پرسید چرا کاهانی این شکلی شده؛ چرای آن ریشه در گذشته دارد. از قدیم من درگیر محدودیت ها بودم، فکر کنید امکان استفاده از یک بازیگر خانم برای اجرای نقش زن را نداشتیم. اصلاً امکانش وجود نداشت. همه نمایش ها باید مردانه طراحی و اجرا می شد. از گذشته ای این چنینی من به اینجا رسیدم.


امکانات نمایشی در شهرتان وجود داشت؟! سینما داشتید؟

کاهانی: چند سینما بود که به آتش کشیده شد. یک سینما بود که هم برای اکران فیلم و هم اجرای نمایش استفاده می شد، خیلی سالن بدی بود و فیلم های دسته چندم خارجی دهه 60 را نمایش می داد تا اینکه یک سالن ساخته شد. سینمایی که هنوز هم پابرجاست و همان یک سینما اکران شهر را در دست دارد.


مخاطب عام بودی یا فیلمها و آثار کارگردان خاص و صاحب سبکی را دنبال می کردی؟

کاهانی: هنوز هم مخاطب عام هستم.


تأثیرگذارترین و محبوب ترین شخصیت در فیلم های دوران کودکی تان، در بین فیلم های خارجی یا ایرانی کدام بود؟

کاهانی: جواب دادن به این سوال خیلی سخت است، اما لورل هاردی را طور دیگری دوست داشتم، هزار بار هم نشان می داد باز می دیدم، هنوز هم می بینم. داستین هافمن را خیلی دوست داشتم، خیلی بیشتر از آل پاچینو و رابرت دنیرو. چون خوشگل نبود و با قد کوتاهی که داشت آدم مهمی بود و به نظرم سوپراستار بود. هافمن برایم آدمی آموزنده محسوب می شود.


در آن دوران سینمای وسترن در بین مخاطبان ایرانی جایگاه ویژه ای داشت. رابطه شما با ژانر وسترن به چه گونه بود؟

کاهانی: من خیلی وسترن را دوست ندارم. آن زمان می دیدم، چون بچه بودم اما الان نه، دوست ندارم.


کارگردان یا کارگردان های محبوبتان در آن ایام چه کسانی بودند؟

کاهانی: خیلی شناخت از کارگردان ها نداشتم. سنم کم بود. اطلاعات هم کم بود. مثل الان اینترنت نبود و رسانه ها به این شکل فعالیت نمی کردند. دانشگاه ها محدود بود، آموزشگاه که اصلاً نبود. اطلاعات ما هم محدود بود. اطلاعات مردم عادی این روزها نسبت به اطلاعات ما در آن زمان –با وجود اینکه در این زمینه فعالیت می کردیم- بیشتر است. اطلاعاتی که ما می خواندیم قدیمی بود و عقب تر از زمان بودیم. نمی دانستیم چه چیزی در حال ساخت است یا آنها چه می کنند. یک جشنواره که برگزار می شد به زحمت اطلاعاتش به ما می رسید. تلویزیون هم اطلاع رسانی نمی کرد. با این حال سینمای ایتالیا را دوست داشتم و هنوز هم دارم. کارگردان محبوبم هم تورناتوره است.


رابطه تان با سینمای قبل از انقلاب چه طور بود؟

کاهانی: دهه 60 بسیاری از آن فیلم ها را دیدم. چون داشتن ویدئو ممنوع بود، فیلمهای vhs را اجاره می کردیم؛ پدرم هم فیلم می دید و با هم در منزل به تماشای فیلم های آن دوره می نشستیم. فیلم هندی هم رایج بود، من هم می دیدم و دوست داشتم.


جداً فیلم هندی دوست داشتید؟

کاهانی: بله، خیلی. تماشا می کردم و گریه می کردم. چون الان فرق می کند، الان فکر می کنیم که عاقل شده ایم و روشنفکر، و نباید گریه کنیم اما آن زمان خیلی دوست داشتم.


حامد بهداد هم متولد نیشابور است. در ایام کودکی و جوانی همدیگر را می شناختید؟ شنیده ام که در دانشگاه همکلاس بوده اید؟

کاهانی: نه. من و حامد همکلاس نبودیم. حامد با مهران احمدی همکلاس بود. من هم مثل حامد تصویر کمرنگی از خاطرات کودکی مان دارم. حامد کمتر نیشابور بود و چند سالی ساکن مشهد بودند. چند بار هم جابجا شدند، با این میزانسن طبیعی است که تصویر من از او و او از من کمرنگ باشد. همدیگر را می شناختیم، بعدتر که در دانشگاه دیدمش نه او بازیگر بود و نه من کارگردان.


علاقه تان به بازیگری چه شد و چه اتفاقی افتاد که از بازیگری به کارگردانی روی آوردید؟!

کاهانی: بازیگری دلم را زد. اما شاید جالب باشد بدانید که من در همین سالهایی که مشغول فیلمسازی بوده ام پیشنهاد بازی داشته ام و اگر بگویم در چه فیلمهایی متعجب خواهید شد. شاید خیلی خبرساز و جنجالی هم بشود و به همین دلیل است که دوست ندارم در این باره صحبت کنم. بازیگری دلم را زد چون با روحیه ام سازگار نبود.


تلاش کردید تا در سطح حرفه ای بازیگری را دنبال کنید؟

کاهانی: نه. البته در دانشگاه بازی کردم. آن زمان بیشتر بازیگری می کردم، در زمان تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد هنوز هم بازیگری برایم جذاب بود با اینکه داشتم کارگردانی می خواندم، اما یک دفعه دلزده شدم. یک باره بدم آمد با وجود اینکه خیلی دوستش داشتم؛ دلیل اصلیش هم این بود که فهمیدم بین شخصیتم و بازیگری تعارض وجود دارد. احساس کردم آدمی هستم که نمی توانم منتظر تماس دیگران باشم. خودم باید تماس بگیرم. اینکه منتظر تماس بمانم اعصابم را به هم می ریزد و این متأسفانه یا خوشبختانه جزء ذات شغل بازیگری است. اما کارگردانی این طور نیست. در کارگردانی تصمیم می گیری فیلم بسازی و شروع می کنی به تماس گرفتن با آدم ها. تکلیفت روشن است و در دست خودت. بازیگر شاید کمی تکلیفش را دیگران مشخص کنند. این خیلی اذیتم می کرد. آدمی نیستم که انتخابم کنند، من خودم باید انتخاب کنم. کم طاقتم، انتظار اذیتم می کند و بی حوصله ام و برای بازیگری خیلی باید حوصله داشته باشی چون ممکن است تلفنت به مدت طولانی اصلاً زنگ نخورد. اما یک کارگردان هر زمان احساس کند باید فیلم بسازد، هرطور شده می سازد.


ظاهراً اولین کاری که به صورت حرفه ای انجام دادید نوشتن فیلمنامه ای در سال 77 بوده است، «سفر به شرق». چه شد که به فیلمنامه نویسی گرایش پیدا کردید؟

کاهانی: پول نداشتم، ازدواج کرده بودم، از جایی حمایت نمی شدم، ابداً پشتیبان مالی نداشتم، اجاره خانه و هزینه ها سنگین بود، بازیگری هم دوست نداشتم ادامه بدهم، باید یک کار جدید می کردم. یک باره شروع به نوشتن کردم. تصمیم گرفتم که بنویسم و نوشتم. چون شنیده بودم که اگر یک فیلمنامه بنویسم می توانم آن را بفروشم. فارابی داشت مسابقه ای برگزار می کرد که فیلمنامه برنده ساخته می شد و طبیعتاً برای آن پول پرداخت می کردند. من در آن مسابقه شرکت کردم و «سفر به شرق» در بخش فیلمنامه های کودک و نوجوان اول شد.


یعنی به شکل خودآموز شروع کردید؟

کاهانی: دوره فیلمنامه نویسی نگذرانده بودم اما دانش آموخته تئاتر بودم و با نمایشنامه های مهم سر و کار داشته و برترین نمایشنامه های جهان را خوانده بودم. به طور خلاصه بگویم برای پول بود؛ که خوشبختانه خوششان آمد  و برنده شد. آقای حاجی میری تصمیم گرفت فیلم را تهیه کند و یک فیلم اولی فیلم را بسازد. آقای برقه ای فیلم را ساخت و من هم به پولی که می خواستم رسیدم و تا حدودی مشکلاتم حل شد.


فیلم چه طور بود؟ آن را دیده اید؟

کاهانی: بله دیدم. بعد از نمایش فیلم هم نظراتم را به آقای برقه ای گفتم؛ نظراتم را دوست نداشت. من ایشان را خیلی دوست دارم، از آقای حاجی میری خاطرات خوشی در زمینه های مختلف دارم، خیلی به من کمک کرده اند و متأسفم که الان در سینما کمرنگ دیده می شوند. دوست داشتم بیشتر حضور داشته باشد. در زمینه انتخاب بازیگر، لوکیشن ها، کجاها قابلیت ساخت وجود دارد، و ... پیشنهادهایی به برقه ای داده بودم. فیلم درباره بخشی از هویت شهر من بود و من پیشنهادهای خوبی برایشان داشتم. اما متأسفانه خودشان رفتند، تصمیم گرفتند و فیلم را ساختند. ضمن احترام به سازنده و زحماتی که برای فیلم کشیده اما در واقع چیزی که می توان بگویم این است که «در نیامده». زیاد به فیلمنامه احترام گذاشته اند، نباید این قدر فیلمنامه را محترم شمرد. کارگردان باید چیزهای جدید به فیلمنامه اضافه کند. من خودم فیلمنامه خودم را با اینکه چند باره می نویسم، تکه پاره می کنم. در آن فیلم به جهت احترام زیادی که به فیلمنامه گذاشته اند، نتیجه کار خشک و رسمی شده است.


بعد از آن، علاقه نداشتید که فیلمنامه نویسی برای دیگران را ادامه دهید؟ یعنی صرفاً بحث مالی مطرح بود و بعدتر تمایل نداشتید که آن را ادامه دهید؟

کاهانی: بعد از فروش فیلمنامه اولم چیزهای دیگر نوشتم که بفروشم. هم پول عایدم می شد و هم مزه داده بود. دو مورد هم بود که فارابی خرید تا تبدیل به فیلمنامه کند، پولش را به من داد اما من هیچ وقت بعد از آن، فیلمنامه ها را ندیدم. نمونه های خوبی بود که دوست داشتم ساخته شود. روابط عجیب غریب حاکم بر سینما طوری پیش رفت که آن دو مورد ساخته نشدند. من هم یک دفعه دلزده شدم. احساس کردم مثل ماجرای بازیگری است و باید منتظر تماس کسی باشم که از فیلمنامه من خوشش آمده باشد. همان جا تصمیم گرفتم که فقط برای خودم بنویسم و نه هیچ کس دیگر. چند بار هم از من فیلمنامه خواسته اند اما واقعاً حوصله اش را ندارم، فقط برای خودم می نویسم و خواهم نوشت.


از دوران کودکی تان چه تصویری دارید؟ زندگی در یک شهرستان چگونه بود؟ زندگی در آن دوران و آن اجتماع و شرایط اجتماعی آن روزها چه قدر بر شما و فیلم هایتان تأثیرگذاشت؟

کاهانی: نگاهی که الان به دوران کودکی ام دارم تلخ است. گریه می کنم برای خودم، برای بچگی ام. شرایط سختی داشتیم. جدا از سالهای جنگ و مسائل پیرامونش، مدارس بسته، فضای خشک، بدون تفریح، می خندیدیم، اما الان می فهمم که چون بچه بودیم می خندیدیم. الان برای آن خنده ها غصه ام می گیرد. در هر صورت گذشته است. همه آدم ها در زندگی سختی هایی دارند که ممکن است احساس شیرینی هم نسبت به آن داشته باشند. یک لحظه هایی برمی گردم به آن سالها، گاهی شیرینی هم همراه دارد اما بیشتر غصه ام می گیرد.


شرایط اجتماعی آن روزها چقدر در فیلم هایتان تأثیر گذاشت؟ چقدر به آن روزها و شرایط آن زمان نگاه داشتید؟

کاهانی: فیلم های من شبیه خودم و زندگی خودم است. من در خانواده ای شلوغ با نه بچه بزرگ شدم، خانواده ای که با والدینم و پدربزرگم جمعیتش به دوازده می رسید. مهمان هم هرشب بود. در آن دوران شاید بتوانم بگویم هر شب حدود پانزده نفر مهمان داشتیم، جای خواب کم، تردد زیاد، کسی وقت نمی کرد به حرف دیگری گوش کند، آدم ها دائم از جلوی صورتت در حال وایپ کردن بودند. اگر چه دور هم بودیم و خوش می گذشت ولی از آن روزها لحظات تلخ به یاد ماندنی هم برجا مانده است.


بعد از ایام دانشگاه رسیدید به ساخت اولین فیلم تان، «آدم». در این باره صحبت کنید.

کاهانی: البته قبل از «آدم»، چند فیلم کوتاه ساختم. من خودم را فیلم کوتاه ساز نمی دانم، کوتاه ساز عده ای دیگر هستند که بیست، سی فیلم ساخته اند، من این طور نبودم، یعنی اساساً فیلم کوتاه دوست ندارم چون دیده نمی شود. من دوست دارم فیلم هایم دیده شوند. به شکل جدی کوتاه کار نکردم. یک مورد بود که مستند داستانی بود، و بیشتر برای یادگیری بود چون میخواستم سینمایی بسازم. بعد از آن یک مستند بلند ساختم به اسم «باد به دستان» که فستیوال های زیادی خواستار حضور این فیلم شدند. سوژه خوبی داشت، هرچند الان می گویم که فیلم خوبی نیست،  بعضی قسمت هایش خوب است اما  در کل فیلم خوبی نیست. در واقع کوتاه و مستند را برای تجربه آشنایی با دوربین و ساخت فیلم کار کردم. بعد از فیلمی به نام «رقص با ماه» ساختم که اولین فیلم واقعی من است اما وجود ندارد. من آن را ساختم، حامد بهداد بازیگر فیلم بود و خیلی خوب هم کار کرد. تهیه کننده فیلم آقای شرف الدین بود. فیلم را که دید گفت تو فیلمنامه را نساختی. گفتم این همان فیلمنامه ایست که دیده بودی. قبول نکرد و گفت من برای این فیلم درخواست پروانه نمایش نمی کنم و اسم من باید از این فیلم در بیاید و هر کسی این را بخرد قبول می کنم. من اصلاً در ساخت این فیلم نبوده ام. بعدتر کیارستمی فیلم را دیده بود، و یادم نیست از چه طریقی دیده بود، فیلم را دوست داشت و به دیگران پیشنهاد می کرد که آن را ببینند. تا اینکه قرار شد جهانگیر کوثری فیلم را بخرد.

هماهنگی اش را هم حامد بهداد انجام داده بود. اما شرف الدین فیلم را نداد، با  وجود اینکه گفته بود هر کس  بخواهد بخرد من می فروشم. امیر سماواتی هم خواستار خرید فیلم شد اما به او هم نداد. همین طور به کارش ادامه داد تا فیلم از بین رفت. رخشان بنی اعتماد فیلم را دیده بود و یک روز به من گفت بیا با دوربین خوب و امکانات بهتر همین را دوباره بساز، اما آن زمان دیگر بدنام شده بودم، به خاطر فیلمی که بیرون نیامده بود، ارشاد به من جور دیگری نگاه می کرد، فارابی همین طور. به همین دلیل «آدم» را ساختم چون دیگر نمی توانستم آن را بسازم و باید جور دیگری شروع می کردم. قبل از آدم یک مستند کوتاه ساختم به اسم «ظلم آباد». در واقع فیلمی تحقیقاتی بود برای ساخت آدم. با یک دوربین به آن ده رفتم، تحقیقات واقعی انجام دادم و یک جایی به من گفتند که می توانی اینها را که گرفته ای مونتاژ کنی به اسم مستند تحقیقاتی، که جزء کارنامه ات ثبت نمی شود، مبلغی هم دریافت خواهی کرد. گفتم چه خوب، کمی پول گرفتم و آن را انجام دادم. اما به هر حال ظلم آباد مقدمه ساخت آدم بود؛ مقدمه ای شامل تحقیق فیلمنامه، لوكیشن و آدم ها.


خیلی جالب است كه عنوان كردید كه در ابتدای كار و زمانی كه شناخته شده نبودید، فیلمسازهای بزرگی چون كیارستمی و بنی اعتماد از شما حمایت كردند، نحوه آشنایی تان به چه صورت بود و چگونه از شما حمایت كردند.

کاهانی: یادم نیست فیلم به چه طریقی به دست كیارستمی رسید. اما بعد كه فیلم را دید، بدلیل لطف زیادی كه دارد با من تماس گرفت. تا آن موقع من او را از نزدیك ندیده بودم، ‌او هم من را نمی شناخت، چون كسی نبودم؛ هنوز هم نیستم، چه برسد به آن زمان. درباره فیلم با من صحبت كرد كه خیلی خوب كار  شده، پیشنهادهایی هم داد و گفت فیلم را خیلی دوست دارد. درباره بازیگر فیلم هم پرسید، گفت این را از كجا پیدا كردی، گفتم حامد بهداد است، بازی می كند، بازیگر سینماست –آن سالها هنوز معروف نشده بود-  گفت من نمی شناسم. چند سالیست كه دنبال كسی می گردم، پیدا نمی كنم. پرسید بهداد واقعاً نابیناست، گفتم نه. گفت ده پانزده سالیست كه برای یكی از طرح هایش دنبال كسی می گردد كه نقش نابینا را بازی كند اما آدمش را تا امروز پیدا نكرده ام كه نقش را طبیعی دربیاورد. بهداد واقعاً تواناست، ترتیبی بده كه با او ارتباط بگیرم.

بعدتر از راه دیگری ترتیبی داده شد كه این دو همدیگر را دیدند و چند بار صحبت كردند، ظاهراً یك بار همكاری هم داشتند اما حاصلش بیرون نیامد و داستان های این چنینی. به هر حال رفاقت بینشان شكل گرفت. در مورد خانم بنی اعتماد هم اگر اشتباه نكنم وقتی حامد فیلم را به جهانگیر كوثری می داده كه ببیند خواهش كرده بود كه او هم فیلم را نگاه كند. ایشان هم از سر توجه و ایمانی كه به نسل جدید دارند، لطف كردند و با من تماس گرفتند.


گفتید كه حامد بهداد را زیاد نمی شناختی و دورادور آشنایی داشتید، چه طور شد كه شروع فعالیت حرفه ایت با او گره خورد و در اولین پرو‍ژه حرفه ایت همكاری كردید؟

کاهانی: شاید به این دلیل كه حامد را خوب می شناختم، كلا آدم بامزه ای ست.


كار كردن با بهداد چه طور است؟ گاهاً شنیده می شود كه كار كردن با او سخت است.

کاهانی: من با حامد مشكلی نداشتم. در مورد دیگران نمی دانم چه طور است اما ما با هم مشكلی نداشتیم. شاید به دلیل دوستی ای كه داریم. در «رقص با ماه» حامد فوق العاده بود و به خوبی با هم كنار آمدیم. در «آدم» هم كه حامد لطف كرد و حضور كوتاهی داشت، آنجا هم مشكلی نبود. می شنوم كه دیگران با او مشكل دارند اما من حامد را دوست دارم.


چه طور شد كه در فیلم های بعدی از حامد استفاده نكردید؟ زمان اجازه نداد یا فیلم نامه ها شخصیت مناسب او نداشت؟

کاهانی: قرار بود در «بیست» همكاری كنیم. حتی تمرین ها را هم آمد. ولی اتفاقی برایش پیش آمد كه درگیر كار دیگری شد و صادقانه به من ماجرا را گفت، من هم به او حق دادم و او رفت. بعد از آن هم نشد همكاری كنیم. اما خوشحالم كه كار می كند و مطمئنم او هم خوشحال است كه من كار می كنم.


شیوه بازیگری بهداد را چه طور می بینید؟ با توجه به اینکه حامد كمی متفاوت با دیگر بازیگرهاست و غالباً متهم می شود كه نقش هایش را غلوآمیز اجرا می كند. شما چه طور از حامد بهداد بازی گرفتید؟

کاهانی: حامد رئالیته ای دوست داشتنی دارد كه به نظرم كار گردان ها باید به آن توجه داشته باشند. آنهایی كه توجه كردند، نفعش را برده اند و حامد هم نفعش را برده است. بیش از این هم دوست ندارم در این باره صحبت كنم چون فكر می كنم دخالت در كار حرفه ای او و فیلم های دیگر می شود. من خاطره خوبی از او دارم. الان چند وقتیست كه از حامد بی خبرم و دلم برایش تنگ شده است و امیدوارم هر جا كه هست مثل همیشه پرانرژی و پركار باشد.



گردآوری گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:cinemanegar.com



 مطالب پیشنهادی:
مهناز افشار: تفریح، آن هم در دمای 45 درجه کویر؟!
مستند مرگ «ویتنی هوستون» در مراسم گرمی
تصاویر دیدنی از ضیافت «نامزدهای اسکار»
عکس: ژست‌های «خانم بازیگر» در نشست جشنواره
گزارش تصویری جدید، حضور بازیگران سرشناس در جشنواره