خط میخی
حدود بيست و دو هزار سال پيش انسان در غارهاي لاسکو نخستين تصاوير را بروي ديوار رسم کرد. از آن پس تقريبا هفده هزار سال طول کشيد تا هنر خط و نوشتار، شگفت انگيزترين دستاورد انسان، بوجود آيد.
باستان شناسان معتقدند که احتمالا انسانهاي اوليه علامتهاي مکتوب را به منظور حفظ حکايتهاي خود و تاريخ نويسي ابتدايي به کار گرفته اند.
ده ها هزار سال است که طرح گونه ها، علامتها و اشکال به عنوان وسيله اي براي ارتباط پيامهاي ساده بين انسانها به کار مي رود. تاريخچه خط و الفبا فرايندي طولاني دارد و اين فرايند به کندي و با پيچيده گي پيش رفته است. تا جايي که اسناد نشان مي دهد، خط و نوشتار در "ميان رودان" يا همان بين النهرين (MESOPOTAMIA)، سرزمين بين دو رودخانه دجله و فرات، آغاز شد. اين سرزمين که از خليج فارس تا بغداد امتداد دارد، در حدود سه هزار سال قبل از ميلاد مسيح به دو ناحيه سومر (SUMER) در جنوب و کلده (AKKAD) در شمال تقسيم مي شد.
سومري ها و کلداني ها در ناحيه جغرافيايي واحدي بطور هماهنگ زندگي مي کردند، اما زبانهايشان تا حد زيادي با هم تفاوت داشت (تفاوتي مانند زبانهاي آلماني و ژاپني) اين دو جامعه متمدن در مجتمع هاي کوچک پيرامونهاي شهرهاي بزرگي مثل بابل (BABYLON) زير حکومت فرمانروايان زندگي مي کردند. اکثرا جمعيت بين النهرين را چوپانها و کشاورزان تشکيل مي دادند. اين سلسله مراتب در نخستين لوحه هاي دستي سومري که از مجتمع معبد بزرگ در اوروک (URUK) - به عنوان نخستين اسناد مکتوب معبد بزرگ - به چشم مي خورد.
بدين صورت مي توان نتيجه گرفت که نخستين علامتهاي نوشتاري براي ضبط محاسبه هاي مربوط به کشاورزي به کار مي رفته. لوحه هاي ديگري نيز در معبد لاگاش کشف شده که نشان از آن دارد که ساختار اجتماعي معبديان شامل 18 نانوا، 31 آبجوساز، 7 برده و 1 آهنگر بوده است.
مدارک ديگر نشان مي دهد که بين سومريها نه تنها استاندارد نقره رايج بوده بلکه پول نيز به اجاره داده مي شده. و همچنين لوحه ها نشانگر اين موضوع اند که در مدارس سومري، که در يک سوي آنها درس معلم و در سوي ديگر مشق محصل حک شده، مي توان پي برد که خواندن و نوشتن به خط ميخي را چگونه ياد مي گرفتند.
نخستين کتيبه هاي اين نوع خط (خط ميخي)، که به عقيده کارشناسان نوعي يادداشت محسوب مي شده، شامل طرح گونه هايي ساده جهت نشان دادن شکل اشيا است. بطوريکه در اين خط، شکل اشيا نقاشي مي شده. مثلا: سرگاو نشانه "گاو" بوده . اين نوع خط را مي توان، اولين نوع خط بشري نام برد.
آنطور که مشخص است، اين انسانها به کنارهم گذاشتن اين تصاوير قصد نوشتن مطلب و جمله اي کامل را داشتند، که به آن اصطلاحا "خط انديشه نگار" مي گويند. تا کنون بيش از 1500 نمونه از اين نوع خط تصويري توسط باستان شناسان شناسايي شده است.
با گذشت زمان، خط تصويري ديگر براي نمايش اشيا به کار نمي رفت بلکه بر اساس مفهوم متن ، معاني گسترده تري پيدا کرد و تکامل جالبي در حدود 2900 سال قبل از ميلاد حاصل شد. انحناي علامتهاي تصويري اوليه از بين رفت. در مناطق باتلاقي و کرانه رودخانه هاي ميانرودان، خاک رس و ني فراوان وجود داشت، در حاليکه رسم خطوط منحني در گل رس خشک شده از لحاظ فني دشوار بود، پس کتاب نويسان به علامتهاي مستقيم روي آوردند.
کاتبان از لوحه هاي رسي استفاده مي کردند و اشيا يا شکلهايي را که مي خواستند به تصوير در آورند را با قلمهايي از ني (که يک سر آن را مي تراشيدند) مي کشيدند. سومريها اين قلمها را (که نسلهاي نخستين خودکار و خودنويسهاي امروزي بشمار مي رفتند) به شکل مثلث مي تراشيدند. پس آنچه روي لوح رسي شکل مي گرفت، شکل ميخ بود و با ترکيب اين علامت ميخ مانند نوعي خط نوشتاري معروف به "خط ميخي" پديدار شد...........
همانطور که اشاره شد خط به عنوان يک وسيله ارتباطي از اوائل پيدايش بشر بوجود آمد است. در ابتدا انسانها براي تبادل افکار و انديشه ها از تصاير براي افاده معني استفاده ميکردند و سپس به مرور زمان تکامل يافت و به شکل مدرن تري در آمد که خط ميخي يکي از آنهاست:
با اختراع نوشتن بود که بشر به کمک آن توانست تاريخ به يادگار بگذارد و دانسته هاي خود را محفوظ نگاه دارد و پيشرفت کند.
اما نياکان ما چگونه فن نوشتن را فرا گرفتند؟ حدود شش هزار سال قبل مردمي که سريعتر از همه، جاده تمدن را در مي نورديدند، ظاهرا سومري ها و مصري ها بودند که به ترتيب در بين النهرين (وادي بين دجله و فرات) و دره نيل به سر مي بردند، اين مردمان در کار ابداع فن نوشتن بودند.
شش هزار سال قبل دهقانهاي مصري که مکلف بودند سبدي چند از فراورده غله خود را به تحصيلدار مالياتي تحويل دهند، تصوير زمخت سبد را بر ديوار کلبه خود مي کندند و کنار آن به تعداد سبدهايي که داده بودند علامت مي گذاشتند.
بله، نخستين طرز نوشتن بدين صورت بود، يعني نوشتن با عکس (شکل نگاري)، اين شکل از نوشتن مصور آنقدر بود که تقريبا همه اقوام ابتدايي از آن استفاده مي کردند.
مدتها پيش عده اي از سرخ پوستان امريکايي با پنج زورق و به رهبري سردار قبيله خود شاه ماهيگيران ظرف سه روز از درياچه سوپريور عبود کردند و به سلامت پاي به خشکي گذاشتند و چون مي خواستند ياد اين رويداد مهم جاويد بماند، تصوير يادگاري آن را بر ديواره يک صخره ، نقش کردند.
در اينجا تصويري که از روي آن کشيده شد، نقل مي شود، ساختن يک تصوير زمخت، مثل تصوير افرادي که در زورق نشسته اند آسان بود، اما ترسيم يک انديشه يا تصور، يا گذران سه روز بنظر دشوار مي نمود.
از اين جهت بود که سرخ پوستان نشانه اي را که براي خورشيد داشتند با نشانه آسمان يکي کردند تا، بدين ترتيب بر مدتي که خورشيد قوس آسمان را مي پيمايد (مفهوم نگاري) دلالت کند؛ يعني مدت يک روز، آن گاه سه عدد از اين علامت مرکب که پهلوي هم قرار گيرد، مفيد معني سه روز خواهد بود.
البته آن شاه ماهيگيران مي خواست مردم بدانند که او رهبر بي چون و چراي قوم خو بود و توانست آنان را به ساحل سلامت سوق دهد، او به صورت پرنده اي که بر زورق اول نقش شده نمودار گرديد و نقش سنگ پشت، که نزد سرخ پوستان امريکايي علامت زمين است ، نشان مي دهد که سالم به خشکي پياده شدند.
اين نوع نوشتن، نوشتن ساده و مصور است که در آن تصويرها و علامتها با هم ترکيب مي شود و اشياء و نام افراد و تصورات ساده از قبيل روز، به خشکي پياده شدن و ... را بيان مي کند.
بيشتر اقوام ابتدايي از اين مرحله فراتر نرفتند اما در انواع جديد نوشتن، گو اينکه با نوشتن مصور آغاز يافت، براي نماياندن شکل اشياء، ديگر از تصوير ياري نگرفتند.
بلکه به جاي آن از نشانه هاي قراردادي استفاده کردند و به کمک اين نشانه ها، کلمات با اصوات را، که از آنها کلمه ساخته مي شود، نمايش مي دادند (صورتنگاشت).
چيني ها و ژاپني ها يک نوع نوشتن ابداع کرده بودند که بسيار پيچيده بود در اين طرز نوشتن، هر کلمه با يک علامت يا با اتحاد چند علامت بسيط، نمايش داده مي شود با اين طرز نوشتن هر چيز را مي توان بيان کرد.
اما فرا گرفتن آن خيلي دشوار است يا به نظر ما چنين مي آيد، زير مجبوريم تعداد بسيار زيادي علامت حفظ کنيم. تعداد اين علامات تقريبا معادل تعداد کلماتي است که در اين زبان مي توان بيان کرد.
نوشتن غربيها که به هيچ وجه با نوشتن چيني ها و ژاپني ها شباهت ندارد، به کمک الفبايي مرکب از بيست و شش حرف با علامت انجام مي گيرد و اين علامات ترجمان کلمات نيست بلکه نمايشگر اصوات اصلي است که با به کار بردن آن اصوات کلمات را تلفظ مي کنيم.
الفباي لاتين از رومي ها و الفباي رومي از يوناني ها گرفته شد. اينکه يوناني ها اين الفبا را از کجا ياد گرفتند، به طور يقين نمي دانيم اما احتمال دارد از فنيقي ها گرفته و فنيقي ها هم به نوبه خود آن را از مصري ها قرض کرده اند.
اگر الفباي ما ريشه مصري داشته باشد قطعا مثل الفباي چيني و ژاپني، ابتدا شکل مصور داشته، اما پيشرفت و تکميل آن از طريق ديگري انجام يافته و راه جداگانه اي پيموده است. زيرا اين علامتها شکل اشيا را نشان نمي داد بلکه صوتهاي هجايي هر کلمه را که تلفظ مي شد، نمايان مي ساخت.
اما چون اصوات هجايي، فوق العاده زياد است در اين طرز نوشتن هم ناچار علامتهاي بسيار زيادي وجود داشت که بايد همه را به خاطر سپرد.
با اين اوصاف به مرور زمان، تعدادي علامت جداگانه ابداع شد که کار آنها نماياندن صوتهاي هجايي نبود بلکه صوتهاي اصلي را نمايش مي داد و اين صوتها همانها است که وقتي با هم ترکيب مي شود صوتهاي هجايي را مي سازد.
سود مهم اين ابداع اين بود که هر کس به کمک چندين علامت مختصر (بيست و شش علامت در الفباي انگليسي) و ترکيب درست اين علامتها مي تواند صداي هر هجا و صداي هر کلمه را نمايش دهد.
پس از اختراع فن نوشتنانسان شروع کرد به نگهداري سوابق، مکتوب کارها و انديشه هاي خود. اوايل، اين قسمت نوشتها خيلي اندک بود اما رفته رفته که فن نوشتن نشر يافت و صورتي درست تر و سنجيده تر پيدا کرد، يادگارهاي مکتوب کاملتر و مفصلتر شد.
تا به امروز که در تمام کشورهاي متمدن مي بينيم کتابخانه ها و بناهاي ملي و خانه هاي خصوصي مملو از انوع و اقسام يادگارها و سوابق چاپي و خطي (دست نويس) شده است.
بدون اين آثار و سوابق تاريخ بشر ناچار صورتي پيدا مي کرد غير از آنچه در واقع مي بود و ما نيز صرف نظر از چهره واقعي تاريخ، درباره گذشته بشر آگاهي مختصري مي داشتيم.
پس اختراع فني نوشتن از مهمترين رويدادهاي تاريخ بود، زيرا نخست فن نوشتن روش ما را در آموختن تاريخ بهتر کرد و دوم راه ها و خط سير وقايع تاريخ را تغيير داد . 

ادامه دارد . . .