به هر حال گاهی انسان فكر می كند كه این نوشتن ها و گفتن ها چقدر فایده دارد و باید زمانی بس باشد و تصمیم می گیری كه دیگر بس است. ولی تا وقتی كه می فهمی و می بینی نمی توانی بی اعتنا باشی...
     
در گذشته مساله ای به نام میراث فرهنگی نه چندان شناخته بود و نه چندان ارزشی داشت ولی امروز همه می دانند كه این یادگار ها تا چه حد می تواند برای یك ملتی آبرو، اعتبار و حتی ارزش اقتصادی به همراه داشته باشد و كسانی كه به نحوی به این آثار آسیب می رسانند بی تردید جزو كسانی هستند كه به سرنوشت ملتی آسیب می رسانند و در عین حال پاسخگوی هیچ مقام و دادگاهی نیستند. البته ما وارد مباحث نمی شویم بلكه مستقیم وارد حوزه ای به نام فرش دستباف می شویم، كه در آنجا شناسنامه و سابقه ای داریم.
به هر حال گاهی انسان فكر می كند كه این نوشتن ها و گفتن ها چقدر فایده دارد و باید زمانی بس باشد و تصمیم می گیری كه دیگر بس است. ولی تا وقتی كه می فهمی و می بینی نمی توانی بی اعتنا باشی ولو اینكه یك نفر باشد كه به حرفت گوش دهد. من اطمینان دارم كه همواره گوش ها و دل هایی آماده شنیدن و تفاهم هستند. به هر حال با تاكید بر آنكه هنوز ارزش های این تولید برای بسیاری شناخته نیست و هنوز بسیاری آن را شایسته توجه نمی دانند و هنوز اگر نگاهی به سمت آن می شود برای ارزش های مادی و اشتغال و صادرات آن است و برنامه ریزی هایی كه در مورد آن
می شود حتی اگر شكل مفیدی نظیر تعاونی های تولید باشد، عملاتبدیل به ابزاری برای نیات دیگر و یا تولیداتی انبوه و بی هدف می شود. بنابراین نوشتن و گفتن وظیفه است و امیدواریم كه به عنوان كمك پذیرفته می شود. پیش از آنكه وارد بحث اصلی شویم برای آگاهی به مواردی اشاره می كنیم تا دانسته شود كه به دلیل برنامه ریزی های غلط تا چه حد این سرمایه با ارزش ملی آسیب دیده است. ما خودمان چه به روز فرشی آوردیم كه روزگاری خریداران آن را روی چشمان می گذاشتند و یك تكه كوچك آن را چون ثروتی حفظ می كردند. میزان تولید فرش دستباف ایران در شرایط مطلوب و با كیفیت مناسب به رقمی در حدود 6 میلیون متر مربع رسید، بدون آنكه دغدغه بازار داشته باشد. اما امروز بازار فرش به یك بازار راكد در مرز 2-5/2 متر مربع تولید رسیده است. علی رغم بزرگنمایی كه در مورد فقر قالیبافان می شود و مسوول آن فقط كسانی هستند كه برای پایین نگه داشتن دستمزد به تولید فرش های بی كیفیت و ارزان می پردازند، در گذشته بسیاری از بافندگان همواره تعدادی فرش لوله شده در كنارخانه خود داشتند كه آن را در شرایط مناسب عرضه می كردند.
تعداد بافندگان شاغل در این تولید و حرفه های وابسته رقمی بین 1- 5/1 میلیون نفر بوده است. یعنی بزرگ ترین گروه كاری مولد در كشور كه با 8-10 میلیون افراد خانواده خود در حدود 15درصد جمعیت كشور را پوشش می داده اند. نیازی به گفتن نیست كه امروز چگونه این خانواده بزرگ تبدیل به لایه های منفعل و ناامیدی شده اند كه نه تنها قادر به فروش دستبافته های خویش نیستند بلكه از بافت فرش به عنوان كاری بیهوده سخن می گویند. حداقل20 درصد كارگران شاغل در این رشته كارگران فنی و متخصص هستند كه قادر به محاسبه نقشه، چله، نمرات نخ و مقاومت آنها و همچنین مقاومت های كششی و تنشی دستگاه های بافت و استحصال بهترین رنگ های زیبا و باثباتی هستند كه از گیاهان ظاهرا بی ارزشی كه از علف ها و ریشه های طبیعی گیاهان به دست می آید. این سوای طراحان بزرگ و هنرمندی است كه به مدد ذهن، اندیشه و دست، نقوشی پیچیده و دقیق ریاضی معادل نقشه های معماری را خلق می كنند. برخی از رشته های قالیبافی نظیر رنگرزی - رفوگری و به ویژه طراحی(كه از رشته های بسیار زیبای هنری هم به حساب می آید) به لحاظ شرایط و نوع كار جزو مشاغل سخت تلقی می شوند. متاسفانه سازمان های متولی كار و بهداشت از پذیرفتن این مشاغل در رده مشاغل سخت خودداری كرده و هیچگونه حمایتی از آنها نمی كنند. در حدود 20000 روستا در ایران دارای قالیبافی بوده اند كه حفظ حیات اجتماعی و اقتصادی آنها كلاو یا بخشی، از راه قالیبافی تامین می شده است. بسیاری از این روستاها در مناطقی قرار داشته اند كه یا فاقد صنایع و تولیدات دیگر بوده و یا قابلیت صنعتی شدن نداشته اند (مناطق كویری- كوهستان ها- عشایر) كه با اندك توجهی به آمار عمومی كشور می توان دریافت چه میزان از این مناطق با از دست دادن قالیبافی خود متروك شده و یا ساكنان آنها به دلیل جایگزین نشدن حرفه دیگری به حاشیه شهر ها رانده شده اند. در این میان به آسیب كشاورزی و دامداری وابسته به این نقاط كه قالیبافی حرفه ای جنبی در كنار آنها بوده و یا اسكان عشایر و اجبار آنها به استفاده از نقوش غیرآشنا و عمدتا چاپی و یكنواخت را كه به نابودی برخی از نقوش بی بدیل و زیبای روستایی كمك كرد چندان تاكید نمی كنیم.
   
   
     - 85درصد بافندگان، زنان هستند كه بافت نقوش را زیر سقف خانه و كنار گهواره فرزند و مزرعه همسر با علاقه و حوصله بافته اند. مساله بهره كشی كه ظاهرا پاشنه آشیل این حرفه تلقی می شود، لزوما ربطی به تولید فرش كه كاری لذت بخش و آرام است نداشته و در هر حرفه دیگری نیز می توانسته اتفاق بیفتد و وظیفه دولت ها و سرمایه داران بوده است كه در قبال سودی كه از دسترنج این طبقه زحمتكش برده اند، امكانات رفاهی و تامینی را برای تولید كنندگان نظیر سایر كارگران دیگر در بخش های صنعت فراهم نمایند.
   
   
    - فرش دستباف علاوه بر ایجاد اشتغال و درآمد ارزی به عنوان یك كالای هنری زیبا و سرمایه ای در جهان، دوستداران و تحسین كنندگان فراوان داشته و برای ایرانیان شهرتی به ذوق و نوعی زیباشناسی هوشمندانه و متفكرانه به همراه داشته است. امروز این فرش جای خود را به فرش های تقلیدی و دست چندم كشور هایی سپرده است كه با تقلید از نقوش فرش های ایرانی نشان داده اند كه بیشتر از ما ارزش آنچه را كه روزگاری به نام فرش ایران شهرت داشته می دانند.
   
   
    - در نهایت آنكه فرش دستباف ایران به رغم نظر برخی مصلحت اندیشان كه فرش ایران و به طریق اولی فرهنگ این مملكت را نمی شناسد، نه حرف های عقب افتاده و نه مانع توسعه و رشد اجتماعی است(فراموش نكنیم كه پایه اقتصاد صنعتی ایران در اوایل قرن حاضر بر دوش فرش ایران گذاشته شد و در ضمن این حرفه اكنون در چندین دانشگاه كشور جایگاه خاصی یافته است.) چنانچه این تولید حتی به صورت یك حرفه سنتی (اگرچه بسیار فراتر از یك حرفه دستی و سنتی است) مورد برنامه ریزی جدی قرار گیرد، همچنانكه صنایع و تولیدات دستی و بومی در بسیاری از كشورهای امروز كه بازار های جهان را تسخیر كرده اند نظیر چین، هند، ژاپن و حتی كشور های اروپایی و آفریقایی به عنوان موضوعی جدی نگریسته می شود و می تواند مولد منافع بیشماری از جمله كاهش بیكاری، حفظ ساختار اجتماعی و فرهنگی كشور و افزایش درآمد های ملی و اقتصادی شود.
   
   
    به دلایلی كه در اینجا فرصتی برای بحث آن نیست اگرچه در زمان هایی برای حفظ اصالت و حرمت فرش دستباف تلاش هایی شده است ولی در مجموع آنچه دیده می شود آنكه: 
      
    - فرش ایران هیچگاه به عنوان یك پدیده اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آنچنان كه باید مورد توجه قرار نگرفته تا دلایل رشد و پیدایش آن با وسعتی كه به لحاظ كمی و كیفی و پیچیدگی های قومی و بومی در ایران دارد شناسایی و از راهكار های علمی برای حفظ و نگهداری این هنر استثنایی جمعی استفاده شود. از آنجا كه فرش دستباف فقط به لحاظ تنوع فرهنگی و بهره گیری از ویژگی های متنوع بومی و مردمی فقط با زبان و یا شعر (با دامنه و كاركرد مردمی آن) قابل قیاس است، اگر فقط اندكی تلاش با استفاده از روش های علمی برای شناخت این هنر اختصاص می یافت امروز در كنار انبوه فرش های زیبا و هنرمندانه ای كه در موزه ها است نه تنها از نام خالقان رنگ ها و نقوش آنها اطلاع داشتیم بلكه كسی از بافتن فرش شرمنده نبود.
   
   
    قاعدتا باید آشنایی با فرش و مسائل مربوط به آن را اعم از فنی، اجتماعی و اقتصادی در یك زمانی در آموزش های ابتدایی جای می دادیم وگرنه انبوه نقشه های ذیقیمت طراحی (كه با حساب انگشتی ارقام آنها به چندین ده هزار می رسید، البته این سوای نقوش روستایی و بومی و عشایری است كه حد و مرزی برای آنها نمی شد تصور كرد) مانند كاغذ باطله از بین نمی رفت. در نتیجه همانطور كه حافظ و كمال الملك را می شناسیم باید عیسی بهادری وارچنگ نیز برای ما شناخته شده باشند.
   
   
    - علی رغم ادعاهای ادارات كار و بهداشت و غیره هیچگاه حرفه های مربوط به فرش (در حدود 32 رشته شغلی) زیر پوشش آموزش های فنی و حرفه ای و درجه بندی مشاغل و مهارت های فنی ( برای بالابردن ارزش اجتماعی هنرمندان و استادكاران ماهر و برجسته فرش) قرار نگرفته اند. همچنین نظارت های فنی و ایمنی بر مراكز گسترده تولید و رنگرزی و بافت و دادن تسهیلات لازم برای بهبود شرایط كار تحقق یافت. هیچگاه بیمه ها به صورت اصولی و جدی این صنف زحمتكش و خدمتگزار را مورد توجه قرار نداد. امروز هم كه صحبت از بیمه كارگران قالیباف است كیست كه نداند چگونه تولیدكنندگان و بافندگان خرده پای فرش در فروش فرش های خود درمانده اند چه رسد به آنكه حق بیمه كلان سهم خود را نیز بپردازند.
   
   
    - تكثیر نقشه های فرش به صورت چاپی و استاندارد و ارسال آنها به مناطق مختلف بافت در یك نگاه حداقلی منجربه نابودی طراحی استادشاگردی و از بین رفتن هنرمندان بزرگ طراحی- جابه جایی نقشه ها- انتقال آسان نقشه های فرش به كشو ر های همسایه و محدود كردن نقشه های فرش به تعدادی از نقشه های انتخابی و به نوعی استاندارد و به مفهوم یكنواخت كردن فرش های بافته شده است.
   
   
    - نگاه صنعتی به فرش دستباف به تكنوكرات ها و اقتصاد دانان جدیدالورودی برمی گردد كه در اتاق های كار پیشرفته و مدرن خویش و از پشت میز های كامپیوتر و كرسی های استادی دانشگاه ها بدون آنكه سعادت آشنا شدن و لمس حتی حاشیه های این هنر گرامی را بیابند، برای سرنوشت آن حكم صادر می كنند و می خواهند مسائل فرش ایران را با توجه به تئوری های اقتصادی كنز و تجارت الكترونیك حل كرده و برای رفع مسائل تولید از آزمایشگاه های فرش ماشینی كمك بگیرند. آنان از درك این نكته عاجزند كه فرش دستباف یعنی فرش دستبافی كه به وسیله انسان و در جایگاهی كه ذهن و اندیشه و فرهنگ و خلاقیت او قرار دارد بافته می شود. هرگونه سوق دادن این تولید به سوی تكنولوژی و صنعت یك گام نزدیك كردن آن به فرش ماشینی است. اینكه كسانی اعتقاد دارند امروز دنیای تكنولوژی و علم است بحث دیگری است كه كسی با این مساله مخالفتی ندارد. اما استفاده از علم لزوما استفاده از تكنولوژی نیست آن هم در هنری كه ریشه چندین هزار ساله در سنت و فرهنگ یك سرزمین دارد و دیگر آنكه، از علم می توان استفاده كرد ولی چنانكه از علم استفاده می كنند باید به مواردی بازگردد كه به بهتر شدن می انجامد مثلاشهر پمپی را كه 2000 سال پیش زیر خاك رفته بیرون كشند و یا تابلوی تخریب شده لئوناردو داوینچی را بر دیوار كلیسایی در میلان تعمیر كنند. یا فرش آسیب دیده شیخ صفی را ترمیم كنند تا در جایگاه والای خویش در موزه ویكتوریا آلبرت قرار گیرد .

 

 

گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ .www.seemorgh.com/culture

 منبع :www.rugart.org