*همايون اسعديان ـ كارگردان «راه بيپايان»- در پاسخ به اين پرسش ايسنا كه آيا وسواس شما در متن سريال از سابقه ي كاريتان در سينما نشأت ميگيرد، گفت: اين وسواس شايد ناشي از يك تجربه است و متن «راه بيپايان» پس از حدود پنج بار بازنويسي،به يك كار متوسط تبديل شده است. بنابراين اگر اين سريال خيلي به چشم ميآيد شايد به اين دليل پايين بودن سطح سريالهاي ديگراست و نه كيفيت «راه بيپايان» .
*بذرافشان ـ نويسنده متن اوليه «راه بي پايان» ـ دربارهي تاثير مرگ شخصيت اصلي سريال در نيمه راه برميزان مخاطب گفت: قصهي«راه بيپايان» آن قدر جذاب بود كه پس از كشته شدن شخصيت توتونچي، از جذابيت سريال كم نشود.از سوي ديگر حذف يكي از شخصيتهاي اصلي در قسمتهاي مياني، بدون لطمه به اثر، اتفاق مهمي در فيلمنامهنويسي محسوب ميشود كه در«راه بي پايان»رخ داد.
*مصطفي عزيزي -تهيه كنندهي سريال«راه بي پايان»- گفت: در ساخت اين سريال مواردي را اصل قرار داديم كه در هيچ يك از آنها دچار مشكل نشديم. شايد سكانسهايي بود كه ميترسيديم كه خواستار حذف آن شوند، ولي اين اتفاق نميافتاد. هيچ وقت مميزي بر«راه بيپايان»اعمال نشد كه ما را با ساختار سريال دچار مشكل كند.
*تهيه كنندهي راه «بيپايان» دربارهي چگونگي توليد اين مجموعه ي داستاني گفت: بعد از ساخت سريال «مسافر» كه دربارهي اعتياد و آسيبشناسي آن بود و مسابقهي «تلاش» براي شبكه اول، قرار شد كه دربارهي مسايل علمي جوانان به ويژه مخترعان، طرحي تهيه كنيم. در سال 81 طرح اوليه با موضوع درگيري فردي طرفدار توليد با شخصي خواستار تجارت ارايه شد. سپس قرار شد كه آقاي بذرافشان فيلمنامه را بنويسد. آقاي عليرضا افخمي نيز نظارت كيفي اين سريال را بر عهده داشت. البته او بيش از يك ناظر كيفي درام را ميشناسد.
وي افزود: بذرافشان به همراه مهدي شيرزاد، متن سريال را در 26 قسمت به نگارش درآوردند. پس از نوشتن متن، بحث انتخاب كارگردان مطرح شد. البته از بزرگترين اشتباهاتي كه من در كار حرفهاي خود انجام دادم، انتخاب كارگردان اين سريال، پس از نگارش فيلمنامه بود. هرچند كه درحال نوشته شدن فيلمنامه در جستجوي پيدا كردن كارگردان بودم، ولي يافت نميشد.
اين تهيهكننده در ادامه گفت: زماني كه آقاي اسعديان(كارگردان) آمدند، با خواندن متن، ديدگاههاي خود را دربارهي آن مطرح كردند و معتقد بودند كه تغييراتي بايد در فيلمنامه ايجاد شود. البته آنقدر او خوب بود كه ما بين انتخاب كارگرداني ديگر براي ساخت متن موجود و اصلاح كردن فيلمنامه، راه دوم را انتخاب كرديم. سپس جلسات طولاني را داشتيم.
وي اضافه كرد: پس از مدتي آقاي بذرافشان به سازندگان سريال «زيرزمين» پيوست و در زمان بحث ما دربارهي فيلمنامه «راه بيپايان»، «زيرزمين» ساخته و پخش شد. در واقع متن «راه بيپايان» به قلم اسعديان و با همكاري شيرزاد بازنويسي شد. البته آقاي بذرافشان هم از دور دستي بر آتش داشتند.
عزيزي يادآور شد: پس از مطرح شدن لزوم ايجاد اصلاحاتي در متن از سوي اسعديان، فكر كرديم كه در طول يك هفته اين اصلاحات انجام ميشود و يك ماه ديگر تصويربرداري را آغاز ميكنيم؛ ولي بازنويسي فيلمنامه يك سال كاري به طول انجاميد و دست كم در 13 قسمت دوم تغييرات اساسي ايجاد شد و شخصيتهايي چون« شيرزاد» و«منير» (با بازي محبوبه بيات) اضافه شد.
عليرضا بذرافشان (يكي از نويسندگان) دربارهي همكاري خود با «راه بيپايان» اظهار كرد: در سال 83 نگارش اين سريال به من پيشنهاد شد. آن موقع حدود 15 قسمت آن نوشته شده بود. ايراداتي را شبكه سه به متن گرفته بود. متن نياز به بازنويسي داشت كه آقاي عزيزي مرا براي اين كار دعوت كردند. پس از خواندن طرح و فيلمنامه يك سري ديدگاهها داشتم و با جلساتي كه با آقاي عزيزي برگزار كرديم، به اين نتيجه رسيديم كه هستهي اصلي طرح را كه همانا بازگشت جواني ايراني از خارج به ايران براي انجام كار توليدي محيرالعقول بود را حفظ كنيم. سپس با همكاري آقايان افخمي و شيرزاد شروع به انجام طراحيهاي جديدي كرديم و متن سريال را تا سال 85 به پايان رسانديم.
وي افزود: پس از ورود آقاي اسعديان به اين سريال، او ديدگاههاي مفصلي را بيان كرد كه براي عملي كردن نظرات كارگردان بايد كار زيادي روي فيلمنامه ميشد.اما اين پروژه براي من تبديل به كاري فرسايشي شده بود. البته حدود پنج ماه با اسعديان جلساتي را برگزار كرديم تا نظرات او را تأمين كنيم كه آخرين آنها به زمستان سال 85 باز ميگردد. در اين زمان من اجازه خواستم كه از پروژه «راه بيپايان» خارج شوم .اسعديان بازنويسي را انجام داد. البته ميتوان گفت كه فيلمنامه، تقريباً به طور كامل دوباره نوشته شد.
اين نويسنده با اشاره به تغييرات اعمال شده گفت: علاوه بر اضافه شدن شخصيتهايي به اين سريال، روابط بين شخصيتهاي داستان هم تغييرات زيادي كرد. قصههاي فرعي نيز اضافه شد. مانند قصه «منيرخانم» (با بازي محبوبه بيات) و«شيرزاد». «تمدن» (با بازي حميد ميهندوست)نيز نقش بسيار پررنگي در نسخهي بازنويسي شده به قلم اسعديان پيدا كرد. در حقيقت آنچه كه از فيلمنامه نوشته شده از سوي ما به تصوير در آمد، كليات قصه و يك سري از شخصيتهاست. مثل رابطهي«ابوالحسني»(با نقش آفريني فرهاد اصلاني)و«توتونچي»(با بازي آتيلا پسياني) .«منصور»( با بازي هومن سيدي)نيز تقريباً همان شخصيت دارد. البته اتفاق مهمي كه در قصه بازنويسي شده از سوي اسعديان رخ داد و بر جذابيت سريال افزود، وجود عشق «غزل» (با بازي آزاده صمدي) و«منصور»پيش از شروع قصه بود. در حقيقت فيلمنامه «راه بيپايان» نوشته اسعديان است و او لطف كرده است و نام ما را به عنوان نويسنده قيد كرده است. از اين كه نام من در اين كار ثبت شده است، خيلي خوشحال هستم؛ البته اگر من مينوشتم بيشتر خوشحال ميشدم.
اسعديان دربارهي پرداخت ناكافي به برخي شخصيتها مانند مينا(با بازي بيتاسحرخيز)تصريح كرد: ما شخصيتهاي زيادي وارد قصهي سريال كرديم. اگر ادعا كنيم كه همهي شخصيتها را خوب پرداخت كردهايم، حرف گزافهاي زدهايم. برخي شخصيتها بهتر درآمدهاند، بعضي متوسط و برخي ضعيف هستند. سعي كردهايم كه همهي زواياي زندگي شخصيتها را ببينيم، اما كمترين ميزان اطلاعات را دربارهي «تمدن» به مخاطب ميدهيم؛ چرا كه فرصت نكرديم كه در فيلمنامه به آن بپردازيم.
در ادامهي نشست «راه بي پايان» همايون اسعديان در مقام كارگردان در پاسخ به اين پرسش خبرنگار ايسنا كه آيا از كاهش مخاطبان پس از خارج شدن نقشهاي هنرپيشههاي حرفهاي نميترسيد؟ اظهار كرد: ما به شدت نگران بوديم كه از قسمت 14 به بعد و با از دست دادن وزنهيي در سريال مثل آتيلا پسياني كه نقش «توتونچي» را بازي ميكرد، مخاطب قصه را تعقيب نكند؛ اما سريال چندان دچار افت نشد؛ چرا كه تلاش كرديم با طرح قصهي جديدي كه«شيرزاد» به وجود ميآورد، تماشاگر را نگه داريم.
مصطفي عزيزي با بيان اين كه مخاطبان را تا پايان راه حفظ كرديم اظهار كرد: آمار مركز مطالعات و تحقيقات صدا و سيما هم افت مخاطب از قسمت 14 به بعد را نشان نميدهد.
عليرضا بذرافشان به عنوان يكي از نويسندگان دربارهي تاثير مرگ «توتونچي» برميزان مخاطب گفت: قصهي«راه بيپايان» آن قدر جذاب بود كه پس از كشته شدن اين شخصيت، از جذابيت سريال كم نشود.از سوي ديگرحذف يكي از شخصيتهاي اصلي در قسمتهاي مياني، بدون لطمه به اثر، اتفاق مهمي در فيلمنامه نويسي محسوب ميشود كه در «راه بي پايان»رخ داد.
تهيهكننده (عزيزي) نيز اظهار كرد:اگر«توتونچي»كشته نميشد، او و «ابوالحسني» شخصيتهاي اصلي بودند و «منصور» تا پايان در حاشيه قرار ميگرفت. او در نهايت ميتوانست پشت سر«توتونچي» قرار بگيرد و كمي به او در مقابله با«ابوالحسني» كمك كند. بنابراين« توتونچي» بايد حذف ميشد تا «منصور» رو در روي «ابوالحسني» قرار گيرد. در نتيجه مرگ «توتونچي» ضرورت قصه بود.
اسعديان (كارگردان) در اين باره گفت: ما چندان به مرگ«توتونچي» نپرداختيم و به عنوان مثال دو قسمت از سريال را به عزاداري نپرداختيم و سينه زني در مجموعه راه نينداختيم. بلكه سعي كرديم در نيم قسمت و به سرعت از اين ماجرا رد شويم و فوري داستان جديدي مطرح كنيم. در واقع در مقابل شوك مرگ «توتونچي»، شوك جديدي به مخاطب وارد كنيم كه همانا ادعاي «شيرزاد»مبني بر مالكيت طرح منصور بود. وي افزود: ذهن مخاطب با مطرح شدن يك قصهي جديد، از مرگ «توتونچي» فاصله مي گرفت بنابراين با ايجاد درگيري براي «منصور» و رابطهي عاطفي كه با«غزل» داشت، تلاش كرديم كه جلوي افت احتمالي مخاطب را بگيريم. با اين حال هنگام پخش قسمتهاي دوازدهم و سيزدهم به شدت نگران بودم.
*بازيگر قوي يا شخصيت قوي
اين كارگردان در ادامه گفت: زماني يك بازيگر قوي در سريال وجود دارد و از دست دادن آن موجب نگراني ميشود. اما يك موقع نقشي قوي مثل «بهزاد توتونچي»وجود دارد كه بازيگر ديگري نيز ميتوانست آن را بازي كند .چرا كه موقع نوشتن فيلمنامه به بازيگر خاصي فكر نميكرديم و به اين موضوع توجه داشتيم كه با رفتن اين نقش، چه اتفاقي ممكن است رخ دهد. آيا پس از اين اتفاق قصه كشش لازم را دارد يا نه؟ بنابراين سعي كرديم قصه خوبي نوشته شود.
وي با بيان اين كه يك سال روي موارد مختلف فيلمنامه كار كرديم اظهار كرد: با حوادث مختلف فيلمنامه كلنجار رفتيم. حتي يك بار به تلويزيون اعلام كرديم كه«راه بيپايان» را نميسازيم؛چرا كه فيلمنامهي آن درست نميشود.
اسعديان اضافه كرد:با پخش هر قسمت از سريال تن من ميلرزيد. ميخواستم بفهمم ، مسايلي كه روي آن تكيه كرده بوديم، جواب داده است يا نه. از زمان آغاز پخش «راه بي پايان» بدترين دوران خود را در فاصلهي زماني مرگ«توتونچي» و ورود«شيرزاد»گذراندم و سعي مي كردم كه از واكنش مردم آگاه شوم.
به گزارش ايسنا، كارگردان در ادامهي نشست «راه بي پايان» درباره علت گنجاندن شخصيت «ميكائيل»( با بازي مهران رجبي) در فيلمنامه اظهار كرد: در زمان بچگي من، مستخدماني در خانهي ما كار ميكردند كه به اصطلاح خانهزاد بودند. آنان به عضوي از خانواده تبديل شده بودند و منافع خانواده را رعايت ميكردند .اعضاي خانواده نيز به اين افراد اعتماد داشتند. اين گونه افراد عموما بيسواد بودند اما به دركي تجربي از زندگي دست يافته بودند و خيلي مواقع اتفاقات اطراف خود را از بقيه بهترتحليل ميكردند.«ميكائيل»نيز چنين شخصيتي بود كه توتونچي هم از او حساب ميبرد. چون ميدانست كه حرفهاي «ميكائيل»از سر دلسوزي است. از سوي ديگر به تجربه«ميكائيل»ايمان داشت.
كارگردان «راه بيپايان» اضافه كرد: ميكائيل كاركردي حاشيهيي و آرام بخش براي خانوادهي «توتونچي»داشت واتفاقا نقاط كليدي را مطرح ميكرد. البته اگر«ميكائيل»در قصه نبود هيچ اتفاقي نميافتاد. همان طور كه اگر خيلي از شخصيتها را از قصه حذف كنيم، اتفاقي رخ نميدهد. اما رنگ و لعاب قصه از دست ميرود. به عنوان نمونه منشي«ابوالحسني» شخصيتي بود كه امكان حذف آن وجود داشت. اما اين كار موجب از بين بردن يكي از ويژگيهاي شخصيتي ( رنگ و لعاب)« ابوالحسني» ميشد.
عليرضا بذرافشان در اين باره گفت: ميكائيل در قصهي ما نيز طراحي شده بود. اما در بازنويسي مجدد شخصيت او پرداخت شد. به هر حال زماني كه قرار است كه در ميانههاي سريال ،پدر يك دختر مجرد كشته شود در خانهي بزرگي مانند منزل «توتونچي»،بايد فردي هنگام ملاقات منصور و غزل حاضر باشد!
همايون اسعديان تصريح كرد: بنا به ضرورتي، امكان دارد شخصيتي در فيلمنامه گنجانده شود، ولي با پرداخت درست، ميتوان آن را به شخصيتي اصلي تبديل كرد.«ميكائيل» هم همين وضعيت را داشت.
*علل برخي از واكنشهاي سادهلوحانه
مصطفي عزيزي درباره واكنشهاي ساده انگارانهي «منصور» نسبت به حوادث اطرافش گفت: ميان IQ و EQ تفاوت وجود دارد. بالا بودن ضريب هوش «منصور»، دليلي براي بالا بودن EQ او نيست. چرا كه برخي از افرادي كه مدت زيادي را صرفا صرف تحصيل كردهاند بعضا در روابط اجتماعي ناتوان هستند و به راحتي ميتوان سر آنان كلاه گذاشت.
اسعديان نيز توضيح داد: در زندگي هر يك از ما لحظاتي وجود دارد كه كارهاي كودكانهيي كردهايم. اما زماني كه از بيرون به موضوعي نگاه ميكنيم فكر ميكنيم كه مشخص است كه افراد نبايد برخي عكسالعملها را انجام دهند. اين در حاليست كه شخصيتها را بايد در موقعيت تحليل كنيم.
وي افزود:«منصور»تحت فشار زيادي قرار داشت و همين مساله قدرت تصميم گيري او را كاهش داده و او دچاراشتباهاتي ميشد. از سوي ديگر اگر همهي شخصيتها ميتوانستند با تحليلهاي منطقي دست به انجام كارها بزنند، اصلا درام به وجود نميآمد.
عليرضا بذرافشان نيز گفت: برخي نادانيها جزو كاراكتر«منصور» است و او در شرايط بحراني، اشتباه تصميمگيري ميكند.
به گزارش ايسنا كارگردان «راه بي پايان » در ادامهي اين نشست در پاسخ به اين پرسش ايسنا كه آيا تمام شخصيتهاي« راه بيپايان» فرصت نشان دادن خود را به مخاطب داشتند، گفت: هر شخصيتي وزن خود را در قصه دارد و بايد به همان اندازه به آن پرداخت. به عنوان نمونه در فيلم «جوليا» ماكسيميليان شل، حدود ده دقيقه بازي ميكند و تاثير خود را ميگذارد و ميرود. اين در حاليست كه شخصيت او در «جوليا» بسيار بيشتر قابل پرداخت بود. در تمام درامها اگر شخصيتها در جاي خود قرار بگيرند و در حد نياز حضور داشته باشند، كافي است. در غير اين صورت درام دچار اختشاش ميشود.
منبع : ايسنا