شقایق فراهانی
تولد: 1351 در تهران
امتیازاتی که میتوان برای شقایق بر شمرد، دانستن دو زبان انگلیسی و فرانسه، شناخت موسیقی در حد عالی و شناخت فوقالعادهای از شعر.
شقایق و گلشیفته بدون اغراق از بهترین بازیگران سینمای ایران در سال های اخیر بودهاند.
در ضمن شقایق نقاش چیره دستی نیز است و این هنر را از مادر به ارث برده است.
خودش میگوید: آن ذوق هنری سابق را ندارم، شاید یک عشقی فرای عشق بازیگری بیاید که من بازیگری را کنار بگذارم.
او اعتقاد دارد که تئاتر در اصطلاح، بازیگر را روغنکاری میکند.
اولین فیلم او "دخت گلابی" با کارگردانی داریوش مهرجویی بود.
شقایق معتقد است که در سالهای اخیر، سینمای ایران به شدت به چهره و ستارههای جذاب اهمیت میدهد.
گلشیفته با من زیاد مشورت نمیکند، چون من احساسیتر رفتار میکنم.
او کلیپ بازی کردن را هم دوست دارد، اما میترسد که خیلیها بگویند شقایق چون بیکار شده کلیپ بازی میکند!
صمیمیترین دوستش در وادی سینما "آتنه فقیه نصیری" است.
خاطرهای از گلشیفته: یک روز سرد زمستانی که کسی درخانه نبود، گلی و آذرخش را به حیاط بردم، صورتشان را نقاشی کردم، آن هم زیر برف... از آنها عکس گرفتم، پس از این اتفاق، هر دوشان سرمای سختی خوردند... من هم به مادرم چیزی نگفتم... غافل از اینکه آن عکسها روی دوربین است، پس از چندماه که پدرم عکسهای دوربین را ظاهر کرد، مادرم متوجه شد که چرا آنروز گلی و آذرخش سرما خوردند..
تولد: 1351 در تهران
امتیازاتی که میتوان برای شقایق بر شمرد، دانستن دو زبان انگلیسی و فرانسه، شناخت موسیقی در حد عالی و شناخت فوقالعادهای از شعر.
شقایق و گلشیفته بدون اغراق از بهترین بازیگران سینمای ایران در سال های اخیر بودهاند.
در ضمن شقایق نقاش چیره دستی نیز است و این هنر را از مادر به ارث برده است.
خودش میگوید: آن ذوق هنری سابق را ندارم، شاید یک عشقی فرای عشق بازیگری بیاید که من بازیگری را کنار بگذارم.
او اعتقاد دارد که تئاتر در اصطلاح، بازیگر را روغنکاری میکند.
اولین فیلم او "دخت گلابی" با کارگردانی داریوش مهرجویی بود.
شقایق معتقد است که در سالهای اخیر، سینمای ایران به شدت به چهره و ستارههای جذاب اهمیت میدهد.
گلشیفته با من زیاد مشورت نمیکند، چون من احساسیتر رفتار میکنم.
او کلیپ بازی کردن را هم دوست دارد، اما میترسد که خیلیها بگویند شقایق چون بیکار شده کلیپ بازی میکند!
صمیمیترین دوستش در وادی سینما "آتنه فقیه نصیری" است.
خاطرهای از گلشیفته: یک روز سرد زمستانی که کسی درخانه نبود، گلی و آذرخش را به حیاط بردم، صورتشان را نقاشی کردم، آن هم زیر برف... از آنها عکس گرفتم، پس از این اتفاق، هر دوشان سرمای سختی خوردند... من هم به مادرم چیزی نگفتم... غافل از اینکه آن عکسها روی دوربین است، پس از چندماه که پدرم عکسهای دوربین را ظاهر کرد، مادرم متوجه شد که چرا آنروز گلی و آذرخش سرما خوردند..
گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ(www.seemorgh.com/entertainment)
منبع: کتاب هفت