سعید جعفری - روزی تعداد سانتریفیوژ و درصد غنی سازی، روزی نیروگاه های اراک و فردو و حالا هم پروتکل الحاقی و نظارت ها.
مهم نیست مخالفین تا چه اندازه از این مباحث سر در بیاورند و بر جزئیات آن اشراف داشته باشند، موضوع شاید آنجاست که جنس مخالفت ها با گفتگوهای هسته ای به مقوله ای جناحی تبدیل شده است. موضوعی که بیشتر به مسئله ای ملی می ماند، اما نگاه های حزبی و جناحی بر پرونده هسته ای قالب شده و حتی صف کشی های خیابانی هم که عموما مضموم شمرده می شود برای این امر به کار می رود و گروهی، جماعتی را حتی بدون مجوز به کف خیابان می کشانند و پیغام های سیاسی خود را در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی به گوش دولت می رسانند تا از مسیر مذاکرات هسته ای دولت روحانی را تحت فشار قرار دهند. برای بررسی فنی و تکنیکی موضوع پروتکل الحاقی و نظارت ها بر برنامه هسته ای ایران به سراغ یکی از کارشناسان این امر رفتیم. دکتر محمد تقی حسینی که هم در وزارت خارجه مسئول کنترل و خلع تسلیحات بوده و هم مدتی در وین مسئولیت داشته به کافه خبر آمد و به سوالات ما پیرامون گذشته و آینده مذاکرات هسته ای پاسخ داد. گفت و شنودی که مشورح آن در پی می آید.

آقای دکتر قدری به گذشته برگردیم. موضوع پیوستن ایران به پروتکل الحاقی مربوط به امروز و دیروز نیست و حدود یک دهه قبل هم ما این پروتکل را پذیرفتیم و اتفاقا موضوع بازرسی ها مشکلی ایجاد نکرد. قدری درخصوص آن بازه زمانی و شرایط خاص این مقوله توضیح بفرمایید.

در همان زمان هم موضوع پیوستن ما به پروتکل الحاقی با ابراز نگرانی ها و ملاحظاتی همراه بود و مخالفت های فراوانی هم در این رابطه طرح شد. اجازه بدهید. موضوع را کلی تر مورد بررسی قرار دهیم. ابراز نگرانی در مورد اینکه پروتکل الحاقی چگونه اجرا خواهد شد تنها مختص ایران نبوده و نیست. به خاطر دارم سالها پیش که درگیر این موضوع بودم سفری به ژاپن داشتیم که در آن سفر در مورد تجربه این کشور در اجرای پروتکل الحاقی گفتگو شد. همین آقای یوکیو آمانو که الان مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی شده است، آن موقوع مدیرکل خلع سلاح و کنترل تسلیحات وزارت خارجه ژاپن بود و از نگرانی هایی که ژاپنی ها نسبت به پذیرش پروتکل الحاقی داشتند سخن می گفت.آقای آمانو آن زمان به ما می گفت پیش از اینکه پروتکل را امضا کنیم نگرانی های داخلی در خصوص پیوستن به این پروتکل در ژاپن زیاد بود و حتی برخی از گروه های سیاسی چنین مطرح می کردند که اگر به آژانس اجازه نظارت هایی که در پروتکل آمده را بدهیم، آنها می خواهند تخت خواب امپراطور ما را هم بازرسی کنند. در نتیجه کار بسیار سختی پیش رو داشتیم تا مخالفین را متقاعد کردیم که اینگونه نیست و نخواهد شد و در عمل هم معلوم شد که آن نگرانی ها مبالغه آمیز بوده است. در واقع مقصودم این است که در همه جای دنیا این ملاحظات امنیتی بوده و خواهد بود. اگر مبنای بازرسی ها و توافقات یک مبنای سالم باشد بنا نیست با یک کشوری بازی حیثیتی کنند. بعضی از دوستان ما را با عراق مقایسه می کنند. در حالیکه این مقایسه از اساس غلط است. به یاد داشته باشید عراق زیر نظر آنسکام بود. کجا ایران چنین شرایطی دارد؟ تفاهمی که ایران و ۱+۵ در حال انجام آن هستند یک تفاهم ناشی از اراده دولت هاست. اراده دولت ها یعنی شما با شرایط خاصی یک موضوعی را وسط گذاشتید و در وضعیتی برابر به بررسی آن می پردازید و به یک توافقی می رسید. طبیعی است شما در این فرایند تعهداتی را می پذیرید و امتیازاتی هم به دست می آورید.. در این شرایط برابر تعهدات دوطرفه است و در نهایت شما به یک تفاهم بر اساس اراده دولت ها می رسید. من روی مفهوم اراده دولت ها تاکید می کنم. اراده دولت ها همان چیزی است که در حقوق بین الملل وجود دارد و دولت ها بر آن اساس به یک توافق می پیوندند. این یعنی احترام متقابل. اگر بر مبنای این تفاهم کنید معنی اش این نیست که می خواهند شما را تحقیر کنند. لذا نباید ما مبنای بررسی را شرایطی در نظر بگیریم که یک کشور در یک جنگ شکست خورده است و دیگر برای دولت آن کشور اراده ای باقی نمانده است و مجبور است هر شرایطی را قبول کند.

عراق کشور شکست خورده بود و باید تحقیر می شد. می خواستند تعمدا صدام را تحقیر کنند. لذا به موجب قطعنامه شورای امنیت به او می گفتند این اقدامات مشخص را بایستی انجام بدهی. باید به کنوانسیون منع سلاح های میکروبی بپیوندی بدون هیچ قید و شرطی. باید تاسیسات خاصی را منهدم کنی. باید این رده از سلاح ها را منهدم کنی و بسیاری بایدهای دیگر. سوال من این است که مگر شرایط ما اینگونه است؟ خیر اینگونه نیست. ایران بر اساس اراده خودش که ارزشمند هم هست پای میز مذاکره آمده است. طرف مقابل هم استقلال و اقتدار ما را پذیرفته و بر یک مبنای برابر توافق با ایران را می پذیرد. این مانند همه توافق هایی است که قدرت های مستقل انجام داده اند. همه کشورهای دارای اراده آزاد و عضو پادمان و پروتکل الحاقی تعهد بازرسی ها را پذیرفته اند. آیا این به معنی از دست رفتن حاکمیت این کشورهاست؟ در گفتگوهای استراتژیک بین آمریکا و روسیه مگر هر یک از طرفین تعهداتی را اعم از کاهش نیروهای استراتژیک یا قبول بازرسی ها، نمی پذیرد؟ در سازو کارهای ایجاد ثبات و امنیت در اروپا چطور؟ در توافق های منطقه ای مانند آنچه که بویژه بین برزیل و آرژانتین در آمریکای لاتین در خصوص انرژی هسته ای وجود دارد، چطور؟ بازرسی های ناشی از این توافق ها بسیار آموزنده است. من نمی دانم چرا این موضوع در بحث ها دیده نمی شود و موضوع به این مهمی که به منافع ملی کشور مربوط است به بحث های کف خیابان تبدیل شده است. در کف خیابان جز اینکه کار دشوارتر شود، هیچ گرهی باز نمی شود. کمترین خسارتش این است که با اطلاعات غلط و غیر واقعی کام مردم تلخ می شود و احساس یاس و بدبینی به آنها منتقل می شود.

شاید این بحث از آنجا در می آید که مخالفان معتقدند طرف غربی غیر قابل اعتماد هستند و نمی توان به آنها اعتماد کرد؟

طبیعی است که اعتمادی به طرف مقابل وجود نداشته باشد. اگر اعتماد بود کهدعوایی وجود نداشت. چون اعتماد ندارید می خواهید به یک تفاهم برسید. هنردیپلماسی این است که در شرایط سخت و از جمله بی اعتمادی بتواند توافقی باحفظمنافع ملی پدید آورد. اساسا در این مذاکرات بحث بر سر منافع است. هم غرب و همما منافعی در این موضوع داریم. اگر منافع ما تعریف شده باشد که مثلا می خواهیماز نقطه الف به نقطه ب برسیم و قدرت و اراده لازم برای آن را داشته باشیم بایدباید این مسیر را طی کنیم . لازم است تا مذاکره را در این چارچوب تعریف کنیم.

منافع ما در این مذاکرات چیست؟

منافع ما این است که انرژی هسته ای مان را که به عنوان یک موضوع که در قالبغرور ملی مان تعریف می شود ویکی از شاخص های توسعه است، و بر مبنای قواعد وقوانین بین المللی است را پیش ببریم. در این راستا ما می خواهیم از گرفتاریهایی که به ناحق پیرامون این موضوع به وجود آورده اند خارج شویم. یک وضعیتسالم و بدون حاشیه به آن بدهیم. تحریم های ظالمانه ای که از سوی شورای امنیت وبا قطعنامه های ذیل فصل هفت منشور ملل متحد علیه ما وضع شده را پایان دهیم واز دستور کار شورای امنیت خارج شویم. اگر این را اهداف را به دست می آوریم وبه این اهداف می رسیم و طرف مقابل را متعهد می کنیم که اینها را بپذیرد، چرانباید مذاکره کنیم؟ این فرایند نفع دو طرفه دارد. ما نگرانی هایی را که طرفمقابل ادعا می کند در مورد موضوع هسته ای مان دارد را از طریق معقول منطبق بامقررات بین المللی و توافق شده برطرف می کنیم از آن سوی دیگر امتیازاتی را کهاشاره کردم به دست می آوریم. در این زمینه البته که باید مواظب باشیم امانگرانی جایی ندارد. در پرتو آن ارتباطات بین المللی مان را بهبود می دهیم.مشکلات و محدودیت هایی که در زمینه تجارت، نفت، کشتیرانی، بانک، بیمه و صنعت وبسیاری حوزه های دیگر که وجود دارند را حل می کنیم. با این اوصاف چرا نبایدحرکت کنیم در این مسیر و چرا باید بترسیم.

مخالفین توافق می گویند توقع آقای روحانی این بود که تا ایشان به قدرت می رسد و تیم ایشان و آقای ظریف وارد مذاکرات شوند بنا به شناختی که از این تیم وجود دارد خود به خود این تفاهم ایجاد می شود و همه چیز در مقابل همه چیز رخ می دهد. اما در دو سال گذشته این اتفاق نیفتاده و اصطلاحا بیگ بنگ حاصل نشده است.شما با این تحلیل موافقید؟

من از طرف آقای روحانی حرف نمی زنم ولی بعید می دانم آقای روحانی هم به بیگبنگ اعتقاد داشته باشد. یعنی به نظر من طرح این موضوع تا اندازه ای پیش داوریکردن است. آقای روحانی شخصیت بسیار با تجربه ای است و در بالاترین مسئولیت هایسیاسی و امنیتی حضور داشته و این همه سال تجربیات داخلی و بین المللی باعث شدهدر موضوع سیاست بین الملل او یک کارشناس ورزیده باشد. کسی نمی تواند در سیاستبین الملل روی بیگ بنگ برنامه ریزی کند. اما چرا تصور می کنید اتفاق خاصینیفتاده؟ خیلی اتفاقات افتاده است. دستاوردها را نادیده نگیریم. وضع سیاستخارجی ما پیشرفت اساسی کرده است. یک مطلب را اینجا باید مورد توجه قرار دهیم. آن هم اینکه فضای موجود بین المللی را بر سر یک گفتگوی سنگین و با این کیفیتنمی توانیم نادیده بگیریم. در تصمیم گیری بین المللی یکی از چیزهایی که اهمیتدارد این است که فضای بین المللی چقدر به شما اجازه مانور می دهد تا تصمیمخاصی را اتخاذ کنید و به تفاهم خوبی هم برسید. تیم های قبلی که درگیر اینموضوع بودند واقعا تلاش کردند این موضوع را حل کنند. در یک مقطعی ایران فکر میکرد در گفتگو با سه کشور اروپایی می تواند موضوع را حل و فصل کند. ولی فضاییکه بر روابط بین المللی حاکم بود اجازه چنین کاری را نداد. به این دلیل که سهکشوری که با ما گفتگو می کردند نهایتا حرف آخر را نمی زدند. بارها خاویرسولانا به این موضوع اشاره کرد که اروپا یا اشتباه کرد یا اینکه توان این کاررا نداشت. به خاطر اینکه هر مقدار هم که این سه کشور اشتیاق به افزایش نقشاروپا در حل یک موضوع بین المللی شده از خود نشان می دادند، آقای جرج بوش بایک علامت منفی از ان یوی اتلانتیک کل اشتیاق و تلاش و صحبت ها و مذاکراتآنها منتفی می کرد. بخاطر دارید آقای دویلپن وزیر خارجه وقت فرانسه مقاله اینوشت که در آن استدلال می کرد که دیپلماسی قاره کهن یعنی اروپا با حل موضوعهسته ای ایران دوباره دارد احیا می شود. اما به هر حال اروپا نتوانست کاری ازپیش ببرد. بعد ها ایران این رویه را تغییر داد و به سمت سیاست نگاه به شرقحرکت کرد که در دوره مسئولیت آقای دکتر لاریجانی بر موضوع هسته ای پی گرفتهشد. تاکید روی وزن قدرتهایی مانند هند و چین و روسیه که آن نگاه هم جوابنگرفت. سیاست نگاه به شرق خیلی زود و به شکل بارزی زمین خورد و آن موقعی بودکه همین کشورهای مورد اشاره در شورای حکام به قطعنامه ارجاع موضوع هسته ایایران به شورای امنیت رای مثبت دادند. البته بعدا دکتر لاریجانی با حل برخیموضوعات مطروحه در آژانس و رسیدن به یک مبنایی برای توافق با سولانا توفیقاتیبه دست آورد که از این مسئولیت کناره گیری کرد و موضوع به شکل دیگری ادامهیافت. دکتر جلیلی هم تلاش های خود را کرد. واقعا همه به دنبال حل مسئلهبودند. ولی فضا، فضای تفاهم نبود. ایران در سال ۱۳۸۹با دو عضو غیر دائم شورایامنیت یعنی ترکیه و برزیل در تهران تفاهم کرد و سران سه کشور تفاهم نامه ای رادر برابر دیدگان همه جهان امضا کردند. با چند و چون آن تفاهم و خوب و بدش الانکاری نداریم ولی آیا آن تفاهم به نتیجه رسید؟ خیر. به فاصله کوتاهی آن تفاهموتو شد و قطعنامه شورای امنیت علیه ایران صادر شد. زیرا که فضای بین المللیاصلا برای تفاهم کردن با ایران آماده نبود. تصور من این است آقای دکتر روحانیدر اینکه می توان در فضای موجود کاری کرد، محاسبه درستی کرده است. به اینمعنا که وقتی به عنوان یک تحلیلگر بین المللی فضا را رصد می کنیم می بینیم کهاگر حل و فصلی بخواهد رخ دهد زمانش الان است. فضای بین المللی الان فراهماست. هرچند این فضا همیشه هم به این شکل باقی نمی ماند و ممکن است تغییر کند.حالا این بحران ساختگی هم اگر باشد که هست، ارزش این را دارد تا انرژی بیشتریصرف کنیم که مشکل حل شود و همه از این بحران خارج شویم. تا کنون اتفاقات خوبیافتاده است. نمی توان انتظار داشت که در گفتگوی بین المللی صد در صد موضوع بهنفع شما حل شود. اگر آنگونه بود که اصلا نیازی به انجام گفتگو نبود . لازم استشما قدری خواسته هایتان را تعدیل کنید طرف مقابل هم همچنین. چیزی که مهم استتعدیلی که شما می کنید اهداف و منافع اصولی تان را تامین کند. به اعتقاد من درمذاکرات فعلی تا کنون به نحو قابل قبولی منافع ما تامین شده است.

موضوع مذاکرات ژاپن تا چه اندازه با مورد ایران قابل مقایسه است؟ همانطور که اشاره کردید ژاپنی ها هم حساسیت های بسیاری داشتند.

ببینید، مشابهت هایی هست و البته تفاوت هایی هم هست. ژاپن هم مانند ایران همینحساسیت ها را در مورد پادمان داشته است. خبر دارید که اصلا آژانس یک دفترمستقر پادمان در ژاپن دارد. صدها بازرس آژانس در این دفتر مشغولند. جالب تراینکه هزینه ها را هم ژاپن به عنوان کمک به آژانس می پردازد. چون حجم فعالیتهسته ای ژاپن خیلی زیاد است. اصولا در کشورهای دارای فعالیت هسته ای گسترده وعضو معاهده منع گسترش (غیر از پنج عضو هسته ای) نظارت شدید است. در ژاپن همدر مورد مسائل فرهنگی و هویتی و امنیتی این نگرانی ها مطرح بوده است. برایژاپن هم با همه رابطه گرمی که با غرب دارد، حدود هشت سال طول کشید تا اطمیناندر مورد صلح آمیز بودن فعالیت هسته ای credible sources صورت پذیرد. موضوعهسته ای ما اگر چه در ابتدای شروع مشابهت هایی با مسیر ژاپن دارد. در ابتدا همایران و هم ژاپن از طریق قرارداد سه جانبه که شامل آمریکا و آژانس می شد، فعالیت هسته ای خود را شروع کردند. اما در ادامه تفاوت اساسی دارد. ژاپن مسیرخود را ادامه داد. اما ما به واسطه انقلاب و اختلاف باغرب درگیر چالش شدیم. منهمواره گفته ام که برای رسیدن به یک جایگاه این چنینی در برنامه هسته ای و بهویژه برای برخورداری از چرخه کامل سوخت و البته باقی ماندن به عنوان یک کشورغیر هسته ای عضو معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای، حداقل سه نوع سرمایهگذاری لازم است. سرمایه گذاری مالی، سرمایه گذاری فنی شامل نیروی انسانی ماهرو دانش فنی و در نهایت سرمایه گذاری سیاسی. شاید تفاوت ما با ژاپن در بخش آخرباشد. یعنی ژاپن سرمایه گذاری سیاسی زیادی کرده است. ژاپن در هیچ زمانی اجازهنداد در جهان علیه برنامه هسته ایش فضای خصمانه و تهدیدآمیز شکل بگیرد. دربرخی موارد بحث هایی در جهان راه می افتد که ژاپن دنبال بمب اتم است ولی خودژاپنی ها به ما می گفتند که در چنین مواقعی به سرعت سعی می کنند قضیه را بااقدامات فعالانه و با پیش قدمی رفع و رجوع کنند و این تردید را از بین میبرند. بنابراین اجازه نمی دهند موضوع حاد شود.

آقای دکتر درست است که در دولت قبل با دانشمندان هسته ای مصاحبه شده بود؟

یکی از تکنیک های آژانس برای راستی آزمایی گفتگو با افراد مرتبط است. الان مادر مورد یک شرایط پادمان صحبت می کنیم. در هر جای دنیا وقتی بحث تحقیقات هستهای به این شکل را شروع می کنند مسئول یا مجری برای راستی آزمایی پذیر شدنموضوع و مقابله با اشاعه مورد گفتگو قرار می گیرد. و باید طرح خود را توضیحدهد. البته موضوع هسته ای ما خوب شرایط دیگری پیدا کرد و آژانس دنبال درکفعالیت هایی بود که در گذشته صورت گرفته بودند و پیچیدگی های خود را دارد. ازابتدای بازرسی ها برای حل مسائل باقی مانده مصاحبه ها هم بوده است و تا آنجاکه می دانم همچنان ادامه داشته است. علاوه بر این شما وقتی می خواهید یکتاسیسات هسته ای جدید را ایجاد کنید، نه فقط در ایران بلکه در همه جای دنیا،ابتدا باید یک دی آی کیو تهیه کنید. یعنی Design information questionnaire وباید کل موضوع را برای آژانس توضیح دهید. تاسیساتی که می خواهید تهیه کنید باهر گونه جزئیات.... این دی آی کیو برای تسهیل پادمان پذیر کردن تاسیسات است.این پرسشنامه بررسی می شود و بعد در ادامه فرایند به یک دی آی وی می رسید.(Design information verification. یعنی تاسیسات هسته ای به گونه ای می شودکه کاملا قابل پادمان باشد و به اشاعه سلاح هسته ای منجر نشود. فراموش نکنیمپادمان یک موضوع جهانی است و بحث عدم اشاعه نیز از مسائل بسیار مهم جامعه بینالمللی است. الان اگر تصمیم گرفته شود که یک راکتور مثلا مانند رآکتور تهرانیا بوشهر ساخته شود باید این اقدامات صورت گیرد و جز این راهی ندارد. اماموضوع به این ترسناکی هم نیست چون موضوع قرار است محدود به استفاده از انرژیهسته ای برای اهداف صلح آمیز باشد.

برگردیم به معیارهایی که آژانس در بازرسی بکار می برد. بحث پروتکل الحاقی صحبت های زیادی با خود به همراه داشته و موضوع جنس نظارت ها حساسیت های فراوانی بر انگیخته است.

ببینید پروتکل اساسا یکسری معیار است. اعلام فعالیت ها و تاسیسات هسته ای و یا مرتبط با آن، بازرسیتاسیسات، نمونه گیری محیطی، نظارت بصری ثابت یا آنلاین، بازرسی با اعلان وقتکم یابه تعبیری سرزده و.... آژانس این معیارها را در بازرسی ها اجرا می کند.در گزارش های آژانس در مورد ایران مرتب دیده می شود که به عنوان همکاری هایایران با آژانس، مثلا می گوید ایران ۲۵ مورد دسترسی با فرصت کوتاه به ما دادهاست. این همان معیار پروتکل ااحاقی است. آژانس پادمانش را جوری تعریف کرده کهخواه ناخواه این معیارها در آن وجود دارد. با تلفیق پادمان ها که آژانس برنامهگسترده ای را سال ها در مورد آن اجرا کرده است، در عمل پروتکل الحاقی در همهپادمان ها اعمال خواهد شد. ببینید این بحث در بین متخصصان معنی دار است. امااگر به کف خیابان کشیده شد توضیح آن واقعا ناممکن یا دشوار خواهد بود. اصلابعضی وقت ها تلاش برای توضیح دادن آن بر ابهامات اضافه می کند. اگر به طریقغیر حرفه ای موضوع بررسی شود هر سند بین المللی را می توان زیر سوال برد وآن را استعماری خواند. در آن صورت حتی منشور ملل متحد هم با ایرادات زیادیروبرو خواهد بود. همیشه باید به دنبال فهم درست مسائل باشیم. برخورد احساسیکمکی نمیکند. تاکید می کنم اگر تفاهمی صورت گیرد نتیجه اراده دولت هاست. وقتی

به عنوان یک دولت با اراده مذاکره و تفاهم می کنید، یعنی هر دو طرف قرار است به هم احترام بگذارند. تصور من این است که دوستان مخالف فکر می کنند قرار است کشور تحقیر بشود. خیر اینگونه نیست. بنا نیست کسی ذلت را بپذیرد. ایران می خواهد تفاهمی با طرف مقابل بکند که با یکدیگر بر مبنای احترام کار کنند. بنابراین اگر زمانی هم بنا به تحقیر باشد نخستین کسی که قاطعانه به آن نه خواهد گفت، خود تیم مذاکره کننده خواهد بود. به نظرم نگاه غیر حرفه ای و احساسی کمکی به تیم مذاکره کننده نمی کند. فرمودید پروتکل الحاقی نتیجه یک فرایند در نظام بین المللی بود. این فرایند چگونه شکل گرفت و‌ قدری در خصوص معیارهایش توضیح دهید. پادمان اژانس به عنوان یک موجود فعال و زنده در نظام بین المللی تحول یافته است. شکل اولیه پادمان به زمان پیدایش بحث استفاده از اتم برای صلح و نگرانی هایی که کشورها از این شرایط جدید و گسترش سلاح های هسته ای داشتند و زمان تاسیس آژانس باز می گردد. شکل سازمان یافته تر پادمان به زمانی بر می گردد که معاهده ان پی تی تنظیم شد. معاهده ان پی تی البته معاهده نابرابری است. ولی در عین حال در جلوگیری از افزایش کشورهای دارای بمب اتم مانع ایجاد کرده است. ان پی تی برای کشورهای غیر اتمی یعنی کشورهای غیر سلاح هسته ای، پادمان جامع را تعریف کرد که این پادمان جامع محصول دهه شصت میلادی است. بعد از حوادثی که در دهه ها هشتاد و نود میلادی اتفاق افتاد از جمله قضیه عراق، آفریقای جنوبی، کره شمالی و به ویژه قضیه عراق به این نتیجه رسیدند این پادمان جامع پاسخگو نیست. آژانس بعد از شکست عراق دو تصمیم گرفت. یکی اینکه سندی را تصویب کرد که در مورد نوع اعلام ساخت تاسیسات کاربرد دارد.

قبلا کشورها بین ۱۸۰ تا ۳۰ روز وقت داشتند موارد را اعلام کنند. اتفاقا یکی از مسائل حل نشده ما با آژانس در قضیه نطنز همین زمان اعلام بود. چرا که ما هنوز کد فرعی را نپذیرفته بودیم و آژانس می گفت شما تعمدا ساخت این نیروگاه را اعلام نکرده اید. در نتیجه بعد از اصلاحیه هایی که آمد این ۳۰ روز حذف شد و کشورها ۱۸۰ روز قبل باید موارد را اعلام می کردند. هرگونه تغییری که قرار است در ساخت تاسیسات یا تجهیز و تزریق مواد صورت گیرد باید ۱۸۰ روز قبل اعلام شود. این یک تعهد است که ما هم مدتی آن را پذیرفتیم و بعدها پس گرفتیم. کار دیگری که آژانس انجام داد این بود که مذاکراتی تحت عنوان 2+۹3 آغاز شد. پروتکل الحاقی موجود محصول آن مذاکرات است. این پروتکل معیارهای بازرسی دارد. رسالت پادمان جامع این بود که شما هرچه را به عنوان تاسیسات هسته ای اعلام می کردید، آژانس آن را مورد بازرسی قرار می داد. اما پروتکل الحاقی رسالتش این است که اطمینان یابد که فعالیت های هسته ای اعلام نشده ای وجود ندارد. الان به نظر من دیگر دوران پروتکل الحاقی هم به سر رسیده است و من در مقاله ای به صورت مفصل بحث کرده ام که الان وارد دوره بعد از پروتکل در بحث عدم اشاعه و پادمان شده ایم. موضوع ایجاد بانک سوخت که اخیرا در کشورهای مشترک المنافع باقی مانده از شوروی سابق صورت گرفت و بین المللی کردن تاسیسات غنی سازی را در این دوره می توان قرار داد.

آقای دکتر صرف نظر از بحث پروتکل و به عنوان آخرین سوال ما حتی در زمان دولت آقای احمدی نژاد که مجلس گفت پروتکل را کنار گذاشته هم مفاد پروتکل را اجرا می کردیم؟

عرض کردم که در بازرسی ها معیارهای پروتکل اجرا شده است. اگر نگوییم همه آنها، دست کم برخی از آنها اجرا شده است.

49308