روایت هولناک فردی که شاهد یخ زدن دو کارتن‌ خواب در فرحزاد تهران بود
کارتن‌خوابی در هوای سرد یعنی گرسنه و سرمازده از کنار خونه‌های گرم رد میشی ولی می‌دونی توی هیچ کدوم از این خونه‌ها جایی برای تو نیست

وضعیت اسفناک کارتن خواب ها در زمستان

من بارها این موقعیت رو تجربه کردم؛ به مرز یخ زدن رسیده بودم و از کنار چراغای روشنِ خونه‌های گرم رد می‌شدم و می‌دونستم توی هیچ کدوم از این خونه‌ها، حتی خونه خودم، منو راه نمیدن. زمستونا و شبایی که سرما به اوج می‌رسید و دمای هوا چند درجه زیر صفر بود، چشمم به آسمون بود که چه وقت صبح میشه و خورشید بالا میاد که برم روبه‌روی آفتاب بشینم و گرم بشم.... حدود یک‌سال در حاشیه شهر اصفهان کارتن‌خواب بودم؛ منطقه‌ای خارج از شهر که زمین بایر بود و کارتن‌خوابا اونجا پناه گرفته بودن. صبح یکی از شبای خیلی سرد، وقتی بیدار شدیم دیدیم دو تا از کارتن‌خوابایی که اون شب دورتر از ما بودن، از سرما یخ زده بودن. به شهرداری خبر دادیم و اومدن جنازه شونو بردن .... حدود سه سال، کارتن‌خواب ترمینال جنوب و باغ آذری و دروازه غار بودم. از آخر پاییز می‌رفتم سمت ترمینال جنوب که ساختمون و سقف و دیوار بود و جلوی تندی سرما رو می‌گرفت چون توی باغ آذری نمی‌تونستی دووم بیاری؛ دورش باز بود و پر از درخت و باد و سوز دورِت می‌پیچید. می‌رفتم طبقه بالای ساختمون ترمینال، اونجا تا نیمه شب پناه می‌گرفتم. ساعت ۱۲ شب، در ترمینال رو می‌بستن و منو بیرون می‌کردن و باید می‌رفتم توی خیابون تا صبح. یکی از شبای سرد زمستون، مواد کشیده بودم و بدنم هنوز گرم بود. حواسم نبود که توی این هوای سرد، بعد از سه، چهار ساعت که توی سرما بمونی، خون توی بدن می‌ماسه. نزدیک ۴ صبح بود که حس کردم دارم از سرما بی‌هوش میشم. رفتم سراغ سطل آشغالایی که توی محوطه باربری کاوه؛ نزدیک ترمینال جنوب بود. دنبال چیزی می‌گشتم که خودم رو بپوشونم. یک کاور پلاستیکی پتو پیدا کردم. اون کاور پلاستیکی برای من حکم اتاق گرم یک هتل ۵ ستاره رو داشت....... یک شبی، بعد از ۴ شب بی‌خوابی، از ترمینال بیرون اومدم و یادم افتاد که هیچ سرپناهی ندارم و باید این سرما رو تحمل کنم. گرسنه بودم، تشنه بودم، خمار بودم، بی‌پول بودم. پیاده رفتم سمت پارک بعثت. به ورودی پارک که رسیدم، دیگه چیزی یادم نبود. سرما حواسم رو برده بود. نشستم کنار جدول خیابون. سرم رو گذاشتم لبه جدول و توی همون سرما، بی‌هوش شدم از گرسنگی و خماری. سرما رو حس می‌کردم ولی هیچ قدرتی برای بلند شدن نداشتم. نزدیک صبح، سرما به اوج رسیده بود. توی همون بی‌هوشی، حس کردم چیزی روی تنم انداخته شد. احساس گرما کردم. انقدر بی‌حس بودم که هنوز توان باز کردن چشمم رو نداشتم. در همون حال نیمه بی‌هوشی، بوی پتو رو فهمیدم. بوی پتوی سربازی رو فهمیدم. چشمم رو باز کردم. دیدم دو تا پتوی سربازی روی تنم انداخته شده. دور و برم رو نگاه کردم. هیچ کسی نبود. اون موقع پامو زیر پتو دراز کردم. با گرما خوابم برد. بعد از ۷ سال، هنوز وقتی توی خونه، توی سرما پامو زیر پتو دراز می‌کنم، یاد اون شب و اون حس می‌افتم.........»

اینها حرف‌های امیر است. امیر، 3 سال از سال‌های پایانی اعتیادش، کارتن‌خواب بود. کارش به قمیر و کوره‌خوابی نکشید اما خاطرات تلخی از زمستان‌های بی‌خانمانی‌اش داشت. امیر، پیش از آنکه گرفتار بند مواد شود، طلاساز بود. دیروز روزهای پاکی‌اش در جمع بچه‌های «طلوع بی‌نشان‌ها» را شمرد: « 8 سال و 4 ماه و 17 روز» امیر امروز صاحب یک مغازه میوه‌فروشی نزدیک همان خیابانی است که بارها کنج خرابه‌هایش، به سیاهی شب چشم دوخت تا سپیدی صبح برسد .....

کوروش گرامی؛ مدیر مرکز کاهش آسیب اعتیاد در شمال پایتخت، از 15 سال قبل تا امروز، تابستان و زمستان، پاییز و بهار، در جوار وسیع‌ترین پاتوق مصرف مواد پایتخت؛ دره فرحزاد، به صدها معتاد بی‌خانمان مستاصل غذای گرم و لباس و سرنگ و چای داده و می‌گوید امروز بچه‌هایی هستند که 15 سال است که ساکن دره هستند و 15 سال است که معتادند و 15 سال است که به مرکز کاهش آسیب کوروش می‌آیند و پا به پای شب و روزهای سیاه دره‌ای که قباله اقبالش با قصه مرگ و فراموشی و گم شدگی بسته شده، پیر شده‌اند و به خط پایان، نزدیک‌تر. سه ساعت بعدازظهر دیروز که کوروش گرامی درباره وضعیت مراجعات معتادان بی‌خانمان ساکن دره برایم تعریف می‌کرد، بارش برف ادامه داشت و دمای منطقه به دو درجه زیر صفر رسیده بود.

«10 ساعته (از 5 بامداد تا 3 بعدازظهر) که بارش برف ادامه داره. الان اینجا ارتفاع برف به حدود 50 سانت رسیده و دمای هوا داخل دره که سردتره، 5 درجه زیر صفره. دره فرحزاد بابت سرمای هوا بدترین نقطه تهرانه. وقتی در باقی مناطق شهر، بارون می‌باره، اینجا برف به سر کارتن‌خوابا می‌ریزه. بچه‌های دره، وقتی پیش ما میان که از برف و بارون خیس شدن، لباسشون گلی شده، سردشونه یا گرسنه هستن. وقتی توی دره برف می‌باره و دمای هوا به زیر صفر می‌رسه، آدم عادی هم نمی‌تونه بیشتر از دو ساعت دوام بیاره. این بچه‌ها، در بهترین حالت و اگه موادشون رو هم کشیده باشن، وقتی دو ساعت زیر برف و در هوای زیر صفر بمونن، بدنشون خالی می‌کنه و هر چی کشیده بودن، بی‌اثر میشه و چون همه‌شون هم سوءتغذیه شدید دارن، اون موقع است که اگر کمکی بهشون نرسه و سرپناهی نداشته باشن و به مکان گرمی منتقل نشن، یخ می‌زنن. البته چند ماهه که تعداد کارتن‌خوابای جنوب دره کم شده چون از تابستون امسال، نیروی انتظامی داخل دره مستقر شده و کارتن‌خوابا به شمال دره و مناطق دورتر از دسترس رفتن. در این چند هفته که بارندگی در کل دره ادامه داشته، گشت سیار ما سراغ کارتن‌خوابای شمال دره رفته که بهشون خبر بده ما در این ایام پذیرش شبانه‌روزی داریم و هر موقع خواستن، می‌تونن بیان و هم داخل مرکز استراحت کنن و هم غذا و لباس گرم بگیرن و امکان استحمام و درمان رایگان بیماری‌های عفونی شون هم با اعزام به بیمارستان امام فراهم شده. خوشبختانه تا امروز و با وجود اینکه امسال سرمای هوا خیلی خیلی شدیدتر بود، فوت به علت یخ‌زدگی نداشتیم و هر شب تعداد زیادی از بچه‌های دره به مرکز میان. برای پذیرش همه‌شون جا داریم و به همه‌شون پتو و لباس و غذای گرم می‌دیم. این چند شب، برای بچه‌های داخل دره؛ اون بچه‌هایی که نمی‌خواستن از پاتوقشون بیرون بیان یا اونایی که نقاط دورتر بودن و توان اومدن به مرکز نداشتن هم پتو و لباس گرم بردیم، 80 دست شال گردن و کلاه بافتنی نو و 50 شلوار پشمی بین‌شون توزیع کردیم که کمتر سردشون بشه. آسمون دره کمی باز بشه، براشون زغال می‌برم که مثل پارسال، توی پیت حلبی آتش روشن کنن....»

گرامی می‌گوید که در این چند هفته که سرمای هوای دره فرحزاد، رکورد چند ساله‌اش را شکست، تزریق هرویین بین بچه‌های دره بیشتر شده چون شیشه و هرویین، قدرت نگهدارندگی بالاتری در مقایسه با سایر روانگردان‌ها یا مخدرهای سبک دارد علاوه بر اینکه وزش باد و توفان و بارش برف و باران هم عامل دیگری برای تصمیم به تزریق به جای تدخین است، چون وزش باد و توفان، باعث پخش و پراکنده شدن هرویین از روی کفی می‌شود و بارش برف و باران هم هرویین و کفی را خیس و نمدار و غیر قابل مصرف می‌کند. غیر از اینها، عامل مهم‌تری که در نیمه دوم امسال باعث افزایش تزریق دوا  بین بچه‌های دره شده، گرانی سرسام‌آور قیمت خرده‌فروشی هرویین و شیشه در پاتوق‌های دره بوده؛ دوا؛ گرمی 200 تا 250 هزار تومان، شیشه، گرمی 200 هزار تومان. از آنجا که اغلب بچه‌های ساکن دره، چند مصرفی و مصرف همزمان شیشه و هرویین دارند، روزی 400 هزار تومان هزینه مواد برای معتاد کارتن‌خوابی که جز جمع کردن ضایعات و گدایی و فروختن فال و دود کردن اسفند سر چهارراه‌ها، هیچ امکان دیگری برای تامین هزینه مواد ندارد، گزینه آخر را همان اول پیش پای کارتن‌خواب‌های دره گذاشته و بچه‌ها به انتخاب اقتصادی‌ترین روش مصرف ناچار شده‌اند. گرامی همه اینها را می‌داند و می‌شنود و می‌بیند و هر طور شده، هزینه تهیه یک وعده غذای هفتگی با گوشت قرمز، گوشت مرغ، برنج یا ماکارونی را جور می‌کند تا این بچه‌ها که با این تورم بازار عرضه مواد، دیگر توانی برای اعتیاد کم خطر ندارند، حداقل از فقر کالری جان ندهند.

کارتن‌خواب‌ها چطوری یخ می‌زنند؟

سید صادق شیرازی، پزشک عمومی و درمانگر اعتیاد است. می‌گوید که کارتن‌خواب‌ها فقط در یک صورت در معرض خطر یخ زدن هستند؛ نشئه یا خمار باشند و تنها باشند و در سرمای زمستان، به خواب نشئگی یا بی‌هوشی خماری بروند .


گردآوری: گروه خبر سیمرغ
seemorgh.com/news
منبع: روزنامه اعتماد