یوهان کرایف اعتقاد دارد یک تیم ملی زمانی موفق میشود که 5 بازیکن از 11 بازیکن فیکسش از اعضای یک تیم باشگاهی باشند. در جام ملتهای 96 و بعدتر در زمان مربیگری برانکو، به خصوص در بازیهای آسیایی بوسان، اسکلت اصلی تیم ملی با استفاده از ترکیب تیمهای پرسپولیس و فولاد بسته شده بود و هر دو تیم هم موفق بودند.
در قوانین نانوشته اما موجود ما، چنین تفکری معمولا جایی ندارد. چون به هواداری از تیمی تعبیر میشود و دور نبود زمانی که مربیان تیمملی سعی میکنند تعداد بازیکن دعوت شده از پرسپولیس و استقلال یک اندازه باشد تا مشکل حاشیهای پیش نیاید و به رنگی متهم نشوند. تقریبا یک سوم تیم فعلی متعلق به باشگاه سپاهان هستند که اتفاقا در یک نقطه هم متمرکز شدهاند؛ یعنی خط دفاعی و دروازهبان.
شاید عجیب باشد که همین خط دفاعی، با سه بازیکن از یک باشگاه که تمام سال را کنار هم بازی و تمرین کردهاند، پاشنهی آشیل و نقطه ضعف تیم است و تمام اشتباهات این خط، توسط بازیکن آخری سپاهان، یعنی مهدی رحمتی رفع و رجوع میشود. البته نمیخواهیم مثل مزدک میرزایی از رحمتی یک فوق ستاره بسازیم و واکنش عادیاش را تا کلاس جهانی بالا ببریم و با مدح بازیکن، غیر مستقیم به ذم تیم بپردازیم؛ اما این عادت دیرینهی ماست که به جای سرمایهگذاری روی سیستم و تیم، تکیهمان به تک بازیکنهاست. حتی تیم درخشان برانکو، بیش از اندازه به ستارهای مثل کریمی متکی بود و وقتی در جامجهانی، جادوگر دورهی بیحوصلهگی و کجخلقیاش را میگذراند، تیم عملا نیمی از قدرتش را دست داده بود.
قطبی با اینکه در چیدن تیمش، کم و بیش از آموزهی کرایف استفاده کرده است اما عملا گذاشتن چهار بازیکن از یک تیم، کمکی به همآهنگی تیمملی که فرصت تمرین و کنار هم بودنش کم است، نکرده. در بازی با قطر، سیستم دفاعی تیمملی که برگرفته از بازیکنان سپاهان است، چند بار درست عمل نکرد و باز تمام تیم و البته تماشاگران، منتظر درخشش تک ستارهیشان ماندند. از مهدی رحمتی برمیآید که به تنهایی تیم را تا یک جاهایی بالا بکشد؛ مثلا در بازیهای مقدماتی جامجهانی اگر درخششش جلو امارات و کرهشمالی در بازی رفت نبود، شایدعید سال 88 تلخی کمتری برای علی دایی داشت!
اما بالاخره قدرت رحمتی در نگه داشتن توپ آنور خط دروازهاش به پایان رسید تا تیم شکل نگرفتهی ایران با اولین شکست از هم بپاشد و سرمربیاش تا مدتها از صحنهی فوتبال حذف بشود. حالا بعید نیست همین اتفاق در انتظار افشین قطبی هم باشد؛ اتفاقی که مشابهاش در فینال بازیهای غرب آسیا هم افتاد و رحمتی ناآماده نتوانست جور تمام تیم را بکشد و ما بازی را خیلی راحت به کویت واگذار کردیم.
در جدول لیگ برتر، خط دفاعی سپاهان با خوردن متوسط یک گل در هر بازی- 17 گل خورده در 18 بازی- از لحاظ آماری لااقل، از خط دفاعی ذوبآهن و تراکتورسازی-14گل خورده در 20بازی- پائینتر است و این در حالیست که تراکتورسازی از داشتن سوپراستارهایی مثل رحمتی و گردان هم بینصیب است. دستورالعمل درست کرایف گویا یک کلمه کم دارد؛« تیمملیای موفق است که 5 بازیکن از 11 بازیکن فیکسش متعلق به یک باشگاه "موفق" باشد.»
در قوانین نانوشته اما موجود ما، چنین تفکری معمولا جایی ندارد. چون به هواداری از تیمی تعبیر میشود و دور نبود زمانی که مربیان تیمملی سعی میکنند تعداد بازیکن دعوت شده از پرسپولیس و استقلال یک اندازه باشد تا مشکل حاشیهای پیش نیاید و به رنگی متهم نشوند. تقریبا یک سوم تیم فعلی متعلق به باشگاه سپاهان هستند که اتفاقا در یک نقطه هم متمرکز شدهاند؛ یعنی خط دفاعی و دروازهبان.
شاید عجیب باشد که همین خط دفاعی، با سه بازیکن از یک باشگاه که تمام سال را کنار هم بازی و تمرین کردهاند، پاشنهی آشیل و نقطه ضعف تیم است و تمام اشتباهات این خط، توسط بازیکن آخری سپاهان، یعنی مهدی رحمتی رفع و رجوع میشود. البته نمیخواهیم مثل مزدک میرزایی از رحمتی یک فوق ستاره بسازیم و واکنش عادیاش را تا کلاس جهانی بالا ببریم و با مدح بازیکن، غیر مستقیم به ذم تیم بپردازیم؛ اما این عادت دیرینهی ماست که به جای سرمایهگذاری روی سیستم و تیم، تکیهمان به تک بازیکنهاست. حتی تیم درخشان برانکو، بیش از اندازه به ستارهای مثل کریمی متکی بود و وقتی در جامجهانی، جادوگر دورهی بیحوصلهگی و کجخلقیاش را میگذراند، تیم عملا نیمی از قدرتش را دست داده بود.
قطبی با اینکه در چیدن تیمش، کم و بیش از آموزهی کرایف استفاده کرده است اما عملا گذاشتن چهار بازیکن از یک تیم، کمکی به همآهنگی تیمملی که فرصت تمرین و کنار هم بودنش کم است، نکرده. در بازی با قطر، سیستم دفاعی تیمملی که برگرفته از بازیکنان سپاهان است، چند بار درست عمل نکرد و باز تمام تیم و البته تماشاگران، منتظر درخشش تک ستارهیشان ماندند. از مهدی رحمتی برمیآید که به تنهایی تیم را تا یک جاهایی بالا بکشد؛ مثلا در بازیهای مقدماتی جامجهانی اگر درخششش جلو امارات و کرهشمالی در بازی رفت نبود، شایدعید سال 88 تلخی کمتری برای علی دایی داشت!
اما بالاخره قدرت رحمتی در نگه داشتن توپ آنور خط دروازهاش به پایان رسید تا تیم شکل نگرفتهی ایران با اولین شکست از هم بپاشد و سرمربیاش تا مدتها از صحنهی فوتبال حذف بشود. حالا بعید نیست همین اتفاق در انتظار افشین قطبی هم باشد؛ اتفاقی که مشابهاش در فینال بازیهای غرب آسیا هم افتاد و رحمتی ناآماده نتوانست جور تمام تیم را بکشد و ما بازی را خیلی راحت به کویت واگذار کردیم.
در جدول لیگ برتر، خط دفاعی سپاهان با خوردن متوسط یک گل در هر بازی- 17 گل خورده در 18 بازی- از لحاظ آماری لااقل، از خط دفاعی ذوبآهن و تراکتورسازی-14گل خورده در 20بازی- پائینتر است و این در حالیست که تراکتورسازی از داشتن سوپراستارهایی مثل رحمتی و گردان هم بینصیب است. دستورالعمل درست کرایف گویا یک کلمه کم دارد؛« تیمملیای موفق است که 5 بازیکن از 11 بازیکن فیکسش متعلق به یک باشگاه "موفق" باشد.»
گردآوری : گروه ورزش سیمرغ
www.seemorgh.com/sport
منبع: goal.com