برترین فیلمهای تاریخ سینما با موضوع کریسمس
با توجه به اینكه داستان و شخصیت‌های فیلم از ذهن تیم برتون تراوش كرده‌اند، خیلی راحت می‌شود حدس زد كه دوباره سر و كارمان به اسكلت و مرده و موجودات عجیب و غریب...

 فیلم هایی با موضوع کریسمس

این روزها كه می‌رسد، تلویزیون یاد اسكروچ می‌افتد؛‌ یكی از صدها فیلم ساخته شده با موضوع كریسمس. راستی از یلدا و نوروز خودمان در سینما چه خبر؟

متاسفیم. فهرست فیلم‌ها را نگاه كنید؛‌ این چند تا را از بین حداقل 100 فیلم با موضوع كریسمس و بابانوئل انتخاب كرده ایم. حالا اگر بخواهیم فهرست مشابهی را برای مناسبت‌های خودمان مثل عیدنوروز،‌ چهارشنبه وری یا همین شب یلدا را كه نزدیكی‌های آن بودیم تهیه كنیم، این فهرست چقدر بلند بالا است؟ بعید است تعداد فیلم‌های فهرست ما به حتی تعداد انگشتان یك دست برسد. در "چهارشنبه سوری"  فرهادی مراسم چهارشنبه سوری، در حاشیه تنش زن و شوهر است.

"كفش‌های میرزا نوروز"
فقط اسم نوروز را یدك می‌كشد. "آژانس شیشه ای" كه قصه اش درآژانسی در شب عید می‌گذرد، یك ضد حاجی فیروز تمام عیار است و حاجی فیروز آن معتاد و ضد قهرمان فیلم می‌باشد. "گیلانه" هم كه در نوروز 82 و زمان اشغال عراق توسط امریكا می‌گذرد، دردناك است. چهارشنبه سوری در "خیلی دور، خیلی نزدیك" هم اصلا نقش موثری ندارد. حتی علی حاتمی‌ هم كه سمبل سنت در سینمای ایران است، در "كمال الملك" به سرعت از مراسم نوروز ناصرالدین شاه شاهی عبور می‌كند.

"شب یلدا"ی پراحمد هم قصه تنهایی فروتن است و هیچ ربطی به یلدا ندارد. شاید تنها فیلمی ‌كه تا حدی به نوروز ربط دارد، "بادكنك سفید"  پناهی باشد كه در آن، دختربچه ای دغدغه خرید ماهی قرمز را دارد. در نگاهی كلی، سینمای ما هیچوقت ادای دین مناسبی نسبت به مناسبت‌های ملی مثل نوروز نداشته؛ مناسبت‌هایی كه افراد زیادی از همین طبقه فرهنگی، مدام از كمرنگ شدن شان می‌نالند. جالب است غربی‌ها با ساختن فیلم درباره كریسمس، بابانوئل، و حتی‌هالووین،‌ هم این سنت‌های قدیمی‌شان را برای جوان‌های نسل جدیدشان به یك فرهنگ تبدیل می‌كنند و هم مناسبت‌هایشان را جهانی می‌كنند و ما در عین بی توجهی به نوروز،‌ یلدا و دیگر مناسبت‌ های ملی مان انتظار داریم این مناسبت‌ ها در ذهن جوانان نسل جدیدمان به جای كریسمس و درخت كاج ماندگار شوند و جهانی بشوند!

سرود كریسمس (1983)

بدجنس ترین رییس سینما

برای ما آشناترین نسخه سینمایی اقتباس شده از رمانی كه چارلز دیكنز- نویسنده بزرگ انگلیسی- در سال 1843 نوشته، همان انیمیشن كمپانی والت دیزنی است كه همیشه روزهای كریسمس از تلویزیون پخش می‌شد؛ داستان فیلم هم ماجرای آقای ابنزر اسكروچ خسیس و تنگ نظر را روایت می‌كرد كه خوش داشت ایام كریسمس، درست مثل روزهای دیگر سال، تنها به حال خودش باشد، چون به قول خودش از تمامی ‌آداب و رسوم شروع سال نو متنفر بود. اما وقتی روح دوستان و نزدیكانش به خوابش می‌آمدند، و او را از عواقب كارهای خودخواهانه اش آگاه می‌كردند، از كرده اش پشیمان می‌شد و صبح اول وقت در روز كریسمس، شاد و خندان به به جمع مردم می‌پیوست و به آنها كمك می‌كرد.

در انیمیشن والت دیزنی آن قدر اسكروچ را هنرمندانه به تصویر كشیده بودند كه بر و بچه‌های سینما یك بار شخصیت او را بدجنس ترین رییس تاریخ سینمای جهان انتخاب كرده بودند. از این گذشته، دیكنز، شخصیت اسكروچ را  آن قدر زیبا درآورده كه نام این شخصیت به معنای آدم خسیس وارد زبان انگلیسی- و حتی زبان فارسی- شده است. از این رمان كلاسیك، اقتباس‌های سینمایی زیادی شده و بازیگرانی چون جرج سی، اسكات، والتر ماتیو، مایكل كین و آلبرت فیتی هم نقش اسكروچ را بازی كرده اند. ظاهرا جیم كری هم قرار است به زودی  به جای نقش اسكروچ صحبت كند. به هر حال تا اطلاع ثانوی، تصویری كه ما از "سرود كریسمس" در ذهن داریم با حضور طلایی اسكروچ مك داك (اسكروچ) و میكی ماوس (باب كرچت، مشی اسكروچ) رقم خورده است.

چگونه گرینچ كریسس را دزدید؟ (2009)

از این داستان مصور و مشهور دكتر سئوس (نوشته در سال 1957) 2 اقتباس موجود است. پس مواظب باشید آنها را با هم اشتباه نگیرید؛ یكی از آنها كه در سال 1966 ساخته شده، انیمیشنی است كه یكی از كلاسیك‌های فیلم‌های كریسمسی به حساب می‌آید و سالی نیست كه تلویزیون‌های دنیا درروز كریسمس آن را نشان ندهند، راوی و گوینده اصلی فیلم –یعنی گرینچ- هم كسی نیست جز ستاره فیلم‌های ترسناك؛ یعنی بوریس كارلوف. اما در سال 2000 ران ‌هاوارد فیلمی ‌سینمایی با همین عنوان و با بازی جیم كری درنقش گرینچ ساخت. داستان فیلم هم ماجرای موجودی تك و تنها به نام گرینچ را روایت می‌كند كه قلبی كوچك دارد و به همین خاطر نمی‌تواند شادی افراد هوویل را در ایام كریسمس تحمل كند؛ به همین خاطر تصمیم می‌گیرد با دزدیدن هدایای آنها كریسمس شادشان را به عزا تبدیل كند؛ غافل از اینكه كریسمس برای اهالی شهر فقط در هدیه‌هایشان خلاصه نمی‌شود. دست آخر گرینچ به اشتباهاتش پی می‌برد، قلبی بزرگ‌تر بدست می‌آورد و مردم شهر هم او را در جمع خودشان می‌پذیرند.

كابوس پیش از كریسمس(1993)

"كابوس پیش از كریسمس" یكی از آن انیمیشن‌های درست و درمانی است كه با موضوع كریسمس ساخته شده است. با توجه به اینكه داستان و شخصیت‌های فیلم از ذهن تیم برتون تراوش كرده اند، خیلی راحت می‌شود حدس زد كه دوباره سر و كارمان به اسكلت و مرده و موجودات عجیب و غریب دنیای بك رو ناب او خواهد افتد.

ماجراهای اصلی فیلم در شهری به نام ‌هالووین رخ می‌دهد كه ساكنان آن كاری جز این ندارند كه در طول سال خود را برای اجرای هر چه ترسناك تر مراسم جشن‌ هالووین به سردستگی جك- سلطان‌هالووین- آماده بكنند. ورق وقتی برمی‌گردد كه جك از این روند تكراری خسته شده، به صورت اتفاقی به شهر كریسمس می‌رود، و با این جشن آشنا می‌شود. فیل آقای جك یاد هندوستان می‌كند و تصیم می‌گیرد كه به جای جشن ‌هالوین، مراسم كریسمس را برگزار كند. تازه بابانوئل را هم می‌دزدد و خودش هم می‌شود بابانوئل و راه می‌افتد در شهر تا به بچه‌ها هدیه بدهد اما آخر شما بگویید مگر سلطان شهر ‌هالووین به جز جانورهای عجیب و غریب و رنگ و وارنگ، چیز دیگری هم برای هدیه دادن به كودكان دارد؟ اینطوری می‌شود كه كریسمس به بچه‌ها زهر می‌شود اما جك آخر می‌فهمد كه هر كسی را بهر كاری ساختند و بابانوئل واقعی را به شهر باز می‌گرداند.

تنها در خانه (1992 و 1990)

ماجرا خیلی ساده شكل می‌گیرد، كوین (مكالی كالكین) پسر بازیگوش خانواه‌ای پرجمعیت به طور ناآگاهانه از سفر خانوادگی به شهر پاریس جا می‌ماند و مجبور می‌شود تك و تنها در خانه بماند ولی ماجرا وقتی جالب می‌شود كه 2 دزد ناشی به نام‌های هری (جوپشی) و مارو (دانیل استرن) می‌خواهند به خانه پسر تنها مانده دستبرد بزنند، چشمتان روز بد نبیند، كوین تا جایی كه به فكرش می‌رسد و درتوان دارد از پس آقا دزدها برمی‌آید و حقشان را كف دستشان می‌گذارد. داستان قسمت دوم فیلم – یعنی "تنها در خانه 2:  گمشده در نیویورك" – هم چیزی در همین مایه‌هاست كلكین آن قدر در نقش كوین اوج گرفت كه میراث سینمایی اش به همین فیلم‌های "تنها در خانه" محدود شد. "تنهادر خانه 4: پس گرفتن خانه" هم (با بازی كودك دیگری ) نیم نگاهی به كریسمس دارد.

بقای كریسمس (2004)

تا دلتان بخواهد پشت سر این كمدی بد گفته اند و توی سرش زده اند، اما با توجه به اینكه داستانش در ایام كریسمس و شروع سال نو می‌گذرد، دراین دوران تماشای آن خالی از لطف نیست. داستان فیلم از آنجا شروع می‌شود كه نامزد آقای درولاتام- بن افلك، پسر سرمایه دار و بی كس و كار فیلم- پیشنهاد مسافرت او در ایام آغاز سال نو را با این استدلال رد می‌كند كه كریسمس را باید حتما در كنار خانواده گذراند؛ اینطوری می‌شود كه درو از همراهی تمامی ‌دوست‌ها و رفقایش هم ناامید شده، فكر بكری به سرش می‌زند؛‌ او بلند می‌شود و به سراغ خانه دوران كودكی اش می‌رود تا خاطرات كریسمس‌های گذشته را زنده بكند اما متوجه می‌شود كه خانواده دیگری در آنجا ساكن هستند. درو- همان پسر میلیونر و لوس و ننر- 250 هزار دلار به آنها می‌دهد تا كریسمس را با آنها بگذراند و عضوی از خانواده شان بشود. بقیه ماجرا هم شامل خرابكاری‌ها درو است و بس!

زندگی شگفت انگیزی است (1946)

تا حالا شده پیش خودتان فكر كنید كه اگر اصلا بدنیا نیامده بودید،‌ زندگی اطرافیانتان حالا چه شكلی بود؟ این سئوالی است كه جورج بیلی (جیمز استوارت) وقتی درست در روز كریسمس می‌خواهد خودش را بكشد با آن روبرو می‌شود.
فرشته ای كه او را نجات داده، به او نشان می‌دهد كه زندگی اطرافیانش بدون وجود بیلی چقدر بی رمق و یكنواخت می‌شده است. این طوری است كه در همان روز و شب كریسمس، جورج كه بواسطه مشكلات مالی حاصل از ورشكستگی به فكر خودكشی افتاده است،‌ باردیگر به انسان‌ها دل می‌بندد و به زندگی بر می‌گردد. هنوز فرانك كاپرا در ساخت "زندگی شگفت انگیزی است" و یا دیگر شاهكارهایش، همین است كه از ورای سختی‌ها و ناملایمات زندگی، شور و امید را بیرون می‌كشد و به صورت تماشاگرانش می‌كوبد.  دقیقا به همین خاطر بود كه وقتی اعضای موسسه فیلم آمریكا دور هم جمع شدند تا ناامیدتر بخش ترین فیلم‌های تاریخ سینما را انتخاب كنند، ‌شماره یك را برای فیلم دست اول كاپرا رزرو كردند. فیلم در سراسر دنیا هم گل سرسبد نمایش‌های تلویزیونی ایام كریسمس است.

الف (elf) (2003) یک اسکروچ دیگر

قصه این كمدی كریسمسی باز همان جستجوی پدر گمشده است اما خب ایده‌هایش جدید و بامزه است. بادی (ویل فرل) در پرورشگاهی در نیویورك زندگی می‌كند. شب كریسمس می‌پرد در كیسه بابانوئل و او هم از همه جا بی خبر،‌ب ادی را با خودش به قطب شمال می‌برد. در آنجا پری‌ها تصمیم می‌گیرند كه بادی را بزرگ كنند و به او هم نگویند كه در حقیقت انسان است. اینطوری می‌شود كه وقتی بادی بزرگ می‌شود و از این راز باخبر می‌شود تصمیم می‌گیرد به نیویورك بازگردد تا پدر واقعی خودش را پیدا كند. داستان درنیویورك به اوج می‌رسد كه بادی از طریق بابانوئل متوجه می‌شود پدر حقیقی اش آدمی ‌به نام والتر‌ هابز (جیمز كان) است كه دست كمی ‌از اسكروچ ندارد. حدستان درست است، حالا باید پدر بی احساس و تنگ نظرش را با زندگی آشتی دهد.

در حقیقت عشق(2003)

 یكی از آن كمدی رمانتیك‌های خوش ساخت انگلیسی است كه ماجرای زندگی 8 زوج در طول چند هفته باقی مانده تا كریسمس را روایت می‌كند؛‌ چیزی كه روایت زندگی این آدم‌ها را به هم شبیه می‌كند، همین نزدیكی به زمان تعطیلات كریسمس است. فیلم 5 هفته قبل از كریسمس شروع  می‌شود و همین طور هفته به هفته به این روز سراسر شادی نزدیك می‌شویم. یك ماه بعد هم بخش نهایی آن شكل می‌گیرد. از ورای گذشت این یك ماه پر حادثه است كه شخصیت‌های فیلم متوجه می‌شوند چیزی كه انسان‌ها را بهم پیوند می‌دهد، محبت و دوستی است.

سریع السیر قطبی(2004)

مطالب را با یك انیمیشن شروع كردیم و با یك انیمیشن دیگر هم آن را تمام می‌كنیم. رابرت زمیكس- كارگردان معروف سری فیلم‌های "بازگشت به آینده"- با استفاده از تكنولوژی‌ها مدرن صنعت فیلمسازی، از حركات بازیگران واقعی الهام گرفت و فیلمی ‌انیمیشن وار ساخت كه در آن تام هنكس در 5 نقش متفاوت از جمله بابانوئل ظاهر شد. ماجرای فیلم هم روایتگر سفر پسركی سوار بر قطاری اسرارآمیز به قطب شمال و دیدار با بابانوئل است. پسرك در شب كریسمس آرزو می‌كند تا بتواند به راز اصلی كریسمس دست پیدا كند و سرانجام هم به آرزوی قلبی اش می‌رسد؛‌ چون از قدیم گفته اند جوینده یابنده است.

 

بیشتر بدانید : 10 فیلم عالی که کریسمس 2012 اکران می‌شوند +عکس

بیشتر بدانید : بهترین کتاب‌هایی که درباره کریسمس نوشته شده‌اند و تبدیل به فیلم شده اند

بیشتر بدانید : «سرود کریسمس» روایت دیگری از اسکروچ خودمان!

بیشتر بدانید : موفق‌ترين فيلم اكران كريسمس

بیشتر بدانید : معرفی بهترین فیلم‌های کریسمسی تمام دوران + عکس

بیشتر بدانید : فیلم های شادی که هنگام ناراحتی حالتان را عوض می کند! (قسمت 1)

بیشتر بدانید : 10 فیلم خنده دار سال 2012 +عکس

بیشتر بدانید : خنده دارترین فیلم‌های سال 2010 و 2011 (+عکس)

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 194
بازنشر اختصاصی سیمرغ