استیون هاوکینگ در زادروز انیشتین مرد /تضاد دو دانشمند در آینه مردم !
آلبرت انیشتین دانشمند آلمانی تبار, در روز چهاردهم مارس 1879, به دنیا آمد, درست مصادف همین روز استیون هاوکینگ در سال 2018 درگذشت.

از انیشتین تا استیو هاوکینگ

آلبرت انیشتین, دانشمند آلمانی تبار, در طول زندگی اش شهرتی را به دست آورده بود, که معادل شهرت بازیگران سینما و خوانندگان پاپ در روزگار امروز است. با این همه وی عادات و رفتارهای عجیبی داشت, که شباهتی با رفتار افراد مشهور و سرشناس ندارد. اکثر افراد حکایات بسیاری را از رفتار بی پیرایه و به دور از خودنمایی وی در عرصه اجتماعی, شنیده اند.

  • مثلا همسر آلبرت انیشتین غالبا اصرار داشت که او در هنگام کار باید لباسهای مناسبتری استفاده کند. انشتین همواره میگفت: “چرا باید اینکار را بکنم هر کسی اینجا می داند من که هستم.” هنگامی که انیشتین برای شرکت در اولین کنفرانس بزرگ خود شرکت کرد نیز همسرش از او خواست که لباس مناسبتری بپوشد، انشتین گفت: “چرا باید اینکار را بکنم هیچ کسی اینجا مر نمی شناسد.”

بی اعتنایی عجیب انیشتین نسبت به برخی از امور روزمره, باعث شده بود که خاطراتی با تم طنز ولی عبرت آموز از وی بر جای بماند.

  • مثلا یکبار اینشتین از پرینستون با قطار در سفر بود که مسئول کنترل بلیط به کوپه او آمد. وقتی او به اینشتین رسید ، انیشتین بدنبال بلیط جیب جلیقه اشرا جستجو کرد ولی نتوانست آنرا پیدا کند. سپس در جیب شلوار خود جستجو کرد ولی باز هم بلیط را پیدا نکرد. سپس در کیف خود را نگاه کرد ولی بازهم نتوانست آنرا پیدا کند.بعد از آن او صندلی کنار خودش را جستجو کرد ولی بازهم بلیطش را پیدا نکرد.

    مسئول بلیط گفت :
    دکتر اینشتین ، من می دانم که شما که هستید . همه ما به خوبی شما را میشناسیم و من مطمئن هستم که شما بلیط خریده اید، نگران نباشید. و سپس رفت. در حال خارج شدن متوجه شد که فیزیکدان بزرگ دست خود را به پایین صندلی برده و هنوز در حال جستجوست.

    مسئول قطار با عجله برگشت و گفت :
    ” دکتر انیشتین ، دکتر انشتین ، نگران نباش ، من می دانم که شما بلیط داشته اید، مسئله ای نیست. شما بلیط نیاز ندارید. من مطمئن هستم که شما یک بلیط خریده اید.”

    اینشتین به او نگاه کرد و گفت :
    مرد جوان ، من هم می دانم که چه کسی هستم. چیزی که من نمی دانم این است که من کجا می روم.

 او هرگز در سیمنارهایش قصد استفاده ابزاری از علم برای کسب شهرت و ثروت بیشتر را نداشته است, و ابدا روی خوشی به افرادی که با اشتیاق به وی به خاطر شهرتش نزدیک می شوند,  نشان نداده است. عموم مردم علم وی را به نحوی می شناسند که, قابل فهم برای عامه نیست. و او نیز هرگز سعی در نفوذ میان مردم, با عامه پسند نمودن علمش نداشته است.

آلبرت انیشتین

آلبرت انیشتین

و معمولا برای توضیح علمش برای افراد در مواقع ضروری توضیحی متناسب با سطح دانش آن فرد یا افراد به آن ها ارائه می کرده است. و هرگز به دنبال قالبی برای ارائه عملش به همه افراد, در یک سطح نبوده است. در این راستا میتوان برای حجت مطلب چند مثال ساده زد.

از آلبرت اینشتین معمولا برای توضیح نظریه عمومی نسبیت سوال میشد و او یکبار اینگونه پاسخ داده بود:

” دست خود را بر روی اجاق گاز داغ برای یک دقیقه قرار دهید ، و این عمل مانند یک ساعت یک به نظر می رسد ، حال با یک دختر خوشگل یک ساعت بنشینید ، و این عمل مانند یک دقیقه به نظر می رسد. این نسبیت است.!”

حال آنکه در توضیح موارد علمی برای راننده اش, که همیشه در کنارش بود به گونه ای دیگر عمل می کرد, تا آنجا در یکی از سیمنارهایش از وی خواست تا به جای خودش به روی سن رفته و صحبت هایش را در قالب سیمنار برای دانشجویانش توضیح دهد.

پروفسور حسابی چند نظریه مهم در علم فیزیک داشتند که مهم ترین و آخرین آن ها نظریه بی نهایت بودن ذرات بود , در این ارتباط با چندین دانشمند اروپایی مکاتبه و ملاقات می کنند و همه آنها توصیه می کنند که بهتر است که بطور مستقیم با دفتر پروفسوراینشتن تماس بگیرد.

 پروفسور حسابی این ملاقاتش با انیشتین را چنین توصیف می کنند: 

   وقتی برای اولین باربا بزرگترین دانشمند فیزیک جهان آلبرت اینشتن روبه رو شدم ایشان را بی اندازه ساده , آرام و متواضع یافتم و البته فوق العاده مودب و صمیمی! زودتر از من در اتاق انتظار دفتر خودش , به انتظار من نشسته بود و وقتی من وارد شدم با استقبالی گرم مرا به دفتر کارش برد و بدون اینکه پشت میزش بنشیند کنار من روی مبل نشست , نظریه خود را در ارتباط با بی نهایت بودن ذرات برای ایشان توضیح دادم ، بعد از اینکه نگاهی به برگه های محاسباتی من انداختند ، گفتند که ما یکماه دیگر با هم ملاقات خواهیم کرد    یکماه بعد وقتی دوباره به ملاقات اینشتن رفتم به من گفت : من به عنوان کسی که در فیزیک تجربه ای دارم می توانم به جرات بگویم نظریه شما در آینده ای نه چندان دور علم فیزیک را متحول خواهد کرد .

و البته مثال ها و خاطرات از زندگی آلبرت انیشتین زیاد است, که وجه اشتراک همه ی آن ها نمایانگر پیروی ناخودآگاه وی از شعار علم برای علم می باشد. نه علم برای ثروت و نه علم برای شهرت... بسیار است.

هر چند در پاره ای از موارد از علم وی استفاده هایی شده(مثلا در ساخت بمب اتم) که در نهایت وی از همکاری در آن پروژه پشیمان گشته است, اما بازهم چیزی از ماهیت محض بودن علم وی چیزی کاسته نمی شود.

ما هرگز از زبان برخی اشخاص عادی ادعای شناخت کامل از انیشتین و یا حتی تعصب خاص روی نظریات این دانشمند را نمی بینیم. اما قضیه در مورد استیو هاوکینگ کاملا فرق می کند. او شخصی ست که روی خوش به شهرت نشان داد, و همواره علمش را در سطوح مختلف برای افراد در هر سطحی ارائه می کرد. او سمینارهایی برگزار می کرد که قیمت بلیتش از کنسرت مشهور ترین خوانندگان هم گران تر بود, و با طرح نظریات ضد و نقیض درباره وجود و عدم وجود خدا, و نیز صحبت درباره هوش مصنوعی و موجودات فرازمینی افراد بسیاری را از اقشار مختلف به خود جذب می نمود. هر چند خیلی دور از تصور و یا حتی مواجه نیستند افرادی که تعصبات شدیدی, روی نظریات وی دارند, و کتاب هایش را در کتاب خانه هایشان نگهداری می کنند, ولی اگر با آن ها وارد, گفت و گو  شویم میفهمیم که شاید حتی کتاب را نخوانده اند, و یا اگر خوانده اند, چیز زیادی از مفهوم آن متوجه نشده اند. که البته این مثال در مورد همه صدق نمی کند. اما افراد بسیاری بیشتر به واسطه هیجان انگیز بودن مسائلی که وی مطرح می نموده است, جذب وی می شدند, چرا که کتاب‌ها و همایش‌های این دانشمند، او را به یک چهرهٔ محبوب تبدیل کرده‌بود. هر بار کتاب تازه‌ای می‌نوشت، غوغای رسانه ای بر پا می شد.

استیون هاوکینگ

استیون هاوکینگ

طبیعی ست که فهم مسائلی که هاوکینگ به مدت سی سال یعنی از سال ۱۹۷۹ تا یکم اکتبر ۲۰۰۹ به عنوان دارنده کرسی ریاضیات لوکاس مطرح می نمود, چیزی ورای فهم عامه مردم باشد. هر چند صورت مساله ی حرف هایش برای برانگیخته کردن فهم عموم مردم کفایت می نمود. او بازار فروش کتاب را خوب می شناخت. و به خوبی  می دانست چگونه مسائل پیچیده ی علمی را برای تمام مردم مطرح کند و علم را به عنوان قضیه ای هیجان انگیز به خورد مردم بدهد. و البته ظاهر جسمی او که تحت لوای ذهن بی اندازه قوی اش, وی را قدرتمند تر از بسیاری از افرادی ساخته بود, که جسم سالم و بی نقصی دارند, انرژی بخش و انگیزه دهنده مهمی برای بسیاری از مردم, بود. چرا که مردم با دیدن وی برای انجام هر کاری هر چقدر سخت و پیچیده حتی با کمترین امکانات روحیه می گرفتند. و مجموع همه ی این عوامل وی را به چهره ای تبدیل کرده بود که شهرتش, به وی منشی سلبریتی گونه داده بود.


تهیه و تدوین: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ