به هر حال این سوال مطرح است که چه طور می شود رضا گلزار به خاطر خوش قیافه بودن بشود چهره محبوب آریان.نینف امیرخاص:به همان دلیلی که شده است هنرپیشه پرفروش....

گفت و گو با گروه آریان
حکایت ما و گروه موسیقی آریان حکایت جالبی است. نسلی که منتقد جدی تر موسیقی بود وقتی یک گروه شیک موسیقی پاپ ایرانی تا این حد مورد توجه قرار گرفت سعی کرد ساکت بماند، چون نه می‌توانست تابع احساسات جوانان و نوجوانان طرفدار این گروه باشد و نه می‌توانست این همه توفیق را در جذب مخاطب بیشمار نادیده بگیرد. آنها تعدادی جوان عاشق موسیقی بودند که از همان اول شرایطی برایشان به وجود آمد که به صورت گروهی کار کنند. این شرایط را یک جوان پر جنب و جوش آن زمان بوجود آورد که آنقدر گوشه گوشه بازار موسیقی و مجوز و لاله زار و نوارفروشی های بالا و پایین شهر را گشته بود که بداند شرایط روز جامعه چیست و آن روزها چه چیزی را طلب می‌کند. بنابراین تعدادی جوان پرانرژی را کنار هم گذاشت و اجازه داد چند دختر جوان موجه هم در کنارشان هم خوانی و هم نوازی کنند و بشوند یک سری "بچه خوب" و تمیز که با یک سری موسیقی عاشقانه لطیف بازار را تسخیر کنند. منتقدین در بهترین شرایط ساکت ماندند؛ چون آنها بزرگ شده بودند و طبیعتا نمی‌توانستند مخاطب این جوانان تحصیلکرده و مودب و خوش برورو باشند اما در ضمن هم نمی‌توانستند منکر سلامت، تمیزی و استاندارد بودن کارشان در ژانری که فعالیت می‌کردند، باشند. آن جوانان به همراه رهبرشان حالا بزرگ شده اند اما هنوز "بچه خوب" ماندهاند. آنها گشتند و گشتند تا یک "بچه خوب" قدیمی‌جهان را پیدا کنند. بنابراین کریس دی برگ را پیدا کردند تا باز هم در صدر باشند. اوضاع البته چندان خوب نیست؛ چون بازار موسیقی این روزها دست یکسری "بچه های بد" افتاده است که با موسیقی زیرزمینی که دارند همه جا را فتح می‌کنند. در چنین شرایطی گروه آریان باز هم لطیف مانده است. این را در آلبوم "بی تو باتو" نشان داده اند. با علی پهلوان و نینف امیر خاص در این باره و خیلی چیزهای دیگر حرف زدیم. حتی رضا گلزار و ماجراهای پشت صحنه گروه آریان.

 

تلقی خود شما از گروه چیست؟ فکر می‌کنم این شروع بدی نباشد برای گفت و گوی ما شاید اگر بخواهم کاملتر بگویم باید بگویم در مورد گروه چه فکر می‌کردید و چه شد؟
علی پهلوان: همان که فکر می‌کردیم و همان همان هم شد. چیزی که برای ما در گروه بود این بود که گروه یک نفر نیست، برای همین نمی‌تواند یک نفر در آن بزرگ شود. گرچه همیشه مردم دنبال تک تک اعضای گروه می‌روند و به بعضی هایشان بیشتر توجه می‌کنند و به بعضی ها کمتر ولی ماهمه روی یک اسم کار کردیم اسمی‌به نام آریان. اگر چیزی می‌شد، مثلا می‌گفتیم این کار به اسم آرین ضربه می‌زند این آهنگ به درد آریان می‌خورد، این آهنگ نمی‌خورد. البته من به شخصه یک جور طرز فکر در موسیقی داشتم. نینف امیر خاص یک جور ( البته داخل پرانتز بگویم ما دوتا از اول خیلی شبیه هم بودیم) پیام صالحی یک جور تفکر دیگر. علیرضا طباطبایی جز کار است. سیامک خواهانی بعضی وقتها کاملا ایرانی می‌پسندد و سنتی می‌زند. کاری که ما کردیم این بود که ترکیبی از هر دو نوع موسیقی را درآوردیم. برای شکل گیری این ترکیب هر کس اظهار نظری کرده و در نهایت چیزی در آمده که شده آریان.
این قضیه در درجه اول شاید نا همگونی به نظر برسد، اما همین که شما هم یکجور نبوید فکر می‌کنید چقدر بهتان کمک کرده؟ فکر می‌کنم این مسئله باعث شده که کار شما در نهایت یک کار تلفیقی خاص شود.
علی پهلوان: من روی این داستان خیلی تاکید می‌کنم. من کسی بودم که بیشتر ماژور می‌ساختم، یعنی سبک موزیک من به موزیک غربی می‌خورد. نینف به جز موسیقی سبک خودش موسیقی یک فرهنگ دیگر را بلد است، یعنی موزیک آشوری را می‌شناسد. سیامک خواهانی کسی بود که به دستگاههای موسیقی ایرانی را بلد بود و سنتی کار می‌کرد. یک سری گروه کر داشتیم که اولا تئاتر بازی می‌کردند و مثلا با آریا عظیمی‌نژاد کار کرده بودند و تفکر موزیک شان هم به همان شکل بود. علیرضا طباطبایی بود که جز کار می‌کند و در گروه ایماژ با بچه های دیگری بوده. پیام صالحی است که کاملا به موزیک بازار و مخاطب فکر می‌کند و همیشه معتقد است که هر کاری که می‌کنیم باید بگیرد. حالا همه ما آمدیه ایم همدیگررا تعدیل کردیم و چیزی شده که الان هست. ریشه همه اینها را در جاهای مختلف می‌توانیم ببینیم. وسط یک آهنگ من دارم سبک خودم را کار می‌کنم اما سیامک خاهانی می‌آید ملودی مدل خودش را روی آن می‌گذارد. نینف در تنظیم کار دیگری می‌کند. دخترها موقعی که می‌خواهند کر بخوانند پیشنهاد می‌دهند که ما این کار را بکنیم. پیام می‌آید و می‌گوید اینجا ریتم خوب نیست و بهتر است که به ریتم بیشتر توجه کنیم.

اگر مثل آدمی‌خارج از این گروه بخواهید به کارتان نگاه کنید علاقه خودتان به آهنگ ها چیست؟
نینف امیر خاص:بگذار من اول چیزی رابه شما بگویم. با این تعدیلی که ما کردیم، در نهایت چیزی به وجود آمد که خواه ناخواه علاقه همه ما بود و هنوز هم که هنوز است وقتی روی سن این آهنگ را می‌زنیم انگار بار اول است که داریم آنها را می‌زنیم. هنوز سر آن آهنگ های خاص ارتباطات ذهنی مان را داریم. فرض کن یک جای خاص آهنگ هست که ریتم تغییر می‌کند آن آدم هایی که درگیر این بازی هستند روی صحنه خودشان با هم در اتباط هستند، انگار بار اول است که اجرا می‌کنیم. به صورت نا خودآگاه یک تعلق خاطر در این زمینه وجود دارد این است که هر کسی یک قسمت کار را جلو می‌برد. مثل یک تیم فوتبال می‌ماند که دروازه بان دارد کار خودش را می‌کند، مدافعین برای دفاع، خط هافبک بازسازی و مهاجمین برای گل زدن. همین حالت در گروه هم هست. یعنی هر کس دارد تاثیر مثبت خودش را در گروه می‌گذارد. اینها همه با هماهنگی مشخص یک کار مشخص را پیش می‌برند. لازمه اش هم این است که به آن کار علاقه داشته باشند. کار ما در این گروه به آنجا رسید که اینقدر اسم "آریانی" سبک "آریانی"  برای ما جا افتاد که بعد از وقتی آهنگی با سبک خاصی را می‌گیریم میگوییم حالا بیاییم آریانی اش کنیم. "آریانی" شد امضا.
 

این امضا باعث شده ساختار ذهنی آهنگسازی تان تغییر کند؟
نینف امیر خاص: تا حدی بله. یک سری کارها را دونفری، سه نفری کار می‌کنیم. یا وقتی که برای گروه داریم آهنگ می‌سازیم و دو، سه نفری کار می‌کنیم نا خودآگاه ذهنمان ترکیب و ساختار گروه را در نظر می‌گیرد. من وقتی می‌خواهم کاری را برای کنسرت تنظیم کنم، ذهنیت من کاملا فضای آریان است.
وقتی در فوتبال فورواردی گل می‌زند و خبرنگارها بااومصاحبه می‌کنند اول از همه سعی می‌کند بگوید که این زحمت همه بچه ها بود و من کاری نکردم. مثلا شما دونفر، نینف و علی، دو نماینده از دو صنف هستید. خواننده ها بیشتر مورد توجه هستند و آهنگسازها کمتر و این معمولا حتی در رده های بالا هم اختلافاتی به وجود می‌آورد.
 علی پهلوان الان دارد می‌گوید که ما سعی کردیم گروه واقعا گروه باشد اما این چیزی که او می‌گوید یک جورهایی از موضع کسی هم برنده شده هست؛ چون خودش به هر حال بیشتر مورد توجه بوده تا نینف امیر خاص.
نینف امیر خاص: این طبیعت کار گروه است. آدم باید ببیند دنبال چه چیزی دارد می‌رود و هدف اش چیست. من هم اگر می‌خواستم صرفا مورد توجه باشم باید می‌رفتم می‌خواندم. حتی اگر صدایم بد باشد. ولی هدف چیز دیگری بود. کارگردان هم که هیچ وقت جلو دوربین نیست. مردم فقط اسم اش را بلد هستند و همه آن اسم را می‌شناسند. اسم نینف تمیر خاص را همه بلدند اما مرا در خیابان کمتر می‌شناسند. به صورت طبیعی مردم هم هنرپیشه ها را بیشتر و بهتر می‌شناسند با وجود اینکه بار اصلی کار به روی دوش آنهایی است که پشت صحنه دارند کار را انجام می‌دهند. در گروه هم عضو از آدم ها بیشتر توی چشم هستند، هر کدام به دلایل خودشان علی و پیام که خواننده اند. بگذریم که علی از نظر مقدار کاری که پشت صحنه انجام می‌دهد کمتر از من نیست. بقیه در این مسائل کمتر درگیرند. اینها را گفتم که بگویم این طبیعت کار است که خواننده بیشتر مورد توجه باشد. بعد از این هم چون ما اولین گروه مختلط بودیم، دخترهایمان بیشتر توی چشم بودند، به خاطر شرایط خاصی که داشتند و اینکه روی صحنه ساز می‌زدند. بعد سیامک و رضا گلزار بودند. نوع سازی که سیامک می‌زد و سلوهای ویولن اش خواه ناخواه توی چشم است و بار عمده ای از ملودی های ما در کنسرت ها به دوش سیامک بوده است. طبیعی است من که آکت آنچنانی روی صحنه ندارم کمتر مورد توجه باشم.

اینکه می‌گویی طبیعت کار است درست، اما نپذیرفتن همین طبیعت کار است که باعث تمام اختلافات می‌شود و گروه ها را از هم می‌پاشد یا باعث می‌شود هیچ گروهی در ایران شکل نگیرد، وگرنه در ایران هم حتما یک سری آدم ها بوده اند که با هم دوست باشند و گروهی تشکیل بدهند.

علی پهلوان: خیلی چیزها می‌تواند گروه را از هم بپاشد. یکی اش این است. خوبی آریان این است که همه با هم شروع کردند. یکی شان بچه معروف نبوده یا یکی شان موزیسین قدیمی‌نبوده که بیاید بگوید من شمارا مطرح کردم. همه با هم خاکش را خورده اند، همه با هم در آن انباری ها تمرین کردند تا رفتیم روی صحنه. قسمت بعدی کار هم این است که آریان می‌آید آلبوم می‌دهد که در زمان خودش پرفروش می‌شود و اولین پول تزریق می‌شود در سیستم آریان. اینجا اتفاقی می‌افتد که از یک طرف خوب است و از طرف دیگر خوب نیست. اگر شخصی نگاه کنی، خوب نیست ولی اگر از نگاه گروه نگاه کنی خوب است. ما نیامدیم بگوییم ما که بیشتر کار کرده بودیم در آلبوم امسال باید مثلا هشتاد درصد بگیریم. می‌دانید حداکثر درصدی که یکی از بچه های گروه می‌گیرد بیست درصد است. ما یه سقف داریم وکسی از بچه های گروه بالاتر و پایین تر نمی‌رود. اگر مثلا من می‌گفتم من می‌خوانم پس باید اینقدر بگیرم، شما هم باید ده هزارتومان، پنج هزار تومان بگیرید، مطمئن باش که گروه در همان هفته دوم پاشیده می‌شد. اگر خودشان هم نمی‌خواستند پدرومادرشان می‌گفتند که شماها عقل تان نمی‌رسد و کلا به خاطر فشار اطرافیان گروه از هم می‌پاشید. این هم مسئله دیگری بود. چیزی که از همان اول بین ماحل شد. ما سهم مشخصی داشتیم و البته برای همین هم هست که هیچ کدام از ما از طریق خود گروه آریان پولدار نشدیم. چرا من از صبح تا شب  می‌روم در یک شرکت مهندسی کار می‌کنم؟ این یک طرف دیگر ماجراست، طرف دیگرش هم اینکه ما سعی می‌کردیم همه را به بازی راه بدهیم. حداقل تا جایی که خود آدم ها می‌خواهند. بعد بحث شهرت پیش می‌آمد. کار عجیب دیگری که بچه های گروه می‌کردند این بود که همه دست به دست هم می‌دادند که یکی را  روی سن بیشتر تشویق کنند. ما همه مانمی‌دانیم که وقتی اسم سیامک را روی صحنه می‌بریم سالن می‌ترکد. خودمان یک بازیهایی در می‌آوریم که باز اسم سیامک بترکاند؛ چون همه احساس می‌کردیم وقتی دارند برای سیامک دست می‌زنند، یعنی دارند برای آریان دست می‌زنند. این حسی بوده که همه داشتیم. اتفاقی که افتاده این بود که ارتباط خیلی خوبی بین بچه ها وجود داشت. ارتباطمان دوستانه بود. یعنی غیر از آنکه همه با هم همکار بودیم، با هم دوست بودیم و دوستی مان قدیمی‌بود.

این دوستی به خاطر ماهیت شخصیت های خودتان بود یا به خاطر گروه؟ مثلا حالا که گلزار رفته،آیا شما باز هم دوستی تان را دارید؟
علی پهلوان: نه، واقعا نه. به هر حال هرکس که از گروه رفته معنی اش این است که مشکل داشته. البته به نظر من رفتن رضا چیز عجیبی نبود و هرکس هم که جای او بود باید این کار را می‌کرد. برای همین هم بود که ما هم کوتاه آمدیم.

یعنی طبیعی بود که نگذارید این اتفاق بیفتد؟
علی پهلوان: بله. پیش امده که یکی از بچه ها با شکل مواجه شده که می‌خواسته برود، برای همین تک تک مان رفتیم پیش اش. رفتیم با پدرومادرش و همه حرف زدیم تا راضی اش کردیم نرود. خودش می‌گفت من آریان را دوست دارم، فقط مشکل شخصی دارم. اما ما می‌گفتیم تو بی خود مشکل شخصی داری. تو داری از آریان می‌روی که هفت سال با آن زندگی کرده ای. برگشت. هیچ کس هم نفهمید که او رفت و آمد. اولین بار است که این ماجرا را تعریف می‌کنیم .

الان اگر سیامک هم بخواهد برود سینما باز هم به او حق می‌دهید؟
نینف امیرخاص: مسئله این است که برود سینما چکار کند.

علی پهلوان: بله بستگی دارد. به نظر من سیامک شاید در این موقعیت خیلی موفق تر است. رضا گلزار فرق می‌کرد. او شده بود گیتاریست گروه آریان، گیتاریستی که لیدر هم نبود. به خاطر قیافه اش روی صحنه می‌درخشید.

به هر حال این سوال مطرح است که چه طور می‌شود رضا گلزار به خاطر خوش قیافه بودن بشود چهره محبوب آریان.

نینف امیرخاص:به همان دلیلی که شده است هنرپیشه پرفروش.

فکر می‌کنم پذیرفتن این قضیه که آدم در یک گروه باشد برای بعضی ها مشکل است و مسئله شخصیتی است.
نینف امیرخاص: فکر می‌کنم در مورد رضا همین قضیه بود. اینکه این قضیه را بپذیرد که من یکی از چهار گیتاریست هستم و درصد پولی هم که می‌گیرم به اندازه یکی از آنها است، موقعیت من هم روی صحنه یکی از یازده نفر است. وقتی آدم می‌تواند کار گروهی بکند که این ماجرا را بپذیرد وقتی نخواهد بپذیرد، باید برود کار انفرادی انجام بدهد.

به هرحال یک سری آدم ها هستند که ماهیت و امکانات فیزیکی و روحی چهره شدن را دارند.
 

نینف امیرخاص: برای همین هست که می‌گوییم رضا اشتباه نکرد او باید می‌رفت بازیگر می‌شد؛ چون می‌خواست تکی جلوه کند.

علی پهلوان: من یک مثال بامزه بزنم، جالب است که خیلی از این حرف ها را داریم برای بار اول می‌زنیم. یکی از چیزهایی که بامزه بود و بچه ها همیشه به او انتقادمی‌کردند این بود که وقتی ما داشتیم می‌رفتیم روی صحنه همیشه یک چیز رضا گم می‌شد تا نفر آخر بیاید روی صحنه. ما می‌رفتیم روی صحنه و نمی‌آمد. ده، پانزده ثانیه بعد می‌آمد روی صحنه، برای اینکه مثلا برای او تنها دست بزنند. دست زدن برای آریان تمام می‌شد، تازه رضا می‌آمد که برای او دست بزنند.

پس اینها برنامه ریزی شده نبود؟
نه، نه. فقط یک جا بود که برنامه ریزی کردیم که دونفر، دونفر بیایند روی سن. همان کنسرت سالن میلاد که فیلمش هم هست. آنجا رضا و سیامک با هم می‌آیند روی سن. ما می‌رفتیم روی سن تعظیم می‌کردیم و می‌ایستادیم تازه رضا می‌آمد. یک دفعه سر این قضیه جروبحث کردند. گفت چه معنی دارد که گروه دارد می‌رود روی صحنه، تو نمی‌آیی. ما صبر میکنیم تو ساک لباس ات رو پیدا کن. می‌خواست تک باشد و به نظرم اشتباه هم نمی‌کرد. جای رضا اینجا نبود. او نمی‌توانست یکی از یازده نفر باشد. همین که شما می‌گویید. او پتانسیل چهره شدن را داشت و باید می‌رفت. سر کنسرت اول ما بود که ایرج قادری آمد تالار حرکت و بعد هم آمد پشت صحنه. ما به او گفتیم که اشتباه نمی‌کنی. برو.

هدیه تهرانی نقشی در این ماجرا نداشت؟
 

نینف امیرخاص: نه فکر می‌کنم که از فیلم های دوم و سوم به بعد بود که با هم آشنا شدند. بیرون از  آریان با هم آشنا شدند که بعد خانم تهرانی در کنسرت برایشان گل آورد که همه دیدند. فکر می‌کنم سر فیلم "زمانه" در دفتر آقای شایسته آشنا شدند.
علی پهلوان: البته جزئیاتش را ما نمی‌دانیم. ما خودمان از همان روزی که فهمیدیم هدیه تهرانی آمد به کنسرت و به رضا گل داد. ما خیلی دنبال این جریانات حاشیه ای نبودیم.
یعنی ناراحت نبودید که رضا دارد جدا می‌شود؟
علی پهلوان:ناراحت بودیم که رضا داردمی‌رود، اما به سمتی رفت و انقدر سرش شلوغ شد که احساس کردیم بود و نبودش دیگر فرقی نمی‌کند. ما ده شب در کیش کنسرت داشتیم رضا چهار شب آمد روی سن. بقیه آن شب ها را، برای اینکه پارت های رضا را چه کسی بزند، باید برنامه ریزی می‌کردیم. شب بعد هم خودش می‌آمد روی صحنه.

نینف امیر خاص: این قضیه از لحاظ فنی در کار گوه مشکل ایجاد کرده بود.

علی پهلوان: در آلبوم دوم گروه آریان، رضا برای دوتا آهنگ گیتار زد و دیگر نزد. همه اش سر فیلمبرداری بود. رضا اوایل خودش هم می‌خواست صحنه را هم داشته باشد. خیلی دلش می‌خواست به نظر من خودش هم سخت کند و رفت. سر کنسرت سالن میلاد، رضا در اصفهان فیلمبرداری داشت، بلیت هواپیما می‌گفت می‌امد کنسرت را اجرا می‌کرد، سوار هواپیما می‌شد می‌رفت اصفهان. یک شب از فرودگاه رسید، همان جا سرش را گرفت زیر دوش و همان جا سرش را شست و آمد روی صحنه خودش هم تا این حد مقاومت کرد. ما هم مقاومت کردیم، اما شرایط به سمتی رفت که خودش هم فهمید آن جا برایش بهتر است. ما هم به این نتیجه رسیدیم که نمی‌شود. یک جایی باید به این نتیجه برسیم، یا این طرف یا آن طرف.
ولی به هر حال نمی‌شود انکار کرد که بخش زیادی از اینکه آریان همچنان خبرساز بود به خاطر حضور رضا گلزار بود، آن موقع ها، روزنامه های رنگارنگ تند و تند خبرهایی را می‌زدند...
علی پهلوان: تقریبا آخرهای حضورش در ایران بود که این طوری شد و اتفاق عجیب این بود که رضا بعد از کنسرت دوبی ازآریان جدا شد. کنسرت بعدی ما کنسرت سعدآبادتهران است، کنسرتی که بدون رضا برگزار کردیم. قبل از این کنسرت یک سری مجله ها نوشتند که عامل محبوبیت آریان رضا گلزار بوده. بعد هم از قول رضا در مجله ها تیتر زدند که هر کس که می‌خواهد به خاطر من به کنسرت برود، نرود. من نیستم. آن کنسرت برای  رکورد داشت. شصتهزار بلیت در ساعت فروخته شد. به رغم اینکه روی بلیت عکس گلزار نیست و خودش هم اعلام می‌کند که من  نیستم. کمی‌پیش از آن تازه وارد سینما شده بود و بله؛ قبول دارم که خبرساز بود.

ولی در حوزه مخاطبان آریان و آدم های حاشیه دار خیلی موثرند. شما هیچ کدامتان آدم های حاشیه سازی نیستید. همه تان بچه های بی حاشیه و بی دردسر هستید و زیا دنبال مدل لباس و مد و این جزئیات نیستید و پشت سرتان هم شایعه ای نیست ...

نینف امیر خاص: اولا که هم خودمان و هم روش هایی که آقای رجب پور در مدیریت کار دارد این است که نخواهیم وارد حاشیه شویم. یک چیز دیگری هم راجع به رضا بگویم. . رضا یا ان موقع ها اصلا در مصاحبه ها شرکت نمی‌کرد یا اگر هم شرکت می‌کرد خیلی کم حاضر می‌شد. ماهر چه مصاحبه مطبوعاتی داشتیم غالبا بدون رضا بود.

خوب شد اسم آقای رجب پور هم آمد، داشت نقش او از یاد می‌رفت.
علی پهلوان: بحث آقای رجب پور بحث مدیریتی است. نفس حضور آریان در آن زمان حاشیه بود. کنترل کردن حاشیه ها در این حد واقعا کار مشکلی است. اگر حاشیه ها از خط قرمز بگذرد با مشکل مواجه می‌شویم کسی که تمام این حاشیه هارا کنترل می‌کرد، محسن رجب پور بود. اتفاقا داشتم مجله نسیم را می‌خواندم، که بابک ریاحی پور نوشته بود عامل ماندگاری گروه آریان محسن رجب پور بود. این حرف عجیبی نیست. جز آن چیزهایی که ما بین خودمان رعایت کردیم و توانستیم گروه را از درون و قلبا نگه داریم، آن کسی که از بیرون گروه را نگه می‌داشت محسن رجب پور بود. ما دوتا داستان داریم. ما یا می‌توانستیم از داخل همدیگر را بزنیم یا اینکه از بیرون ما را با سنگ بزنند. ما داخل را جلو می‌بردیم و آقای رجب پور از بیرون هدایت می‌کرد. خودش هم بعضی وقت ها مشکل برایش پیش می‌آمد. البته خود رجب پور هم معتقد است که بخشی از تجربه اش را که حالا جشنواره فجر را به او می‌دهد، با آریان به دست آورده.
بعد از فیلم سنتوری این طوری احساس می‌شد که سیامک خواهانی هم می‌شود رضا گلزار جدید گروه آریان- صحبت اختلافا شریفی نیا با گلزار  این حرف ها بود- و یکی دیگر اینکه می‌گفتند آریان به یک چهره خبرساز احتیاج دارد که بتواند همان نقش رضا گلزار را ایفا کند. اساسا آیا این ایده، ایده اشتباهی است یا اینکه...
پیام صالحی: بگذارید راجع به این قضیه توضیح کلی تری بدهم. موسیقی ایران اصولا در خبرساز بودن ضعیف است، چون بیشتر از باقی حوزه ها زیر فشار است. سینما می‌بینید که خبرهایش تمام مطبوعات را پر می‌کند، به خاطر اینکه سینما یک دهم محدودیت های سینما را ندارد و خط قرمزهایش کمتر است، در فوتبال هم این طور است، اما در موسیقی شما همین که راه بروید ممکن از خط قرمز بگذرید. به اضافه اینکه برای تبلیغ موسیقی از رسانه های تصویری نمی‌توانیداستفاده کنید. اکثر تبلیغات و خبرسازهای حوزه موسیقی به خصوص گروههای موسیقی از طریق رسانه های بصری است. وقتی در دید مردم قرار گرفتی در دلشان هم جا می‌گیری و در خاطرشان حک می‌شوی و آن وقت به شهرتی از نظر بصری می‌رسی و وقتی وارد شهرت بصری شدی حاشیه به سراغت می‌آید.
 خبرنگارانی می‌آیند که حاشیه ساز هستند و بحث را می‌برند به جنجال و خبرهای تحریک کننده. در مورد موسیقی بخش زیادی از این ماجرا را نداری و باید خیلی موجه تر رفتار کنی.
علی پهلوان: در مورد قضیه سیامک گفتی من توضیحی بدهم. روزی که من فهمیدم سیامک در سنتوری بازی کرده اصلا احساس نکردم که اتفاق رضا دارد تکرار می‌شود. سیامک اصولا و شخصیتا آن احساس را نداشت که بخواهد جدا بشود، تک بشود، سوپراستار بشود. درشخصیت سیامک چنین چیزی نیست. بعد هم اینکه سیامک جایگاهش در ایران شاخص است و او یکی از کسانی است که روی صحنه با شخصیت اش مانور می‌دهیم. یک، دوبار بردیم اش پشت میکروفن تا حرف بزند. خودش هم شوکه شد.چون می‌دانیم برای مردم سیامک جذاب است، کاری کردیم که بیشتر با مردم ارتباط برقرار کند. به این دو دلیل من اصلا نگران نبودم که این مسئله بخواهد سیامک را از آریان جدا بکند. احساس می‌کردم که این اتفاق نمی‌افتد و دیدید که نیفتاد.

نینف امیر خاص: این را هم بگویم که سیامک خودش را یکی از نفرات اول موسسه آریان می‌داند. در اولین جلساتی که برای تشکیل آریان برگزار شده بود پیام و علی و سیامک بودند. من آن موقع نبودم.
پهلوان: اولین قرارداد آریان با ترانه شرقی را ما چهارنفر امضا کردیم.

نینف امیر خاص: سیامک روی سن آریان تعصب دارد. ضمن آنکه با روشی که رضا گلزار اولین فیلمش را بازی کرد رضا کاملا فرق می‌کند، سیامک رفت نقش خودش را در فیلم سنتوری بازی کرد.

بپردازیم به آلبوم هایتان.
علی پهلوان: کار دوم، کار بسیار سختی بود. همیشه این طور است که بعد از یک کار موفق، گروه می‌شود یک چیز دیگر، اما ما تعدادی از اهنگ هایی را که قبلا ساخته بودیم، داشتیم و شوکی به نام "پرواز" هم در آلبوم گنجانده شد. اما در آلبوم سوم...

که دیگر شوک نداشت.
علی پهلوان: دقیقا شکل آلبوم سوم همین بود. یک اتفاق دیگر هم افتاده بود. ما به حاشیه هایی برخوردیم که اذیت مان کرد. مشکلاتی که در کنسرت ها داشتیم و مسائل دیگر روی روحیه ما به شدت اثر گذاشت.
پیام صالحی: البته ما به گونه ای حرکت کردیم که کسی متوجه نشد دچار حاشیه هایی شده ایم.
علی پهلوان:آریان شد یا گوشه رینگ بود. تعدادی از موزیسین ها به شدت انتقاد می‌کردند که شما در بخش فنی ضعیف هستید. تنظیم ها فلان جور است. اما چرا کار محبوب بود؟ در منگنه بودیم. آلبوم سوم تحت الشعاع این فشارها و آن حاشیه ها قرار گرفت.

نینف امیر خاص: این آلبوم کلا در مدت سه هفته آماده شد. تنظیم و ضبط و مسترینگ و همه کارها فقط در سه هفته انجام شد دید عجسبی هم پیدا کرده بودیم.

علی پهلوان:احساس کردیم که جامعه به درکی از موسیقی رسیده که متوجه برخی کارهای جدید ما در این آلبوم می‌شود. کاملا در اشتباه بودیم. نگاه ما شاید در همه جای دنیا عادی باشد، اما اینجا ایران است.

در پایان خواهش می‌کنم درباره ماجرای علایق موسیقی دوستان ایرانی هم کمی‌صحبت کنید. علی پهلوان می‌گوید ما در ایران به یک چیزی گوش می‌کنیم ولی وقتی داریم درباره موسیقی صحبت می‌کنیم، از فلان استاد پایین تر را هنرمند نمی‌دانیم و اساسا خودمان را با آنچه واقعا گوش می‌کنیم، نا آشنا جلوه می‌دهیم. یک نکته دیگر این است، کسانی که به موسیقی سنتی علاقه مندند، به موسیقی پاپ حمله می‌کنند و آن را بی ارزش جلوه می‌دهند. به عناوبن موزیسین های موفق پاپ، نظرتان در این باره چیست؟

علی پهلوان: احساس می‌کنم این فرهنگ ایرانی است که دو جور شخصیت داشته باشیم. آدم ها در شرایط مختلف کاملا متفاوت می‌شوند. تقریبا همه این شکلی شده اند. داستان موسیقی که بحث جداگانه ای هم می‌طلبد.
برخی می‌گویند اهالی موسیقی پاپ به این دلیل به این سمت گرایش پیدا کرده اند که علم موسیقی را نمی‌شناسند.
نینف امیر خاص: من شخصا به موسیقی کلاسیک علاقه دارم و به کنسرت های فراوانی از این سبک رفته ام و لذت هم برده ام.
علی پهلوان: ما به کنسرت سنتی، پاپ و کلاسیک می‌رویم. پیام سنتور می‌زده و می‌زند. علایق سیامک خواهانی به سمت موسیقی سنتی است. خود من به کارهای شهرام ناظری علاقه مندم به ویژه آلبوم گل صدبرگ را هزاران بار شنیده ام و لذت برده ام. هر از گاهی گریز می‌زنم و دوباره سراغ آلبوم های قدیمی‌ام می‌روم. کنسرت کامکارها را می‌رفتم و می‌روم. اینقدر به دف علاقمندم که بیان شدنی نیست. زمانی "دف و نی"  بیژن کامکار و کیانی نژاد را گوش می‌کردم . لوریس چکناواریان و شهرداد روحانی هم همینطور. ولی بعضی وقت ها آلبوم هایی گوش می‌کنم که به قول خیلی ها خال تور است. بعضی وقت ها لازم است. دلیلی هم ندارد که پنهانش کنم. به شرایط روحی آدم بستگی دارد. نمی‌دانم چرا ما دوست داریم نشان دهیم که فقط بتهوون گوش می‌کنیم.

نینف امیر خاص: زمانی هست که شما فقط باید موسیقی سنتی گوش کنید.

 

 

 گردآوری :گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
منبع : شهروند امروز