حمید حامی
مردم ما متاسفانه خیلی بدسلیقه شده‌اند این اتفاق تنها در موسیقی نیفتاده حتی در لباس پوشیدن، فیلم دیدن و... می‌توان این سلیقه را دید، هرچه مد می‌شود به دنبال آن می‌روند مثلا....

حمید حامی از چگونه خواننده شدن می‌گوید
صدای حامی برای افرادی كه به موسیقی سطحی نگاه نمی‌كنند آشناست؛ او 15 سال است كه می‌خواند و طرفداران خاص خودش را دارد اما كم كنسرت می‌گذارد و شاید سالی 2 بار كنسرت بگذارد. این‌بار از او پرسیدیم كه چگونه خواننده شده و چرا در مقایسه با بسیاری از خواننده‌ها كم‌كار است؟
 
 
فقط 5 درصد خواننده داریم
خواننده واقعی بودن شدنی نیست، بودنی است، من اصلا قصد نقد كردن كسی را ندارم اما باور كنید 80درصد خواننده‌هایی كه درحال حاضر می‌خوانند نباید بخوانند  آن 20درصدی كه باقی می‌مانند درجات مختلفی بین ضعیف، خوب و عالی دارند یعنی شاید فقط 5درصد خواننده داریم اتفاق بدی كه این سال‌های اخیر در ایران افتاده اینكه فیلترهایی برای خواننده شدن وجود ندارد (البته ممیزی‌هایی برای شعر وجود دارد.)

من را خواننده سینمایی می‌دانند
قبل از این‌كه شروع كنم به حرفه‌ای خواندن با پیام میرجعفری كه هم محله‌ای‌مان بود آشنا شدم، او  نوازنده پیانو بود و الان هم در ارمنستان مشغول تحصیل موسیقی است. او در آن دوره مرا با رضا اردلان آشنا كرد، ایشان در سینما صدابردار و صداگذار هستند و همین آشنایی باعث شد من قطعه با صدای بی‌صدا و... را درسال 73 بخوانم كه در یك مجموعه تصویری که نمی‌دانم  پخش ‌شد یا نه استفاده شد. بعد از ‌آن هم رفتم سربازی و در آنجا با برادرزاده علی‌ شاه‌حاتمی، كارگردان آشنا شدم كه ایشان هم مرا به فریبرز لاچینی معرفی كردند ولی اولین كاری كه به صورت حرفه‌ای خواندم برای فیلمی به نام «فال‌گیر» كه آهنگسازش علی راست‌گفتار بود. بعد برای فیلم «جوانی» خواندم كه در آلبوم «قبیله عشق» ترانه‌هایش موجود است. چون من با خواندن تیتراژ كارم را شروع كردم خیلی‌ها من را خواننده سینمایی می‌شناسند. تلویزیون كه مال ما نیست و اصولا فقط چند نفر انگشت‌شمار هستند كه تمام تیتراژها را می‌خوانند؛ تلویزیون بهترین رسانه برای عرضه محصولات موسیقی است، وقتی چندبار یك قطعه به گوش بیننده برسد اگر خوب باشد حتما نام خواننده آن در ذهن ثبت می‌شود. حتی بعضی از سریال‌ها ضعیف هستند اما خواننده تیتراژ آن آن‌قدر كارش خوب است كه ترانه‌اش مورد استقبال همه قرار می‌گیرد. خوشبختانه در سینما چون آهنگسازها می‌دانند كه كارشان برای زمان طولانی ثبت می‌‌شود اجازه نمی‌دهند كارشان با صدای یك خواننده ضعیف خراب شود و خوشبختانه من توانسته‌ام تیتراژ فیلم‌های خوبی را بخوانم مثل قطعه «دلم گرفت» با آهنگسازی بابك بیات، «غزل» با آهنگسازی ناصر چشم‌آذر و...

خیلی تلاش کردم تا حرفه‌ای شوم
از بچگی، درست یادم نمی‌آید چه سنی خواندن و موسیقی را بیشتر از باقی هنرها دوست داشتم. آن زمان موسیقی مثل الان آزاد نبود و تهیه كردن ساز كار بسیار دشواری بودو مردم به خاطر شرایط جنگ  بیشتر به فكر این بودند كه آسایش و امنیت خانواده‌شان را تامین كنند و وقتی برای موسیقی نداشتند. در سنین نوجوانی كم‌كم شروع كردم به خواندن، آن زمان كم‌كم ساز و آواز آزاد شده بود، من هم دست‌و‌پا شكسته هم می‌خواندم هم به دنبال یاد گرفتن ساز بودم. برایم آرزو بود كه در آینده خواننده شوم،‌ شاید هم می‌دانستم كه این اتفاق می‌افتد. برای رسیدن به آرزویم به هرچیزی چنگ می‌زدم مثلا شروع كردم آهنگ‌های سنتی گوش دادن و آن‌ها را می‌خواندم با این‌كه می‌دانستم حنجره و صدای من مناسب آهنگ‌های سنتی نیست. بالاخره دریكی از استودیوهای تلویزیون تست دادم و یكی از كارهای آقای ناظری را خواندم.

بهترین كنسرت عمرم
اولین كنسرت زنده‌ام با اركستر در مراسمی در سال 78 بود كه من به همراه حمیدخندان و حمید طالب‌زاده این برنامه  را اجرا كردیم. آن موقع اركستر من همه بچه‌های شمال بودند كه بعدها همگی از نوازنده‌های بزرگی شدند، آن زمان آن‌ها همه نوجوان بودند. یادم نمی‌آید كه در اجرای اولم استرس داشته باشم شاید ترسم از دیدن مردم بود اما ترس از خواندن نداشتم چون خیلی تمرین می‌كردم. اجرای دومم بهار سال 79 بود كه همراه با ناصر عبداللهی در سالن همایش‌های دانشگاه كیش رفتم، آهنگساز آلبوم اول من آقای چراغعلی بود كه آنجا همراهم بودند. دومین كنسرتم هم دوباره با ناصر عبداللهی، مانی رهنما و آرتین شاه‌وران در شیراز بود كه تجربه خیلی خوبی بود و بعد از آن كنسرت‌ها ادامه پیدا كرد.

اولین كنسرتی كه قرار شد به تنهایی در تهران اجرا كنم را به خوبی به یاد دارم، دوست داشتم این كنسرت با یك اركستر بزرگ و بدون مشكل برگزار شود به خاطر همین 2 سال تمام انرژی‌ام را برای این‌كار گذاشتم و با بهنام ابطحی و محمد رضا عقیلی و یكسری از نوازنده‌ها تمرین كردیم و به سختی مجوز گرفتیم تا بالاخره این كنسرت در كاخ سعدآباد برگزار شد؛ این بهترین كنسرت من در زندگی‌ام بود و در 4 روز 7 هزار بلیت فروخته شد.

هرچه مد شود، پسندیده شود
مردم ما متاسفانه خیلی بدسلیقه شده‌اند این اتفاق تنها در موسیقی نیفتاده حتی در لباس پوشیدن، فیلم دیدن و... می‌توان این سلیقه را دید، هرچه مد می‌شود به دنبال آن می‌روند مثلا اگر مانتوی كوتاه مد می‌شود همه كوتاه می‌پوشند یعنی كسی خودش سلیقه‌ای ندارد كه از آن استفاده كند؟! در موسیقی هم همین‌طور شده، در ماشین هركسی كه می‌نشینی فقط ترانه خواننده‌های غیرحرفه‌ای  را می‌شنوی كه در بدترین شرایط و به صورت مبتدی و بدون رعایت قوانین موسیقی و صدابرداری و آهنگسازی و ترانه سرایی و ... و در اتاق خواب خانه شان ضبط كرده‌اند. در این فضای بد موسیقی ایران كه همه تقریبا موسیقی غیرمتفكر تولید می‌كنند شاید فقط 5درصد از خواننده‌ها این‌طوری نمی‌خوانند چون فكر می‌كنند  لااقل به شعور خودشان توهین می‌شود.

كارهایم در گاوصندوق است
كلیپ و داشتن تصویر 95درصد در كار یك خواننده تاثیر دارد، من واقعا دلم می‌خواهد كلیپ داشته باشم و آن را پخش كنم، با داشتن یك ویدئو‌كلیپ خوب حتی اگر 2ماه هم از یك شبكه خوب پخش شود یك خواننده می‌تواند برای همیشه شناخته شود. اما وقتی یك خواننده خوب باشی بهترین موزیك را هم داشته باشی اما این صدا و آهنگ شنیده نشود چه فایده‌ای دارد؟ تفاوت من با خواننده‌ای كه كلیپ دارد دقیقا مثل این است كه من نشسته‌ام در خانه و كارهایم را در گاوصندوق گذاشته‌ام ولی آن‌ها به صرف داشتن تصویر همه‌جا شناخته شده‌اند.

بیراهه نرفته‌ام
در برنامه پارك ملت یكی از دوستان گفته بود كه حامی از خودش تعریف كرده و بقیه را رد می‌كند. اصلا این‌طور نیست و من ادعایی در خواندن ندارم اما حالا ممكن است بخوانم و خودم را با این آقایانی كه اصلا معلوم نیست شعرشان چیست و آن‌ها از كجا آمده‌اند مقایسه نمی‌كنم. وقتی خواننده‌های واقعی كشورهای دیگر را نگاه می‌كنم می‌بینم ما اصلا حرفی برای گفتن نداریم اما در این فضای بد موسیقی كشورمان ادعا می‌كنم كه تا حالا بعد از 15‌سال كاركردن بیراهه نرفته‌ام و درست كار كرده‌ام. من خیلی‌اوقات كارهای خودم را هم رد كرده و به پشت سرم نگاه می‌كنم و اشتباهاتم را در آلبوم‌هایم می‌بینم. در فضایی كه حرفی برای گفتن ندارد، دعوا نكنیم كه كی خوب است، كی بد.

خواننده‌هایی كه با آمبولانس این طرف و آن طرف می‌روند
با پول همه كار می‌شود كرد، می‌شود بازیگر شد، كارگردان شد، گالری عكس و نقاشی گذاشت و می‌توان خواننده هم شد به‌خصوص در ایران و در دوره‌ای كه تنها شرط خواننده شدن قدرت تكلم است. من وقتی خواستم اولین آلبومم را ضبط كنم قدرت مالی نداشتم چون پدرم وقتی 19‌ساله بودم فوت كرد و من روی پای خودم ایستادم و هیچ‌گونه سرمایه‌ای به من تزریق نشد و برای 2 آلبوم اولم دستمزد نگرفتم و از جیب خودم هزینه كردم اما الان حدود 3-2 سال است كه وضعیت مالی‌ام بهتر شده. در صورتی‌كه بعضی از خواننده‌ها روزی 6-5 برنامه در جاهای مختلف دارند و برای رفت‌و‌آمد آمبولانس اجاره می‌كنند كه از خط ویژه حركت كنند! شاید ما 5درصدی كه این كارها را نمی‌كنیم تاجر نیستیم و بازاری فكر نمی‌كنیم. من نهایتا سالی 2 كنسرت می‌گذارم چون آن حمایت‌های عجیب و غریب و آنچنانی را ندارم!.


 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: bartarinha.ir


مطالب پیشنهادی:
با حمید متبسم، آهنگساز و نوازنده
گفتگو با خواننده‌ای که نجاری می‌کند!
بیوگرافی احسان خواجه امیری از زبان خودش
گفتگو با خواننده و آهنگساز مجموعه «قلب یخی»
گزارش تصویری کنسرت گلزار در برج میلاد