اگر كسی می‌خواست موسیقی مرا بشنود باید به من پول می‌داد تا برایش اجرا كنم. بیشتر به پولی كه برای اجرا می‌گرفتم علاقه داشتم تا‌ آهنگسازی...

فیلیپ گلس از جمله چهره‌های شاخص‌ موسیقی پست مدرنیسم است.
از جمله خصوصیات موسیقی او كه بیش از هر چیز با ساخت موسیقی فیلم، به‌خصوص فیلم‌های «ساعت‌ها»، «تردست»، «یادداشت‌هایی درباره یك رسوایی» و «مه جنگ» شهرتی به هم زده، می‌توان به تكرار بی‌حدوحصر آكوردها و تم‌های ساده و كوتاه، عدم‌استفاده از هارمونی‌های نامطبوع، دوری لجوجانه از سیستم دوازده‌آوایی، استفاده از سطحی‌ترین وصل‌های دوره رمانتیك و كلاسیك و تمام خصوصیاتی اشاره كرد كه به قول یكی از طرفداران سرشناس این سبك «موسیقی كلاسیك را به موسیقی پاپ نزدیك می‌كند» و این اصل مطلب درباره پست‌مدرنیسم در موسیقی است.
 
در این سبك با كنار گذاشتن تقریباً تمامی دستاوردهای موسیقی در قرن بیستم به دوران پیش از آن بازمی‌گردیم؛ البته منهای استفاده از اصوات غیرموسیقایی كه در موسیقی مدرن هم از آنها استفاده می‌شد. یكی از آثار موسیقی جان‌كیج ضبط صدای گلو در هنگام فرو دادن لیوانی آب‌هویج است. آری، پست‌مدرنیسم تركیبی است از صدای آب‌هویج و تكرار مكررات. اجرای آثار پست‌مدرن نیاز به تمرین چندان و نوازنده زبردست ندارد. موسیقی پست‌مدرن سرمایه‌گذاری‌ای است كه زود به سودآوری می‌رسد و از این لحاظ حقیقتاً موفق است!
باید به این گفته‌ها این را اضافه كرد كه فیلیپ گلس در جایی به‌شدت به موسیقی دوازده‌آوایی، دستاورد بزرگ موسیقی در قرن بیستم‌ و موسیقی آوانگارد حمله كرده و آن را «بیابانی دانسته كه در تسلط مجنون‌ها و دیوانه‌هایی است كه می‌خواهند همه را وادار به ساختن این موسیقی جنون‌آمیز و دیوانه‌وار كنند». حال ماییم و این جماعت كه طیف روشنفكری جریان مسلط بر رسانه‌ها به‌عنوان آفرینندگان موسیقی جدی در عصر حاضر را تشكیل می‌دهند. اما باید نظرات آنان را خواند. باید با آنان آشنا شد تا بتوان با آگاهی نتیجه‌گیری كرده و موسیقی ناب را از دل این همه انتخاب بیرون كشید.
بنابراین در ادامه جدیدترین مصاحبه فیلیپ گلس با نیكو مولی كه خود نیز آهنگسازی شناخته‌شده است را می‌خوانیم كه در 22 می 2009 در گاردین منتشر شد. چنانكه در این مصاحبه نیز می‌بینیم گلس بدون اینكه از استدلال‌های منطقی استفاده كند موسیقی نیمه اول و اوایل نیمه دوم قرن بیستم- كه از جمله بهترین آثار تاریخ موسیقی هستند- را «حتمیت‌های تاریخی در حال انقراض» می‌نامد. او با نادیده‌گرفتن اثرات اقتصادی جایگزین‌سازی موسیقی آوانگارد و مدرن با موسیقی مینی‌مالیستی و پست‌مدرن و دخالت بازار در این جایگزین‌سازی به‌علت بازدهی اقتصادی بالاتر و بسیار سریع‌تر و عامه‌پسندتر بودن،  این روند را مثبت می‌داند.

نیكو مولی: چطور حس می‌كنید كه كاری كه در دست دارید از كار با گروه‌تان به موسیقی مجلسی نزدیك‌تر است؟

فیلیپ گلس: این خصوصیت جالب اینطور كارهاست. وقتی كار با وندی ساتر و دیوید كاسین را شروع كردم، دیدم كار روند كلاسیك‌تری پیدا كرده. ساتر بیشتر از بقیه افرادی كه معمولاً با آنها كار كرده‌ام به دنیای موسیقی كلاسیك تعلق دارد. بنابراین وقتی نوشتن موسیقی برای وندی را آغاز می‌كنم ناخودآگاه به سراغ گذشته خودم می‌روم؛ گذشته‌ای كه با موسیقی مجلسی كلاسیك داشته‌ام؛ موسیقی‌ای كه به همراه پدرم، بین 6تا 10 سالگی می‌شنیدم.

مولی: چه جالب، موسیقی رمانتیك، نه؟
گلس: موسیقی قرن نوزدهم، تریوهای شوبرت و بتهوون و سونات‌های پیانو فوره و برامس. ضمناً من سونات‌هایی برای ویولن و پیانو نوشته‌ام كه از سنت برامسی نشأت گرفته‌اند اما دقیقاً شبیه به آثار برامس نیستند.

مولی: اینكه شما چنین موسیقی‌ای را برای نوازندگی خودتان می‌نوازید هم جالب است.

گلس: بله، آنها را جداً خودم باید اجرا كنم. علت بروز همه اینها این است كه – خنده‌دار است – من در این لحظه عمرم می‌خواهم به سراغ...

مولی: موسیقی دوره كلاسیك؟

گلس: بله، موسیقی كلاسیك بروم. جالب اینجاست كه با نوازنده‌هایی آشنا می‌شوم كه سابقه كاری فراوانی دارند و مرا نمی‌شناسند.

مولی: من به ژوئیار رفتم، آنجا هیچ‌كس اجازه اجرای آثار شما را نداشت، همه شنیده بودند اما به نوت‌نوشته‌ها دسترسی نداشتند.

گلس: شاید تقصیر خودم باشد، چون من می‌خواستم درآمدی داشته باشم و كاشف به عمل آمد كه می‌توانم با نوازندگی درآمدی داشته باشم و این درآمد را با محدود كردن دسترسی به نوت‌نوشته‌ها بیشتر كنم. آنها را چاپ نمی‌كردم و اجازه چاپ نمی‌دادم. اگر كسی می‌خواست موسیقی مرا بشنود باید به من پول می‌داد تا برایش اجرا كنم. بیشتر به پولی كه برای اجرا می‌گرفتم علاقه داشتم تا‌ آهنگسازی. با این حساب اتودهای پیانو در دسترس نیستند و نخواهند بود تا زمانی كه...

مولی: كه نتوانید انگشت‌های‌تان را تكان بدهید.

گلس: همان‌طور كه به تو و بقیه گفته‌ام، وقتی برای نخستین بار وارد تالار موسیقی بشوی مثل این است كه وارد تالار غذاخوری بزرگی شده باشی و تمام میزهای غذاخوری پر باشند و شما بگویید: «پس جای من كجاست؟» و به شما بگویند و من هم می‌گویم‌ كه «بی‌خیالش شو. برو و برای خودت میز بساز.» به این شكل مخاطب‌های جدید و روش‌های جدیدی برای كسب درآمد آهنگساز فراهم می‌شود. آهنگسازان محترم به نوشتن موسیقی فیلم و موسیقی تجاری عادت نداشتند ولی الان همه ما این كار را می‌كنیم.

مولی: دقیقاً.

گلس: من موانع را از سر راه برداشتم، اما برای این كار تا حدی خودم را از دنیای موسیقی كلاسیك- كه از آن ریشه گرفته بودم- منزوی كردم. ما خصوصیت عجیبی داریم. اگر از موسیقی مینی‌مالیست شروع كنیم به موسیقی رمانتیك می‌رسیم و اگر از رمانتیك شروع كنیم به مینی‌مالیست. همیشه به سراغ آن طرف ماجرا می‌رویم.
من در واقع دارم جاهای تازه‌ای برای كار كردن پیدا می‌كنم. من موسیقی كهن را كنار نمی‌گذارم، بلكه می‌خواهم سیاهه‌ای از موسیقی‌ای كه علایق من در طول 30 تا 40 سال را منعكس می‌كند داشته باشم. به همین دلیل در كنسرت اخیر من یك قطعه سولو هست كه به وسیله ویولن‌سل اجرا می‌شود، احتمالاً همه فكر می‌كنند یك قطعه باروك است اما این قطعه را بیشتر وامدار شوبرت هستم تا باخ.
نكته جالب اینكه این قطعه را خانمی با یك ویولن‌سل 400 ساله اجرا می‌كند كه 20سال گذشته را در واتیكان گذرانده و «واتیكان استراد» نامیده می‌شود و در سال 1620 ساخته شده و تاثیراتی بر زمان، فضا، تاریخ پیوستگی و عدم‌پیوستگی موسیقی می‌گذارد. به‌نظر من این چیزی است كه این برنامه را غنی می‌كند و برای مردم خیلی جالب است چون می‌تواند همه این تاثیرات را تشدید كند.

مولی: شما آثاری از ناكویكاتسی را هم اجرا می‌كنید، برای من جالب است كه چطور چنین قطعاتی با بهره‌برداری از... نمی‌خواهم از كلمه چرخه استفاده كنم...

گلس: فقط من این كار را نمی‌كنم، هر كه را می‌بینیم مشغول این كار است.

مولی: اینها همه رونویسی، رونویسی و رونویسی هستند.

گلس: فكر می‌كنم حق با شماست، ضمناً معتقدم كه ما در یك دوره تاریخی هستیم. فقط باید به‌ شما یادآوری كنم كه در دوره آهنگسازان دوازده‌آوایی، آنها اعتبار خود را از چیزی كه آن را حتمیت تاریخی كارشان می‌دانستند به دست می‌آوردند.

مولی: این ماجرا را فقط از طریق افراد پیر و ترش‌رویی می‌شناسم كه هنوز این دعوای قدیمی را ادامه می‌دهند. خود شما هم در این جنگ شركت داشته‌اید؟
گلس: بله، من با لذت و رضایت تام این كار را كردم. به‌نظر من كار سختی نبود. خیلی خوب است مجبور نباشی موسیقی‌ات از جنس موسیقی اشتوك‌هازن باشد.

مولی: ظاهراً شما با اشتیاق تمام بحث می‌كردید، انگار می‌گفتید: «من نمی‌خواهم بخشی از این دیدگاه خطی باشم كه این دنباله بتهوون است كه واگنر دنباله آن است و بعد شوئن‌برگ...» و الی آخر.
گلس: به‌نظر من هنوز در مرحله انقراض این حتمیت‌های تاریخی هستیم و فكر نمی‌كنم پایان آن را دیده باشیم. ما موسیقی را برای لذت بردن از آن و خوش بودن با آن می‌سازیم.
 
  گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
 منبع: hamshahrionline.ir
 
مطالب پیشنهادی:
مردی که شیطان پشت سرش هست!!
گفتگو با «آ. آر. رحمان»؛ آهنگساز فیلم «میلیونر زاغه‌نشین»
زندگی پدر گیتار الکتریک(1)
کف زدن بعنوان تشویق !!
وقتی زنی رهبر ارکستر میشود!!