كلاس اول یا دوم دبستان بودم كه یك روز رادیو موسیقی‌ای پخش كرد كه من همانجا میخكوب شدم. بعد از پایان آن قطعه موسیقی كلاسیك كه خیلی توجه مرا به خود جلب كرد، گوینده برنامه گفت...

شاگرد اول نشدم، پدرم بزرگ منشی‌كرد
 شاید بزرگ‌ترین شانس او در زندگی، زاده شدن از پدر و مادری هنرمند و هنردوست و اهل موسیقی بود؛ لذا قبل از تولد، موسیقی بر تارك ژن‌هایش نقش بست و استعدادش را جهت‌ داد.
او در حالی پا به این دنیای كوچك دلنشین گذاشت كه ترنم شیرین آواز و موسیقی اصیل ایرانی، اولین صدایی بود كه گوشش را نواخت. شنیدن موسیقی از بدو تولد و رشد و تربیت در چنین محیطی، این استعداد درونی و خدادادی را با عشق و علاقه‌ای عمیق به این هنر گره زد و عزم او را برای قدم نهادن در این راه و آموختن و فراگرفتن موسیقی جزم و استوار كرد، بخصوص روزی كه برای اولین‌ بار فیدلیوی بتهوون را از رادیو شنید و به این عشق و علاقه بیش از پیش مطمئن شد. آنچه به ذهنش خطور می‌كرد و خلاقیت‌ها و نوآوری‌هایی كه در ذهنش موج می‌زد، پدر ومادرش را نیز به این استعداد درونی آگاه ساخت، بنابراین تشویق‌ها شروع شد و او اولین قدم‌ها را در 9 ‌سالگی با فراگیری پیانو زیر نظر استاد ملك اصلانیان برداشت.

اولین بارقه‌های هنری، بخصوص هنر موسیقی كی و چگونه در شما شكل گرفت؟

من در یك خانواده هنرمند و هنردوست به دنیا آمدم، چون پدرم و عمویم غلام‌علی و ابراهیم فرهت، هر دو از شاگردان درویش‌خان بودند و همین طور پسرعموی بزرگم، دكتر هرمز فرهت كه از پیشكسوتان آهنگسازی در ایران است؛ البته پدرم طبیب و وكیل بود و موسیقی را برای دل خودش و به خاطر عشق و علاقه‌اش دنبال می‌كرد. تا جایی كه یادم می‌آید، در منزلمان صدای آواز و تار و موسیقی شنیده می‌شد. پدرم صبح خیلی زود بیدار می‌شد و قبل از بیرون رفتن، كمی مطالعه می‌كرد و موسیقی گوش می‌داد. من هم به عشق این‌كه در كنار پدر موسیقی گوش كنم، صبح زود از خواب بیدار می‌شدم؛ وقتی كه 6 سال بیشتر نداشتم. بنابراین از كودكی سحرخیز شدم. همان‌موقع بود كه با آثار موسیقی سنتی ایران یعنی ردیف دستگاهی آشنا شدم، چون پدرم علاقه زیادی به موسیقی ردیف دستگاهی داشت. آواز و تصنیف‌های آهنگسازان ایرانی را همان ‌موقع یاد گرفتم؛ به طوری كه خیلی زود دستگاه‌ها را تشخیص می‌دادم، یعنی زمانی كه هنوز مدرسه نمی‌رفتم. سه‌گاه، چهارگاه، همایون، ماهور، حتی آوازها مثل بیات اصفهان، بیات ترك، افشاری، دشتی، ابوعطا، همه اینها را می‌شنیدم و تشخیص می‌دادم.
مادرم هم هنردوست و اهل موسیقی بود. طبیعتا با زاده شدن در چنین خانواده‌ای و از چنین پدر و مادری، بذر هنر موسیقی در وجودم نهادینه شده بود و با تربیت و بزرگ شدن در آن، این بذر و استعداد نهفته آبیاری می‌شد و كم‌كم جان می‌گرفت.

اولین ‌بار كه احساس كردید دوست دارید و می‌خواهید موسیقی را به‌طور جدی و حرفه‌ای دنبال كنید؟
خوب یادم هست كه كلاس اول یا دوم دبستان بودم كه یك روز رادیو موسیقی‌ای پخش كرد كه من همانجا میخكوب شدم. بعد از پایان آن قطعه موسیقی كلاسیك كه خیلی توجه مرا به خود جلب كرد، گوینده برنامه گفت: آنچه شنیدید، اپرای فیدلیو از بتهوون بود. جرقه‌ای در وجودم زده شد و احساس زیبا و عجیبی پیدا كردم. یك اتفاق بود، یك تحول كه تنها در چند دقیقه ایجاد شد. فكر كردم باید موسیقی را جدی بگیرم و موسیقیدان بشوم. جالب این‌كه از همان اول، ملودی‌های خاصی به فكرم می‌آمد و خلاقیت موسیقی در من بود. اتفاقا آن را با پدر و مادرم در میان گذاشتم و آنها هم تشویقم كردند كه حتما تصمیمم را دنبال كنم و آن‌ را جدی بگیرم.

اولین سازی كه زدید؟

من عاشق پیانو هستم و هنوز هم پیانو می‌زنم. ساز تخصصی من پیانو است و از اول هم همین بود.

پدرتان اهل موسیقی سنتی و ایرانی بودند و تار می‌زدند؛ ولی شما به پیانو گرایش پیدا كردید؟!

بله، من با وجود این‌كه موسیقی ایرانی را دوست داشتم، عاشق موسیقی كلاسیك بودم.

چطور با وجود این‌كه فضای خانه كاملا سنتی و ایرانی بود، شما به موسیقی كلاسیك علاقه‌مند شدید؟

این واقعا عجیب است، چون پدر من اصلا موسیقی كلاسیك دوست نداشت. او عاشق موسیقی ایرانی بود و واقعا عجیب است كه ما به سمت موسیقی كلاسیك رفتیم. نه‌تنها من كه پسرعمویم، هرمز فرهت هم همین طور بود. علی فرهت، برادرم هم همین طور با این‌كه الان كارگردان است؛ اما علاقه زیادی به موسیقی دارد. همه گرایش به موسیقی كلاسیك داریم، در عین این‌كه موسیقی ایرانی را هم دوست داریم و با موسیقی ایرانی بزرگ شدیم. به هر حال شاید شنیدن همان قطعه موسیقی از آثار بتهوون در رادیو، اولین جرقه‌ را در ذهن و دلم روشن كرد و بعد از آن به سبب گوش‌كردن مداوم آثار كلاسیك، این جرقه به آتشی گرم و شعله‌ور تبدیل شد و تمام وجودم را دربر گرفت، چنانكه به علت علاقه و گوش كردن زیاد تقریبا تمام آثار معروف كلاسیك را در خاطر دارم.

اولین آهنگی كه ساختید؟
یك كوارتت زهی بود. كوارتتی درست كردم از 4 نوازنده ویولن كه یكی از نوازنده‌های آن آقای محمد سریر و نوازنده دیگرمان مسعود پورفرخ، از همشاگردی‌های خودم بود كه متاسفانه چند سال پیش فوت كرد. اولین آهنگی كه ساختم، همین كوارتت بود كه آن را اجرا هم كردیم. یك كنسرت خانگی با آن داشتیم.
(كوارتت زهی به گروهی از نوازندگان یا قطعه‌ موسیقی نوشته شده برای 4 ساز زهی، معمولا شامل 2 بخش برای ویولن [ویولن اول و دوم]، یك بخش برای ویولا و یك بخش برای ویولن‌سل گفته می‌شود.)

علاوه بر آهنگسازی كه كار اصلی شماست، اجرای پیانو هم داشتید؟

بله، كارهایی را برای پیانو و اركستر روی نغمه‌های ایرانی می‌ساختم كه خودم آنها را اجرا می‌كردم. با اركستر سمفونیك تهران هم بارها اجرا كردم. بعلاوه این‌كه تكنوازی هم زیاد داشتم.

اولین و بهترین آهنگساز از دید شما؟

انتخاب بسیار مشكلی است، چون آهنگساز بزرگ و برجسته زیاد داریم؛ ولی اگر قرار به انتخاب باشد، بتهوون از نظر من، بهترین و بزرگ‌ترین است.

اولین پیانیست‌های محبوب و منتخب شما؟

برنشتاین، پولینی و... كه از غول‌های پیانو در دنیا هستند.

و اولین خواننده منتخب‌‌تان؟

صدای خیلی از خواننده‌ها را دوست دارم؛ مثل محمودی خوانساری، قوامی و...

اولین سمفونی كه ساختید؟

سمفونی شماره یك به نام «خیام» كه اتفاقا آن را برای تز دكترایم نوشتم و درواقع پایان‌نامه‌ام بود. این سمفونی در ایران هم توسط اركستر سمفونیك تهران به رهبری آقای فرهاد مشكات، اجرا و با استقبال بسیار زیادی مواجه شد.

اولین سمفونی‌تان كه خیلی بیشتر از بقیه كارهای‌تان دوستش دارید؟

سمفونی شماره 10 (ایثار و شهادت) كه آن را به كسانی تقدیم كردم كه از جان خود برای وطن عزیزمان ایران گذشتند.

اولین هنر منتخب‌تان بعد از موسیقی؟

من اگر موسیقیدان نبودم، حتما سینماگر می‌شدم؟ هابی من سینماست. كلكسیون كاملی از انواع فیلم دارم و بسیاری از كارگردان‌ها و آثارشان را می‌شناسم. هابی، عشق دوم آدم است. حتی كسانی كه اصلا اهل هنر هم نیستند، باید هابی برای زندگی داشته باشند. كسی كه نقاشی دوست دارد یا خیاطی یا كسی كه كتاب خواندن را دوست دارد و... اینها زنده می‌مانند؛ اما اگر فرد هیچ هابی در زندگی نداشته باشد، بی‌هدف شده و امید و انگیزه كمتری برای ادامه زندگی خواهد داشت.

فیلم‌های ایرانی را هم می‌بینید؟

بله، گاهی می‌بینم. بعضی از كارهای خانم تهمینه میلانی را خیلی دوست دارم. همین طور كارهای آقای كمال تبریزی را. داریوش مهرجویی و مسعود كیمیایی هم كه هر دو از دوستان من هستند و هم خودشان و هم كارهایشان را دوست دارم.

اولین بازیگران مورد علاقه‌تان؟

رضا كیانیان، علی نصیریان و عزت‌الله انتظامی را دوست دارم و بازیشان را می‌پسندم. آقای انتظامی به نظرم، یك بازیگر فراملی و جهانی است و بازی‌اش فوق‌العاده و بسیار فراتر از ایران است.

اولین كتاب‌هایی كه خواندید؟

من اصولا كتاب زیاد می‌خواندم، شعر هم زیاد می‌خواندم و البته هنوز هم می‌خوانم، چون پدرم اهل مطالعه بود. فرانسوی را خوب می‌دانست و به ادبیات فرانسه آشنایی كامل داشت. شاید اولین كتاب داستانی كه خواندم، كتاب 80 روز دور دنیا بود به زبان انگلیسی. من زبان انگلیسی را زود یاد گرفتم و می‌توانستم انگلیسی بخوانم.

اولین خاطره شیرین زندگی؟

یادمه 8 ـ 7 ساله بودم، خیلی دوست داشتم یك پیانو داشته باشم. یك پیانو برای خودم كه بتوانم با آن پیانو بزنم. پدرم به من قول داد كه اگر شاگرد اول بشوم، برایم یك پیانو بخرد. من هم به عشق رسیدن به آن جایزه شروع كردم به درس خواندن و تلاش كردن برای شاگرد اول شدن. قرار شد وقتی كارنامه‌ام را آوردم و مهر شاگرد اولی روی آن حك شده بود، برایم پیانو بخرند؛ اما متاسفانه وقتی كارنامه‌ام را گرفتم و به آن نگاه انداختم، شاگرد اول نبودم. با ناراحتی راهی منزل شدم؛ اما وقتی به خانه رسیدم، صحنه‌ای كه دیدم باوركردنی نبود، پیانو توی اتاقم بود و پدر آن‌ را برایم خریده بود. با این كار پدرم احساس كردم كه استعداد، عشق و علاقه‌ام به هنر و موسیقی چند برابر شد. هنوز این نوع تربیت، رفتار و بزرگ‌منشی پدرم را می‌ستایم و برایم سرمشق است.

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
   
مطالب پیشنهادی:
صد سال مناجات در موسیقی ایرانی
نگاهی به موسیقی‌ سریال در چشم باد ساخته حسین علیزاده
صدا زخمی‌های موسیقی ما چه کسانی هستند؟!
یک گفت‌وگوی چالشی با محسن چاووشی در مورد حال و هوای غم‌انگیز کارهایش
بزرگان فراموش شده‌ ملك پدری و سروران سرزمین اجنبی