شهلا مهدوی، طراح لباس ایرانی این روزها درگیر کار برای تلویزیون و سینماست. وی پیش از این لباسهای زیادی طراحی و به بازار عرضه کرده بود. علاقه مهدوی به خیاطی از دوران کودکی و هنگام نشستن کنار چرخ خیاطی مادرش شکل گرفت. مهدوی نیمه دوم دهه ۴۰ از دانشگاه هنرهای تزئینی فارغالتحصیل و در رشته طراحی پارچه مشغول به کار شد . علاقه او به حرفهاش روزبهروز بیشتر شد و تحصیلات همسرش در رشته دکوراسیون داخلی منجر به سوق دادن او به نقاشی شد. سفرهای زیاد نیز منجر به آشنایی با دوستانی شد که «شهلا مهدوی» را با صنعت پوشاک و آشنایی با برندهای متنوع آشنا کرد. همین موضوع گامی برای قدم گذاشتن به دنیایی بزرگتر شد، دنیای پارچه و مد و طراحی و در یک کلام صنعت قوی پوشاک. وی اکنون یکی از طراحان معروف لباس ایرانی در کشور است که توانسته در کنار حرفه خود اشتغال غیرمستقیم نیز ایجاد کند. مهدوی اکنون دو فرزند دارد. پسرش مهندس کامپیوتر است که در عکاسی و برنامههای کامپیوتر به وی کمک میکند و دخترش زبان میداند و بیرون از ایران زندگی میکند. اکنون «شهلا مهدوی» میهمان ماست تا رمز موفقیت خود در کارآفرینی طراحی پوشاک را با خوانندگان در میان بگذارد.
شما در حال حاضر، جزء طراحهای موفق لباس هستید. ممکن است راجع به بیوگرافی و علت علاقهتان به دوخت توضیح بفرمائید؟
علاقه من از کودکی در کنار چرخ خیاطی مادرم شکل گرفت و بعد که در سال 48 از دانشگاه هنرهای تزئینی فارغالتحصیل شدم و در رشته? طراحی پارچه مشغول به کار شدم.
در این دیای بزرگتر، فرزندانتان چگونه شما را یاری کردند؟
من 2 فرزند دارم یک پسر که مهندس کامپیوتر است و در عکاسی و برنامههای کامپیوتر به من کمک میکند و دخترم که در ایران زندگی نمیکند و رشته? زبان خوانده است.
روزی چند ساعت کار میکنید و چرا؟
دست کم روزی 6 ساعت. فکر کردن در کار من خیلی مهم است. کار زیاد مهم نیست. فکر زیاد مهم است. پشت هر کاری باید فکری باشد. فکرهای من روی لباس و کارهای هنری دور میزند. اگر مطالعه میکنم. سفر میروم، تلویزیون میبینم و روزنامه یا مجله میخوانم.
میخواهم چیزهای جدیدتری برای کارم بیابم و همه اینها به خاطر این است که عاشق کارم هستم. اگر کارم را دوست نداشتم، آن را کنار میگذاشتم، چون درآمد مادی زیادی برای من ندارد. من دوست دارم برای کشورم قدمهای مثبت بردارم. کار تجاری را دوست ندارم.
دنبال این نیستم که ببینم توی بازار چه طرح و رنگی است که به سرعت آن را کپی کنم تا کارم بهتر فروش برود. من طرح و پارچهام را از فکرم و ایدهام تعیین میکنم و میدانم که طراحی و خیاطی انتهائی ندارد.
با این همه ابتکار و ذوقی که از خود نشان دادهاید، اگر بخواهید خود را با افرادی مانند ”والنتینوگاراوانی“ مقایسه کنید، چه میگوئید؟
”والنتینو“ 50 سال است که کار میکند. ما خیلی راه در پیش داریم که به آنها برسیم. کار او طوری که پارچه را برایش میبافند و به دلخواهش رنگ میکنند.
او پارچه آماده استفاده نمیکند، از یک عده طراح و دوزنده باتجربه و سابقهدار در کارش استفاده میکند. او لباسهای خاص برای افراد مشهور میدوزد. اما در ایران کسانی که دنبال کارهای متفاوت هستند، باید آن را از طراحان متفاوت تهیه کنند.
چهقدر رقیب دارید؟
در جواب میخواهم فرق رقابت و حسادت را بگویم. قابت خوب است اگر رقابت نباشد هیچ کاری پیش نمیرود، اما حسادت بد است. رقابت یعنی اینکه اگر کسی پیشرفتی کرد م هم سعی کنم و خودم را بالا بکشم. اما حسادت یعنی دخالت در کار کسی و یا بهاصطلاح، جو را خراب کردن، که این کار بسیار غیرانسانی است.
مشخصه اصلی کار شما چیست؟
علاقهمندی به کارم و اینکه کار من، جنبه معنوی دارد، برایم بسیار مهم است. این کار سود چندانی برایم نداشته است. وقتهای فراغتم را پر کرده است، اما به خاطرش سفر کردم، لوازم تزئینی خریدم و با ذوق و شوق تصمیمگیری کردم که چه چیز را کجا بهکار ببرم.
فکر من منبع الهام است. چنین پارچههایم بسیار بادوام است. چرا که پارچه? بادوام، ارزش کار را بالا میبرد. مانتوهائی با پارچههای عالی به سبک قاجار و صفویه دوختم که بسیار مورد توجه بود. من معتقد هستم ما فرهنگ غنی داریم و همین که من از آنها الهام میگیرم و افراد را راضی نگه میدارم، طور یه سالها است طرحهای مرا میپوشند، قانع میشوم. هدفم هرگز مطرح شدن نبوده است. قدرشناسی مردم و رضایت آنها بهقدری قلب مرا شاد میکند که نهایت ندارد.
برای اینکه لباس ایرانی را به دنیا بشناسانیم، چه باید بکنیم؟
و بهعنوان آخرین سؤال، برای خانمهای ایرانی چه توصیهای دارید؟
من فکر میکنم سادگی، بهترین مشخصه شخصیت یک خانم است. متأسفانه برخی از جوانان ما دورهای برای خودشان تعیین نکردهاند به لحاظ اینکه در هر مقطع سنی، چه کاری را باید انجام بدهند.
برخی از آنان از دوران نوجوانی وارد حد و حدود یک خانم شدهاند و این تنها نظر من نیست؛ نظر خیلیهای دیگر هم است به لحاظ آرایش صورت و مو بهخصوص در سنهای پائین، خیلی زیادهروی شده که جای تأسف دارد.