مخملباف در این نشست درباره سانسور در ایران گفته است: «تنها دو راه برای فرار از ممیزی در ایران وجود دارد؛ یا در خارج از ایران فیلم بسازیم یا...
  
   محسن مخملباف چهره جنجالی دو دهه پیش سینمای ایران، کارگردانی که زمانی هر صحبت و فعالیتش موجی در فضای فرهنگی و هنری کشور ایجادمی‌کرد، این سال‌ها فقط با اظهارنظرهای تاریخ مصرف‌دار سیاسی فرصت جلوه در دنیای رسانه‌ها را پیدا می‌‌کند؛ چه آنکه فیلم‌هایش سال‌هاست هم از نظر پرداخت و ساختار و هم از نظر مضمون توجهی بر‌نمی‌انگیزند، هرچند همچنان نگاه‌هایی در ایران معطوف اوست تا شاید این فیلمساز زمانی خاطره فیلم‌های گذشته‌اش را تکرار کند.
● اظهارات جدید
او دیروز در حاشیه جشنواره فیلم ویزول فرانسه که امسال مروری بر آثار او و خانواده‌اش را برگزار می‌کند در یک نشست خبری همراه همسر و دو دخترش حاضر شد و درباره دوران اخیر فیلمسازی‌اش و نگاهش به شرایط ایران صحبت کرد. بنابر آنچه خبرگزاری فرانسه دیروز از نشست مخملباف مخابره کرد، او از ۴ سال پیش با تعطیل کردن مدرسه فیلم «مخملباف» مجبور به خروج از ایران شده است. مخملباف پدر از چند ماه پیش به فرانسه رفته و اخیرا مجموعه‌ای از آثارش را در جشنواره فیلم‌های آسیایی ویزول این کشور نمایش داده است. مخملباف در این نشست درباره سانسور در ایران گفته است: «تنها دو راه برای فرار از ممیزی در ایران وجود دارد؛ یا در خارج از ایران فیلم بسازیم یا با مسئولان بر سر ممیزی‌های فیلم چانه بزنیم». در این میان صحبت‌های مخملباف با تائید مارتین ترونه مدیر جشنواره هم همراه شده و او از اینکه این فیلم‌ها فرصت نمایش در ایران را پیدا نمی‌کنند، ابراز تعجب کرده و گفته: «مردم دنیا از طریق همین فیلم‌‌ها ایران را می‌شناسند». مخملباف در ادامه از رایج شدن سبک جدیدی در فیلمسازی ایران با نام «سینمای شاعرانه» صحبت کرده که به گفته او ناشی از سانسور و ممیزی در ایران است. مخملباف اعتقاد دارد این نوع فیلمسازی به موقعیت انسانی بیشتر نزدیک است.
مخملباف همچنین اضافه کرده است : یک امیدواری کوچک وجود دارد که فضای فرهنگی به‌واسطه مبارزات انتخاباتی پیش‌روی ریاست‌جمهوری و نتایج حاصل از آن تغییر کند. خبرگزاری فرانسه در ادامه گزارش خود فیلم‌های جدید خانواده مخملباف در ایران را نیز مانند فیلم‌های عباس کیارستمی و ابوالفضل جلیلی درگیر با سانسور عنوان کرده است. صحبت‌های مخملباف هم تائیدکننده این موضوع شده است که گفته: «فیلم‌های خانواده من در ۵۰ کشور جهان نمایش داده شده است، اما در سرزمین‌مان سانسور شده‌اند». خانواده مخملباف«سانسور و ممیزی» را عامل تغییر زندگی و مهاجرتشان عنوان کرده‌اند. در این راه کوچک‌ترین عضو خانواده حنا هم اضافه شده و می‌گوید: «نمی‌توانم بگویم ساکن ایرانم. برای ساخت فیلم «بودا از شرم فرو ریخت» یک سال در افغانستان بودم و سپس برای نمایش آن به سراسر دنیا سفر کردم». حرف نهایی و آنچه این روزها به جهان‌بینی مخملباف و بالطبع خانواده او تبدیل شده است را اما مرضیه مشکینی زده: «همان‌طور که در دنیا جمع‌هایی مانند پزشکان بدون مرز وجود دارد، ما هم هنرمندان بدون مرز هستیم».
تفکری که به شعار چند سال اخیر محسن مخملباف، از همان روزهایی که نگاهش را از ایران برگرداند و ترجیح داد مصائب کشورهایی چون افغانستان و تاجیکستان را روایت کند، تبدیل شده است.در پانزدهیمن جشنواره فیلم‌های آسیایی «ویزول» علاوه بر اعطای جایزه «دوچرخه طلایی» به «محسن مخملباف»، ۱۱ فیلم از وی شامل «نوبت عاشقی»، «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، «سلام سینما»، «نون و گلدون»، «گبه»، «سکوت»، «قصه‌های کیش»، «قندهار»، «الفبای افغان» و «فریاد مورچه‌ها» در بخش ویژه جشنواره نمایش داده شدند. همچنین از «مرضیه مشکینی» دو فیلم «روزی که زن شدم» محصول سال ۲۰۰۰ و «سگ‌های ولگرد» محصول سال ۲۰۰۴ به نمایش درآمد. از «سمیرا مخملباف» سه فیلم «اسب دوپا»، «تخته‌سیاه» و «سیب» و از «حنا» دو فیلم «لذت دیوانگی» محصول سال ۱۹۹۸ و «La Cahier» نمایش داده شدند.
● تکرار ادعاهای بی‌حاصل
صحبت‌های دیروز مخملباف اظهارات جدیدی نبودند چه آنکه او مدت‌هاست تلاش می‌کند تصویر یک چهره اپوزویسیون از خود و خانواده‌اش در مقابل حاکمیت ایران بسازد و به این وسیله همچنان نامی از خود در رسانه‌ها مطرح کند.او در این راه هم مانند فیلمسازی و حیات هنری‌اش به نهایت افراط رفته. آنچنان که سال گذشته رسما اعلام کرد مسئولیت جانش برعهده دولت ایران است و تلویحا از خطر مرگش صحبت کرد، اما حتی این صحبتش هم جدی گرفته نشد. او در حالی از ممنوعیت حضور خود و خانواده‌اش در ایران صحبت می‌کند که عوامل ساخت بسیاری از فیلم‌های او را همچنان ایرانی‌ها تشکیل می‌دهند و خانواده او هم همچنان به ایران رفت و آمد می‌کنند. آنچنان که یک ماه پیش یک هفته‌نامه ایرانی مصاحبه‌ای با حنا مخملباف در تهران انجام داد و او در صحبت‌هایش به رفت و آمد در ایران اشاره کرد. در این میان عدم توجه جشنواره‌های جهانی به ساخته‌های آخر خانواده مخملباف بر افزایش بیان این اظهارات افزوده است.
از آخرین حضور فیلم‌های این خانواده در بخش‌های اصلی جشنواره‌های معتبری چون کن، ونیز و برلین سال‌ها می‌گذرد و تنها سمیرا بوده که چند ماه قبل با نمایش فیلم جدیدش در جشنواره سن‌سباستین اسپانیا توانست تا حدودی نام مخملباف‌ها را یادآوری کند. گفته می‌شود با وجود ارائه دو فیلم آخر محسن مخملباف «جنسیت‌ و فلسفه» و «فریاد مورچه‌ها» به تقریبا تمام جشنواره‌های جهانی یا هیچکدام آنها را شایسته حضور در بخش‌های اصلی خود ندانسته‌اند و عملا این دو فیلم که مصداق آثار «بدون مرزی» مخملباف هستند به کم توجه‌ترین آثار او تبدیل شده‌اند.محسن مخملباف در پرسش‌ و پاسخی که در سایت این خانواده قرار گرفته درباره فیلمسازی در ایران گفته است: «در وهله اول ایران را برای فیلمسازی ترجیح می‌دهم، اما نه به هر قیمتی. من یک فیلمسازم، چنانچه زیستن در ایران مساوی با فیلم نساختن باشد، من بین ایران و فیلمسازی دومی را انتخاب می‌کنم. البته به قول ناپلئون (هرگز نگو هرگز) من نمی‌خواهم بگویم که دیگر در ایران فیلم نخواهم ساخت، بلکه می‌گویم واقعا هر کجا شرایط مناسب‌تری برای خلاقیت هنری فراهم باشد، من آنجا را ترجیح می‌دهم، آن هم برای کار و نه زندگی. چه حوصله‌ای می‌خواهد این زندگی مکرر و ملال‌آور که هر روزش چیزی نیست جز تماشای بازگشت به قهقراهای تاریخی جوامع بشری.»و حالا اما انگار هر اندازه فریادهای مخملباف بلندتر می‌شود، مخاطبانش کمتر می‌شوند. شاید این هم به قول او بخشی دیگر از این «زندگی مکرر و ملال‌آور» باشد.   
   
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: farhangdaily.com