برداشت اول: «ساز دهنی» فیلمی است برای نسل گذشته، آنهایی كه سال 58 را به خاطر دارند و میدانند كه تنور نمایش فیلمهایی كه به نوعی فقر و محرومیت مردم را در زمان شاهنشاهی به نمایش میگذاشت، چقدر داغ بود.
شهر كوچك ما سال 58 دیگر سینما نداشت چون 3 سالن سینمای آن در سال 57 و در بحبوحه مبارزات خیابانی مردم در آتش سوخت. اما شاخه فرهنگی انقلابیون میدانستند كه سینما تاثیرگذارترین ابزاری است كه به وسیله آن میتوان اهداف انقلاب را برای مردم روشن كرد.
شهر كوچك ما در سال 58 سینما نداشت، اما در آن زمان قرار بود كه مساجد به پایگاههای فرهنگی تبدیل شود و چنین شد كه كوچه باریك مسجد محله ما تبدیل به سالن نمایش شد.
شهر كوچك ما سال 58 دیگر سینما نداشت چون 3 سالن سینمای آن در سال 57 و در بحبوحه مبارزات خیابانی مردم در آتش سوخت. اما شاخه فرهنگی انقلابیون میدانستند كه سینما تاثیرگذارترین ابزاری است كه به وسیله آن میتوان اهداف انقلاب را برای مردم روشن كرد.
شهر كوچك ما در سال 58 سینما نداشت، اما در آن زمان قرار بود كه مساجد به پایگاههای فرهنگی تبدیل شود و چنین شد كه كوچه باریك مسجد محله ما تبدیل به سالن نمایش شد.
با پارچههای ضخیم سقف ساختند و شبها كف كوچه را فرش پهن میكردند و با آپاراتهای كوچك برای اهالی محله ما و محلههای همجوار فیلم نمایش میدادند. یكی اهداف انقلاب مبارزه با فقر بود و «ساز دهنی» یكی از فیلمهایی بود كه به زیبایی هرچه تمامتر زشتی فقر را نمایش میداد. این امتیاز باعث شد تا «ساز دهنی» خیلی زود در فهرست فیلمهایی قرار بگیرد كه مردم باید حتما آن را میدیدند.
در یكی از شبهای گرم تابستان بود كه «امیرو» به محله ما آمد و همه بچههایی كه چهارزانو روی زمین نشسته بودند و به پرده سفید نگاه میكردند را مبهوت كرد و برای همیشه این دیالوگ را در ذهن آنها ماندگار كرد: مو ساز زدم... مو ساز زدم...
برداشت دوم: برای ما كه بچه بودیم فیلم «ساز دهنی» متعلق به شخصیت «امیرو»بود، اما بزرگترها میدانستند كه ساز دهنی را كارگردانی به نام «امیر نادری» ساخته است. فیلمسازی كه در سال 50 با ساخت فیلم «خداحافظ رفیق» به جمع كارگردانان سینما پیوست و در سال 52 با ساخت فیلمهای «تنگنا» و «تنگسیر» نشان داد كه سینما را بخوبی می شناسد و تصمیم دارد فیلمهایی متفاوت از آنچه كه در آن دوره در سینمای ایران تولید میشد، بسازد.
نادری در طول یك سال هم فیلم «تنگنا» را میسازد كه قهرمان آن یك شخصیت شهری، متعلق به جنوب شهر تهران است و هم «تنگسیر» را كارگردانی میكند كه شخصیت اصلی آن یك مرد بومی متعلق به جنوب كشور است كه برای گرفتن حق خود از اربابان و خانهای آن زمان تبدیل به یك شورشی میشود.
تنگنا و تنگسیر در همان سالها مورد توجه قرار گرفتند و نادری برای كارگردانی هر دوی این فیلمها در سال 53 جایزه بهترین كارگردانی را از ششمین دوره جشنواره سپاس دریافت كرد.
نادری سالهاست كه از ایران رفته و در خارج از كشور مشغول عكاسی و فیلمسازی است. رفتن او از ایران در اوج شهرتی كه فیلمهای «دونده» و «آب، باد، خاك» برای او به ارمغان آورده بودند، باعث شد زندگی و نحوه كار نادری در سینما دهان به دهان بچرخد، سر از كتابها و نشریات مكتوب و مجازی دربیاورد.
اینكه نادری با چه اشتیاقی برای فعالیت در سینما از آبادان به تهران میآید و با چه پشتكار عجیبی به گروه سینماگران متفاوت آن زمان مانند محمد زریندست، مسعود كیمیایی و علی حاتمی راه پیدا میكند و چه رنجهایی میكشد تا اولین فیلمش با نام «خداحافظ رفیق» را مقابل دوربین ببرد.
چگونگی ساخت فیلمهای تنگنا و تنگسیر هم خود حدیث مفصلی دارد، اما در كنار همه این حاشیههای فیلمساز بزرگی چون نادری از شواهد چنین برمیآید كه نادری در سال 52 انرژی فوقالعادهای برای ساخت فیلم داشته است.
او در كنار ساخت فیلمهای پرزحمت و پردردسر تنگنا و تنگسیر، فیلم «ساز دهنی» را برای كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان میسازد كه بسیاری آن را حدیث نفس خود نادری میدانند و بر این باورند كه «امیرو» بخشی از كودكی نادری است. همچنانكه بسیاری میگویند شخصیت اصلی فیلم دونده خود نادری است.
برداشت سوم: نادری قبل از اینكه فیلمساز باشد، عكاس و نویسنده است. او تصویر را میشناسد و میداند كه برای متن سینما باید تصویر ساخت. بیننده در سالن تاریك مینشیند تا ابتدا تصویر ببیند و بعد گوش به دیالوگها بسپارد و با همین شناخت است كه نادری «ساز دهنی» را با تصاویر به یاد ماندنی در تاریخ سینمای ایران به ثبت میرساند.
نادری برای اجرای شخصیت «امیرو» پسربچهای سمپاتیك را انتخاب میكند كه بیننده از همان ابتدا به او دل میبندد و چون با او ارتباط برقرار میكند با او همراه میشود، با او میخندد و با او گریه میكند و هر چقدر كه او را دوست دارد از پسری كه صاحب ساز دهنی است و به وسیله آن به امیرو و دیگر بچهها فخر میفروشد و آنها را استثمار میكند، متنفر میشود.
ساز دهنی حكایت داشتنها و نداشتنهاست. حكایت كودكان فقر و محرومیتهایی است كه آنها را ناكام میكرد. شاید در روزگار كنونی جوانان و نوجوانان حرفهای امیرو را نفهمند، همچنانكه حرف بچههای فیلم «مشق شب» را نفهمیدند. اما «امیرو»نماینده نسلی است كه «نداشتن» را تجربه كرده است و ما هرگز او را فراموش نخواهیم كرد.
امیرو لذت داشتن را به ما نشان داد، وقتی كه برای اولین بار با هزار مشقت «ساز» زد و بعد از این موفقیت با سرعت از كوچه، پسكوچههای داغ جنوب به سمت دریا دوید در حالیكه فریاد میكشد: مو ساز زدم... و بعد خود را به دریا سپرد. ما امیرو را بعد از كتكی كه از مادر خورد فراموش نمیكنیم، اما او عاشق ساز بود و هر سختی و رنجی را به جان میخرید. ما امیرو را فراموش نمیكنیم وقتی ساز را به دست گرفت و با همان اشتیاق قدیمی در كوچه، پسكوچههای داغ، شروع به دویدن كرد، خود را به دریا رساند و ساز را در دریا انداخت تا برای همیشه از خفت آن رهایی یابد.
برای ما كه تعریفی به جز سرگرمی از سینما داریم، امیر نادری تنگسیر، ساز دهنی، دونده و آب باد خاك هیچوقت فراموش نمیشوند.
فیلم «ساز دهنی» شب گذشته از طریق برنامه صد فیلم (شبكه 3 سیما) به نمایش گذاشته شد.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: www.jamejamonline.ir