حکایت شیفتگی مولانا و شمس
حكایت شیفتگی مولوی به شعر متنبی را از مناقب العارفین بشنویم: «منقول است كه حضرت مولانا در اوایل اتصال به مولانا شمس الدین شب ها دیوان متنبی را مطالعه می كرد مولانا شمس الدین فرمود كه به آن نمی ارزد....

چرا ما مولانا را نمی شناسیم؟ 

استادان سخن پارسی در دهه ها و سده های اخیر درباره مثنوی معنوی مولوی اوصاف و عبارات بسیار و شگفت آوری گفته اند و نوشته اند، تا آنجا كه برخی آن را بزرگترین حماسه روحانی بشریت خوانده اند كه خداوند برای جاودانه كردن فرهنگ ایرانی، آن را به زبان پارسی ارزانی داشته است.

بیشتر بدانید : 8 مهر روز بزرگداشت مولانا

اینك در شناخت هرچه بیشتر این اثر ژرف و بی همتا سزاست كه منابع معرفتی آن را بهتر بشناسیم. بدون شك نخستین سرچشمه زلال و بی زوال مثنوی، قرآن كریم است و اصلاً برخی مثنوی را ترجمان قرآن در زبان پارسی دانسته اند:

مثنوی معنوی مولوی
هست قرآن زبان پهلوی
من نمی گویم كه آن عالی جناب
هست پیغمبر ولی دارد كتاب
مثنوی او چو قرآن مدل
هادی بعضی و بعضی را مضل

پس از قرآن، باید از احادیث و روایات و حكایات تاریخ اسلام سخن گفت كه از منابع مهم مثنوی است. بنگرید كه مولانا چه دلنشین به مضمون حدیث معروفی كه از طرق متعدد روایت شده است و حقانیت ولایت مولاعلی (ع) را بیان كرده است، اشاره نمود:

گفت هر كس را منم مولاو دوست
ابن عم من علی مولای اوست

یكی دیگر از منابع معرفتی مولانا را باید در ادب عربی جست و جو كرد، در دیوان شاعری عرب كه او را باید به حق «سرسلسله شعرای مشرق زمین» نامید، زیرا هم در ادب عربی سرسلسله و صاحب سبك است و هم بیشترین تاثیر را در شعرای بزرگ پارسی از قبیل سعدی و مولوی داشته است. این شاعر و سخنور بزرگ كسی نیست جز «متنبی»، شاعر اوایل قرن چهارم هجری (354-303 ه).

البته ممكن است برخی متنبی را به نوعی شاعری ایرانی قلمداد كنند، چرا كه وی در كوفه زاده شده و در حیطه قلمرو حكومت آل بویه در عراق زیسته است. اینك بیش از هزار سال از روزگار متنبی می گذرد، ولی نام و یاد او در بسیاری از آثار ادب پارسی، ذكری مستمر بوده است و شعر او چنان عظیم و با اهمیت بوده است كه در شاهكار نثر پارسی - تاریخ بیهقی - آمده است: «امیر مسعود گفت عبدالغفار را از ادب چیزی بباید آموخت. وی قصیده ای دو سه از دیوان متنبی ... مرا بیاموخت.»

باری، نیاكان ما در ادب آموزی به آموختن قصیده ای چند از متنبی بسنده می كرده اند. اما ممكن است برای خوانندگان فاضل این سطور، این پرسش مطرح شود كه اگر چنین شاعری، چنان تاثیر و اهمیتی عمیق در تاریخ ادبیات ما داشته است، چرا نامش را كمتر شنیده ایم و از او كمتر خوانده ایم؟ یك دلیل مهم، این است كه گرچه نیاكان و برخی معاصران ما آثار منثور و تاریخی بزرگی را از عربی به پارسی برگردانده اند، اما متاسفانه هیچ یك از دیوان های شعر عربی را به پارسی ترجمه ننموده اند كه این نیز به نوبه خود می تواند معلول دشواری بیش از حد این كار باشد

در تاریخ ادبیات پارسی هیچ شاعری همچون نابغه ادب و عرفان جهان - مولانا- به دیوان متنبی نظر نداشته و نام و سخن او را در آثار خویش نیاورده است. البته آنچه در ادب پارسی بیشتر مشهور است، تاثیر متنبی بر سعدی است ولی ذكر نام متنبی و درج و اقتباس شعر او در اشعار هیچ یك از شعرای پارسی به اندازه ای كه در آثار مولوی آمده، وارد نگشته است.

اینك حكایت شیفتگی مولوی به شعر متنبی را از <مناقب العارفین> بشنویم: «منقول است كه حضرت مولانا در اوایل اتصال به مولانا شمس الدین شب ها دیوان متنبی را مطالعه می كرد <مولانا شمس الدین فرمود كه به آن نمی ارزد، آن را دیگر مطالعه مكن. یك دو نوبت می فرمود و او از سر استغراق باز مطالعه می كرد، مگر شبی به جد مطالعه كرده، به خواب رفت...>

فروزانفر نیز می گوید: «از مطالعه مثنوی نیزمعلوم است كه مضمون بعضی ابیات متاثر از سخنان متنبی است و از مجموع این قرائن واضح می گردد كه مولانا را با اشعار وی انس و اهتمامی بوده است و روایات افلاكی نیز این حدس را تایید می كند.

جالب است كه مولوی علاوه بر آن كه در سرودن برخی مضامین مثنوی، متاثر از متنبی بوده است، در كلیات شمس بارها نام متنبی را آورده و یا چیزی از اشعار او را تضمین نموده و جواب گفته است. باری، این است تاثیر شگرف شاعر عجیب عرب بر سخنور كبیر پارسی، مولوی.

اینك نمونه هایی را از كلیات شمس ذكر می كنیم:
جواب آن غزل كه گفت شاعر
بقائی شاء لیس هم ارتحالا
مصراع دوم این بیت، مطلع زیبایی از تصاویر متنبی است كه:
بقائی شاء لیس هم ارتحالا

و حسن الصبر زموا لاالجمالایعنی: «آنان نبودند كه قصد سفر كردند، بلكه عمر من بود كه سفر كرد (و رفت) و آنان شتران را بار نبستند، بلكه حسن صبر مرا بار زدند و (بردند).»

جالب است كه در فیه ما فیه به بیتی دیگر از همین قصیده متنبی استشهاد شده است، می گوید: «حق را عز و جل بندگانند كه ایشان خود را به حكمت و معرفت و كرامت می پوشانند، اگرچه خلق را آن نظر نیست كه ایشان را ببینند، اما از غایت غیرت، خود را می پوشانند چنان كه متنبی می گوید: لبسن الوشی لامتجملات / و لكن كی یصن به الجمالا»

یعنی: «آن دلبران جامه دیبا را بهر آراستن به تن نكردند بلكه بدان جلوه و جمال خویش را (از دیده ها) پنهان كردند.»

نیز در دیوان شمس گوید: خمش از پارسی، تازی بگویم / فواد ما تسلیه المدام

مصراع دوم این بیت مصراع نخست مطلع قصیده ای از متنبی در مدح

«مغیث بن عجلی» است: «فواد ما تسلیه المدام / و عمر مثل ما یهب اللئام»
یعنی: « قلبی دارم كه باده هم آن را تسلی نمی دهد و عمری دارم كه همچون كرم لئیمان است.»

یكی دیگر از مضامینی كه به نظر می رسد مولوی از متنبی گرفته است بیتی است كه می گوید: اذا نظرت نیوب اللیث بارزئ / فلاتظنن ان اللیث یبتسم.»
یعنی: «وقتی به دندان های نمایان شیر می نگری، هرگز گمان مبر كه شیر تبسم می كند.»

توضیح این كه بیت مزبور از امثال عربی مشهور است و جالب آن كه مولوی هم در دیوان شمس و هم در مثنوی این مضمون را به نظم دلكش پارسی كشیده. در دیوان شمس می خوانیم:

چون بخندد شیر، تو ایمن مباش
آن زمان از زخم خون آشام ترس
البته ناگفته نماند كه شاعر كهن پارسی، اسدی طوسی نیز این معنا را آورده است:
نباید شد از خنده شه دلیر
نه خنده است دندان نمودن ز شیر
یكی دیگر از ابیات زیبای مثنوی كه به احتمال قوی، مولوی در سرودن آن به شعر متنبی نظر داشته، آن بیت است كه می گوید:
چون كه گل بگذشت و گلشن شد خراب
بوی گل را از كه یابیم از گلاب

چرا كه متنبی چنین سروده بود: «فانك ماءالورد إن ذهب الورد» یعنی «اگر گل رفت تو گلابی».

و اگر باز هم بخواهیم از تاثیر كلام متنبی بر سخن مولانا بیشتر بدانیم، باید فیه ما فیه بخوانیم كه مولوی در آن بارها نام و یاد متنبی را در ادب پارسی زنده ساخته و بارها به اشعار او تمثل جسته. به عنوان مثال، مصراع معروف متنبی و مثل معروف عربی «و بضدها تتبین الاشیاء» در فیه ما فیه به طور مكرر آمده و حتی در مثنوی نیز چندین بار بدین مضمون اشاره شده است، از جمله در

دفتر اول:

پس نهانیها به ضد پیدا شود
چون كه حق را نیست ضد، پنهان بود
جالب آن كه در دو سه بیت بعد از بیت مذكور، بازهم این مضمون آمده:
نور حق را نیست ضدی در وجود
تا به ضد، او را توان پیدا نمود
خلاصه آن كه حدیث و حكایت مولوی و متنبی را پایانی نیست: «این سخن را نیست پایان والسلام».

بیشتر بدانید : مولانا؛ شاعر انسان دوست و فراخ نگر

بیشتر بدانید : سرگذشت درگذشت مولانا

بیشتر بدانید : دیداری که مولانا را مولانا کرد

بیشتر بدانید : غزل‌های مرگ آور مولانا!

 

گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: روزنامه ایران