نگاهی به سومین کتاب داستان عاشقانه بهاره رهنما
داستان های این مجموعه یادآور احساسات عاشقانه ای هستند که نسل امروزی تر آنها را متعلق به داستان های کهن می پندارد. مجموعه داستان «مالیخولیای محبوب من» سومین کتاب بهاره رهنما است، زن ها در موقعیت های...
مجموعه داستان «مالیخولیای محبوب من» سومین کتاب بهاره رهنما است که نشر نگاه به تازگی آن را روانه کتابفروشی ها کرده. این مجموعه، هشت داستان دارد در ۱۰۴صفحه و از این داستان ها سه نمایشنامه روی صحنه رفته است. راوی اول شخص هر هشت داستان در مقابل تعریف ابن سینا از عشق؛ مالیخولیای عارض بر روح، خود را رها کرده و اجازه داده تا در این مالیخولیا نفس بکشد، زندگی کند، غوطه ور شود و گاه بمیرد. نصایح عاقلان و روانکاوان را پشت گوش انداخته و چسبیده به حال و هوایی که آن را دوست دارد.

با همه دردی که می کشد و همه تلخی و غمی که در روایت هایش موج می زند، انتخابش را کرده. راه نجات او در راه حل ساده ای نهفته که همه آن را می دانند؛ فراموش کن، بچسب به زندگی ات، به آن بخشی که در پیش رو داری. اما راوی سرکش درست برعکس این دستورالعمل ساده و شدنی (شدنی از این حیث که بارها وبارها امتحانش را پس داده) می چسبد به گذشته، به آن قسمتی که برای بقیه تمام شده اما برای او تمام شدنی نیست. داستان های این مجموعه یادآور احساسات عاشقانه ای هستند که نسل امروزی تر آنها را متعلق به داستان های کهن می پندارد، به افسانه ها که قدیمی بودنشان باعث جذابیتشان می شود و شاید برایشان کمتر باور پذیر باشد این همه پافشاری بر احساسی که مدرن ترهای امروزی طبق تعریف های پزشکی و علمی، عمر معینی برایش در نظر گرفته اند و بسیاری حتی پیش از تاریخ انقضا، فاتحه اش را می خوانند و می روند سروقت زندگی شان. اما احتمالاقدیمی ترها به دیده نوستالژیک به حال خوب این راوی حسرت می خورند.

زیرا به باورهای رایج وقعی ننهاده و زندگی را چیزی بیرون از دایره عواطفش نمی داند. معنای زندگی برای او ماندن در حال و هوای عشق است حتی هنگامی که سوژه، صحنه را ترک کرده زیرا برای او سوژه خود «عشق» است. «اردک زرد» داستان اول مجموعه و تنها داستانی است که از زاویه سوم شخص و نزدیک به ذهن مرد قصه و به شکلی نمایشی روایت می شود. اما باز هم زن داستان است که در حال و هوایی هپروتی دل در گرو امیدهایی می نهد که باورش برای دیگران دشوار است. جغرافیای داستان ها از محیط بسته خانه تا کافه ای در بارسلون و دهکده دیلمک در طالقان و فانفاری (فانفار؟!) در جایی غریب، باعث رنگارنگی فضای آنها شده.

زن ها در موقعیت های شغلی و اجتماعی مختلفی هستند اما روح غریبی فارغ از مرزهای جغرافیایی در تن همه شان حلول کرده؛ روحی که زندگی شان را از مدار معلوم و آشکار خارج می کند و پرتابشان می کند به سرزمینی که درباره اش زیاد گفته و شنیده ایم اما باز هم غریب می نماید. «عشق» حتی با توجه به تعریف های جامعه شناسان، روانکاوان، فیلسوفان و... سرکشی آشکاری است در برابر نظم و مقررات حاکم بر جامعه و سرپیچی از احکامی است که روابط حاکم بر زندگی مدرن برای همه وجوه زندگی تعیین کرده. «عشق» سرک کشیدن به فضای فارغ البالی است و تنفس در هوایی است که فرمول های محاسبه نفع و زیان آن را نیالوده. به همین علت است که راوی این داستان ها با وجود دردی که می کشد و با وجود بهت و حیرتی که بر کل زندگی اش سایه انداخته، شاید خودش هم نداند که چقدر حالش خوب است.




گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: روزنامه شرق



مطالب پیشنهادی:
عکس های الیویا وایلد در مراسم فرش قرمز فیلم «آن زن» (Her)
عکس‌های لیلا حاتمی و خاطره اسدی در فیلم «سر به مهر»
اعتراف مجری زن کویتی: از قذافی الماس هدیه گرفتم!
کجای دنیا اینطوری است: یک فرزند و 8 مادر خوانده؟
انتقاد شبنم قلی‌خانی از انتشار عکس جعلی‌اش در فیس‌بوک