همزمان با انتشار ترجمه ای جدید از «ماجراهای تام سایر» سرک کشیدن به دنیای شاد مارک تواین
قصههای میسی سی پی
ویلیام فالکنر گفته که مارک تواین «پدر ادبیات آمریکا» و «همه پدرها» است (بالاخره از فالکنر نمیشود جملهای بهتر از این انتظار داشت). ویلیام دین هاولز- نویسنده معاصر تواین- او را «لینکلن ادبیات آمریکا» میداند. از هاکلبری فین به عنوان «اودیسه زندگی آمریکا» اسم میبرند و در خود آمریکا تواین را داستانپرداز عجایب لقب داده اند.. میگویند او نخستین نویسنده بزرگ آمریکا بوده که به توده مردم روی آورده و هیچ کس بهتر از او سبک زندگی قرن 19 را مکتوب نکرده است. یکی از بهترین کتابهای تواین از این نظر، «ماجراهای تام سایر» است که خیلی دقیق روی خصوصیات اخلاقی و عقاید خرافی مردم آمریکا در نیمه اول قرن نوزدهم انگشت گذاشته. این کتاب به تازگی مجددا به فارسی ترجمه شده و همین بهانه خوبی است برای سرزدن به دنیای همیشه شاد تام سایر و مارک تواین.
تواین در مقدمه چاپ اول تام سایر نوشته: «بیشتر ماجراهای ثبت شده در این کتاب واقعا اتفاق افتادهاند؛ یکی دو تایشان تجربههای خودم هستند و بقیه مال بچههای همکلاسیام. شخصیت هاکلبری فین از دنیای واقعی استخراج شده و تام سایر هم همین طور ولی تام، ترکیبی از شخصیت سه پسری است که میشناختم و بنابراین متعلق است به سنت ترکیبی در معماری. خرافات عجیبی که در این کتاب با آنها روبه رو میشوید، همهشان در دوره این داستان واقعا بین بچهها و بردگان ناحیه غرب آمریکا مد بودهاند. هر چه من این کتاب را برای سرگرمی بچهها نوشتهام، امیدوارم بزرگترها از آن رم نکنند چون حداقل بخشی از برنامه من این بوده که بزرگترها هم با لذت به یاد بیاورند که زمانی چه بوده اند، چه فکر میکرده اند، چه میگفته اند و سرشان را با چه کارهایی گرم میکردهاند». معروف است که تام سایر به نوعی اتوبیوگرافی مارک تواین است. تو این در بچگی یتیم و فقیر بود، مرگ برادر و خواهرانش را به چشم دید و مجبور شد برای گذران زندگی باقیمانده خانواده، کار کند. او بعدا تام سایر را نوشت تا تمام تلخکامیهای کودکیاش را پشت این داستان شاد و طنز آلود پنهان کند.
تواین در مقدمه چاپ اول تام سایر نوشته: «بیشتر ماجراهای ثبت شده در این کتاب واقعا اتفاق افتادهاند؛ یکی دو تایشان تجربههای خودم هستند و بقیه مال بچههای همکلاسیام. شخصیت هاکلبری فین از دنیای واقعی استخراج شده و تام سایر هم همین طور ولی تام، ترکیبی از شخصیت سه پسری است که میشناختم و بنابراین متعلق است به سنت ترکیبی در معماری. خرافات عجیبی که در این کتاب با آنها روبه رو میشوید، همهشان در دوره این داستان واقعا بین بچهها و بردگان ناحیه غرب آمریکا مد بودهاند. هر چه من این کتاب را برای سرگرمی بچهها نوشتهام، امیدوارم بزرگترها از آن رم نکنند چون حداقل بخشی از برنامه من این بوده که بزرگترها هم با لذت به یاد بیاورند که زمانی چه بوده اند، چه فکر میکرده اند، چه میگفته اند و سرشان را با چه کارهایی گرم میکردهاند». معروف است که تام سایر به نوعی اتوبیوگرافی مارک تواین است. تو این در بچگی یتیم و فقیر بود، مرگ برادر و خواهرانش را به چشم دید و مجبور شد برای گذران زندگی باقیمانده خانواده، کار کند. او بعدا تام سایر را نوشت تا تمام تلخکامیهای کودکیاش را پشت این داستان شاد و طنز آلود پنهان کند.
تام سایر قصه پسر یتیمی است که با خاله غرغروش، پالی، زندگی میکند. خاله پالی آدم غیر قابل تحملی است چون به گفته هاکلبری در عمرش دروغ نگفته است تام حوصله مدرسه رفتن یا کار کردن را ندارد و بیشتر دلش میخواهد با دوست ولگردش، هاک، ول بگردند و در آینده، دزدان دریایی رود میسی سی پی شوند. بزرگترین ماجرای زندگی آنها در شبی اتفاق میافتد که برای چال کردن گربهای یواشکی به قبرستان میروند و درگیر یک قضیه قتل میشوند. همان طور که خود تواین گفته بود، بیشتر کتابهای او از جمله ماجراهای تام سایر و ماجراهای هاکلبری فین کتابهایی هستند که هم برای نوجوانان قابلفهم و لذت بودند و هم برای بزرگترها؛ هم برای عوام جالبند و هم برای خواص. شاید به همین خاطر است که پس از 133 سال، شیطنتهای این دو پسر بچه بزرگ نشدنی هنوز هم پرطرفدار و پرفروش هستند.
تام سایر صاحب یک رکورد تاریخی هم هست؛ این اولین کتاب تاریخ است که چرکنویسش با ماشین تایپ نوشته شده (هرچند یک مورخ معتقد است این رکورد به یک کتاب دیگر تواین یعنی «زندگی روی میسی سی پی» تعلق دارد). بعدها خیلی از نویسندگان جهان از این روش تقلید کردند؛ طوری که به صورت یکی از فیگورهای اصلی روشنفکری و داستان نویسی درآمد) البته تواین در ایجاد مدهای دیگر هم دخیل بوده؛ مثلا بعضی معتقدند او اولین آدم مشهوری است که یکدست- حتی کلاه و کفش و پاپیون- سفید میپوشیده).
چنین گفت مارک تواین
دانستن شمه ای از زندگی تواین برای تفسیر آثارش ضروری است. تواین با نام واقعی «ساموئل لنگهورن کلمنس» در شهری در ساحل میسی سی پی به دنیا آمد که برده داری در آن رواج داشت. از 18 سالگی به خاطر بی پولی توی شهرهای مختلف آمریکا میچرخید و هر کاری میکرد؛ از نقاشی ساختمان، سربازی مزدورانه و جویندگی طلا گرفته تا ناخدایی کشتی روی میسی سی پی و به خصوص کار در چاپخانه. او عملا تحصیلاتش را در چاپخانهها گذراند و قلم زدن را هم همان جا تمرین کرد. او کم کم در نوشتن مطالب گزارشی طنز آن قدر شهرت پیدا کرد که در 31 سالگی، بزرگترین روزنامه غرب آمریکا در آن زمان با نام آلتا کالیفرنیا با او قراردادی با این عنوان بست؛ «خبرنگار سیار بدون محدودیت مکان و زمان و سمت که دور کره زمین میگردد و ضمن سفر گزارش مینویسد». تواین ناخدایی کشتی روی میسی سی پی را که آن زمان آرزوی هر جوان جنوبیای بود، بیش از بقیه کارهایش دوست داشت اما به خاطر شروع جنگهای داخلی مجبور شد از آن دست بکشد و کم کم بزند توی کار کتاب نوشتن. با نوشتن مشهور شد و توانست با دختر یکی از صاحبان کله گنده صنایع زغال سنگ آمریکا ازدواج کند (البته خودش گفته که عاشق عکس این دختر شده بود نه پولش) تا نزدیک به 30 سال در شهرت و شادی و پول غرق شود و شادترین داستانها را بنویسد. اما در 15-10 سال آخر عمر به خاطر مرگ همسر و دو دختر و دیوانه شدن یک دختر دیگرش به شدت تلخکام و بدبین شد و آن روح خوشبینی و طنز شاد از آثارش بیرون رفت.
پول بهتر است یا ثروت؟
تواین در دوران ثروتمندی علاقه زیادی به علم داشت. دوست «تسلا»ی معروف بود و حتی چند اختراع را به ثبت رساند. او احتمالا اولین کسی است که از مفهوم «مسافر زمان» استفاده کرده است. معروفترین اثر تواین «ماجراهای هاکلبری فین» است که بعضی آن را جلد دوم ماجراهای تام سایر میدانند. هاکلبری فین به عنوان اولین رمان بزرگ آمریکایی و کتابی که امروزه جزو متون درسی دانشآموزان در سراسر آمریکا تدریس میشود، با استفاده از همان شخصیتهای کتاب تام سایر و طی هشت سال پس از انتشار آن نوشته شده. تواین 400 صفحه از این کتاب را بلافاصله پس از چاپ تام سایر نوشته و هم در شروع و هم در پایان این کتاب، شخصیت تام سایر را به عنوان حلال مشکلات وارد داستان کرده تا کارها را سر و سامان بدهد. با این حال این دو کتاب چند تفاوت اصلی دارند؛ تام سایر به زبان ادبی و قلمبه سلمبه نوشته شده و هاکلبری فین به زبان ساده و عامیانه. تام سایر در روایت از صیغه سوم شخص استفاده میکند و هاکلبری از اول شخص. در کتاب اول راوی «آقای تواین» است و در دومی خود هاک. همچنین در مجموع داستان پردازی، زبان و روحیه طنز تواین در کتاب دوم، بسیار پختهتر و کاملتر شده است. تواین بعد از همین شخصیتها در دو کتاب دیگر (تام سایر کارآگاه و تام سایر در خارجه) هم استفاده کرد ولی یخ این دو کتاب خیلی نگرفت. «شاهزاده و گدا» اولین داستان جدی تواین با الهام از زندگی ادوارد ششم- پادشاه انگلستان- بود که اوایل خیلی از آن استقبال نشد. او حتی سراغ نوشتن کتابهای تاریخی دقیق مثلا درباره «ژاندارک» هم رفت. خود تواین فکر میکرد این بهترین کتابی است که نوشته و حسرت میخورد که کاش تام سایر و هاکلبری فین را سوزانده بود! اما خب، تاریخ نشان داده که پژوهشهای تاریخی منقح را هر آدم با پشتکاری میتواند انجام دهد اما خلاقیت نوشتن تام سایر در کمتر کسی وجود دارد.
ناخدا، آسوده بران
تواین گفته که در نویسندگی بیش از همه از دیکنز تاثیر گرفته ولی طنزش ما را عمیقا یاد ولتر میاندازد. سبک ادبی تواین را با چهار ویژگی اصلی میشود شناخت؛ ویژگی اول کارهای تواین منطقه گرایی (رژیونالیسم) است که اتفاقا او سمبل این نوع ادبیات در جهان محسوب میشود. این نهضت که اوجش مال قرن 19 و اوایل قرن 20 است ولی هنوز میشود زاغ سیاهش را در کارهای بعضی نویسندگان چوب زد، به این معناست که نویسنده به تاریخ، جغرافیا، آدمها و رسوم یک منطقه خاص (نه یک کشور) یا بدون لحاظ کردن جنبههای سیاسی، دلبستگی بیش از حد نشان بدهد. این جور نوشتن بیشتر دارای عناصر احساس گرایانه و نوستالژیک هم هست (هرچند که تواین خود را دشمن رمانتیسم میداند و معتقد است سر والتر اسکات با وارد کردن رمانتیسم به داستان نویسی آنگلوساکسون، «ضرری بی پایان را به ادبیان جهان وارد کرده است»). ادبیات رژیونالیستی خصوصا در آمریکا طرفداران زیادی داشته و هر گروه از نویسندگان به توصیف و ستایش منطقه ای از آن پرداخته اند؛ مثلا استیفن کینگ، رابرفراست و هریت بیچرستو به نیونگلند، مارک تواین، مارگارت میچل و جان گریشام به منطقه جنوب، ویلا کاتر و جان هی به منطقه میدوست و جان اشتاین بک و ریموند چندلر به کالیفرنیا علاقه داشتند. حتی گاهی وقتها نویسنده خودش منطقه دلخواهش را میساخته؛ مثل فالکز که تقریبا همه داستانهایش در «یوکناپاتافا» اتفاق میافتد. البته رژیونالیسم در کشورهای دیگر هم دیده میشود؛ مثلا خواهران برونته که زمینهای باتلاقی و مه گرفته اطراف خانهشان را به تمام داستانهایش تعمیم میدهند. نویسندگان آمریکای لاتین مثل یوسا، مارکز و بورخس هم از دیگر نمادهای منطقهگرایی محسوب میشوند. این منطقه نوستالژیک برای تواین، میسی سی پی است تا جایی که حتی اسمش را از اصطلاحات ملوانان این رودخانه گرفته («مارک تواین» یا «علامت دو»، شاخصی از عمق رودخانه و القا کننده یک جور امنیت و آرامش است؛ یعنی اینکه «ناخدا، آسوده بران که عمق آب برای راندن کشتی مناسب است»).
توزیع نامناسب احمقها
یکی دیگر از ویژگی کارهای تواین طنز خاص اوست که در طرز نگاهش به انسان و زندگی ریشه دارد. زندگی در غرب وحشی آمریکا در آن زمان کسانی را میطلبید که از این شرایط دشوار و نامطمئن زندگی، تفسیری خنده دار و قابل تحمل ارائه کنند و طنز غرب آمریکا این طوری متولد شد. در این بین تواین به عنوان یک چهره شاخص، استاد دست انداختن و به چالش کشیدن تفکرات و سنتها و پیش فرضهای ذهنی جامعه است که دو نمونه بارزشان را میتوان در کتاب «بیگانه ای در دهکده» و مجموعه داستانهای کوتاه «انحطاط فن دروغگویی» (که هر دو به فارسی هم ترجمه شده اند) پیدا کرد. تواین کسی است که میگوید: «انسان فقط یک سلاح واقعا موثر دارد و آن خنده است» یا «مشکل این نیست که تعداد احمقها زیاد است؛ مشکل در توزیع نامناسب آنهاست» یا «زندگی بی نهایت شادتر بود اگر ما در 80 سالگی به دنیا میآمدیم و به تدریج به 18 سالگی میرسیدیم». او حتی با مرگ خودش هم شوخی کرده؛ وقتی یک بار نیویورک تایمز به اشتباه گزارش مفصلی از مرگ تواین چاپ کرد، او روز بعد در همان صفحه مطلبی طنز نوشت با این عنوان که «در گزارش مرگ من کمی اغراق شده است».
بیشتر آثار تواین نیم نگاهی به ادبیات کودکان و نوجوانان دارند. او برای مسخره کردن ادبیات کودکان آن دوران که عمدتا جنبه تعلیم و اندرز داشت تا قصه و خلاقیت سازی، وارد این عرصه شد و سعی کرد مبانی تربیت را متحول کند. او معتقد بود: «صابون و آموزش و پرورش به اندازه یک قتل عام، ناگهانی نیستند ولی در درازمدت کشندهتر از آن در میآیند» و میگفت: «کار یعنی هر چیزی که مجبور به انجام دادنش باشید و بازی یعنی هر چیزی که مجبور به انجام دادنش نباشید». کودکان باید بازی کنند نه کار. «جایزه مارک تواین» امروزه جزو معتبرترین جوایز ادبیات کودکان است.
همه خوردنیهای بدمزه را بخور
سبک ادبی تواین، تمایل اجتناب ناپذیرش به صادر کردن جملات قصار حتی از زبان بچههاست. او صدها جمله قصار معروف دارد از جمله: «تفاوت بین حرف راست و حرف تقریبا راست مثل تفاوت صاعقه است با کرم شبتاب»، «عشق عینک سبزی است که آدم با آن کاه را یونجه میبیند»، «وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها میکند پرهایش سفید میمانند ولی قلبش سیاه میشود»، «وقتی جوان تر بودم همه چیز را به خاطر میآوردم؛ حالا میخواست اتفاق افتاده باشد یا نه»، «تنها راه تندرستی خوردن خوردنیهای بدمزه، نوشیدن نوشیدنیهای مشمئز کننده و انجام کارهای تنفرآور است»، «ما (آمریکاییها) بهترین دولتی را داریم که با پول میشود خرید». تواین در اواخر زندگی اش سبکی را در نقد ادبی ابداع کرد که هنوز هم خیلی از منتقدان از اصول آن پیروی میکنند. بعد تواین با این سبک افتاد به جان جورج الیوت، جین آستین، رابرت لویی استیونسون و خیلیهای دیگر. به خود کارهای تواین هم انتقاداتی جدی وارد کرده اند که جدیترینشان به خاطر نگاه منفی و حتی نژاد پرستانه او نسبت به اقلیتهاست؛ مثلا نگاه منفیاش به سرخ پوستها در تایم سایر یا استفاده بیرویهاش از لفظ «کاکاسیا». شاید او به همین خاطر هیچ وقت صاحب جایزه نوبل نشد. البته تواین با همین الفاظ هم در زمان خودش پیشرو جدی مبارزه با نژادپرستی محسوب میشده است.
همینگوی گفته است: «همه ادبیات جدید آمریکا از یک کتاب مارک تواین نشأت گرفته و آن هاکلبری فین است. این بهترین کتاب ماست که قبل از آن چیز دندانگیری نبوده و بعد از آن هم چیزی به این خوبی درنیامده است...». البته مثل همه تعریفهای دیگر دو نویسنده از هم، همینگوی در ادامه این جملات، شیلنگ را باز کرده و به تمام هیکل تواین و کتابش گرفته است؛ از جمله اینکه تواین را به حقه بازی متهم کرده که صد البته ما هم مثل همه کسان دیگری که قرار است متنی در تعریف از یک نفر بنویسند، این ادامه هیجان انگیز را سانسور میکنیم!
8 توصیه داغ تواین به نویسندگان جوان
بهتر است ابله به نظر برسی
• نوشتن یک قصه طنز کاری است جدی و سخت؛ چون قصه گو باید تمام تلاشش را بکند تا کسی نفهمد که هیچ نکته خندهداری در قصه اش وجود نداشته است.
• بیشتر نویسندهها به حقیقت به عنوان مهمترین داراییشان نگاه میکنند. بنابراین بیشترین تجارت را با آن انجام میدهند.
• بهتر است دهانتان را ببندید و ابله به نظر برسید تا اینکه دهانتان را باز کنید و جای هیچ تردیدی باقی نگذارید.
• اگر میخواهید داستان شما خوب دربیاید باید حواستان به دو چیز باشد؛ اینکه خوبها برنده شوند و اینکه بدها ببازند. با این حال، مشکل بیشتر داستانها این است که «همه» بدها را با «حداکثر سرعت ممکن» به «قعر» جهنم میفرستند.
• در مدت زمانی که یک قسه دروغ دنیا را دور میزند و بر میگردد، یک قصه راست هنوز دارد بند کفشهایش را میبندد تا حرکت کند.
• هروقت خواستید بنویسید «خیلی»، به جایش یک فحش بنویسید. این طوری ویراستار این کلمه را حذف میکند و آن وقت نوشتهتان خوب درمیآید.
• حرفه نقد در ادبیات و موسیقی و درام، پستترین حرفههاست.
• مبنای هنر آمریکایی- ازجمله کار خودم- عبارت است از سر هم کردن رشته ای از تکههای بیربط و چرند به صورتی سردرگم و بی هدف؛ به شرط اینکه بتوانی خودت را بیاطلاع از بیربطی آنها و بیگناه جا بزنی.
بهتر است ابله به نظر برسی
• نوشتن یک قصه طنز کاری است جدی و سخت؛ چون قصه گو باید تمام تلاشش را بکند تا کسی نفهمد که هیچ نکته خندهداری در قصه اش وجود نداشته است.
• بیشتر نویسندهها به حقیقت به عنوان مهمترین داراییشان نگاه میکنند. بنابراین بیشترین تجارت را با آن انجام میدهند.
• بهتر است دهانتان را ببندید و ابله به نظر برسید تا اینکه دهانتان را باز کنید و جای هیچ تردیدی باقی نگذارید.
• اگر میخواهید داستان شما خوب دربیاید باید حواستان به دو چیز باشد؛ اینکه خوبها برنده شوند و اینکه بدها ببازند. با این حال، مشکل بیشتر داستانها این است که «همه» بدها را با «حداکثر سرعت ممکن» به «قعر» جهنم میفرستند.
• در مدت زمانی که یک قسه دروغ دنیا را دور میزند و بر میگردد، یک قصه راست هنوز دارد بند کفشهایش را میبندد تا حرکت کند.
• هروقت خواستید بنویسید «خیلی»، به جایش یک فحش بنویسید. این طوری ویراستار این کلمه را حذف میکند و آن وقت نوشتهتان خوب درمیآید.
• حرفه نقد در ادبیات و موسیقی و درام، پستترین حرفههاست.
• مبنای هنر آمریکایی- ازجمله کار خودم- عبارت است از سر هم کردن رشته ای از تکههای بیربط و چرند به صورتی سردرگم و بی هدف؛ به شرط اینکه بتوانی خودت را بیاطلاع از بیربطی آنها و بیگناه جا بزنی.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 224/ یاسر مالی
بازنشر اختصاصی سیمرغ
مطالب پیشنهادی:
جنجال برانگیزترین کتابهای جهان!!
نوشتههایم را در اجاق بسوزان!
داستان "شانس" از مارک تواین
پشت صحنه زندگی نویسنده جنجالی!
نگاهی کوتاه به ژول ورن خالق «80 روز دور دنیا»