تبریک های نوروزی از زبان خداوندان اسرار...
اشعاری که در این بخش می‌آید، سروده‌هایی است در باره‌ی نوروز  شعرای دیرین باسبک کهن و شعرای معاصر با شیوه‌ی سرایش نوین.

آنچه شعرا در وصف نوروز بهار گفتند:

 سعدی شیرازی:
برآمد باد صبح و بوی نوروز                  به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال          همایون بادت این روز و همه روز

 خیام نیشابوری:
بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه بگویی خوش نیست
خوش باش ومگو ز دی که امروزخوش است

حافظ شیرازی:
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی           از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی     به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

نظامی گنجوی :
بهاری داری از وی بر خور امروز          که هر فصلی نخواهد بود نوروز
گلی کو ، را نبوید ، آدمی زاد            چو هنگام خزان آید برد ، باد

 مولوی:
ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی
چیزی بیار مانی از یار ما چه دیدی
خندان و تازه رویی سرسبز و مشک بویی
همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریدی
 
سعدی شیرازی:
برخیز که می‌رود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم عشق پنهان
بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستان
بس جامه فروختست و دستار
بس خانه که سوختست و دکان
ما را سر دوست بر کنارست
آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
سعدی چو به میوه می‌رسد دست
سهلست جفای بوستانبان

 نظامی گنجوی :
بهاری داری از وی بر خور امروز    که هر فصلی نخواهد بود نوروز
گلی کو ، را نبوید ، آدمی زاد     چو هنگام خزان آید برد ، باد

استاد شهریار:
از همه سوی جهان جلوه او می بینم    جلوه اوست جهان کز همه سو می بینم
 چون به نوروز کند پیرهن از سبزه و گل   آن نگارین همه رنگ و همه بو می بینم

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر
seemorgh.com/culture
منبع: beytoote.com