ازدواج هاى اجبارى و زودرس هنوز هم واقعه اى تلخ در جهان است كه خاموش و بى صدا در دنياى دختران فقر و تسليم رخ مى دهد..
 

ازدواج هاى اجبارى و زودرس هنوز هم واقعه اى تلخ در جهان است كه خاموش و بى صدا در دنياى دختران فقر و تسليم رخ مى دهد و آنها را وادار به پذيرش خواستهاى تحميلى ناخواسته از دل خويش مى كند تا بيش از عقل و منطق، تنها به سنت اجدادى شان عمل كنند يا از سر بيچارگى تن به بايدها دهند.

به گزارش ايسنا به اعتقاد بسيارى از آسيب شناسان اجتماعى اين پديده از نظر جغرافيايى مرز نمى شناسد و در تمام كشورهاى آسيايى و حتى در اروپا هم مشاهده مى شود؛ اما معمولاً در جوامع روستايى، شهرهاى كوچك و مناطقى كه هنوز در آنها قبيله جايگاهى فراتر از قانون دارد و بيشتر براى دختران كم سن ، رخ مى دهد. از ديگر سو، ناتوانى مالى والدين در امرار معاش فرزندان، علت مهمى است كه بروز ازدواج هاى اجبارى در سنين پايين يعنى در دوره اى كه پدر و مادر احاطه كاملى بر فرزند خود داشته و او نمى تواند مخالفتى در اين زمينه داشته باشد را رقم مى زند.

فريده ماشينى، كارشناس مطالعات زنان، با بيان اين كه ازدواج هاى اجبارى هنوز در برخى از مناطق محروم كشور ديده مى شود به ايسنا مى گويد: در تعدادى از اين مناطق، دختران در سنين پايين مجبور به ازدواج هايى با عناوين ازدواج هاى خون بس، حل مشكلات مالى و. . . . مى‌شوند.

وى با اشاره به وجود مشكل قانونى در اين زمينه مى افزايد: طبق قانون و در سالهاى گذشته ازدواج دختر كمتر از ۹ سال، ممنوع و ازدواج كمتر از اين سن بايد با اجازه ولى قهرى دختر و در صورت تشخيص صلاح دختر امكانپذير بود، اما طى سال هاى اخير اين سن با تصويب مجلس شوراى اسلامى به ۱۳ سال افزايش يافته است. به گفته وى دختر ۱۳ ساله نيز يك بچه است، اما نكته مهم در اين است كه ازدواج دختر در كمتر از اين سن با اجازه پدر دختر و تشخيص وى مبنى بر اين كه ازدواج به صلاح دختر است مى تواند صورت گيرد و ما در اين زمينه هيچ منع قانونى نداريم.

به گزارش ايسنا با طرح اين مسأله سؤالى كه پيش رو قرار مى گيرد اين است كه آيا با اصلاح سن قانونى ازدواج دختران، ازدواج اجبارى كه برخاسته از مشكلات اجتماعى و فرهنگى و در نتيجه بى توجهى به تأكيدات شرع مقدس اسلام است، ريشه كن مى شود و اتفاق مثبتى ناظر بر نفع دختران رخ مى دهد؟!

فريبا بشيرى، از فعالان امور زنان و مشاور سابق استاندار آذربايجان غربى در امور بانوان ضمن اظهار تأسف از وجود ازدواج هاى اجبارى در اين استان به ويژه در نقاط جنوبى آن به خبرگزارى دانشجويان ايران مى گويد: متأسفانه ما شاهد ازدواج دخترانى هستيم كه هنوز مراحل بلوغشان كامل نشده است. به گفته وى آنچه اتفاق مى افتد مانند همان مطالب قصه هاست كه عروس و داماد همديگر را در لحظه عقدشان مى بينند؛ چرا كه دختران به خاطر مسائلى مانند توافق بين خانواده ها وجه المصالحه قرار گرفته و با فردى كه هيچ شناختى از او ندارند ازدواج مى كنند.

مشاور سابق استاندار آذربايجان غربى مسائل مالى و اقتصادى، اختلافات خانوادگى، مشكلات معيشتى خانواده ها، فقر مالى و فرهنگى و اين كه خانواده ها مى خواهند سربار خود را كم كنند را از دلايل عمده ازدواج هاى اجبارى مى داند.

فريده ماشينى، كارشناس امور زنان با اشاره به وجود برخى باورهاى فرهنگى در ازدواج هاى زودرس بيان مى كند: اين باورها ازدواج دختران در سنين پايين را به نفع آنها مى دانند و از اين رو به زمينه هاى ازدواج زودرس دختران دامن مى زند.

فريبا بشيرى نيز حقوق انسانى را اولين سؤال ايجاد شده در بحث ازدواج هاى اجبارى مى داند و اظهار مى كند: در اين ازدواج ها يك انسان بدون اين كه اطلاعى داشته باشد محيط زندگى اش عوض مى شود و مسؤوليت هاى اضافى بر دوشش قرار مى گيرد؛ بى آن كه نقشى در اين تصميم گيرى و تغيير سرنوشت خود داشته باشد. وى با بيان اين كه بسيارى از اين دختران، الفباى ازدواج و زندگى مشترك را هم نمى دانند، ادامه مى دهد: اين دختران چون نمى توانند از خود مراقبت داشته باشند، بلافاصله پس از ازدواج باردار شده و بدون اين كه آشنايى با موارد كنترل جمعيت داشته باشند، بعضا فرزندانى نارس و داراى مشكل يا دچار بيمارى هاى جسمى و روانى به دنيا مى آورند.

فريده ماشينى نيز ازدواج زودرس و اجبارى را موجب كوتاه شدن دوره كودكى مى داند و مى افزايد: خانواده دخترانى كه تن به ازدواج اجبارى مى دهند چنين تشخيص مى دهند كه حال كه دختر دوره دبستان را تمام كرده و ديگر بزرگ شده، عيب است كه در بزرگى به مدرسه رفته و پشت ميز و نيمكت بنشيند؛ بنابراين دوره مدرسه اين دختران خيلى زود تمام مى شود. وى ادامه مى دهد: در اين مواقع مادران اين دختران مى گويند: مهم آن است كه دختر سياه و سفيد را از هم تشخيص بدهد و نيازى به درس ندارد، زيرا مى خواهد بچه دارى كند؛ پس درس را مى خواهد چه كند؟ از اين رو دختر خيلى زود از درس و مدرسه فاصله گرفته و خارج شدن از تحصيل براى آنها يعنى خروج از دوران كودكى و ورود به دنياى بزرگسالى.

كارشناس مطالعات زنان، يكى از دلايل افزايش سن ازدواج دختران را طولانى شدن مدت زمان تحصيل آنها مى داند و اظهار مى كند: در مناطقى كه اين مرحله به ۵ سال اول دوره ابتدايى ختم مى شود شرايط براى ازدواج سريع تر ايجاد مى شود و اين دختران زودتر از ساير دختران از چرخه آموزش و پرورش و حتى بهداشت و دايره عاطفى خانواده خارج مى شوند. به گفته وى اين دختر خود به عنوان آدم بزرگى است كه بايد هنوز عروسك بازى كند؛ ولى از سوى ديگر بايد وارد دنياى آدم بزرگ ها هم بشود.

ماشينى با اشاره به وجود برخى آداب و رسوم قومى و قبيله اى در مناطقى از كشور مى گويد: بر اين اساس سنت ازدواج اجبارى نه تنها براى دختران كوچك بلكه براى دختران بزرگتر هم اتفاق مى افتد. مثلاً وجود باورهايى مثل «عقد دختر عمو و پسرعمو در آسمان ها بسته شده» باعث مى شود كه دخترى با تحصيلات دانشگاهى به ناچار با پسرعمويى كه بى سواد و يا كم سواد است ازدواج كند.

ازدواج اجبارى در حالى به عنوان پديده تأسف بار اجتماعى قابل مشاهده در برخى مناطق است كه اجبار دختر به زندگى با مردى كه هيچ علاقه اى به او ندارد، در موارد زيادى، پيامدهايى چون خودكشى، شوهركشى، فرار از خانه و آسيبهاى اجتماعى ديگر را به همراه خواهد داشت.

فريده ماشينى در اين باره معتقد است: دخترانى كه در برابر اين قبيل سنت ها مقاومت كرده اند، با مشكلات زيادى روبرو شده اند؛ به عنوان مثال بسيارى از خودسوزى هايى كه در ميان دختران اين مناطق از جمله ايلام رخ مى دهد، ناشى از وجود همين مقاومت ها بوده است.

فريبا بشيرى، مشاور سابق استاندار آذربايجان غربى در امور بانوان نيز بيان مى كند: دخترانى كه در چنين شرايطى ازدواج مى كنند، ممكن است بعدها بر اثر برخوردها و ارتباطاتى كه پيدا مى كنند و عدم سازگارى با محيط جديد فرار كنند؛ چرا كه سعى دارند خود را از زير بار مسؤوليتى كه خود نقشى در ايجاد آن نداشته اند خلاص كنند. وى با اشاره به مشكلات روحى - روانى ايجاد شده در اين دختران مى گويد: برخى از اين دختران اقدام به خودكشى كرده و حتى اگر خودكشى موفقيت آميزى نداشته باشند، براى جلب توجه اين كار را انجام مى دهند؛ اين در حاليست كه بسيارى از اين همين دختران علت ازدواج، خودكشى و حتى تولد خود را هم نمى دانند.

به گفته وى پسرانى هم كه با اين دختران ازدواج مى كنند دخالت چندانى در اين انتخاب نداشته و همان مسائل فرهنگى، اقتصادى، مصالحه ها و توافق هاى خانوادگى، دختر و پسر را مجبور به ازدواجى بى سرانجام مى كند. حتى اگر اين قبيل زندگى ها دوام داشته باشد، علت و نتيجه آن چيزى جز تحمل نيست، چرا كه حقوقى انسانى در آن رعايت نمى شود.
 
 
گردآورى:گروه سبك زندگى سيمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle
منبع:www.irannewspaper.com