* برخلاف همیشه این بار میخواهیم فوتبال را کنار بگذاریم و با محمد مایلی کهن در مورد المپیک و درخشش فرنگیکارانمان در این رقابتها صحبت کنیم. ظاهرا خیلی پیگیر مسابقات بودید و تنها فوتبالی هم هستید که برای استقبال تیم کشتی فرنگی به فرودگاه رفتید.
- خب، ما برای نخستین بار است که در کشتی فرنگی مدال طلا در المپیک میگیریم. بعد از المپیک مونیخ که مدال گرفتیم، این برای نخستین بار بود که در تاریخ کشتی فرنگی کشورمان قهرمان المپیک شدیم که این مهمتر از هر چیزی است. در کشورمان علیرغم اینکه روی خوش به مربیان داخلی نشان نمیدهند، هستند انسانهایی که با کمترین شرایط بهترین نتیجه را کسب کنند البته ما خیلی زود چشممان را روی آنها میبندیم.
* محمد بنا طی سالهای اخیر به چه دلیل موفق شده؟
- به دلیل اینکه به یکسری اصول اعتقاد داشته. نظم و انضباط و کار، کار، کار. بنا با کمترین امکانات ممکن، کمترین هزینه، کمترین حقوق به بزرگترین موفقیت رسیده. امیدواریم بنا زود به تاریخ نپیوندد چون ما یک مقدار حافظههای ضعیف و کوتاه مدت داریم. بنا تمام وجودش را برای کشتی گذاشته و با انتخاب همکاران بسیار خوب توانست به این موفقیت بزرگ برسد. یادم نمیرود وقتی را که ایشان به خاطر اصولی که داشت مورد خیلی هجمهها قرار گرفت. حتی مورد تهدید هم قرار گرفته بود. میخواهم به کمی عقبتر برگردم. رنگرز بعد از مدال طلای 1969 ماردلپلاتای مرحوم فیروز علیزاده، سنتشکنی کرد و بعد از سالها قهرمان دنیا شد اما بعد از آن با وجود اینکه سنی نداشت و به خاطر وزن کم کردنهای زیاد، سومی را کسب کرد که بعد بنا آمد و سوریان را جایگزینش کرد.
* البته همان زمان هم بنا خیلی مورد انتقاد قرار گرفت اما به خاطر اعتقادی که به سوریان داشت روی حرفش پافشاری کرد و سوریان را به جهانی بوداپست برد که نتیجه این انتخاب را هم با مدال طلا گرفت.
- بله، هیچ مربی حاضر نیست بهتر را بگذارد کنار و از یک بد یا متوسط استفاده کند. منتهی دیدگاه کارشناسی ایشان گفت سوریان بهتر است و ماند که دیدید الان سوریان نابغه کشتی دنیا است. سوریان 5 طلای جهانی و یک طلای المپیک گرفت و به تاریخ پیوست. او الان در کنار کارولین و همین آرتور تایمازوف که در این المپیک هم طلا گرفت، ایستاده. این در حالی است که میزان استقبال و علاقه به کشتی فرنگی در دنیا بیشتر از ایران است.
* مخصوصا در روسیه ...
- در کل اروپا. به این دلیل که در کشتی فرنگی نمیتوانی از پا استفاده کنی، کار سخت میشود. اتفاقا همین باعث زیبایی خاص کشتی فرنگی هم میشود اما سوریان با این سختیهایی که کشتی فرنگی دارد توانست به 6 مدال ارزشمند دست پیدا کند که این نتیجه هم حاصل زحمات محمد بنا است؛ بنایی که کمترین حقوق را میگیرد.
* الان و در این مقطع بنا چقدر حقوق گرفت؟
- چیزی حدود ماهی 6 میلیون تومان. البته آن هم بیشتر خرج کشتی و مسائل اینچنینی شد.
- الان المپیک گذشت میبینید که میآیند میگویند در شنا مدال زیاد است. در دو و میدانی میتوانیم چندین مدال کسب کنیم. ما استعداد زیاد داریم و... اما همه را در نطفه خفه میکنند. همین الان یکسری کارشناس بفرستیم در گوشه گوشه کشورمان تا به دنبال استعداد باشند، ببینید چقدر استعداد داریم. اگر به دنبال این هستیم در المپیک آسیایی موفق باشیم و آنجا هم نتیجه بگیریم از همین الان باید به فکر باشیم. اگر میخواهیم نتایج بهتری کسب کنیم از الان باید به فکر استعدادیابی باشیم. ما در دوومیدانی آدمهای خوبی در پرتابها داریم. احسان حدادی کار بزرگی کرد. کلا در رشتههای پرتابی خوب هستیم. در پرتاب وزنه، نیزه و چکش هم میتوانیم آدم پیدا کنیم. نوع ژن ما طوری است که میتوانیم در این رشتهها استعدادیابی کنیم. در شنا کارمان سخت است و باید 8-7 سال مستمر و بدون فاصله کار کنیم تا به یک مدال برسیم که این سخت است اما من اعتقادم این است که میتوانیم در شیرجه مدال داشته باشیم چون ژیمناستیک مورد استقبال خانوادهها است اما همان بچهها وقتی یک مقدار بالاتر میآیند میروند دنبال کارشان. اینها نیاز به مربی خارجی دارند. اگر مربی خارجی بیاورند میبینیم در سکوی پرش در شیرجه میتوانیم مدال بیاوریم. ممکن است بعضیها ناراحت شوند اما سالها است در بوکس میتوانیم مدال داشته باشیم اما نداریم. ناطقنوری و همکارانش زحمات زیادی در بوکس کشیدند اما بیش از 2 دهه حضورشان در بوکس کافی است. ما نیاز به آدمهای جوانتر داریم. آدمهایی که وقت بیشتر بگذارند و با انگیزه بیشتری کار کنند. بوکس بیشترین مربی خارجی را در این 2 دهه داشته. بیش از 25-20 مربی خارجی داشتیم اما چرا با وجود زحماتی که بچهها میکشند مدال نداریم. ما استاد نهرودی را آوردیم، در کنارش دکتر بهرامینژاد که هم عاشق کارش است، هم دکتر و هم بدنساز قابلی است را گذاشتیم اما با وجود اینکه بهرامی نژاد بعد از 6-5 ماه جدا شد دیدیم نتایج بهتری گرفتیم. ما در همه رشتهها مربیان خوبی داریم اما نمیخواهیم به آنها بها بدهیم. من یادم میآید چند سال پیش بنا گفته بود من محمد مایلی کهن کشتی فرنگی هستم. این را کارخانه هم گفته بود. ما استعداد زیاد داریم و یکجاهایی دیدگاه گذاشتیم و اصولی عمل کردیم تا توانستیم به موفقیت برسیم. در المپیک کشورهایی میبینیم که براساس فرهنگ خودشان آزاد هستند اما در کشور ما یکجاهایی ترمز وجود دارد. آنها یکسری آزادیها دارند و با همه این آزادیها میبینیم مثلا فلان ورزشکار را به دلیل مصرف مشروبات الکلی اخراج میکنند. در حالی که در کشور آنها مصرف مشروب حرام نیست اما میگویند تو ورزشکاری و نباید مصرف کنی اما حالا اگر چنین اتفاقی در کشور ما بیفتد با وجود اینکه فرهنگ و دین ما با این مساله مخالف است و آن را حرام میداند میبینیم از بالاترین مقامات میروند و پادرمیانی میکنند تا اخراج نشوند.
* این مساله در سالهای اخیر هم زیاد دیده شده.
- بله، اینهاست که ما را از قافله عقب میاندازد. 32 سال کارمند تربیت بدنی بودم. بعد از انقلاب از نخستین رییس که شاه حسینی بود تا حاج مصطفی داودی، داودی شمسی، درگاهی، غفوری فرد، هاشمی طبا، مهرعلیزاده، علی آبادی و سعیدلو هم بودم و تنها در زمان عباسی کار نکردم...
* دلیل خاصی داشت که با عباسی کار نکردید؟
- نه، بازنشسته شدم البته چون مدرکم فوق لیسانس است میتوانستم تا 35 سال کار کنم اما خودم بازنشسته شدم. به هر حال قریب به اتفاق در مقاطعی امکانات محدود بود. شناخت لازم را هم نداشتند و تا آمدند بشناسند عوض شدند. مثلا یک آدم قابل مثل هاشمی طبا که واقعا خدمت کرد را برمیداریم، ضمن اینکه بعد از 25 سال با درایت و کاردانی به همه مسائل ورزش پی برده بود را در یکسری جنگ قدرت و اختلاف سلیقه کنار میگذاریم. در حالی که عضو IOC بود. ما بعد از 25 سال این کرسی را به دست آوردیم. قبل از انقلاب شاهپور غلامرضا پهلوی بود که وقتی رفتند این پست هم حذف شد. ما بعد از 25 سال این کرسی را به دست آورده بودیم اما به خاطر یکسری مسائل آن را خیلی راحت از دست دادیم. پستی که میتوانست در ورزش به ما خیلی کمک کند، از دست رفت. اکثر پستها و کرسیهایی که کسب کردیم به ضرر ما بود چون پول نداشتیم و باید مخارج اعزام اینها را هم میدادیم اما پست هاشمی طبا که خیلی موثر بود و همه مخارج اعزامها را هم IOC میداد را مفت به باد دادیم. مدیر ورزشی را به راحتی کنار گذاشتیم و آدمهایی آوردیم که با ورزش بیگانه بودند. آدمهایی آوردیم که به دنبال ریاست فدراسیون فوتبال بودند. این نتایج را نباید به اینها ارتباط بدهیم. واقعیت این است که چند تصمیم خوب اخیرا گرفتیم که یکیاش حضور جهان پهلوان رسول خادم است که مدیریت تیمهای ملی را قبول کرد. البته من معتقدم رسول باید وزیر ورزش شود. در مقطعی که رییس سازمان تربیت بدنی بودم گفتم رسول خادم باید رییس فدراسیون فوتبال باشد.
* فوتبال یا کشتی؟!
- فوتبال.
* چرا فوتبال؟
- چون میتواند چون ژن مدیریت دارد. مشکل ما در فوتبال همین است. من حتی نسخه پیشنهادهایی که سال 73 به هاشمی طبا دادم را دارم که در زمینههای ورزش چه راهکارهایی وجود دارد. من آن زمان گفتم رسول خادم باید رییس فدراسیون فوتبال شود. اگر ما در فوتبال آدم قوی داشته باشیم میتوانیم جزو 20 تیم برتر دنیا شویم البته نه با این رنکینگ مجازی بلکه واقعا اما وقتی شما میآیی رفیقت را میگذاری، فوتبال به اینجا میرسد. این همه پول در فوتبال است ولی نتیجه نمیگیرد. قبل از پول و اعتبار، باید آدمهای مدبر و کاربلد داشته باشیم.
* شما هم معتقدید ورزش و به خصوص فوتبال سیاسی شده. بارها هم این جمله را به زبان آوردید.
- بله، این مساله هم دلیل خاص خودش را دارد. فوتبال در کشورها، رژیم را عوض میکند! مگر در آرژانتین نکرد؟ بازی مقدماتی تیم السالوادور و هندوراس سال 1970 جنگ به وجود آورد. فوتبال طبعات سیاسی و اجتماعی مختلفی دارد. همه جای دنیا سیاسی است و سیاسیون به فوتبال به چشم دیگری نگاه میکنند. حتی آنها که دموکراسی دارند و مجمع انتخاب میکنند هم به همین صورت هستند. دولتها کمک میکنند، چون باید دخالت داشته باشند. مثلا قرار است سال پایان دوره ریاست من باشد. یکسری آدم قابل و کاربلد را میآورم تا رای بیاورم. اگر آن آدم قابل نیاید مشکلات فوتبال به مشکلات جامعه اضافه میکند اما ما میبینیم افرادی میآیند که زیر بلیت دیگران هستند و آن مسوول آدمهایی را میآورد و میگوید مثلا چون تو رفیق منی، بچه محل منی، همشهری منی و ... بیا و این پست را بگیر. تفکر ما این است و یقین بدانید با این تفکر نمیتوانیم موفق باشیم. همه چیز ما وارونه شده! ببینید چند سال است پروژه نقش جهان روی زمین مانده. ببینید چند ورزشگاه را کلنگزنی کردهاند و کارش را ادامه ندادهاند.
* شاید یک جور لجبازی باعث چنین اتفاقاتی شده؟
- مگر چیز شخصی است؟ من نمیگویم لجبازی، میگویم بی تدبیری. ما پول داریم اما عدم آشنایی و آگاهی است که به جایی نمیرسیم. مشکلات اینهاست. دوباره میگویم تا زمانی که بازیها داغ است میگوییم در دوچرخهسواری، شمشیربازی، شنا و ... مدال زیاد است اما وقتی در عمل میآییم اینطور نیست چون تصمیمات کارشناسی نیست و رسیدن به منافع در آن در نظر گرفته میشود و به ورزش لطمه میزند. باید رسانهها هم کمک کنند تا این مشکلات حل شود. من یادم میآید وقتی در فولاد بودم شما خیلی به این تیم میپرداختید و همه مسائل را منعکس میکردید. آن زمان خیلی انتقاد میکردید اما نمیگفتید در فولاد چه اتفاقاتی افتاد.
* خب انتظار از شما و فولاد زیاد بود.
- من پسرم استعداد زیادی داشت و اگر مورد حمایت من قرار میگرفت میتوانست خیلی موفق باشد اما من وجدان خودم را کنار نگذاشتم و به خاطر اینکه در خوزستان استعداد زیاد بود آنها را آوردم. آن زمان بازیکنان اصلی و ملی پوش فولاد رفتند. ایمان مبعلی، حسین کعبی، محمد علوی و خیلیهای دیگر رفتند و من را بردند که جوانگرایی کنم چون به شدت به بازیکن ایرانی اعتقاد دارم. هنوز هم فکر میکنم بازیکن ایرانی از بازیکنان خارجی که میآورند و میگویند فوقالعاده هستند بهتر کار میکند. بازیکنان ایرانی همه جوره از اینها سرتر هستند. من آنجا با این تفکر رفتم و بازیکنانی مثل وحید ولایی، علی امیری، آل خمیس، چمن آرا و حتی عبدا... کرمی را آوردم. کرمی آن زمان در دزفول کشاورز بود و من با 3 میلیون تومان که آن مبلغ هم به تیم دزفولی داده شد او را به فولاد آوردم. من این کارها را کردم و از پسر خودم گذشتم اما کسی ندید.
* بهتر است به همان بحث قبلمان برگردیم. در میان فوتبالیها شما تنها کسی هستید که به استقبال تیم ملی کشتی فرنگی رفتید. قبلا هم این کارها را از شما دیده بودیم. چرا همیشه شما هستید و از دیگران خبری نیست؟
- اولا من برای وزنهبرداری هم میخواستم بروم اما آن شب جایی بودم و نتوانستم بروم اما به هر حال من خسته نباشید میگویم به همه بر و بچههای وزنهبرداری و ناراحتم که به استقبالشان نرفتم. ثانیا اینها همهاش به علاقه برمیگردد. بستگی به علاقه دارد. من 10 روز قبل از اعزام تیم وزنهبرداری به المپیک به اردویشان رفتم و تلاش شان را دیدم. بعدش هم خیلی تلاش کردم که به استقبالشان بروم اما نشد. اتفاقا میخواستم برایشان کادو هم ببرم اما اینگونه نشد. به هر حال شاید بعضیها علاقه نداشته باشند اما من مثل همه مردمی که به فرودگاه رفتند، به خاطر علاقهام به فرودگاه رفتم تا به آنها خسته نباشید بگویم.
* به هر حال این کار شما باعث خوشحالی فرنگی کاران شد و حتی محمد بنا بعد از آمدن در نخستین مصاحبهای که با خود ما داشت از شما تشکر کرد.
- محبت دارند، من کسی نیستم. به هر حال عاشق ورزش هستم و عاشق پهلوانهایی که وجودشان را برای کشورشان میگذارند. خدا شاهد است من با هر باخت اینها گریه میکنم و با بردشان و دیدن تصاویر خانوادههایشان اشک میریزم. این در ذات من است.
* آنجا با سعید عبدولی هم چند دقیقهای صحبت کردید. میتوانم بپرسم چه صحبتهایی بین شما رد و بدل شد؟
- آنجا خودم را آفتابی نکردم و تمایلی نداشتم جلو بروم اما آن عقب دیدم سعید تنها نشسته و دارد گریه میکند که من رفتم آنجا گفتم مرد! تو پهلوان واقعی ملتی. تلاش تو از هر مدالی بالاتر است. همه میدانند زحمت کشیدی، تلاش کردی. یادت باشد رییس جمهور و مسوولان مملکت که تنها برای مدال آوران پیام دادند، برای شما هم پیام تبریک فرستادند که این مساله نشان داد کار تو ارزشمند بود. سرت را بالا بگیر، تو یک قهرمان واقعی هستی. نبینم گریه کنی. اشک پهلوان را نباید اصلا ببینیم. همین جملات را خیلی عامیانه و دوستانه گفتم. من وقتی تصاویر خانوادههایشان را میدیدم متوجه شدم خانواده شان خیلی مرفه نیستند و اگر طلا میگرفت میتوانست کمکی به خانوادهاش کند.
* البته رییس جمهور دستور دادند که پاداش مدال طلا به عبدولی هم پرداخت شود.
ـ بله، منتهی سعید عبدولی دلاوری است که باید خودش را حفظ کند. سعید الان 22-21 سال بیشتر ندارد و جوان است. ما المپیک بعدی از او طلا میخواهیم. حتی اگر باز هم ناداوری کنند.
* محمد بنا هم بعد از المپیک از کشتی کنار کشید. با این تصمیم بنا موافق بودید؟
- اولا شک نکنید خسته شده. واقعیت است اما از طرفی هم شک نکنید که باید به ایشان نگاه ویژهای داشت. نه تنها در مربیگری، در همه زمینهها! بنا بهترین مربی دنیا است. ما در فوتبال کروش را میآوریم و میگذاریم هر کاری دلش میخواهد انجام بدهد و کسی جلودارش نیست. جام حذفی را حذف میکند، لیگ را دارد 16 تیمی میکند. هر اردویی بخواهد برایش فراهم میکنند. دستیارانش را هر طوری بخواهد انتخاب میکند. مثلا همین بدنسازی که آورده بود از سال 2006 تازه کارش را شروع کرده. یعنی کلا 5 سال و نیم سابقه کار داشت و بعد آمد شد بدنساز تیم ملی ما. همه همکارانش هم سابقه حضور در تیمهای بزرگ را ندارند. آنوقت ما 3 بازی با قطر انجام میدهیم که هر 3 هم مساوی میشود. این را هم فراموش نکنیم که 2 بازیاش هم در ایران بوده. پولی که میگیرند که دیگر هیچ. خانه بالای 700-600 متر باید باشد با سونا و جکوزی. اسب سواری و ... هم که جزو لاینفک زندگیشان است. آنوقت محمد بنا با کمترین امکانات اندازه چندین و چند المپیک برای کشور ما طلا گرفت. چرا نباید به ایشان بها بدهیم؟ حالا چون خودش متین و قانع است و چیزی به زبان نمیآورد ما باید بیتوجه باشیم؟! من قبلا خانه کشتی رفته بودم باور نمیکنید آنجا هوای سالن خیلی بد بود و اصلا نمیشد راحت نفس کشید.
* بله، قبلا کشتی گیران تیم ملی هم نسبت به این مساله خیلی اعتراض داشتند و حتی تابستانها مشکلات پوستی هم برایشان به وجود میآمد.
- وزنهبرداری هم همینطور است. میدانید کجا تمرین میکردند؟ در سالنی که سال 1353 یعنی 38 سال پیش ساخته شده بود. در سالنی که سقف کوتاهی دارد و نمیشد راحت تمرین کرد. اینها را من میبینم و درک میکنم. منتهی خب چرا مسوولان نباید توجه کنند؟ این روزها هجمه زیادی به فوتبال وارد آمده و متاسفانه این هم خوب نیست.
* اتفاقا محمد بنا هم مخالف این مساله بود.
- بله، هر ورزش ارزش خاص خودش را دارد. یکی از دلایل عمده موفق نبودن فوتبال نبودن مدیران قابل است. مسی را ببینید. مگر مسی کم پول میگیرد؟ مسی معادل همه ایران پول میگیرد اما نمیتواند هر سازی که میخواهد بزند. سهشنبه بازی میکند، شنبه بهتر از سهشنبه و سهشنبه بعد بهتر و عالیتر از شنبه. وزن مسی کلا 55 کیلو هم نمیشود و اگر تمام مکملهای دنیا، دوپینگهای دنیا را هم در مورد مسی اعمال کنید باز هم همینی میشود که هست. پس نمیشود از این بازیکن مراقبت ویژه نشود. میشود یک بازیکن اینقدر بدرخشد و مدیریت در آن دخیل نباشد. او نمیتواند ساز خودش را بزند. مسی بزرگ است اما گواردیولا بزرگتر. همانطور که بکام بزرگ بود و فرگوسن بزرگتر. بکام وقتی در اوجش بود باشگاه او را کنار گذاشت و او را به رئال فروختند چون میدانستند فرگوسن کارش را بلد است. مدیریت پول بدون مدیریت تخصصی جواب نگرفته. علی کریمی را ببینید. این بازیکن مگر نرفت اشتوتگارت. آنجا کلا 60 دقیقه هم بازی نکرد اما دیدید که کریمی روی نیمکت اظهارنظر کند؟ من در مورد لژیونرها تحقیقی داشتم و با آنها صحبت کردم. یک بار هم سراغ علی کریمی رفتم. آن موقع علی در بایرن مونیخ بود. از او پرسیدم تمرینها چطور است؟ آیا تحت نظر هستید یا هر مکانی که میخواهید میتوانید بروید؟ گفت نه، از طرف باشگاه به طور نامحسوس زیرنظر هستیم. اینجا بایرن مونیخ است و بایرن مونیخ یک نماد است. از این باشگاه میلیونها آدم الگوبرداری میکنند پس هر جایی نمیتوانی بروی و هر ساعتی نمیتوانی بیرون باشی. به خاطر همین است که آنها به موفقیت میرسند چون مدیریت دارند.
* اما فوتبال ما در جا میزند.
- ببینید من سالها قبل سعداوی را بردم تیم ملی. اگر من نبودم سعداوی به تیم ملی نمیرسید و اگر سعداویها در تیم ملی بودند به مرحله دوم جام جهانی میرسیدیم. آن دوره آلمان پیرترین تیم بود. دیدید وقتی کلینزمن به ایران گل زد انگار به برزیل گل زد و طوری خوشحالی کرد که تور دروازه پاره شد. نعیم سعداوی در تکنیک بی نظیر است. آن زمان 65-60 کیلو بیشتر نداشت اما زور داشت و در مبارزات تک به تک همه را میبرد اما سعداوی که از همه راستهای آن زمان گروه خودمان بهتر بود به هیچ جایی نرسید. میدانید چرا؟ نه تنها به خاطر اینکه در خود تیم به او اعتماد نشد، به خاطر اینکه خارجیها نمیخواهند ما را ببینند. این مشکل ماست. ما دشمن تراشی میکنیم. این کشور و آن کشور را میگویم. ما بهعنوان یک ایرانی اگر ببینیم یکی از این کشورها کوچکترین بیاحترامی به پرچم کشورمان میکنند میخواهیم خرخره شان را بجویم آن وقت چطور به خودمان اجازه میدهیم این کار را بکنیم؟ در جنگ هیروشیما بمب اتم روی سر مردمشان ریختند اما هیچ وقت مردم ژاپن این کار را نکردند اما چه جوری جواب دادند؟ با کار بیشتر و زحمت بیشتر. نتیجه هم این میشود که الان مردم آن کشور اتومبیل ژاپنی سوار میشوند و شهروندان آن مملکت میآیند محصولات کشورهای بیگانه را کنار میگذارند و سوار ماشین ژاپنی میشوند. این میشود مرگ بر فلان کشور. ما اینجا همه گونه توانایی داریم. خدا به ما لطف داشته که این همه منابع در زمینههای مختلف به ما داده. ما همه این چیزها را داریم اما قدرش را نمیدانیم. مثلا منی که باید در ورزش باشم به ستاد سوخت و شهرداری میروم. شما هم که باید در آن زمینه کار کنید، جای من. معلوم است که نتایج خوبی نمیگیریم! افتخارات لحظهای و پایدار نیست. باید آدمها را درست و سر جایشان بگذاریم. نسبت به هزینههایمان برنامهریزی درست داشته باشیم. نوع جوایز باید مشخص باشد. الان ما 4 طلا در المپیک گرفتیم. هر طلا را 500 میلیون حساب کنیم، معادل پول 2 بازیکن نمیشود.
* ضمن اینکه نباید از تلاش آنها بگذریم چون میبینیم که المپیکیها برای رسیدن به مدال سالها در اردوها، تمرینها و مسابقات مختلف به سر میبرند.
- بله، 4 سال! آن روز که اعلام شد سلیمی تیمی ندارد چون 60 میلیون میخواهد، من اگر وزیر ورزش بودم کاری میکردم که به خواستهاش برسد. این همه صنایع داریم، مگر کاری دارد؟ همه تیمها هم دولتی یا وابسته به دولت هستند. مثلا بیایند بگویند آقای سایپا شما موظفی به این ورزشکار سرویس بدهی. اگر قهرمان هم شد شما جایزه میگیری. مگر ما منابع کمی داریم؟ پتروشیمی، نفت، خودروسازی، مخابرات، مسکن و شهرسازی. ما نمیخواهیم، نمیخواهیم و نمیخواهیم. ما دنبال این هستیم اگر تیم موفق نشد شروع کنیم به انتقاد کردن. اگر هم شد به اسم خودمان بنویسیم. ما هیچ وقت به معنای واقعی کمیته بررسی تشکیل ندادیم. اگر هم کمیتهای تشکیل دادیم، کمیته شکست بود. در حالی که ما قبل از هر چیز باید برویم سراغ کمیته پیروزی! ما 2014 المپیک آسیایی را داریم و 2016 المپیک برزیل را. باید کار کنیم. الان هر کاری میکنیم سطحی است و در باد بردها میخوابیم. با باختها مغرضانه برخورد میکنیم، نه کارشناسانه. برای بردها هم همینطور.
* نمیدانیم ادعای آقای جلالی را شنیدید یا نه! آقای جلالی گفتند مایلی کهن، بنای فوتبال بود.
- جلالی لطف دارد! اما کاری که آن سال شد تنهایی نکردم. کار بنا را کردم. اتفاقا خانواده هم معترض بودند و گفتند چرا همهاش میگویی همکارانم کردند و خودم کاری نکردم اما واقعا وظیفهام را انجام دادم. به هر حال در واقع به کاری که میکردیم اعتقاد داشتیم. کار گروهی بود، نه فردی.
* درست است کار گروهی بود اما برنامهریزی و اعتقادی که بنا به کارش و شاگردانش داشت ایران را به این موفقیت رساند. شما هم همینطور بودید.
- من اتفاقا در این زمینه کتاب نوشتم و منتشر هم شد. من به این مسائل اشاره کردم که با کمترین امکانات به خواستهمان رسیدیم. آن زمان من گفتم چیزی که میخواهم یک زمین است. یک زمین برای تمرین به ما بدهند. فائقی که خیلی هم دوست داشتنی بودند و من کارمند زیر دستش بودم آمد و اعتراض کرد که بیمعرفت چرا این را میگویی؟ امکانات نداری؟ آن زمان زمین تمرین ما زمین گلف مجموعه انقلاب بود؛ زمینی که برای آموزش گلف و 8 در 8 نفر بود. پستی و بلندیهای مختص گلف را هم داشت. دروازهمان هم شکسته و بدون تور بود اما ما از آن امکانات استفاده کردیم و به موفقیت رسیدیم. تیم ما در اتاقهای 8 نفره بود اما چون به یکسری اصول اعتقاد داشتیم همانطور که بنا حضور داشت ما هم حضور داشتیم. خانواده هم سخت نمیگرفت و فکر و ذکرمان کاملا آنجا بود. من آمدم سنتشکنی کردم. تیم ملی جای یکسری شده بود که اتفاقا حمایت هم میشدند اما من مهدوی کیا، موسوی، نکیسا، یحیی، سیروس، طباطبایی، کریم باقری- البته او چند بازی ملی داشت- و ... را آوردم و نتایج آنطور رقم خورد. اینها لژیونر هم شدند چون کاربلد بودیم. خارج از کشور ما علاوه بر موفقیت، 2 بار کاپ اخلاق هم به دست آوردیم. * آقای جلالی معتقدند بنا رفت تا مثل مایلی کهن نشود...
- امیدوارم. خستگی مسابقات روی او اثر گذاشته و شک ندارم برمیگردد.