تا پیش از روزگار حاضر، فرزندآوری در طول تاریخ، همواره امری رازآمیز و پیشبینیناپذیر بود، اما تحولات نوین در طب، ماجرا را عوض کرده است. به جز زن و شوهری که عزم فرزندآوری کردهاند، گاهی بهدلیل مشکلات زن، مرد، یا هر دو، به اقتضای رشد علم، دیگرانی دخالت داده میشوند تا به قدر مقدور علم نوین، فرزندآوری را ممکن کنند.
دخالت «دیگران» در فرآیند فرزندآوری، مفاهیم مادرانگی، پدرانگی و نسب را دگرگون کرده است. بعضی انواع مداخلات، چنان است که از پایه و اساس، بخشی از هویت ژنتیکی فرزند – یا گاهی تمام آن- از آن شخص سومی است که ربط و نسبتی با زن و شوهری که در جستجوی فرزند هستند، ندارد؛ مثلا گاهی اسپرم یا تخمک و حتی گاهی جنین از شخصی دیگر به مدد زن و شوهر میآیند تا بتوانند بچهدار شوند. در اینگونه موارد هویت ژنتیکی فرزند البته با تخمک و اسپرم اهدایی پیوند دارد. اگر هم جنین اهدا شده باشد که هویت ژنتیکی به تمامی منسوب به همان کسی است که جنین را به رحم مادر اهدا کرده است. در این موارد چند بحث مهم اخلاقی وجود دارد؛ یکی اینکه هویت اهداکننده اسپرم، تخمک یا جنین آشکار باشد یا اینکه به عمد آن را از بین ببریم تا مجال بازیابی هویت آن در آینده نباشد. البته گروه سومی هم معتقدند که هویت را معدوم نکنیم اما امکان بازشناسی آن را با لحاظ شرایط سختگیرانه قضایی و اخلاقی و در موارد خاص، فراهم کنیم. این ملاحظات به دلیل حفظ شان پدر و مادری که سالیان سال تربیت فرزند را برعهده گرفتهاند، انجام میشود. حق دانستن فرزند از چند و چون هویت زیستی و ته و توی ژنتیکیاش هم امر مهم دیگری است که بر این مساله سایه افکنده است. تکاپوهای اخلاقی و فقهی گستردهای در ایران انجام شده تا ابهام در مادرانگی و پدرانگی را بر آفتاب افکند.
نوع دیگری از مداخلات شخص سوم، ربطی با سهم ژنتیکی او در فرزندی که قرار است به دنیا بیاید، ندارد، بلکه نقش زمینهای «دیگری» در این میان مهم است. گاهی مادری توان حمل جنینش را ندارد و از کسی میخواهد تا 9 ماه حامل جنینش باشد. بیشک هویت ژنتیکی فرزند از آن مادر و پدری است که جنین را برساختهاند اما از آنسو، حاملی که 9 ماه جنین را در شکمش میپروراند و در محیط جسم و جانش رشد میدهد، نقشی بیارزش و ابزاری ندارد. جدا از ملاحظات علمی که مدعی است حامل جنین میتواند در بروز و ظهور ویژگیهای فرزند موثر باشد، ارتباط عاطفی و انسانی حامل با جنین امری قابلتامل است.
تولد فرزند با 3 والد، از نوع مداخله ژنتیکی و هویتی نیست؛ بلکه از نوع مداخلات زمینهای است. به دیگر سخن، در اینجا، هسته سلول (که شامل هویت ژنتیکی آدمی است) را از سیتوپلاسم (آب و پروتئینهایی که زمینه سلول را میسازند) خارج میکنند و در سیتوپلاسم سلول فرد دیگر میگذارند که هستهاش را درآوردهاند. علت این کار این است که سلول تخمک باوجود هسته سالم، میتوکندری ناسالمی دارد که ممکن است باعث بروز برخی بیماریهای مادرزادی شود. میتوکندری یکی از اجزای مهم سیتوپلاسم است که شبیه باتری سلول عمل میکند و ژنهای مخصوصی دارد که در صورت اختلال ممکن است بیماریزا باشند.
بیتردید ملاحظات اخلاقی در این موارد به گستردگی و پیچیدگی مواردی نیست که پای شخصیت و هویت ژنتیکی در میان است اما چند نکته در این خصوص قابلتامل است:
1) عواقب مطلع شدن فرزند در سالیان بعد از این مداخله چه خواهد بود و اصلا آیا باید به او بگوییم یا نه؟
2) نقشی که سیتوپلاسم بدون هسته تخمک یا جنین اهدایی در بروز و ظهور ویژگیهای ژنتیکی ایفا میکند، چقدر است و آیا اطلاق مادر یا والد دوم به اهداکننده درست است؟
3) صرف مداخلات شخص سوم چه از حیث اعطای هویت ژنتیکی و چه از حیث فراهم کردن زمینه پروریدن جنین چه تبعاتی در هویت اجتماعی و فردی فرزند دارد؟
4) در این میانه باید از ابزارانگاری فرد سوم و نیز جنین و سپس فرزند پرهیز کرد و سخت پاسدار کرامت انسانی افراد دخیل بود.
5) حواسمان باشد این دستکاریها راه را برای توانافزایی دلخواه جنین و فرزند فراهم نکند و مجالی برای کودکان سفارشی پدید نیاورد. درنگ کنیم؛ هر جا که ترمز اخلاق بر مداخلات افسارگسیخته آدمی، کشیده نشده، فاجعه آفریده است.
دکتر حمیدرضا نمازی - عضو گروه اخلاق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
گردآوری: گروه سلامت سیمرغ
seemorgh.com/health
منبع: salamat.ir