شعر ادبی

چند گویی که چو هنگام بهار آید!

در ادامه به مناسبت فصل زیبای بهار چند شعر بهاری میخوانیم...

بهار خوش عذار آمد

بنفشه پیش نیلوفر درآمد که مبارک باد / که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد/ همی ‌زد چشمک آن نرگس به سوی گل که خندانی / بدو گفتا که خندانم که یار اندر کنار آمد....

اشعاری به مناسبت بهار

در ادامه چند شعر به مناسبت ایام بهار میخوانیم...

اشعاری در وصف بهار از فریدون مشیری

در ادامه دو شعر از فریدون مشیری در وصف بهار میخوانیم....

جشنواره شعر فجر دعوت از یدالله رویایی را پس گرفت

شورای سیاستگذاری هشتمین جشنواره شعر فجر مصوب کرد «در این جشنواره تنها از شاعران ساکن در داخل کشور دعوت به عمل آید». به این ترتیب جشنواره مذکور دعوت از یدالله رویایی را پس گرفته است.

شعرهای عاشقانه؛ به کمی غزال وحشی، به شما نیازمندم

شعرهایی زیبا از زنده یاد «عمران صلاحی»: به هوا نیازمندم/ به کمی هوای تازه/ به کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشا/ به پلی که می رساند یخ و شعله را به مقصد/... به کمی غزال وحشی/ به شما نیازمندم.

زنی را میشناسم من...

آنچه در ادامه می‌آید شعرهایی از فریبا شش بلوکی و کتاب شبانه این شاعر نام آشناست. شعر آخر با عنوان «زنی را...» یکی از شعرهای زیبا و به یادماندنی این شاعر زن پارسی گو و ایرانی است که به اشتباه در بسیاری از سایت‌ها به نام بانو سیمین بهبهانی درج شده است.

شعرهایی زیبا از ایرج میرزا + بیوگرافی

ایرج میرزا ( ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ خورشیدی تهران)ملقب به «جلال‌الممالک» و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجسته ایرانی در عصر مشروطیت و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود. ایرج میرزا در قالب‌های گوناگون شعر سروده و..

شعرهای زیبا از الکساندر آلکساندرویچ بلوک + زندگی‌نامه

الکساندر آلکساندرویچ بلوک مردی سختکوش که تاثیر شور و اشتیاق و ذوق شعری در شعر او بیش از دیگر شعرای معاصرش بود. وی محل تلاقی چند خط سنتی بود، هم یک روس تمام عیار و هم به غایت اروپایی.

شرط کاکایی برای حضور همه شاعران در جشنواره شعر فجر

عبدالجبار کاکایی با تشریح سازوکار هشتمین جشنواره شعر فجر تأکید کرد که شرط گذاشته و اطمینان گرفته تا همه شاعران بدون هیچ استثنایی بتوانند در جشنواره حضور پیدا کنند.

چند شعر از مهدی اخوان ثالث؛ به دیدارم بیا هر شب...

ز ظلمت ِ رمیده خبر می دهد/ شب رفت و با سپیده خبر می دهد سحر/ در چاه ِ بیم ، امید به ماه ِ ندیده داشت و اینک ز مهر ِ دیده خبر می دهد سحر/ از اختر ِ شبان ، رمه ی شب رمید و رفت... شعرهایی زیبا از مهدی اخوان ثالث

ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس چه سفرها کرده‌ایم...

شعر و ترانه‌هایی زیبا از زنده یاد نادر ابراهیمی را در ادامه می‌خوانید. ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس/ چه سفرها کرده‌ایم، چه سفرها کرده‌ایم/ ما برای بوسیدن خاک سر قله‌ها/ چه خطرها کرده‌ایم، چه خطرها کرده‌ایم....

نامه پر درد پسر سلمان هراتی به علیرضا قزوه

رسول هراتی پسر سلمان هراتی در نامه‌ای خطاب به علیرضا قزوه: پس از شنیدن حرف‌های شما از دوستان و سپس خواندن آن‌ها با چشم خویش، گمان کردم که این علیرضا قزوه همان کسی نیست که آخرین‌بار او را حدود 10 سال...

علیرضا قزوه بدل احمدی‌نژاد؛ چه کسی با پول بیت‌المال زن‌اش را عوض کرد؟

قزوه به‌خاطر این‌که شاعری کتاب بیدل او را نقد کرده، در پاسخ به او گفته که یادت رفته زمانی پول نداشتی و من پول خرید پوشک بچه‌ات را می‌دادم! سهیل محمودی با اشاره به سخنان علیرضا قزوه و اینکه خانه‌ شاعران ایران بسته...

جوابیه سهیل محمودی به قزوه: تو هم‌ذات احمدی‌نژادی و پریشان احوال!

سهیل محمودی با نگارش یادداشت کوتاهی چواب علیرضا قزوه را داد: آیا کسی هست تا تظلّم به پیش او بریم که جوانان و فرزندان این آب و خاک را از دست تهدیدهای این آدم به هم ریخته و پریشان احوال، رهایی بخشد و حافظ...

علیرضا قزوه: حرف‌هایی که در مورد عوض کردن زن و خانه زدم، از دهنم پرید!!

علیرضا قزوه در خصوص صحبت های اخیرش در مراسم بزرگداشت عمران خلیلی که طی آن اعضای هیات مدیره خانه شاعران را متهم کرده بود با پول بیت المال خانه و زنشان را عوض کرده اند نوشته که آن حرف‌ها از دهنش پریده...

نمونه‌هایی از اشعار محمدرضا شفیعی كدكنی

بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان...حدیث عشق بیان كن بدان زبان كه تو دانی....

وصیت بر پاکتی قهوه ای

در ادامه شعری با عنوان «وصیت بر پاکتی قهوه ای» را از مجید زمانی اصل می‌خوانید که شاعر این شعر را به سینا کمال آبادی و علی باباچاهی تقدیم کرده است.

شعرهای سیدعلی صالحی؛ آیا باز هم به میهمانی گرگ خواهد رفت؟

اهواز، حوالی جندیشاپور/ نعلِ باژگون در آتش،/ اسبِ مُرده بر آخور./ پیرمردِ درشکه چی/ در بازارِ مسگران/ پی کسی به اسم یعقوب میگشت./ میگفت از راهِ دوری آمدهام/ میگفت اهلِ زَرَنجِ سیستانم./ بازار بسته شد...

عاشقانه های شاملو؛ آنگاه بانوی پر غرور عشق خود را دیدم

همه/ لرزش دست و دلم/ از آن بود/ که عشق/ پناهی گردد ٬ پروازی نه/ گریزگاهی گردد./ آی عشق آی عشق/ چهره آبیت پیدا نیست./ و خنکای مرهمی/ بر شعله زخمی/ نه شور شعله/ بر سرمای درون/ آی عشق آی عشق..