از این پس برای اینکه پاسخی هم داده باشیم به علاقه مندان پرشمار شعر، میکوشیم با انتخاب نمونههایی درخور اعتنا از شاعران جوان، گامی هرچند کوچک برای معرفی چهرههایی مستعد برداریم.
من در اشعارم «خوش باش» را تبلیغ نمی كنم و با مرگ از زوایای گوناگون روبه رو می شوم. و با دید امروزی به مرگ نگاه می كنم و حتی بر دمیدن او را در سبزه و گل و خار متصورم.
دیوان حافظ را دیدند که به زبان عثمانی نگاشته شده بود. به این طریق باز درصدد برآمدند تا اصل آثار را بخوانند. هامر پورگشتال بیش از همه شیفتهی زبان فارسی شد و در صدد ترجمه آثار بزرگ زبان فارسی برآمد.
وارد خانه که میشوی، اگر سراغ اتاق شاعر را بگیری، بانوی خانه آشپزخانهاش را نشانت میدهد: «من اتاق فروغ را آشپزخانه کردهام.» وسایلی مثل کابینت، اجاق و میز ناهارخوری و البته پنجرهای رو به کوچه...
در کتاب «بیا گوشماهی جمع کنیم» هم دوستان خودشان زحمت کشیدند و ۱۵ صفحهی آخر را که شامل رباعیات بود به طور کامل حذف کردند و دستشان درد نکند که شعر را ناقص نکردند!