امیرحسین رستمی
خیلی‌ها به من می‌گویند كه اصلا بهم نمیاد كه حتی ازدواج كرده باشم اما من یك پسر دارم به نام آرشیا كه تصمیم دارم به شكل خیلی حرفه‌ای به او آموزش تنیس بدهم، آرشیا تمام زندگی من است، هر چند قبل از تولدش....

گپی با امیرحسین رستمی ‌که عاشق تنیس و مسافرت است و بیزار از موبایل و فیس‌بوک
از اول تنیس را دوست داشتم، چون اكثر پسر و دخترهای فامیل ما تنیس‌بازی می‌كردند. كلاس دوم یا سوم دبستان بودم كه با تشویق پدرم كه عاشق تنیس بود این ورزش را شروع كردم، همه در خانواده‌ ما تنیس دوست داشتند و دارند، مانند خیلی از خانواده‌ها كه وقتی یك نفر در یك رشته فعالیت می‌كند بقیه هم به‌ دنبال آن می‌روند...
 این رسم در خانواده ما برای تنیس اجرا شد. قرار نیست گفتگویی با یک قهرمان تنیس را بخوانید. شما پای حرف‌های امیرحسین رستمی‌نشسته‌اید که به غیر از بازیگری یك تنیسور حرفه‌ای است، روحیه خوب او شاید به علت ورزشكار بودنش باشد به این بهانه به سراغش رفتیم تا با او یك گپ ورزشی‌، سینمایی و خانوادگی بزنیم!
این شما و این هم تنیسور چپ دست ما

 چطور شد كه به سراغ تنیس رفتی؟
ابتدا از همان بچه‌های فامیل كه همگی از من بزرگ‌تر بودند بازی را یاد گرفتم، عاشق توپ تنیس بودم و شاید این علاقه باعث شد خوب پیشرفت كنم. از كلاس پنجم دبستان بود كه پدرم برایم مربی گرفت و به ‌صورت حرفه‌ای و آكادمیك تنیس را ادامه دادم. یكی از بهترین دوستانم را از همان كلاس‌ها دارم؛ دوستی كه سال‌هاست در زندگی من هست به نام رضا دهقان، هر2 چپ‌دست بودیم به همین علت مربی به ما جداگانه آموزش می‌داد و ما همبازی هم شدیم‌.

تنیس در زندگی شخصی خودت هم تاثیری داشته؟
خیلی تاثیر داشته و دارد به غیر از پیدا كردن دوستان خوب، آرامشی به من می‌دهد كه كمتر جایی می‌توانم آن‌ را به‌دست بیاورم، به همین‌خاطر وقتی سركار نباشم قطعا در زمین تنیس هستم.

مسابقه دادن را دوست داری یا دوستانه بازی كردن؟
بازی دوستانه و 2 نفره تنیس را خیلی بیشتر از مسابقه دوست دارم و آن را ‌ترجیح می‌دهم. در مسابقه حرفه‌ای به‌ دنبال گرفتن امتیاز و شناختن نقاط قوت حریف هستیم و هر موقع آدم دنبال چیزی باشد از لذت اولیه كم می‌شود. در تنیس هم همین‌طور است. البته این نظر شاید شخصی باشد، به‌نظر من وقتی 2 نفر رالی می‌كنند یعنی توپ را ردوبدل می‌كنند به‌ دنبال این هستند كه بازی قطع نشود و مراعات حال همدیگر را می‌كنند و بازی قشنگ‌تر می‌شود، شاید چون خیلی آدم جنگجویی نیستم و اهل صلح و آرامش هستم این نوع بازی را بیشتر می‌پسندم.

 شنیدیم كه تكواندو هم كار می‌كردی! چرا این رشته را انتخاب كردی؟!
در كنار تنیس كه یك ورزش آرامش‌بخش است مجبور شدم تكواندو را هم یاد بگیرم. می‌گویم مجبور، چون خودم اصلا علاقه‌ای به این ورزش نداشتم. شروع این ورزش به‌ این علت بود كه در دوران دبستان خیلی كتك می‌خوردم و پسربچه مظلومی ‌بودم، همین باعث شد مسوولان مدرسه با پدرومادرم صحبت كنند و تصمیم بگیرند یك ورزش رزمی‌ یاد بگیرم كه بتوانم از خودم دفاع كنم و آنقدر كتك نخورم و همزمان كه تنیس ‌بازی می‌كردم، تكواندو را هم ادامه دادم و وقتی می‌خواستم دیپلم بگیرم، كمربند مشكی دان یك را هم گرفتم اما هیچ‌وقت از آن لذت نبردم. فقط وقتی در زمین تنیس یا استخر آب هستم از بودنم و فعالیتم لذت می‌برم.

 پس تكواندو مانند تنیس در روحیه شما تاثیر نگذاشته؟
بی‌تاثیر هم نبوده. تكواندو یك اعتماد به‌نفس خاصی به من داد و باعث شد از جنگ و دعوا نترسم به هرحال در زمان ما، بچه‌های ابتدایی یك حال‌و‌هوای خاصی داشتند و دعوا كردن جزئی از وجود تمام پسرها در این سن‌و‌سال بود و دعواكردن، تبدیل به یك مساله عادی شده بود البته همین الان هم وقتی مدرسه پسرها تعطیل می‌شود این صحنه‌ها دیده می‌شود! شاید خانواده من یك‌مقدار با ترس با این قضیه برخورد كردند، به هرحال بعد از گذراندن دوران ابتدایی همه عاقل‌تر شدیم و دعواها كمتر شد. با اینكه تكواندو را یاد گرفتم، اما هیچ وقت از آن استفاده نكردم! كلا آدم ماجراجویی نبودم، تازه اگر هم موقعیتی پیش می‌آمد چون می‌دانستم می‌توانم فضا را به نفع خودم تغییر دهم، تمام تلاشم را می‌كردم كه خودم را درگیر نكنم، حتی به طرف می‌گفتم خیلی خب، حق با توست، خداحافظ! این همان اعتماد به‌نفسی بود كه تكواندو به من داده بود. سال‌ها بعد وقتی دانشجو شدم، چندبار اتفاق افتاد از دفاع شخصی و مبارزه استفاده كردم؛ یك شب در مسیر دانشگاه (ورامین به تهران) در یكی از فرعی‌ها 2 تا ماشین راه را روی ماشین من و دوستانم بستند، چندنفر پیاده شدند كه سر و وضع عجیب و غریبی داشتند! آنجا دیگر مجبور شدم از چیزهایی كه بلد بودم استفاده كنم و این كار را كردم تا فرصتی به دوستانم بدهم آنها هم برای مبارزه و پیدا كردن وسیله دفاعی آماده شوند و از كاری كه كردم خیلی راضی بودم و هستم (خیلی حال كردم!)

 یک پسر دارید در حالی که اصلا به شما نمی‌آید كه پدر باشید؟
خیلی‌ها به من می‌گویند كه اصلا بهم نمیاد كه حتی ازدواج كرده باشم اما من یك پسر دارم به نام آرشیا كه تصمیم دارم به شكل خیلی حرفه‌ای به او آموزش تنیس بدهم، آرشیا تمام زندگی من است، هر چند قبل از تولدش اصلا علاقه‌ای به بچه نداشتم اما كم‌كم خودش را در دلم جا كرد.

 چند سالگی ازدواج كردی؟
سال 77 ازدواج كردم، آن‌موقع 24 سالم بود، یعنی الان 36 سال دارم، در مقایسه با دوستانم خیلی زود ازدواج كردم. البته به نظر خودم كه دیر هم بود، چون می‌خواستم زودتر ازدواج كنم؛ وقتی 20 سالم بود تصمیم گرفتم ازدواج كنم چون زیاد اهل جوانی‌كردن نبودم مخصوصا به این شكل كه جوان‌های امروز جوانی می‌كنند، مانند میهمانی رفتن‌ها، شب‌نشینی‌های طولانی و...، به قول بچه‌ها من از اول بابا بودم! دوست داشتم وقتی كارم تمام می‌شود بروم خانه، نه اینكه مانند بیشتر همسن‌و‌سال‌های آن ‌موقع‌ام بروم دنبال تفریح كردن، زندگی و ازدواجم مانند دانشگاه رفتنم بود كه در 6‌ترم تمام كردم؛ كاری كه قبل از من كسی انجام نداده بود! 

ازدواج چیزهایی را كه می‌خواستی بهت داد؟
همیشه دوست داشتم و دارم برنامه‌هایم روی غلتك و سریع پیش برود چون فكر می‌كنم برای هر چیزی فردا دیر است. ازدواجم هم باعث استقلالم شد خیلی دوست داشتم بگویم خانه‌ام، ماشینم و.. دوست نداشتم بگویم خانه مامانم اینا، ماشین بابام و... ازدواج خیلی از این چیزها را به من داد و باعث شد خیلی برای به دست آوردن این چیزها تلاش كنم. از زندگی‌ام خیلی راضی هستم مخصوصا باتوجه به شناختی كه از خودم دارم، چون آدمی ‌هستم كه تا مجبور نشوم كاری را انجام نمی‌دهم. همیشه باید احساس ترس كنم و مجبور شوم حتی سرقراردادهای كاری كه می‌بندم هم همین رفتار را دارم، كسانی كه اخلاق من را می‌دانند همیشه من را در كار انجام شده قرار می‌دهند، می‌دانند اگر وقت زیادی برای انتخاب به من بدهند، پشتم باد می‌خورد و بی‌خیال می‌شوم! اگر یك‌ذره احساس ترس كنم و در كار انجام‌شده قرار بگیرم، تصمیم‌های درستی می‌گیرم و فكر می‌كنم باید یك اتفاق ایجاد كنم، می‌نشینم فكر می‌كنم و بهترین اتفاق را انتخاب می‌كنم. مثلا الان كه به دوست‌های دوروبرم نگاه می‌كنم از اینكه زود ازدواج كردم خوشحال هستم شاید حتی اگر زودتر ازدواج می‌كردم راضی‌تر هم بودم.

رژیم غذایی خاصی را رعایت می‌كنی؟
رژیم غذایی را واقعا رعایت می‌كنم، بدن من خوشبختانه استعداد چاقی ندارد، یعنی هرچقدر بخورم تلورانس بدنم 3 كیلو‌گرم است؛ ولی سر سریال‌های طولانی‌مدت كه هستم مجبور به ناپرهیزی می‌شوم به‌خاطر اینكه رژیم غذایی را نمی‌توانیم خودمان تعریف و تعیین كنیم، البته غذاهای رژیمی ‌هم می‌دهند ولی باز هم پركالری هستند. 

سیگار و ورزش رابطه‌شان با هم چطور است؟
با هم جور نمی‌شوند، برایم عجیب است بعضی‌ها روزانه یك پاكت سیگار می‌كشند! این یك‌جور خودكشی است. كسی كه در هفته یك دانه سیگار بكشد باز هم سیگاری است چون به‌‌هرحال دود وارد بدنش می‌كند. خیلی از دوستان من سیگاری بودند و كم مانده بود من را هم سیگاری كنند! ولی آنها را به تنیس آلوده كردم و ‌ترك‌شان دادم. تنیس، این تاثیر را داشت كه بعضی از دوست‌های من سیگار را كنار گذاشتند، چون وقتی تنیس‌بازی می‌كنند‌، می‌فهمند نفس كم می‌آورند، تنیس یك ورزش هوازی است كه مستقیما با ریه در تماس است، وقتی دنبال توپ بدوی و اكسیژن كم بیاوری، مجبور به ایستادن می‌شوی و اینجاست كه باید تصمیم بگیری یكی را حذف كنی؛ یا سیگار یا تنیس كه اگر عاشق تنیس باشی سیگار را كنار می‌گذاری، درست مانند شنا كه شناگرها بین خودشان می‌گویند سیگار برای شنا خوب نیست!

تنیس، ‌بازی پر هزینه‌ای است و به نظر بعضی‌ها بازی لوسی است، نظر شما چیست؟
اینكه چرا به این ورزش بد نگاه می‌كنند یا ارزشی برای آن قائل نیستند بر‌می‌گردد به دیدگاهی كه به این ورزش در جامعه ما به وجود آمده یعنی بیشتر مردم فكر می‌كنند تنیس یك ورزش اشرافی و تجملی است در صورتی ‌كه اصلا این‌گونه نیست!

منظورت این است که تنیس بازی گرانی نیست؟
نه؟! حتی هزینه این بازی نسبت به بسیاری از ورزش‌های دیگر كمتر است، مگر اینكه كسی بخواهد به صورت حرفه‌ای تنیس‌بازی كند كه بله آن موقع‌ وسایل گرانی را لازم دارد وگرنه برای كسی كه بخواهد شروع كند خرجی ندارد. یكی دیگر از دلایل كم‌توجهی جوانان به این ورزش، كم‌بودن زمین تنیس و نوع پراكندگی این زمین‌ها در تهران است. اكثر زمین‌ها یا در شمال تهران هستند یا در غرب تهران! آن جوانی كه در جنوب تهران زندگی می‌كند برای اینكه خود را به یك زمین تنیس برساند حداقل یك ساعت در راه است، تازه بعد از رسیدن به باشگاه، باید برود در نوبت زمین، این‌طوری می‌شود كه بی‌خیال تنیس می‌شود و درآخر این بازی را از دغدغه‌های خود حذف می‌كند. یك گله دیگر اینكه خیلی‌ها فكر می‌كنند تنیس یك بازی لوس است در صورتی‌ كه میزان كالری كه در این ورزش سوخته می‌شود به میزان كالری است كه در رینگ بوكس یك بوكسور می‌سوزاند. این ورزش جزو سنگین‌ترین ورزش‌های دنیاست‌، پس یك ورزش لوس نیست. این نگاه‌هاست كه باید عوض شود، حتی در دنیای هنر مخصوصا در دنیای تصویر هم وقتی می‌خواهیم یك آدم لوس، یك آدم پولدار یا یك آدم بد را نشان دهیم، ورزش تنیس را برای او انتخاب می‌كنیم و این شده یك المان برای فیلمسازها كه همین باعث نگاهی می‌شود كه مردم و مسوولان نسبت به تنیس پیدا كرده‌اند.

دنیای بازیگری را دوست داری؟
عاشق شغل‌ام هستم، هر چند شغل سختی است و باعث‌شده وقت كمتری برای بودن در كنار خانواده و دوستانم داشته باشم ولی هروقت از كار فارغ می‌شوم، سریع به دنیای خانواده و دوستان غیرشغلی‌ام برمی‌گردم و همواره فكر ‌می‌كنم زمانی را عقب افتاده‌ام و سعی می‌كنم آن زمان را با گذاشتن وقت بیشتر برای با آنها بودن جبران كنم؛ ولی بعضی از این نبودن‌ها را خیلی سخت می‌توان جبران كرد؛ اینكه وقتی سركار هستم نمی‌توانم دركنار آرشیا باشم خیلی من را اذیت می‌كند و همیشه به دنبال یك فرصت هستم كه از بودن دركنارش لذت ببرم، وقتی كارم تمام می‌شود دست زن و پسرم را می‌گیرم و به یك سفر طولانی می‌روم. این‌طوری با آنها زندگی می‌كنم، با آنها از خواب بیدار می‌شوم از روز لذت می‌برم و با آنها به خواب می‌روم. شاید به این شكل، آن كاستی‌ها جبران شود. این‌كار در ورزش من هم تاثیر گذاشته، اگر سركار نباشم حداقل هفته‌ای یكی دوبار در زمین هستم؛ ولی الان نمی‌توانم. در كل تصویر طوری است كه نمی‌توانی خود را با زندگی روزمره مردم تنظیم كنی.

 پس اهل سفر كردن هستی چه چیز سفر را دوست داری؟
من واقعا عاشق سفرم، عید امسال به خاطر اینكه درگیر كار بودم نشد كه مسافرتی داشته باشم اما پارسال از همان آغازش مدام در سفر بودم، سفر به من آرامشی می‌دهد كه از تمام لذت‌هایی كه در مورد مسافرت می‌گویند برای من مهم‌تر است، شما فكر كنید یك امیرحسین است و یك خط موبایل و حدود 800 تا900 نفر دوست و آشنا، اگر از بین این تعداد، روزانه فقط 100 نفر دلشان بخواهد به من زنگ بزنند من چه اوضاعی دارم، كافی است آن لحظه نتوانی جواب بدهی بعد از چند دقیقه یك اس‌ام‌اس می‌آید كه نشان می‌دهد آن دوست ناراحت شده، متاسفانه این دوستان متوجه حال وروز من نیستند و دلشان می‌شكند. اما وقتی در سفر هستم گوشی‌ام را خاموش می‌كنم و از بودن در كنار خانواده‌ام لذت می‌برم، انگار یك فرش قرمز برایم پهن كرده‌اند.

 کلا رابطه‌ات با موبایل چطور است؟
این روزها از موبایل بیزارم، یك مساله دیگر كه آزارم می‌دهد فیس بوک است، من در این سایت عضو نیستم ولی افرادی به نام من پیج باز می‌كنند، یكی را پیگیری كردم به بازار آهن شادآباد رسیدم! این اصلا كار درستی نیست این چیزها اعصاب من را به هم می‌ریزد و من را كه خیلی خونسرد هستم به نقطه جوش می‌رساند. البته مصاحبه‌های الكی هم كه از من چاپ می‌شود جا نماند چون این مجلات واقعا كارشان زشت است.

یک دقیقه وقت داری درباره هر چیز ضدسلامت یا سلامتی که می?خواهید حرف یزنید.
درباره استرس بگویم؟

بگو!
استرس بازیگری خیلی زیاد است. هنوز هم وقتی جلوی دوربین می‌روم در دلم صلوات می‌فرستم، وقتی هم پلان تمام می‌شود به چهره كارگردان نگاه می‌كنم تا ببینم راضی است یا نه؟! با كارگردان‌های خوبی كار كرده‌ام و از این موضوع خوشحال هستم، شاید بازیگرتر شده باشم؛ ولی از نظر حالات روحی و درونی با آن امیرحسینی كه اولین‌بار جلوی دوربین رامبد رفت فرقی نمی‌كنم و خوشحالم این روحیه را دارم، چون برای هیچ كارگردانی بیات نیستم، انعطاف دارم و كارگردان می‌تواند هربازی كه می‌خواهد از من بگیرد، اصلا خاص و فوق‌العاده نیستم.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: salamatiran.com/ میترا سپهری
 
 
مطالب پیشنهادی:
 الیکا عبدالرزاقی از استرس‌های هنرپیشگی می‌گوید!
بهروز بقایی: شمه‌ای از مرگ را احساس كردم!
بازیگـران ایرانی از سلامت در سینما می‌گویند
یک گفتگوی متفاوت با شقایق دهقان و خواهرش!
چهره‌های سینمایی و حوادث تلخ زندگی‌شان