شتاب بخشیدن به درمان با سینما
سودی که بر پایه روان درمانی شناختی -رفتاری از فیلم «دفترچه سیاه» میتوان جست، درست همانند بهرهیی است که میتوان از فیلمهای «بر باد رفته»، «اشکها و لبخندها» و «پرسپولیس» برد. از همه این فیلمها میتوان در شناساندن نقش و جایگاه ویژه «کوشش» و «پشتکار» در زندگی و لزوم جدی گرفتن عنصر «اختیار» از سوی مراجع در رخدادهای ناگوار فردی، اجتماعی، ملی و بینالمللی سودی فراوان و بیهمتا برد. فیلم به هوشمندیهای شبانهروزی دختری میپردازد که بی هیچ گناه، همه خانواده، بستگان و دوستان و آشنایانش از سوی نیروهای وجدان گریز اس اس در جریان جنگ جهانی دوم کشته میشوند و او تک و تنها زنده میماند تا به یاری «هوش» و «پشتکار» خودش، نه تنها از دامها و مهلکهها رهایی یابد، بلکه دیگران را نیز نجات دهد. فیلم به ویژه برای دختران هرگز ازدواج نکرده و زنان جوان بیوه و مطلقه که باید بار زندگیشان را تک و تنها و بدون پشتیبان طی سالها و دههها به دوش بکشند، بسیار آموزنده و انگیزه دهنده است.
اینان به خوبی و در چارچوب روان درمانی شناختی -رفتاری میتوانند یک رشته الگوهای احساسی، اندیشهیی و رفتاری با فیلم برقرار ساخته و با این الگوها همذات پنداری کرده یا از آنها الهام گیرند و به برطرف شدن مشکلاتشان طی زندگی نه چندان آسان پیش رویشان، در پرتو «هوشمندی»، «فرصت شناسی» و «پشتکار» امیدوار شوند. بر این بنیاد، فیلمهای بالا میتوانند به ویژه برای رفتاردرمانی شناختی بیماران دچار اختلال و مراجعان دارای ویژگیهای پررنگ شخصیتهای کلاستر C -به ویژه شخصیتهای «وابسته - منفعل» (دیپندنت) و «پرهیزگرا- مردم گریز» (اوویدنت) - و شخصیتهای «افسرده - منتقد» (دپرسیو)، «پرخاشگر - منفعل» (پسیو -اگرسیو)، «نمایشگر» (هیستریونیک) و «مرزی -آشوبناک» (بوردرلاین) سودمند و اثرگذار واقع شوند.
کازابلانکا
از فیلم دوست داشتنی و هرگز فراموش ناشدنی «کازابلانکا» افزون بر نشان دادن نقش و جایگاه «واقعیت پذیری»، «سازگاری»، «هوشمندی» و «پشتکار» در زندگی روزمره، سودی دیگر هم میتوان درست همانند «بر باد رفته» و «دایی جان ناپلئون» جست که همانا شناساندن لزوم جدی گرفتن «اعتماد به نفس، قاطعیت و جراتمندی جنسی -زناشویی» برای مردان است.
کوشش در همانندسازی با نگاهها، ژستها و کردارهای «ریک»، «رت باتلر» و «اسدالله میرزا»، به ویژه میتواند برای مردان نرم، ظریف و لطیف برخوردار از چیرگی اجزای «آنیمایی» بر عناصر «آنیموسی»، مردان درگیر ترس و هراس (فوبیا) و وسواسهای فکری و رفتاری جنسی -زناشویی (وسواس نخست نسل سوخته این روزهای ما)، و مردان دچار اختلال و ویژگیهای پررنگ شخصیتهای کلاستر A و C، به ویژه «پرهیزگرا- مردم گریز»، «وابسته - منفعل» (دیپندنت)، «منضبط- قانون مدار» (وسواسی - جبری)، «درخودمانده - تنهایی گزین» (اسکیزوئید) و همچنین «افسرده - منتقد» (دپرسیو) و «پرخاشگر - منفعل» (پسیو - اگرسیو) و نیز مردان مختل رشد یافته در سامانه آموزشی - پرورشی و تربیتی سخت گیرانه و متعصب نسبت به موضوعات جنسی - زناشویی، اثربخشی و دگرگونسازی بیهمتا و سرنوشت ساز داشته باشد.
عامل هملیگ
از این فیلم درست همانند فیلمهای «نبرد بریتانیا»، «نبرد اکیناوا»، «پلی در دوردست»، «گرگهای دریا»، «توپهای ناواران»، «قلعه عقابها»، «خیابانهانوفر»، «معجزه در سنت آنا»، «نجات سرباز رایان»، «رمز (باد) گویان»، «ما سرباز بودیم»، «پرچمهای پدران مان»، «نامههایی از ایووجیما»، «شیرهای جوان»، «میهن پرست» (پاتریوت)، «سقوط هیتلر»، «پسران پرواز»، «بارون سرخ»، «دیده بان»، «پرنده مهاجر» و بسیاری دیگر از فیلمهای تاریخ سینمای جنگی واقع نگر جهان میتوان به خوبی برای نشان دادن و آموختن لزوم پایبندی به میهن دوستی و منافع ملی و فداکاری، ازخودگذشتگی، آزادگی و دلاوری برای سرافرازی میهن سود جست. چنین کاربردی به ویژه در کشورهایی که دچار و گرفتار همه گیری (اپیدمی) «بحران هویت» و دستاورد و برآمد طبیعی آن یعنی «اختلال شخصیت مرزی - آشوبناک» (بوردرلاین) با نماهایی همچون «ویرانگری» (وندالیسم)، «بخل، کینه توزی و ستیزه جویی»، «پندارها و کردارهای جامعه ستیزانه و خودشیفته وار» هستند، میتواند بسیار سرنوشت ساز باشد.
آمین
این ساخته به یادماندنی «کوستا گاوراس»، به راستی در نشان دادن لزوم جدی گرفتن «آزادگی»، «راست مداری» و «ندای وجدان» در پرتو «معنویت» بسیار ارزشمند و بی همتاست. فیلم به ماجرای واقعی شیمیدان مسیحیت مدار و افسر ارشد مذهبی سپاه ویژه نیروی اس اس رایش سوم میپردازد که وظیفه انسانی و الهی خود را در افشای جنایتهای دهشتناک ضدبشری سرداران و افسران نظام دیکتاتوری هیتلری نزد کلیسا و واتیکان میبیند و در این راه معنویت مدارانه، همه وعدههای آنچنانی قدرت و ثروت مآبانه مادی و دنیوی پیش رویش را نادیده میگیرد. لزوم «پاسخگو بودن به وجدان و پروردگار» آموزه مهم، بی همتا و سرنوشت ساز این فیلم، به ویژه برای جوامع دچار و گرفتار همهگیری (اپیدمی) «بحران هویت» و رقابت شرافت گریزانه در «گرداب شهوت قدرت و ثروت» است.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: etemaad.ir/ دکتر بهنام اوحدی