مثلا وقتی از زبان بزرگی می‌شنویم كه در گذشته مردم باور داشته‌اند «وقتی چراغی را می‌بینیم كه روشن می‌شود، باید صلوات فرستاد‌» یا «در شب نباید ناخن دست و پا را گرفت» یا...
 
فولكلور مجموعه آداب و رسوم یك جامعه است
 بی‌گمان در هر كشوری و در هر جامعه‌ای، فرهنگی نانوشته وجود دارد كه از اجزای ضروری آن جامعه به شمار می‌رود. این فرهنگ غیرمكتوب كه به صورت شفاهی و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود، فولكلور یا فرهنگ عامه نامیده می‌شود.
 
فولكلور مركب از دو كلمه است: Folk به معنی مردم، قوم و خویش، گروه و ملت و Lore به معنی معرفت و اندیشه؛ بنابراین واژه فولكلور را می‌توان به فرهنگ و دانش عامه یا باورها، آداب و رسوم و افسانه‌های مردم بومی یك منطقه تعبیر نمود.
فرهنگ عامه، ماترك معنوی گذشتگان و بیانگر فراز و فرود زندگانی، عشق‌ها و ناكامی‌ها، نفرت‌ها و علاقه‌ها، شادی‌ها و اندوه‌ها و دغدغه‌هایی است كه به دلیل گریزان بودن مردم از قیود و قواعد نوشتاری و واهمه از ثبت نگرش‌ها در اقالیم ناامن سیاسی و اجتماعی همیشه از ثبت و ضبط و بایگانی رها بوده و به طور سینه به سینه در نسل‌های بعد استمرار یافته‌اند.
 
بدون شك در هر ملتی بویژه در میان ملت ایران، فرهنگ و ادب هر ملت بیش از آنچه در منابع مكتوب و رساله‌ها ثبت شده باشد در سینه و ذهن مردم عامی جریان داشته و دارد. مصداق این سخن آنجاست كه وقتی پای صحبت پیری دنیا دیده می‌نشینیم، گوهرهایی از حكایت‌ها، مثل‌ها و ترانه‌ها میهمانمان می‌كند، گوهرهایی بی‌بدیل كه مبین دیدگاه‌های اجتماعی، اخلاقی، روانی و سیاسی زندگی نیاكان ماست. مثلا وقتی از زبان بزرگی می‌شنویم كه در گذشته مردم باور داشته‌اند «وقتی چراغی را می‌بینیم كه روشن می‌شود، باید صلوات فرستاد‌» یا «در شب نباید ناخن دست و پا را گرفت» یا «میهمان كه در خانه باشد، نباید جاروب كرد» یا این‌كه می‌گویند‌ «آدم پیر چراغ و بركت خانه است» بی‌تردید در‌می‌یابیم ایرانیان مردمانی هستند كه روشنایی را مقدس می‌شمارند و از ظلمت گریزانند، بهداشت و تمیزی را ارج می‌نهند و بسیار میهمان نوازند‌ یا این‌كه به پدران و پیران خود احترام می‌گذارند و چنانچه حتی سفرنامه‌های سیاحان ایرانی و اروپایی از «ابن بطوطه» گرفته تا «ماركوپولو» هم، وجود این خصلت‌ها را در بین ایرانیان تصدیق كرده‌اند.
اما فولكلور یا فرهنگ عامه به دستورات و عبارت‌های بالا ختم نمی‌شود بلكه شیوه‌های معاشرت، غذا خوردن، رسم كفن و دفن، لباس دوختن و پوشیدن، مراسم عروسی و... را در برمی‌گیرد.
وان ژنپ (Van Geneep) مردم شناس فرانسوی 5 ویژگی عمده را برای فرهنگ عوام خاطرنشان می‌سازد:
خالق فرهنگ عامه و نقطه شروع آن مشخص نیست.
بی‌گمان فرهنگ عامه نقش ارزنده‌ای در روند تكاملی زندگی اجتماعی به عهده دارد.
این عمل‌ها و نگرش‌ها، بر طبق عادت و رسم و نه از روی مطالعه و آگاهانه در بستر جوامع تكرار می‌شوند.
فرهنگ عوام به مجموعه باورها، آداب و رسوم و رفتارهای گروهی گفته می‌شود كه در بین توده مردم به طور مشترك رایج است.
5 ـ برخی از رفتارها و عمل‌های فولكلوریك دور از ادب و نزاكت است كه معمولا در محافل روشنفكرانه بیان نمی‌شوند یا به تكرار درنمی‌آیند.

نخستین پژوهشگران فرهنگ عامه در ایران

اولین مجموعه‌های مدون از فرهنگ عامه ایران به اواخر دوران قاجاریه برمی‌گردد؛ درست هنگامی كه ‌آقاجمال خوانساری‌، باورهای زنان عصر صفویه را كه حاوی آداب و رسوم و باورهای زنانه است، در كتاب «كلثوم ننه» یا «عقاید نساء» جمع‌آوری نمود. شخصیت دیگری كه به تدوین آثار فولكلوریك در دوره قاجار (دوره ناصری) همت گماشت‌ میرزا حبیب اصفهانی‌ است كه مقداری از لغات كوچه بازاری و اصطلاحات را ثبت كرد. بعد از این دوره، به حق باید از ‌علی‌اكبر دهخدا‌ یاد نمود كه شخصا «امثال و حكم» فارسی را گردآوری كرد و با نگاشتن مقاله‌هایی نظیر ‌«چرند و پرند» در روزنامه «صوراسرافیل»، آن هم در صدر مشروطیت، ساده‌نویسی را الگوی همه نویسندگان اجتماعی قرار داد. چرند و پرند كه با زبان پر از نیش و كنایه مسائل و چالش‌های اجتماعی وقت را بیان می‌كرد، شاعران و دگراندیشان و حتی عامه مردم را با ارزش و اعتبار اصطلاحات عامه و توانایی تعبیر و قدرت توصیف زبان محاوره آشنا كرد. دیگر پژوهشگری كه به طور منظم به گردآوری بازی بچه‌ها، باورها، لالایی‌ها و ترانه‌های عامیانه پرداخت و تا حدی روش تحقیق در فولكلور را ارائه نمود‌، علی هانیبال است. هانیبال و دیگر پژوهشگران فرهنگ عوام در كتاب‌های خود دلایل خاصی را برای گردآوری و حفظ فرهنگ عامه بر می‌شمارد كه از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره كرد:

كاوش و پژوهش درباره باورهای عامه نه تنها از لحاظ علمی و روان‌شناسی قابل توجه است، بلكه برخی از نكات تاریك فلسفی و تاریخی را نیز برای ما روشن می‌سازد.
برخی دیگر از گفتارهای عامیانه چون ترانه‌های كودكان، زمان نمی‌شناسد. ترانه‌های كودكانه به اندازه‌ای با روحیه و زندگی بچه‌ها متناسب است كه همیشه نو و تازه مانده و چیز دیگری نتوانسته جانشین آن شود. در این گونه ترانه‌ها بیشتر جانوران دست در كار هستند، حرف می‌زنند، كار آدم‌ها را می‌كنند و بازی درمی‌آورند و هر كدام فایده‌ای را می‌رسانند، مثلا كلاغ، پدر بچه را بیدار می‌كند و سگ، دزد را می‌گیرد. این ترانه‌ها طوری ساخته شده كه بچه با خواندن آنها با روح جانوران مأنوس می‌شود و همه آنها را دوست دارد. بنابراین این گونه گفتارها نیز كه ظاهرا ماورای زمان بوده و با روح بشر سازگار است، باید حفظ گردد.
ترانه‌های عامیانه پیشینیان، نشان‌دهنده «روح ملی توده عوام» است و از نظر قافیه با سرودهای ایران باستان قابل مقایسه هستند. از این نظر حفظ این ترانه‌ها و آشنایی با آنها ما را از ساخت نخستین شعرهای فارسی آگاه می‌سازد.
رفته رفته افكار عوض می‌شود، رفتار و روش دیرین تغییر می‌كند، افسانه‌ها، قصه‌ها، پندارها و ترانه‌های عامیانه كه از پیشینیان به یادگار مانده و تنها در سینه‌ها محفوظ است، فراموش می‌شود؛ بنابراین پژوهشگران باید فرهنگ عامه را حفظ نمایند.
ترانه‌ها، گنجینه ارزشمند فرهنگ مردم
ترانه‌ها از نخستین دستاوردهای ذوقی و ذهنی ایرانیان كه سرشار از احساس‌ است و گاه بر طبق شرایط زمانه و خاستگاه آن، رنگ و لعاب تقدس‌آمیز به خود می‌گیرد. ترانه‌ها بدون هیچ پیچیدگی و بدون بهره‌مندی از صنایع ابهام و كنایه بلكه به طور مستقیم و ‌تعارف در بیان احساس، هزل یا مدح اشخاص و گروه‌های خاص را به عهده داشته‌اند. آنها اسناد ویژه‌ای هستند جهت بررسی‌های اجتماعی و سیاسی و گوشه‌های تاریكی كه به طور كلی در تاریخ و نظریه‌پردازی‌های جامعه‌شناختی نیامده است. به طور مثال ترانه زیر حمله پرتغالی‌ها به سواحل خلیج فارس را خاطرنشان می‌كند و خود بیانگر بخشی از تاریخ اجتماعی دوره صفویه است:
فرنگی اومده بندر گرفته ‌/‌ اول كشتی، دوم لنگر گرفته
سلام از من به شاه عباس رسونین ‌/‌ كه كافر دین پیغمبر گرفته

 
در ترانه‌ها همچنین می‌توان رویدادهایی از تاریخ ایران را استخراج كرد. یكی از كهن‌ترین وقایع، واقعه مقاومت جانانه ‌شاه منصور مظفری‌ در برابر تیمور گوركانی است. شاه منصور پهلوانی بود كه نزد مردم شیراز از محبوبیت و مقبولیت خاصی برخوردار بوده است به همین خاطر، مردم شیراز هنگام دشواری و محنت به آرامگاه او روانه می‌شوند و با خواندن دوبیتی زیر به اصطلاح «گره‌گشایی» مشكل خویش می‌نمایند و روح خود را صیقل می‌دهند:
به حق نور به حق آیه نور ‌/‌ به حق كند و بند شاه منصور
كه هر كه حاجتی داره، روا كن ‌/‌ گره در كارم افتاده تو واكن
در واقع هر وقت كه ایرانیان گرفتار حق‌كشی یا مشكلی می‌شدند، به وسیله همین ترانه‌ها، عشق و نفرت خود را به بیرون ریخته‌اند. نظیر آنچه ‌ مردم‌ برای رشادت میرزا‌رضا‌كرمانی در قتل ناصرالدین شاه قاجار سرودند:
میرزا رضا رشیدم ‌/‌ چادر بر سر كشیدم
تپونچه را گروندی ‌/‌ بوای شاه را سوزوندی

 
یا هنگامی كه لطفعلی خان، آخرین شاه زندیه توسط آقا محمدخان قاجار كور شد و شاه قاجار در كرمان از 20 هزار جفت چشم از حدقه درآمده مردم وفادار به زندیه، پشته ساخت، مردم همنوایی زیادی نمودند:
لطفعلی خان مرد رشید ‌/‌ هر كی شنید آهی كشید
مادر و خواهر جامه درید ‌/‌ لطفعلی خان بختش خوابید

از آنجا كه فرهنگ مردم هر جامعه در حكم زندگینامه و حسب حال و خلق و خوهای توده مردم آن ملت است، در سرزمین بزرگی چون ایران كه شهرها و روستاهای پراكنده زیادی دارد با وجود اختلافات ظاهری، ریشه و خاستگاه فولكلور آنان یكی است و این خود موثق‌ترین سند وحدت قومی ایرانی‌ها و دلیلی محتوم بر پیوندها و پیوستگی‌های مردم این سرزمین است.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
 
 
مطالب پیشنهادی:
چند ضرب المثل زيبا!
افسانه قالیچه‌های پرنده ایرانی!
 چرا هفت سین؟ در مورد نمادهای هفت‌سین
بلندترین شب سال چگونه صبح می‌شود؟!
کراوات‌ها هم ایرانی هستند!! (+تصویر)