حرف های تلخ پسر نیما یوشیج از غصب خانه یوش و فروش غیرقانونی برخی از آثار پدرش
خانه یوش غصب شده و نام موزه برآن نهاده‌اند اما نموداری از موزه درآن مكان دیده نمی‌شود/قرآن خطی زمان سلجوقی كه خود نیما آن‌ را صحافی كرده بود با تبانی از موزه بیرون رفته و فروخته شده است!

گفت و گو با شراگیم یوشیج فرزند نیما یوشیج

خودمان كه چنین تجربه‌ای نداشته‌ایم اما شنیده‌ایم در كشورهایی كه هنر و هنرمند جایگاهی دارد، حتی كافه‌ای كه شاعری یا نویسنده‌ای به آن می‌رفته به موزه تبدیل شده و خود به عنوان جاذبه‌ای گردشگری تلقی شده اما در كشور ما هنوز چنین اتفاقی مرسوم نشده است و با این وصف هیچ هم غریب نیست كه هنوز خانه پدر شعر نو فارسی هم به موزه تبدیل نشده باشد. در وضعیتی كه سنگ قبر فرهیختگان و هنرمندان هم هر از گاهی از گزند بداندیشان در امان نمی‌ماند، عجیب نیست اگر خانه نویسنده‌ای در حد و اندازه صادق هدایت هم به محلی برای تجمیع زباله‌های بیمارستان تبدیل شود یا خانه پدر شعر نو خاك بخورد بدون اینكه برنامه مشخصی برای تبدیل آن به موزه وجود داشته باشد.

نیما یوشیج در زندگی پر فراز و نشیب خود دو خانه مشهور در تهران و یوش داشته است. نه اینكه این خانه‌ها ویژگی خیلی خاصی داشته باشند. تنها شهرت این خانه‌ها به این دلیل است كه محل زندگی پدر شعر نو پارسی بوده‌اند. به انگیزه سالروز درگذشت پیرمرد شاعر درباره آخرین وضعیت ساخت و ساز خانه‌اش چند پرسش كوتاه با شراگیم یوشیج، تنها فرزند نیما مطرح كردیم.

او درباره آخرین وضعیت خانه یوش می‌گوید:
خانه یوش غصب شده و نام موزه برآن نهاده‌اند اما نموداری از موزه درآن مكان دیده نمی‌شود؛ نامه مفصلی هم نوشتم كه به جایی نرسیدم چون شایع كرده‌اند توضیح می‌دهم (من از بابت منزل یوش هیچ بهایی یا پولی دریافت نكرده‌ام) . قرار بود كه منزلی در تهران برای سكونت من به من بدهند كه آن هم به جایی نرسید چون آقای مهندس كازرونی، مدیر وقت میراث مخالفت كرد.

شراگیم یوشیج درباره وضعیت وسایل و یادگارهای پدرش هم توضیح می‌دهد:
لوازمی هم كه من برای موزه داده بودم، اكنون درآن خانه یا موزه دیده نمی‌شود مثل قرآن خطی زمان سلجوقی ١٠٦٥ كه خود نیما آن‌ را صحافی كرده بود و چندین كتاب قیمتی دیگر كه اكنون در موزه نیست و توسط رییس… با تبانی …، همكار ایشان از موزه بیرون رفته و فروخته شده است وتا زمانی كه موزه به این شكل ناامن وجود دارد، من نمی‌توانم چیز دیگری در اختیار میراث فرهنگی قرار دهم؛ مثلا ماسك گچی صورت نیما كار استاد جلیل ضیاپور كه منحصر به فرد است نزد من است! آیا می‌توان اعتماد كرد و آن را به موزه داد؟ هرگز، هرگز!

حتی ممكن است یك شاعر یا نویسنده بزرگ هم دست‌نوشته‌هایی داشته باشد كه هنوز منتشر نشده باشند. همچنانكه بسیاری از شعرهای نیما بعد از درگذشت او زیرنظر دكتر محمد معین كه مورد اعتماد پیرمرد بود و نیما خود او را به گردآوری آثارش مامور كرده بود، منتشر شدند؛ و حالا فرزند او تایید می‌كند كه نیما هنوز آثاری دیگر دارد كه منتشر نشده‌اند:
بله؛ بسیاری دیگر از آثار نیمای بزرگ نزد من هست كه مشغول بازنویسی هستم تا در آینده نزدیك چاپ و منتشر كنم ولی حالابه دلایل موجود از فاش كردن نام ناشر آن معذورم.


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: روزنامه اعتماد