فشرده سازی متن و اجرا
نخستین موضوعی که ذهن نویسنده و پس از آن کارگردان و گروه اجرایی را در نگاهی دوباره به یک اثر نمایشی کلاسیک به خود مشغول میکند، کشف نگاهی تازه از زاویهیی تازه به اثری کلاسیک است که آن را به نمایشی در قالبی جدید بدل میکند.
نمایش «رومئو و ژولیت» یکی از تراژدیهای مشهور شکسپیر است که بر اساس آن نمایشهای زیادی با بازخوانشهای متعددی روی صحنه آمده اند. این بازخوانشها طیف گستردهیی از تراژدی به کمدی، و شکلهای اجرایی متنوعی را دربرمیگیرند. ایده اولیه نویسنده یا کارگردان نمایش در هر کدام از این اجراها بر کلیت آن تاثیر گذاشته و شکل جدیدی را آفریده است.
در اجرایهادی حجازی فر از این نمایش نیز ایده اولیه او که به نقل از بروشور نمایش استفاده از تکنیک شبه عروسکی است، کلیت این نمایش را شکل داده است. برخلاف ذهنیت به وجودآمده برای مخاطب در این نمایش صرفاً با عروسکهایی که معرف «رومئو و ژولیت» و سایر کاراکترها باشند روبه رو نمیشویم.
شیوه برخورد حجازی فر با نمایشنامه «رومئو و ژولیت» از سادگی و خلاقیت نابی برخوردار است که این نمایش را به سمت فشرده کردن تمام عناصر موجود در صحنه پیش میبرد. این فشرده سازی هم در متن بازنویسی شده و هم در اجرا به چشم میخورد. نمایشنامه یی که مورد استفاده گروه نمایشی قرار گرفته از خط داستانی ساده یی برخوردار است که در آن تنها اتفاقات اصلی و عمده نمایش انتخاب شده و به دنبال هم ردیف شده اند؛ اتفاقاتی که داستانی را پی میگیرد که از تولد «رومئو و ژولیت» آغاز شده و تا مرگ آن دو ادامه مییابد. جزییات، کاراکترهای فرعی و نیز خرده داستانهای فرعی همگی حذف شده اند.
در اجرای نمایش نیز با چنین رویکردی مواجه هستیم. «رومئو و ژولیت» به جای آنکه به شکل دو عروسک در هیبت انسانی نمایش داده شوند به شکل دو گل نمایش داده میشوند که هر کدام بنا به موقعیت صحنه توسط یکی از بازیگران عروسک گردانی میشوند. بازیگران این نمایش صرفاً عروسک گردان و گوینده صدای عروسکها نیستند، آنها خود در روند نمایش تاثیر گذاشته و تماشاگر به طور همزمان بازی آنان و عکس العملهای عروسکها را دنبال میکند. برای مثال نقشهای والدین «رومئو و ژولیت» به صورت زنده و با بازی بازیگران تصویر شده اند، در حالی که دو کاراکتر «رومئو و ژولیت» در تمام طول نمایش به صورت دو شاخه گل نمایش داده میشوند؛ دو شاخه گل که بنا به موقعیت تغییر نیز میکنند، برای مثال در صحنهیی که «رومئو و ژولیت» برای ازدواج پنهانی به کلیسا میروند، «ژولیت» تور عروسی بر سر دارد یا در صحنهیی که رومئو نیمه شبی ژولیت را در خانهشان نگاه میکند، «ژولیت» را در پرسپکتیوی میبینیم که او را به صورت گلی کوچک نمایش میدهد و به این وسیله دور بودن فاصله را تصویر میکند. این دورنمایی زمانی که «رومئو» از دوربین برای نگاه کردن استفاده میکند، تغییر کرده و به درشت نمایی بدل میشود. این موضوع در صدای ژولیت که آواز میخواند نیز رخ میدهد، به این صورت که صدای او در دورنما نازک و ظریف است و زمانی که «رومئو» با دوربین نگاه میکند همزمان با درشت شدن تصویر او صدایش نیز کلفتتر و نزدیکتر میشود.
آنچه در نمایش «رومئو و ژولیت» بیش از هر عنصر دیگری به چشم میخورد خلاقیت و استفاده از تصاویر نمایشی برای ایجاد فضایی طنز آلود است که در آن یک تراژدی روایت میشود. در اینجا با استفاده از عناصر خلاقه بصری که با وسایل و آکسسوار موجود در صحنه شکل میگیرند ( برای مثال صحنه اشک ریختن ژولیت در لیوانها یا استفاده «رومئو» از لیوانها به جای دوربین) و نیز بازی طنزآلود بازیگران که علاوه بر کمیک کردن فضا با کمترین استفاده از متن و ظاهراً با کمک بداهه پردازیهای گروه نمایش در طول تمرینها، تراژدی که با مرگ دو جوان عاشق پیشه به پایان میرسد با خندههای مکرر تماشاگران همراه میشود.
مسالهیی که در موفق بودن فضای طنزآالود و ارتباط بیشتر مخاطب با این نمایش بیتاثیر نیست، این است که طنز استفاده شده در این نمایش از جنسی است که به مخاطب ایرانی نزدیک است. برای مثال در صحنه عروسی «رومئو و ژولیت» ترانهیی آشنا برای مخاطبان پخش میشود و بازیگران با این موسیقی همراه میشوند، بلافاصله با تذکری کوتاه موسیقی تغییر کرده و به نوای دف و فضایی سنتی بدل میشود. نمونه دیگر را میتوان در رفتار و دیالوگهای ایرانی و آشنای مادر ژولیت هنگامیکه از او میخواهد ازدواج کند و پس از آن ملاقات دکتر با ژولیت پی گرفت. نمونههای اینچنینی در سرتاسر نمایش وجود دارند. در عین حال چیزی که طنز این نمایش را برجسته میکند استفاده مدام و دقیق کارگردان از تصاویر نمایشی است؛ تصاویری که در ترکیب و هماهنگی بازیگران و عروسکها به وجود آمده و فضایی یکدست و جذاب میآفرینند.
ممکن است این طور به نظر برسد که فشرده سازی نمایش «رومئو و ژولیت» ممکن است در فهم کامل داستان از سوی تماشاگری که نمایشنامه شکسپیر را نخوانده یا داستان را به طور کامل نمیداند، مشکل ایجاد کند، اما در حقیقت نمایشی کههادی حجازی فر بر صحنه کارگاه نمایش به اجرا درآورده است، نمایشی است که وابستگیهای خود را با نمایشنامه کلاسیک آن گسسته است. این موضوع از این لحاظ که این نمایش میتواند به عنوان اثری مستقل با مخاطب ارتباط برقرار کند قابل تعمق است. تنها در یک صحنه که به کشته شدن یکی از افراد فامیل «ژولیت» توسط «رومئو» میانجامد، داستان نامفهوم شده و چندان واضح بیان نمیشود که چه اتفاقی افتاده و چرا رومئو تبعید میشود. دلیل دیگر این موضوع نیز شاید به اجرای آن به شکل پرده سایه بی ارتباط نباشد، چرا که دقیقاً مشخص نیست چه کسی در حال جنگ با چه کسی است و چه اتفاقی رخ میدهد. اگر شتابزدگی در اجرا و نیز متن در این صحنه رفع شود این بازخوانش جدید «رومئو و ژولیت» میتواند به عنوان نمایشی مستقل از اصل آن در نظر گرفته شود.
طراحی صحنه نمایش به ویژه پنجرههای نورانی که روی میز تعبیه شده اند، به طرح میزانسنها و تفکیک فضاها کمک شایانی میکند و به ویژه سادگی آن در پیوند با کلیت کار است که فضای سادهیی با حذف زواید میسازد.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: etemaad.ir
مطالب پیشنهادی:
نگاهی به نمایش"من ـ مکبث ـ تو" اقتباسی از "مکبث" شکسپیر
سوژه داغ نمایش «واوها و ویرگولها»
نوآوری در مسلخ شتابزدگی
لذایذ هوشمندی یك كارگردان تئاتر
گفت وگو با نویسنده و کارگردان نمایش «خشکسالی و دروغ»