هوش سیاه
كافی است سكانس درگیری شخصیت پلیس داستان (با بازی حسین یاری) و همكار خانمش برای ورود به منزل یكی از مظنون‌ها به سرقت فیلم‌های خصوصی را به یاد بیاورید. این‌كه چقدر...
 
سریال‌هایی كه در این چند سال اخیر از تلویزیون به روی آنتن رفته‌اند یك حسن بزرگ داشته‌اند و یك ایراد بزرگ. حسن بزرگشان این بوده است كه خود را با شرایط اجتماعی روز ما وفق داده‌اند. معضلات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی روز ما در این سریال‌ها نمود پیدا كرده‌اند و این اتفاق خوب و خجسته‌ای است.
به هر حال تماشاگر امروزی این سریال‌ها باید بداند كه امروزه دزدی فقط شكستن قفل یك ماشین و سرقت آن نیست. دزدی و سرقت ابعاد تازه‌ای یافته است. مثلا سرقت اطلاعات از رسانه‌‌ها از نظیر فیلم و عكس‌های خصوصی یكی از این موارد است. سریال‌ها هم خیلی خوب این ضرورت اطلاع‌رسانی را درك و خود را با آنها تطبیق دادند. بخش اعظمی از این اتفاق هم به دوش فیلمنامه‌نویسان تلویزیونی است.
 
ایراد سریال‌های پلیسی این سال‌ها در آن است كه درام و توجه به قواعد ژانر در آنها نادیده گرفته می‌شود. تماشاگر این سریال‌ها به همان اندازه كه نیاز به تماشای مسائل روز دارد، به همان اندازه باید یك درام قوی و كم‌نقص را ببیند. متاسفانه تلویزیون از گذشته تا به حال دقیقا برعكس عمل كرده است. یعنی سریال‌های پلیسی سال‌های دور ما از نظر درام قوی و جذاب بوده‌اند (البته نه در حد فیلم‌های شاخص این ژانر در جهان) اما تا حدودی دور از جریانات و وقایع روز. از كارآگاه علوی بگیرید تا شلیك نهایی و خواب و بیدار. سریال‌های پلیسی امروز ما، منطبق هستند با نیاز‌های روز جامعه اما فاقد جذابیت و ساختار مبتنی بر ژانر. حتی در مواقعی این عدم دقت به ساختار دراماتیك اثر، به گونه‌ای است كه تماشاگر را ساده‌لوح و كم‌توجه فرض می‌كند.
سریال هوش سیاه یكی از سریال‌های پلیسی این روزهاست و جالب اینجاست كه دقیقا همین حسن و ایراد را در خود دارد. مسعود آب‌پرور به همراه فیلمنامه‌نویسش خیلی خوب درك كرده است كه مساله سرقت در دنیای امروز، دیگر سرقت از ماشین و منزل و مغازه نیست. دنیای مجازی و ناامن بودن اطلاعات شخصی آدم‌ها و سوء‌استفاده بسیاری از مفسدان و سودجویان یك بحران اجتماعی به وجود آورده است. مساله بلوتوث، اینترنت و راحتی دانلود هر نوع فایلی اعم از سالم و ناسالم، خصوصی و غیرخصوصی و حتی خرید و فروش انواع سی‌دی‌های ‌‌غیرمجاز و مستهجن، یك مساله بسیار جدی است كه هر روز اخبار آن را در صفحات حوادث روزنامه‌ها می‌خوانیم. ضمن این‌كه موضوع جنگ نرم و جنگ فرهنگی نیز این روزها موضوع روز است. آب‌پرور با درك درستی از این شرایط دست به ساخت این سریال زده است. اما آیا این كافی است؟ آیا این نكته درست نیست كه اگر تماشاگر ما سریال را از نظر داستانی و داستان‌گویی در حد و اندازه مطلوبی نبیند اصلا آن را پیگیری نمی‌كند؟ و در چنین حالتی اصلا آن اهداف موجود در فیلم بی‌نتیجه می‌ماند. وقتی بیننده ببیند كه شعور او زیر سوال رفته آیا رغبتی به ادامه تماشای سریال پیدا می‌كند؟
 
قرار نیست زحمات مسعود آب‌پرور زیر سوال برود، اما در قسمت‌های ابتدایی سریال ضعف‌های فیلمنامه و نیز اجرا به چشم می‌آید. به عنوان مثال كافی است سكانس درگیری شخصیت پلیس داستان (با بازی حسین یاری) و همكار خانمش برای ورود به منزل یكی از مظنون‌ها به سرقت فیلم‌های خصوصی را به یاد بیاورید. این‌كه چقدر راحت مجرم پیامكی به همدستانش ارسال می‌كند و این‌كه اصلا وقتی حكم ورود به خانه‌ای صادر می‌شود، آیا دو مامور- كه یكی از آنها زن و دیگری مردی است كه دست چپش هم شكسته و آتل‌بندی شده- كافی است؟ بیننده وقتی با چنین صحنه‌ای مواجه می‌شود حس می‌كند فیلمنامه‌نویس برای این‌كه خود را به زحمت نیندازد تا صحنه‌ای خلاقانه و جذاب برایش خلق كند، اینقدر ساده یك زن پلیس و یك مرد پلیس دست شكسته را می‌فرستد تا به بهانه همین موضوع، هر اتفاقی را در صحنه توجیه كند. البته در این سریال از این‌جور اتفاقات به نسبت سریال‌هایی نظیر كلانتر كمتر پیش می‌آید و نباید غیرمنصفانه به آن نگاه كرد. به كار بردن اصطلاحات واقعی و دقیق رایانه‌ای و حرفه‌ای و نیز عملیات‌های مخصوص آن قابل تقدیر است و نشان می‌دهد سریال از این بابت تحقیقات مفصلی كرده است.
كلانتر هم یكی دیگر از سریال‌های پلیسی در حال پخش از سیماست. درباره ضعف‌های سریال كلانتر هم گفته شده است و نیازی به بازگویی آن نیست. اما این ضعف‌ها در چند قسمت اخیر سریال به اوج خود رسیده است. سریال همان‌طور كه گفته شد به معضلات روز اجتماعی می‌پردازد و از این نظر قابل تحسین است. ابعاد دقیق‌تری از جرم‌شناسی ارائه می‌دهد و نسبت به جرایم امروزی نگاه بازتری دارد. اما ضعف‌های فیلمنامه و اجرا غیرقابل انكار است. كافی است قسمتی را به یاد بیاورید كه یك خانواده ثروتمند، تمام دار و ندارشان اعم از پول، دلار، طلا و جواهرات را در كشوی لباس‌ها گذاشته‌اند در صورتی كه همه می‌دانیم حتی در بسیاری از خانواده‌های طبقه متوسط هم یك گاوصندوق وجود دارد كه حتی صد هزار تومان را داخل آن می‌گذارند. این ساده‌انگاری‌ها شعور مخاطب را نادیده می‌گیرد و باید كم‌كم از این سریال‌ها حذف شود. سریال‌های پلیسی تا وقتی به اصول دراماتیك مزین نباشند، همچنان در ارائه محتوای خود هرچند والا و ارزشمند ناتوانند.
 
 گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
 
مطالب پیشنهادی:
همه چیز درباره سریال «هوش سیاه»
گفت و گو با کارگردان سریال «کلانتر»
وقتی که مهدی مظلومی‌ سراغ کاری متفاوت می‌رود!
نگاهی به سریال هوش سیاه
درباره سریال سایه‌های شهر