آسمان همیشه ابری نیست
پویا كه دارای همسری پزشك (شیوا خنیاگر) و 2 فرزند به نام‌های سحر و صبا بوده و از موقعیت مالی و رفاهی خوبی برخوردار است، در مقایسه با سایر خانواده‌هایی كه در قصه می‌بینیم...

قصه پرتلاطم جوانی
شاید هیچ رسانه‌ای به اندازه تلویزیون و هیچ شیوه‌ای بهتر از سریال سازی و الگوهای بصری دراماتیك برای طرح و شرح مسائل و مشكلات جوانان مناسب‌تر نباشد. اگرچه انواع برنامه‌های كارشناسی و روان‌شناختی كه در تلویزیون ساخته می‌شود مبنای خود را براساس بررسی و حل و فصل علمی مسائل جوانان و خانواده‌هایشان می‌گذارند، اما ساخت یك سریال تلویزیونی كه بتواند همان مسائل را در بستری دراماتیك و سروشكل داستانی روایت كرده و به تصویر بكشد، به مراتب از دامنه و نفوذ تاثیرگذاری بیشتری بر مخاطب برخوردار است.
ضمن این‌كه از حیث مخاطب شناسی تلویزیون نیز سریال‌هایی كه با محوریت قصه جوانان و نسبت آنها با دوستان، خانواده و جامعه ارتباط دارد، مورد توجه بیشتری هم قرار می‌گیرد و به رضایت آنها از سریال‌های تلویزیونی منجر می‌شود. امیر پوررحمانی با توجه به همین ظرفیت و البته تجربیات شخصی خود در آموزش و پرورش و تهیه‌كنندگی برنامه سیمای مدرسه، زمینه ساخت سریالی را پی می‌ریزد كه قصد دارد تا شفاف‌تر و بی‌پرده‌تر به مسائل جوانان بویژه دختران دبیرستانی و پیش‌دانشگاهی بپردازد كه هم از لحاظ نوع جنسیت و هم از حیث روان‌شناسی رشد و دغدغه‌های اجتماعی، در شرایط حساس و بحرانی به سر می‌برند.
 
«آسمان همیشه ابری نیست» با محوریت جوانان و خانواده تلاش می‌كند بی‌رودربایستی و ملاحظات بیهوده عرفی و رسانه‌ای این موقعیت حساس و پرتلاطم را به تصویر بكشد. شخصیت‌های اصلی سریال را به 2 گروه عمده می‌توان تقسیم كرد یكی جوانانی مثل نیما، نسرین، مهتاب، صبا، حسام و كاوه كه از حیث فردی، محور قصه قرار می‌گیرند و دوم از لحاظ اجتماعی كه با 5 خانواده متفاوت روبه‌رو هستیم كه هر كدام با جوانان خود به شیوه‌ای خاص برخورد می‌كنند. در واقع آنچه كه به عنوان پوسته اصلی و داستان محوری سریال قرار می‌گیرد، تصویر پرتلاطم دوره جوانی و جوانانی است كه با خانواده خود برسر مسائل فردی و اجتماعی اختلاف نظر دارند و قصه سریال و تعلیق‌های آن نیز ناشی از همین موقعیت دوگانه و تضاد و تفاوت نسلی است.
به عبارت دیگر در این سریال با 5 روایت از یك مساله مشترك مواجه هستیم كه هر كدام از این خانواده‌ها یك شیوه و نحوه برخورد با مسائل جوانانشان را روایت می‌كنند تا مخاطب بتواند چگونگی مواجهه خانواده‌ها با مسائل جوانانشان را رویت كرده و شیوه درست‌تر را برگزیند. در این روایت‌ها البته با موقعیت‌های تلخ و شیرینی مواجه می‌شویم كه هركدام از آنها بخشی از این موقعیت پیچیده تربیتی را بازنمایی می‌كنند. ضمن این‌كه از منظر سینمایی نیز به شكل‌گیری یك ملودرام خانوادگی كمك می‌كنند كه ژانر پرطرفداری در میان مخاطبان ایرانی است.
 
خوشبختانه زبان و لحن این سریال برخلاف بسیاری از سریال‌هایی از این جنس مستقیم و نصیحت گونه نیست و سعی شده تا با نگرشی بازتر و فراخ‌تر از لحاظ تحلیلی ـ روان‌شناختی به سوژه پرداخته شود. مثلا در یكی از این خانواده‌ها با پدر سنتی و متعصبی به نام رحیم (مهران رجبی) مواجه هستیم كه همواره به كار و رفتار فرزندانش ایراد می‌گیرد و به نوع پوشش یا دوست و رفیق‌های آنها ایراد می‌گیرد كه موجب می‌شود، حسام پسر 26 ساله‌اش به خاطر سخت‌گیری‌های پدر، خانه را ترك كند. یا رحیم براساس یك نگرش سنتی معتقد است كه دخترش باید هرچه زودتر ازدواج كند و... اما مادر آنها (فلور نظری) كه زن روشنفكرتری است در برابر رفتارهای همسرش ایستاده و می‌كوشد تا موقعیت منطقی‌تر و معقول‌تری برای فرزندانش فراهم كند. در روایت این موقعیت‌های تربیتی ـ اخلاقی از زبان طنز هم استفاده می‌شود تا در نسبت با ملودرام، فضای تلطیف شده‌ای از این وضعیت دشوار به تصویر كشیده شود.
یكی دیگر از خانواده‌های این سریال، خانواده مسعود پاكدل (جعفر دهقان) است. او دارای 2 فرزند به نام‌های نیما و نسرین است. مسعود در مغازه طلافروشی آقای پویا (ناصر ممدوح) كار می‌كند. او همواره در رفاقت‌های دوستانه خویش منافع خانواده را به خطر می‌اندازد. مسعود خیلی خودخواه و مغرور بوده كه هیچ اعتقادی به مشورت با خانواده ندارد و فرزندانش بویژه دخترش نسرین را تحقیر می‌كند. تقابل رفتارهای او در كنار شیوه رفتاری آقای پویا، صاحبكارش با فرزندان خود تمهید قیاس‌گونه‌ای است تا هم شیوه درست وغلط رفتار با فرزندان را نشان دهد و هم تاثیر فقر و مشكلات مالی را در نحوه تربیت بچه‌ها و شیوه برخورد با آنها برجسته كند.
 
پویا كه دارای همسری پزشك (شیوا خنیاگر) و 2 فرزند به نام‌های سحر و صبا بوده و از موقعیت مالی و رفاهی خوبی برخوردار است، در مقایسه با سایر خانواده‌هایی كه در قصه می‌بینیم متعادل‌تر و منطقی‌تر به نظر می‌رسند و نشانه‌های آرامش و نشاط خانوادگی در آنها بیشتر از بقیه است. برخلاف بسیاری از داستان‌های مشابه در اینجا تاثیر سطح رفاه و موقعیت مالی در آرامش خانوادگی به شكل مثبت ارزیابی و نشان داده شده است. پویا برخلاف پدرهای دیگر قصه به دختران خود بیشتر بها داده و حضور پررنگ‌تری در خانواده دارد. از سوی دیگر با موقعیت تلخ‌تر دختری به نام سهیلا (لیلا بلوكات) مواجه هستیم كه در 4 سالگی پدر و مادرش به دلیل اعتیاد از هم جدا شده‌اند. او موقعیت‌ شكننده‌تری نسبت به جوانان دیگر قصه دارد. در آسمان همیشه ابری نیست، با تصاویر متفاوتی از جوانان و خانواده‌هایشان مواجهیم كه برخی دردها، رنج‌ها، شادی‌ها و غم‌های مشترك را در شكل‌‌های متفاوت تربیتی و خانوادگی تجربه می‌كنند و سرانجام آنچه در پس این قصه‌های اپیزودیك به مولفه و مفهوم اصلی داستان بدل می‌شود، تاكید بر نهاد خانواده به عنوان هسته و بنیاد اصلی حل مشكلات و نقطه امن عاطفی ـ تربیتی است كه بدون حفاظت و صیانت از آن آسمان زندگی همیشه ابری خواهد بود.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir/ سیدرضا صائمی
 
مطالب پیشنهادی:
 گزارشی از سریال «این خانه همیشه ابری نیست»
گزارش تصویری: آسمان همیشه ابری نیست
 گفتگو با بازیگر 3 سریال در حال پخش تلویزیون
 بازخوانی فرهنگ آپارتمان ‌نشینی در سریال‌های ایرانی
نگاهی به سریال «همچون سرو»