بخشی از شاهکار ادبی غضنفر: شب بود و خورشید به روشنی می‌درخشید، پیرمردی جوان یکه و تنها...
 
 
بخشی از شاهکار ادبی غضنفر: شب بود و خورشید به روشنی می‌درخشید، پیرمردی جوان یکه و تنها همراه با خانواده‌اش در سکوت گوش‌خراش شب، قدم زنان ایستاده بود...
 
 
 ===============================
 
 
از غضنفر مي پرسند پتروس كه بود؟ مي گه يه دهقان فداكار بود كه وقتي گرگ به گوسفندانش حمله كرد، رفت زير تانك و انگشتشو كرد تو چشم راننده قطار!
 
 
===============================
 
 
غضنفر به نامزدش مي گه 4شنبه به 4شنبه ديره كه همديگر رو ببينيم، بيا 2شنبه به 2شنبه همديگر رو ببينيم.
 
 
 
گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ
www.seemorgh.com/entertainment