يه روز غضنفر ميره بانك تا چِكِش رو نقد كنه. بانكيه بهش ميگه چك سيباس؟ غضنفر جواب ميده نه! مال گردوهای پارساله.
============================
غضنفر كليدش رو تو ماشين جا ميگذاره، تا بره كليد ساز بياره زن و بچش دو ساعت تو ماشين گير ميكنن!
============================
غضنفر توی جنگ بيسيمچی بوده. بيسيم میزنه میگه من 5000 نفر رو اسير كردم. بيابد ببريدشون. بهش میگن خوب خودت بيارشون. میگه: آخه اينا نمیذارن من بيام
============================
بچه از باباش ميپرسه اصفهان دورتره يا كره ماه؟ بابا ميگه: آخه پسر تو از اينجا اصفهان رو ميبينی؟
============================
غضنفر مشغول شستن ماشينش بود. ازش پرسيدند: چرا از پلاك ماشين شروع كردی؟ جواب داد: آخر دفعه قبل كه ماشين میشستم، وقتی به پلاكش رسيدم، ديدم ماشين خودم نيست!!
گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ
گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ
www.seemorgh.com/entertainment