غضنفر ميخواسته يك كبريت سوخته رو روشن كنه، هرچی ميزده كبريت مادرمرده روشن نميشده. رفيقش بهش ميگه: بابا خوب شايد كبريتش خرابه! غضنفر ميگه: نه بابا، همين پنج دقيقه پيش روشن شد!
(محمدعلی)
===============================
يارو لَنگ بوده با کشتی ميره سفر...وقتی برميگرده رفيقش ميگه خب سفر خوش گذشت؟؟ ميگه نه بابا همش استرس داشتم هی میگفتن لنگرو بندازين تو آب!!
(مهسا)
(مهسا)
===============================
به غضنفر ميگن: يه ميوه خوشمزه، آبدار و شيرين نام ببر. ميگه: خيار! بهش ميگن: خيار كجاش آبدار و شيرينه؟ غضنفر ميگه: شما اونو با چايی شيرين بخور، نظرت عوض ميشه!
(بابک)
(بابک)
===============================
یه بنده خدایی باباش ميميره، ميره خاکش کنه، جَو ميگيرتش، فيتيله پيچش هم ميکنه
(باران)
(باران)
===============================
به غضنفر ميگن بابات مُرده، ميگه نه بابا اصلا امکان نداره, ميگن والله مرده, غضنفر ميگه تا حالا اصلا سابقه نداشته!!
(افسانه)
(افسانه)
===============================
دوتا جوجه از بچگی عاشق هم بودن، وقتی بزرگ میشن میبینن هر دوتا خروس هستند! نکته انحرافی: تا جوجهای، عاشق نشو!!
(نازنین)
(نازنین)
گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ
www.seemorgh.com/Entertainment
منبع: ارسالی کاربران