ما بیشتر نگران خود شماییم نه دشمن!
بیشترین نگرانی مردم از همین تصمیم گیران است وگرنه خیلی وقت است که عادت کرده ایم چه باران بیاید و چه نیاید انگار قرار نیست اتفاق خاصی برای ما بیفتد!

چه باران بیاید و چه باران نیاید ما بدبختیم!

آنها که فوتبال را گاه گداری از تلویزیون دنبال می کنند به نظرشان بازی ساده ای است. 22 مرد توپی را بین هم رد و بدل می کنند و هر کس بتواند آن را از خط دروازه طرف مقابل رد کند برنده است. به همین سادگی!

اما فوتبال اگر ساده بود تیم ها این همه آنالیزور و کمک مربی و دستیار و ماساژور و تحلیگر و ... نداشتند. زمانی گفتند که آرسن ونگر در آرسنال بیشتر از 12 دستیار دارد که هرگز کسی آنها را نمی بیند اما کارشان آنالیز بازی حریفان است.

حالا این داستان سیاست است. برای بسیاری از  ما موضوع به ظاهر ساده ای است. باید از حق کشورت و منافع ملی دفاع کنی و برنده شوی! به همین سادگی! سیاستمدار خوب کسی است که این کار را انجام بدهد و سیاستمدار بد کسی است که موفق نشود!

ماجرای سفر روحانی به نیویورک برای شرکت در نشست سالانه سازمان ملل به موضوع دیگری برای بحث در تاکسی و مهمانی ها تبدیل شده است. اینکه او باید برود یا نرود! به همین سادگی هم تحلیل می کنیم که اگر برود و ترامپ دست به یکی از آن غافلگیری های معمولش بزند چه اتفاقی در داخل و خارج می افتد و اگر نرود و عرصه را خالی بگذرد چطور؟

می گویند  مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت:

- ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا بشو.

مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد، دخترک گفت: که زمین را شخم کرده وبذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم!

مرد به خانه کوزه گر رفت، دخترک گفت: کوزها را ساخته ایم ودر آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست!

مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسید مرد گفت:

- چه باران بیاید و چه باران نیاید ما بدبختیم!

حالا آیا رفتن و نرفتن روحانی به نیویورک در هرحالی برای ما بدبختی به بار می آورد؟ اگر گمان می کنید این فقط مردم عادی هستند که تا این اندازه سردرگم آینده شده اند کافی است نگاهی به گفتار و رفتار برخی از مردان سیاست بیندازید تا ببینید پراکنده و بدون سند و بر اساس علایق خود حرف می زنند نه تحلیل منطقی فضا!

مردم وقتی این درجه از تحلیل های سطحی و غیرکارشناسی و مبتنی بر احساسات صرف را می بینند بیشتر نگران می شوند وگرنه ایمان دارند که کار دشمن دشمنی است و غیر از این باشد باید تردید کرد.

در چند روز گذشته و بعد از گفتگوی حسین دهباشی با محسن صفایی فراهانی بسیاری به موضوع «آتش سوزی سینما رکس آبادان» پرداختند اما خود صفایی فراهانی در این گفتگو اصرار دارد که «ندانم کاری و بی سوادی» افراد تصمیم گیر باعث بروز مشکلات پی در پی برای کشور شده که «رکس» تنها یک نمونه آن است.

او می گوید: « من به عنوان کسی که 40 سال بعد از انقلاب مسئولیت داشتم. در دولت آقای مهندس موسوی قائم مقاوم وزیر بودم،  در دولت آقای هاشمی مسئول بودم، در دولت آقای خاتمی مسئول بودم، نماینده مجلس بودم به صراحت می گویم که هرجایی بودم میزان سوء نیت را کمتر از نادانی دیدم. میزان نادانی و دادن سکان به کسانی که این کاره نیستند از اول انقلاب شروع شد. آدم هایی که اشل شان (اندازه شان) این کار نیست ولی اجازه تصمیم گیری کارهای  بزرگ را دارند».

او به ذکر خاطره ای پرداخت و گفت: « من با مسئولی خارج از کشور رفتم. معاون وزیر بودم و ایشان مقامش بالاتر از من بود، بعد از چند دقیقه وزیر طرف مقابل جلسه را ترک کرد. از بس مقام ما پرت و پرت گفت! من خجالت کشیدم که چرا اصلاً با ایشان این سفر را آمدم»!

بیشترین نگرانی مردم از همین تصمیم گیران است وگرنه خیلی وقت است که عادت کرده ایم چه باران بیاید و چه نیاید انگار قرار نیست اتفاق خاصی برای ما بیفتد!

احسان محمدی

گردآوری: گروه خبر سیمرغ
seemorgh.com/news
منبع: asriran.com