نامه عبرت آموز
سلام مامان خوبی؟ اول از همه می خوام بگم دوستت دارم ،خیلی دوستت دارم. نمی دونی حالا کجا هستم؟ نمی دونی چه حالی دارم؟ خیلی زود، دیر شد؛ دارم می رم. تو رو خدا قسم گریه نکن ،چون من دارم می بینمت ها.

مامان جونم ازتو 2 تا خواهش دارم
گوش می کنی؟
اول اینکه برام گریه نکنی ،باشه ؟
من الان جام خیلی خوبه
خیلی راحت تر از شما هاست
می خوام بدونی من اینجا چه کار می کنم ؟
پس برو جای کتابهام
اون کتاب قرمزه ...
جسم من پیش شما نیست ولی دارم شما را می بینم.امروز صبح که بهت زنگ زدم یادته؟؟
بهم فحش دادی ،داد و فریاد هات یادته؟
خیلی ناراحت شدم ولی الهی فدات بشم می بخشمت،خودتو ناراحت نکن.
می خوام چند تا حقیقت را بهت بگم.
*اول اینکه این طرز فکرت که می گی هر بچه ای تو ناز و نعمت بزرگ بشه ،خراب می شه
و هربچه ای که سختی ببینه قدر پول رو می بینه و آینده اش خوب می شه به نظر من اشتباه بود درست می گی ولی بچه ای که پول نداشته باشه و پول نبینه، مثل من که بدون پول است و پول نمی بینه خیلی فرق می کنه.
وقتی می دیدم موبایلم قطع شده فکر می کنی ناراحت نمی شدم؟
فکر می کنی وقتی می گم میز رسم می خوام نمی خریدی ناراحت نمی شم؟
فکر می کنی روزی 1000 یا 2000 هزار تومان پول تو من را ناراحت نمی کنه؟
مامان فکر می کنی 800 هزار تومان پول مدرسه دادی و 000/000/000/20 میلیار بار گفتی تو سر من نخورده ؟
مامان جونم
می دونم دوستم داری،می دونم همه زندگیت منم واسه همین دارم اینا رو برات می نویسم.
مامان،تنها آرزوم این بود امروز ظهر بیام ببوسمت ولی........هرچی بود تمام شد.
تو همیشه می گفتی شوهر را درست باید انتخاب کرد.
مامان بذار از این حرفها بگذریم.
*خواهش دومم که می دونی چیه ؟نه؟نمیدونی؟
اینه که بگم با بابا مدارا کن ،اونم دوستت داره،به جون خودت دوستت داره ولی بلد نیست ابراز کنه.
مامان جون، عزیزم نبینم یه وقت بخواهید از هم جدا بشین ها....
قربون اون اشکهات برم گریه نکنی....
اگه تو گریه کنی منم ناراحت می شم.
تو دوست داری من هم ناراحت باشم؟؟؟
مامان جون، بدون همیشه دوستت داشتم، تو رو و بابا رو ...........
به خدا قسم من تا جایی که تونستم سعی کردم ازمن ناراحت نشی ولی نشد.
تو یادت رفت من هم نیاز به محبت دارم اما آخرش..... الهی قربون چشمات برم فقط گریه نکن.
به گزارش روز جمعه گروه حوادث ایسکانیوز:این متن کامل نامه تکان دهنده پسری 16 ساله، پیش از مرگ ابهام آمیز در دامنه برف گرفته کوه «صفه» اصفهان است.
این نامه نشان می دهد او به دلایلی که بیان کرده دست از زندگی شست و به استقبال مرگ خودخواسته رفت.
ماموران محیط بانی کوه »صفه» اصفهان با شنیدن فریاد مرد میانسالی که درخواست کمک
می کرد، به سرعت خود را به دامنه برف گرفته رساندند و با پیکر این پسر روبه رو شدند.اواز ناحیه پشت سر آسیب دیده و در حالت اغما به سر می برد
همزمان مراتب به مرکز فوریتهای پلیس و اورژانس اصفهان نیز اعلام و گروه های متخصص راهی آنجا شدند. با حضور کارشناسان و معاینه دقیق مشخص شد «امید» به تازگی جان سپرده و با دستور قضایی، جنازه به پزشکی قانونی سپرده شد.
یک آسیب شناس اجماعی می گوید:این داستان تلخ اولین و یا آخرین نمونه از نوع خود نیست و ممکن است برای هر خانواده ای رقم بخورد.
«سید ضیاالدین فایق» ادامه می دهد:پسر 16 ساله ای که به نظر می رسد شخصا این کلمات را نوشته در بدترین شرایط منطقی ترین مطالب را نگاشته و در عین حال نشان داده که با وجود وضعیت خاص حاکم بر خود بسیار با دقت مسایل را زیر نظر داشته است.این نیز مشخص می کند که این اوراق از قبل آماده شده بوده و نگارش این کلمات فی البداهه نبوده است.
او در مقدمه به زیبایی احساسش را بیان می کند:«اول از همه می خوام بگم دوستت دارم ، خیلی دوستت دارم».
بعد نشان می دهد که در بی توجهی والدین چگونه کتابهایی را مطالعه می کرده که در وضعیت او شاید برایش بسیار خطرناک بوده است.نگران مادرش نیز هست، و به ساده ترین شکل دغدغه هایش را بیان می کند:«تو رو خدا قسم گریه نکن ،چون من دارم می بینمت ها».
می داند که اکنون بهترین زمان برای بیان انتقادها ست ،چون هیچگاه فرصت لازم به او داده نشده تابگوید:«امروز صبح که بهت زنگ زدم یادته؟؟بهم فحش دادی ،داد و فریاد هات یادته»
خیلی ناراحت شدم ولی الهی فدات بشم می بخشمت،خودتو ناراحت نکن».
باز اما نگران مادراست و بیان این مسایل را «تلخ» می داند.در دنیای نوجوانی درک می کند که مادرش اعتقاداتی دارد اما این تفکرات را به چالش می کشد و می گوید:«فکر می کنی 800 هزار تومان پول مدرسه دادی و 000/000/000/20 میلیار بار گفتی تو سر من نخورده ؟مامان جونم
می دونم دوستم داری می دونم همه زندگیت منم واسه همین دارم اینا رو برات می نویسم».
اینها اثر تلخ و جبران ناپذیر توسری زدن ؛ منت گذاشتن و مرتب تحقیر کردن است.این نوجوان که اکنون مگر یادی از او درمیان ما نیست با صراحت به نکته ای جاودانه اشاره می کند؛ محبت، دارویی که هنوز هیچکس نتوانسته معادلش را بسازد:«تو یادت رفت من هم نیاز به محبت دارم. آخرشاما و در آخر باز می گوید مادر الهی قربون چشمات برم».
این ماجرا و موارد مشابه را اما چگونه می توان شناخت و از آنها پیشگیری کرد.
«دکارت» به زیبایی بیان می کند: استعداد چیزی است که در جوانی پیدا می شود .اگر آن را تقویت کردید محصول خواهد داد و اگر به حال خود گذاشتیدش ، از بین میرود
تردیدی نیست آینده من وشما و سرز مین ما بر دوش جوانان و نوجوانان استوار است . ما فرزندان دیروز هستیم و فرزندان ما پدران و مادران آینده .بسیار تاسف بار است که اکنون میخواهیم در خصوص مشکلات کسانی سخن بگوئیم که روزی در جایگاه آنان بوده ایم.
به باور من ما از هر کس دیگری بهتر نوجوانان و جوانان را میشناسیم زیرا روزگاری خود نیز در نوجوانی به سر برد ه ایم و طعم تلخ این دوره را چشید ه ایم . ممنوع شده ایم ، تحقیر شد ه ایم ، در معرض اختلاف خانوادگی قرار گر فته ایم ، فقر را لمس کرده ایم ، زشتی و تمسخر و عیبجویی را حس کر ده ایم و یا نه در بهترین شرایط زیسته، مهربان ترین والدین را در کنار داشته و در حاشیه مربیانی تحصیل کرد ه ایم که ما را باور داشته و بلوغ مان را درک کرده اند.
به راستی و اساسا نوجوانی چیست ؟ انتقال از کودکی به بلوغ وپختگی و کار آمدی
دوره ای کاملا در اتصال با گذشته و آینده گذر از پل طفولیت و بلوغ و یا به تعبیری زیبا تکامل کودکی و اخذ پایان نامه موفقیت در عرصه کودکی و ورود به جایگاه تعالی و نوجوانی؟
کودک به خوبی رشد می کند تا نوجوانی مثمر ثمر باشد و بزرگسالی دانا و در نهایت پدر و مادری فهیم و اندیشمند و عاقل.قطعا بلوغ سالم مستلزم کودکی سالم و والدین سالم ما حصل جوانی و نوجوانی طبیعی و سالم است.
بسیاری معتقدند نوجوانی دوره فریاد و طغیان و سرکشی برشمرده می شود در حالیکه این مرحله از رشد به صورت طبیعی برگرفته از روزهای گذشه است.
تمامی آنچه در این دوره از عمر یک انسان بروز می کند ناشی از طرز تلقی و رفتار والدین و معلمان و به صورت اهم نظام تعلیم وتربیت در یک کشور است .
باید بپذیریم که نمی توان قاطعانه دوره نو جوانی را توام با مظاهر انحراف و طغیان دانست مگر من و شما و والدین در مسیر گذر از دوران کودکی و تا نوجوانی مرتکب قصوری شده باشیم.
اگر جوانی علیه چارچوبهای تعریف شده عصیان کند قادر به ایجاد مفاهمه مثیت با اجتماع نیست و سازگاری مفیدی با جامعه ندارد. بدون شک این رویکرد نتیجه عوامل محیطی در خانواده و مدرسه و جامعه است.
طبیعی است همین شرایط نا امید کننده پرخاشگری و اعتراض را در او تقویت می کند و او را به سمت متخلفانن و گروه هایی که به او فرصت تحقق آرزو هایش را می دهند می کشد.
همه و همه این موارد اما نباید ذهنیت ما را از این مرحله پر هیاهو مشوش سازد که توجه و آموزش و محبت می تواند فرد را از گرداب بلوغ برهاند.
نوجوان در این مقطع بیش از همه زمانها به جلب توجه دیگران نیازمند است .او مرتب در حال تغییرات بدنی است و خواسته های درونی وی موجب ستیز گسترده و طولانی شده است
زندگی، معیارها و هدفهای تازه ای را برایش مطرح کرده و آگاهی هایش افزایش یافته و روابطش را با والدین دستخوش تغییر کرده است. او مرتببا خواسته های اطرافیان روبرو است و با مقایسه های نا به جا در نبرد و تعارضی خوف ناک با دوستان و رقیبان عرصه جوانی کردن قرار گرفته و اینجا آخرین فرصت برای خانواده و مدرسه است که نوجوان را برای مسوولیتهای دوره مهم تر یعنی پدر و مادر شدن آماده سازند.
در این مسیر چه نظام آموزشی و چه والدین نباید توانایی سازگار شدن با مشکلات را با موفقیت های آموزشی پر کرد.
آیا وقت آن نر سیده که به جای تمرکز بر روی نکات دیگری مگر تحصیل نیز تکیه کنیم:
چگونه پدر و مادر شدن
چگونه به همسر محبت کردن
چگونه با همسر مهربان و صدیق بودن
چگونه مسئول بودن در کیفیت مسائل خانه و خانواده
چگونه شاد کردن فضای خانه
چگونه تماس برقرار کردن با خانواده همسر
چگونه تربیت کردن فرزند و نقش پدر و مادر را ایفا کردن
در همین راستا تحقیقی که از سال 1981 در باره 81 دانش آموز دبیرستانهای ایلینوی شروع شده و هنوز ادامه دارد ، نتیجه عجیبی در بر داشته است:تمامی منتخبان در مدرسه هایخود بالاترین معدل را داشتند ، اما هرچند همه آنها با موفقیت به دانشگاه راه یافتند و همچنان نمره های عالی کسب کردند، دراواخر 20سالگی تنها به سطوح متوسطی از موفقیت دست یافته بودند.
10 سال پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان ، از هر چهار نفر فقط یک نفر در میان جوانان هم سن خود در حرفه ای که انتخاب کرده بود در بالاترین سطح قرار داشت و بسیاری از آنها در وضعیت بسیار پایین تری بودند .
یکی از استادان تعلیم و تربیت در دانشگاه بوستون و از محققان پیگیری کننده فارغ التحصیلان ممتازمی نویسد:باید افراد وظیفه شناس را کشف کنیم ، مسلما فارغ التحصیلان ممتاز نیز با همان جدیتی که همه ما سعی می کنیم ،تلاش می کنند ولی دانستن اینکه شخصی فارغ التحصیل ممتازی است تنها به این معنیکه او در جنبه هایی که با نمره سنجیده می شود بسیار موفق بوده است.
پس به یاد داشته باشیم که این موضوع در باره اینکه او با فراز و نشیب های زندگی چگونه روبرو خواهد شد و در مقابل دشواری ها و مسائل مبتلا به چه واکنشی نشان میدهد چیزی به ما نمی گوید.
بپذیریم که برجستگی تحصیلی و ذکاوت درسی در مواقع بحرانی و فراز و فرودهای زندگی هیچ آمادگی ایجاد نمی کند و تیز هوشی های مورد توجه والدین در سالهای اخیر تضمین کننده رفاه ، شخصیت اجتماعی ، و یا نشاط فرزندان نیست ،چه بسا بسیاری از این افراد در گرداب عمیق تعلق به خود فرو رفته و در نبرد تن به تنی که مادران و پدرانشان در عرصه موفقیت برایشان ایجادکرده اند تلف شوند.
مجموعه این نکات نه در رد ویا تایید پدیده تیز هوشی،بلکه به دنبال اثبات این مساله است که فرزندان من و شما نیازمند کسب توانایی های بالاترتوام با مهارتهای زندگی اجتماعی هستند.
باید بپذیریم آدمی سرشار از توانایی است و تنها استعدادهای بشر متمرکز در خواندن و نوشتن و ریاضی دانستن نیست و مهارتهای لغتی و عددی جزیی اندک از مجموعه توانایی فرزندان ما است
شاید این جمله هواد گاردنر استاد دانشگاه علوم تربیتی دانشگاه هاروارد بتواند تکلیف همگی ما را در این زمینه روشن سازد که:وقت این رسیده تصورمان را از طیف استعدادها گسترده تر کنیم ، مهم ترین خدمتی که آموزش و پرورش میتواند درجهت رشد کودک انجام دهد آن است که او را با توجه به استعداد هایش به سوی مناسب ترین زمینه هدایت کند؛یعنی به جایی که در آن خشنود و کار آمد باشد ، ما به کلی این هدف را از یاد برده ایم.
به جای آن آموزشی می دهیم که در صورت موفقیت، در بهترین حالت برای استاد دانشگاه شدن مناسب است و در این راه افراد را بر این اساس که آیا می توانند به آن استانداردهای محدود موفقیت دست پیدا کنند یا خیر، ارزیابی می کنیم.
باید وقت کم تری را صرف رتبه بندی کردن کودکان کنیم و وقت بیش تری را به نشان دادن و پرورش قابلیتها و استعدادهای طبیعی آنها اختصاص دهیم.راههای بی شماری برای کسب موفقیت وجود دارد و توانایی های بسیاری نیز دررسیدن به موفقیت نقش دارند.
ما همه علل مشکلات سلامت روان در جوانان را نمی شناسیم اما می دانیم هم محیط و هم ساختار بیولوژِیک فرد دراین امر دخالت دارد.
از جمله علل بیولوژیک می توان به ژنتیک ، عدم تعادلات شیمیایی و صدمه به سیستم اعصاب مرکزی اشاره کرد. این عوامل در علم پزشکی تحت عنوان اختلالات نوروبیولوژیک نامیده می شوند.
بسیاری از عوامل محیطی می توانند کودکان را در معرض خطر قرار دهند.برای مثال کودکانی که با خشونت، سوء استفاده ، مسامحه ، یا مرگ عزیزان ، طلاق و یا روابط از هم گسیخته مواجه می شوند ، بیش تر در معرض مشکلات سلامت روان قرار دارند.سایر ریسک فاکتورها شامل رانده شدن به علت نژاد ، جنسیت ، مذهب یا فقر است.
والدین ، مسوول سلامت جسمی و روحی فرزندشان هستند. هرگز یک راه مشخص شده و ثابت برای تربیت فرزندان وجود ندارد.
شیوهای تربیتی متفاوتند اما همه کسانی که مراقب فرزند شما هستند باید انتظارات فرزند شما را دریابند.
کتابهای خوبی در این زمینه وجود دارد که می توانید از آنها برای بهبود تربیت فرزنادنتان استفاده کنید.
در اینجا به برخی از راهکار های کلی در زمینه تعلیم و تربیت اشاره می شود:
- سعی کنید در کنار رسیدگی و تامین تغذیه مناسب ، ایمن سازی بدن ، و فراهم کردن امکانات ورزشی و غیره ، محیط امن و سالم خانوادگی و اجتماعی را برای فرزندتان فراهم کنید.
- از مراحل رشد کودک آگاهی پیدا کنید تا بیش از حد و یا کم تر از اندازه لازم از او انتظار نداشته باشید.
- این نکته بسایر حایز اهمیت است که فرزند تان راتشویق کنید احساسات خود را ظاهر کند.
اجازه دهید بداند که همه افراد ، درد ، ترس ، خشم و اضطراب را تجربه می کنند. به او کمک کنید عصبانیت خود را بگونه ای مثبت ظاهر کند بدون آنکه متوسل به خشونت شود.
- احترام و اعتماد متقابل را ایجاد کنید. صدای خود را برای او بلند نکنید حتی زمانی که با او توافق ندارید. راههای ارتباطی را باز نگه دارید.
- به حرفهای فرزنداتان خوب گوش دهید. از کلمات و اصطلاحاتی استفاده کنید که برای او قابل فهم باشد.
او را به سوال کردن ترغیب وکاری کنید با شما راحت باشد و مایه دلگرمی اش باشید.تمایل خود را برای صحبت در باره هر موضوعی با او ، نشان دهید.
- به مهارت های خود تان برای حل وکنار آمدن با مشکلات رجوع کنید. آیا شما مثال خوبی در این مورد هستید؟
اگر احساسات و عملکرد فرزندتان مایه دستپاپچگی شما شده یا قادر به کنترل خشم و ناامیدی خودتان نیستید ، کمک بجویید.
- مشوق او در زمینه رشد استعدادهایش باشید و به او کمک کنید محدودیت های موجود را بپذیرد. براساس توانای ها و علائقش ، در تعیین اهداف یاریش کنید.
- موفقیت هایش را جشن بگیرید.
- توانائی های او را با توانمندی های سایر کودکان مقایسه نکنید.
- منحصر بفرد بودن او را بستایید.
- از اینکه وقت خود را صرف او کنید دریغ نکنید.
- استقلال و خود ارزشی را در او پرورش دهید.
- در رویارویی با فراز و نشیب های زندگی ا و را یاری کنید.
- نشان دهید که به توانایی های در کنترل اوضاع به هنگام مشکلات، او اعتماد دارید.
- اصول تربیتی را بطور مفید ، دائم و مناسب بکار بندید. (بدانید که تربیت کردن به معنای تنبیه نیست).
- کودکان با یکدیگر متفاوتند.سعی کنید بفهمید چه روشی برای کودک شما مناسب است. بدون توجه به خواست های فرزندتان از رفتار های تربیتی دیگران تقلید نکنید.
- برای کارهای مثبتی که انجام می دهد تایید تان را ابراز کنید.
- به او کمک کنید از اشتباهاتش درس بگیرد.
- بدون قید و شرط او را دوست بدارید و محبت کنید.
- ارزش عذرخواهی برای اشتباه مرتکب شده ، همکاری ، صبر ، بخشش و احترام به دیگران را به او بیاموزید.
- انتظار نداشته باشید بی نقص از سرزنش کردن فرزندتان برای روابطی که با دوستانش دارد، خودداری کنید.گاهی اوقات والدین بدون داشتن اطمینان کامل، حدس می‏زنند که مثلا فلان دوست فرزندشان مواد مخدر مصرف می‏کند، بنابراین ارتباط با آن دوست را برای نوجوانشان ممنوع می‏کنند عمل کنید ، تربیت فرزند، کار دشواری است.
هیچ چیزی برای نوجوان دردناک‏تر از این نیست که ناحق مورد اتهام قرار گیرد.چنین مواقعی او به این نتیجه می‏رسد:«اکنون که پدر و مادرم فکر می‏کنند من از مواد مخدر استفاده می‏کنم ،پس چه بهتر که از آن استفاده کنم.»
بر تشویش‏ها و دلهره‏ها یتان تسلط پیدا کنید و بی جهت برای آرامش خود، فرزندتان را متهم نکنید.
بهداشت روانی همگی کودکان حایز اهمیت است.فراموش نکنیدبسیار ی از آنان دچار مشکلات سلامت روان هستند.
این مشکلات واقعی و دردناکند و ممکن است شدید باشند،با این حال قابل تشخیص و درمانند.گزارش ایسکانیوز می افزاید«سید ضیاالدین فایق» در پایان تاکید می کند:توجه خانواده ها و عملکرد اجتماع به همراه هم می تواند به رفع این مشکلات کمک کند.خلاصه اینکه باید کودکان خود را در استعدادبین کسی که به چهار استعداد و مهارت مجزا تقسیم شده هدایت کنیم:
1- رهبری
2- توانایی برقرار کردن ارتباط و حفظ دوستان
3- توانایی حل تعارض ها
4- یادگیری تجزیه و تحلیل اجتماعی.