اسحاق جهانگیری: پروندهام را شخم زدهاند
اسحاق جهانگیری که در دو جمعه گذشته، دو مناظره پرشور با رقبای خود پشت سر گذاشته است، سه روز قبل از مناظره سوم میزبان ما در دفتر کارش بود. وارد اتاق که میشود حال و احوالی میکند و به شوخی میگوید این روزها بازار شما روزنامهنگاران خوب داغ است. روبهروی ما که مینشیند و اینبار جدی میگوید خودم هم این روزها باید در دو جا کار کنم؛ هم کارهای اجرائی دولت هست و هم باید برای انتخابات تلاش کنم.
خستگی اما در چهرهاش دیده نمیشود و در تمام مدت مصاحبه لبخندش را حفظ میکند. جهانگیری در این مصاحبه از آخرین روز ثبتنام ریاستجمهوری و دلایل آمدنش به میدان رقابت میگوید و خاطرات دوران مدیریتش. از تاکتیکش در مناظره سوم و همچنین امید به حل مسائل اصلاحطلبان. به سؤالات که پاسخ میدهد، به اصرار قبول میکند که روی پلههای نهاد ریاستجمهوری عکس بیندازد، با شوخی و خنده به عکاس میگوید چون میخواهم رئیسجمهور شوم وقتی از پلهها بالا میآیم عکس بینداز. در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
اگر موافق هستید از روزی آغاز كنیم كه ناگهانی، به وزارت كشور رفتید. فرایند ثبتنام شما برای خیلیها غافلگیركننده بود. گفته شده در روز آخر، برخی شخصیتهای طراز اول اصلاحطلب، اصرار زیادی بر نامزدی شما كردند و در نهایت پذیرفتید كه ثبتنام كنید.
این قضیه مختص به روز آخر نیست. قبل از عید نوروز گفتوگوهایی میشد كه شما هم كاندیدا شوید و گروه اصلاحطلب در كنار آقای روحانی یك نامزد دیگر داشته باشند. به دلایل متعددی این استدلال وجود داشت که فرد دیگری هم باشد. من به طور طبیعی رد میكردم و میگفتم به دلیل اینكه كنار آقای دكتر روحانی هستم، مصلحت نیست كاندیدا شوم؛ اما این فشار از طرف دوستان اصلاحطلب و شخصیتهای درجه یك اصلاحطلب وجود داشت تا اینكه بعد از عید خیلی جدیتر شد.
بنده گفتم اگر دكتر روحانی هم با این ایده موافق باشند، در این مورد فكر خواهم كرد. بالاخره آقای دكتر روحانی هم با من صحبت كردند و گفتند دوستان با من صحبت كردهاند. دوستان دیگری هم از شورای اصلاحطلبان با ایشان صحبت كرده بودند. به آقای روحانی گفتم از نظر خودم، نامزدی من خیلی موضوعیت ندارد، ایشان گفتند فكر كن بعد با هم صحبت میكنیم. تا رسید به روز آخر ثبتنام كه نمایندگان شورایعالی اصلاحطلبان با آقای روحانی صحبت كردند و ایشان هم با من صحبت كردند. من با دكتر روحانی قراری یكساعته گذاشتیم. معلوم بود ایشان از صحبتهای دوستان متقاعد شده بودند که آمدن من ضرورت دارد؛ ولی آنها ظاهرا یك فهرست پنجنفره مطرح كرده بودند كه اگر جهانگیری قبول نكرد، یكی از اینها باشد.
آقای روحانی هم گفته بود اگر قرار است كسی باشد، من با آقای جهانگیری موافقم. با ایشان كه صحبت كردم، استدلالهایشان را گفتند و قرار شد من مجددا با آقای خاتمی صحبت كنم كه منجر به تماس تلفنی نیمساعته با ایشان شد. نیم ساعت به پایان زمان ثبتنام - به دلایل متعددی كه ممكن است بخشی از آنها را نگویم - به این جمعبندی رسیدم كه اگر ثبتنام نكنم و مشكلی پیش بیاید، همه كاسهكوزهها بر سر من خواهد شكست.
اتفاقی كه در این چند روز افتاد نشان داد كه این تصمیم، تصمیم درستی بوده.
بله. بعد از ثبتنام به دوستان در دولت و غیردولت شوكی وارد شد. عدهای موافق و برخی مخالف بودند. بدون اینكه كسی با من صحبت كند از دید افراد میدیدم عدهای از این تصمیم راضی نبودند و عدهای خوشحال بودند؛ ولی بعد از اعلام صلاحیتها و ورود من به صحنه انتخابات تقریبا كسی را ندیدم كه از این اتفاق به عنوان ابتكار خیلی مهم و مدبرانه یاد نكرده باشد.
بخشی از سیاسیون و اهالی رسانه از قبل با دیدگاههای شما آشنا بودند؛ اما روز مناظره با توجه به بازخوردها، عامه مردم با پدیدهای تازه روبهرو شدند. همه ناگهان گفتند ما چنین شخصیتی در اصلاحطلبان داشتیم و تا به حال او را نشناخته بودیم؟
همانطور كه میدانید سابقه سیاسی بنده زیاد است. دو دوره نماینده مجلس بودم. دور دوم و سوم مجلس، دوران اول خطكشیهای سیاسی چپ و راست بود. با اینکه در دوران جوانی جزء افراد پرشور آن زمان در مجلس بودم و نطقهای آتشین و موضعگیریهای روشن سیاسی داشتم، در دور سوم با اینكه اكثریت مجلس چپ بود و ما در آن جریان بودیم و جلسات اصلی و خصوصی در حد سران برگزار میشد؛ ولی گرایش ما به آقای هاشمیرفسنجانی زیاد بود. آن زمان دوستان چپ با آقای هاشمی و دولتش زاویه داشتند؛ یعنی بیشتر انتقادهای تندوتیز داشتند؛ ولی ما با اینكه همان زمان چپ بودیم، نسبت به مسائل كشور واقعبینانهتر فكر میكردیم مخصوصا در بحثهای اقتصادی، تصویب برنامه اول، استفاده از منابع خارجی، با تصمیمهای مهم كلیدی آن زمان چپ بیشتر مخالفت میكرد؛ اما ما از موضعی كه بودیم معمولا با راست اقلیت كه در مجلس آقای ناطق بودند گاهی همراهی میكردیم كه بتوانیم سیاستهای واقعبینانهتری در اقتصاد كشور تدوین كنیم، برنامه اول چنین چیزی بود.
یك دوره هم استاندار اصفهان بودم كه به جهت سیاسی جای مهمی است. شاید برجستهترین ویژگیام - به جهت اینكه این ذهنیت از من بیرون منعكس نشده بود - این بود كه من وقتی وارد حوزه كاری میشدم سعی میكردم در آن حوزه مسئولیتم سیاست جریانی سیاسیام را پررنگ نكنم و رنگ وزارتخانهام پررنگ باشد؛ یعنی وقتی در دولت اصلاحات در وزارت صنعت و معدن بودم، كمتر حرف سیاسی میزدم و بیشتر سعی میكردم حرفهای فنی و اجرائی و صنعتی بزنم یا در معاونت اول احساس میكردم در جایی هستم كه باید كارهای اجرایی كنم؛ اما وقتی انسان وارد رقابتهای انتخاباتی میشود باید ابعاد شخصیتیای را كه دارد، بروز دهد.
به استانداری اصفهان اشاره كردید. پیشتر از برخی ناگفتهها - از جمله سفر آقای منتظری و نحوه مدیریت خود - گفتید و این را مدلی دانستید كه میتواند برای حل بقیه مشكلات كشور اتخاذ شود.
به نظرم پختگی مدیریتی من در اصفهان شكل گرفت. برداشتم از آن دوران این است كه آنجا به دلیل اینكه مسائلش خیلی پیچیده بود، حضور در اصفهان به مدت شش سال - برای كسی كه هیچوقت در اصفهان نبوده و یكباره در رأس كار سیاسی اصفهان قرار میگیرد - مرحله خطیری بود. آن زمان، دورهای بود كه جناح چپ اصفهان و آیتالله طاهری انتخابات مجلس چهارم را باخته و جناح راست انتخابات را كاملا برده بود و تقریبا از ١٧ نماینده اصفهان ١٣، ١٤ نفر در جریان راست رأی آورده بودند. من در چنین شرایطی استاندار اصفهان شدم. در چنین شرایطی باید تدبیر میكردم كه جریان چپ حفظ شود و بالا بیاید و درعینحال امور كشور هم اداره شود و حساسیت جناح راست برانگیخته نشود. روزی كه میخواستم استاندار اصفهان شوم ١٣، ١٤ نامه به آقای رفسنجانی و نمایندگان مجلس نوشتند و مخالفت كردند. گفتند ایشان چپ و تند است. برخی از نطقهای مجلس من را مطرح كرده بودند كه ایشان چنین نطقهایی داشته است.
بههرحال من به اصفهان رفتم، دورهای با آقای بشارتی، وزیر كشور وقت، بر سر برخی عزلونصبهای استان اختلاف نظر داشتم. در جلسهای خصوصی، آقای بشارتی و آقای تابش - كه از دوستان بسیار خوب من در بنیاد مسكن بودند - گفتند فلانی باید شهردار اصفهان شود، فلانی باید معاون سیاسی شود و این فرد باید برود. آنجا جمله معروفی به این دو بزرگوار گفتم كه «من مسئول استان اصفهان هستم و من درمورد اصفهان تصمیم میگیرم؛ ولی شما میتوانید درمورد من تصمیم بگیرید». گفتم من میتوانم در همین جلسه، خصوصی به شما یادداشت بنویسم و استعفا دهم و بگویم خودم رفتم؛ ولی درباره اصفهان من تصمیم میگیرم چه كسی، چهكاره باشد و به كسی اجازه دخالت نمیدهم. گفتند بنویس! من نوشتم و بیرون آمدم. آن زمان آقای مرعشی، رئیس دفتر آقای رفسنجانی بود، زنگ زدم گفتم من استعفا دادهام. با خانوادهام در اصفهان هم تماس گرفتم و گفتم وسایل را جمع كنید.
این موضوع را فردای آن روز «روزنامه جمهوری» بهعنوان شنیدهها منتشر كرد. همان مجلس و همان نمایندهها اینبار امضا جمع كردند كه جهانگیری باید بماند. در همان دوره كوتاه دوسالونیم كه آقای بشارتی وزیر كشور شد و الان هم با هم رابطه شخصی خوبی داریم، ایشان به اصفهان آمد و جلسه گذاشت و به من لوح داد، من هم تغییرات را هر وقت مصلحت میدانستم انجام میدادم. در اصفهان هم اتفاقات زیادی در دوره ما افتاد، هم به جهت سیاسی هم توسعهای.
بد نیست خاطرهای از آن دوران را در اینجا بازگو كنم. مرحوم آیتالله طاهریاصفهانی همیشه نماز عید فطر را میخواند. یك روز جمعه كه چند روز به عید فطر مانده بود طبق روال، روز عید را اعلام كردند و گفتند از فلان نقطه حركت كرده و در فلان محل نماز عید میخوانیم؛ من هم در نماز جمعه بودم، از نماز جمعه که بیرون آمدم یادداشتی به من دادند كه از طرف دفتر آیتالله مظاهری - كه شخصیت بسیار عزیزی است و در اصفهان حضور دارند و من به ایشان خیلی علاقهمندم - اعلام شده که ایشان هم در نظر دارند نماز عید فطر امسال را بخوانند. برای اولینبار نام دو شخصیت برای نماز عید فطر اعلام شده بود. من این یادداشت را گرفتم و نمیدانستم چه كنم. شنبه دفتر آقای طاهریاصفهانی اعلام كرد ایشان نماز عید را نمیخوانند، دفتر آقای مظاهری هم همین خبر را اعلام كرد!
به شوخی می گفتم که من سه روز بین منازل آقایان طاهریاصفهانی و مظاهری سعی صفا و مروه میكردم و متوجه نمیشدم كی افطار است و كی سحر. بعد از مقطعی همه متحد شدند، آیتالله مظاهری و دیگران اصرار کردند آیتالله طاهریاصفهانی قبل از انقلاب نماز عید را میخوانده، پس این رویه ادامه داشته باشد. حتی برخی از علما كه به جهت سیاسی با ایشان اختلاف نظر داشتند میگفتند آیت الله طاهری باید نماز عید را بخواند و ایشان هم پایش را در یك كفش كرده بود كه نمیخوانم. در آن زمان آقای علی لاریجانی، رئیس صداوسیما بود. شبی كه فردایش عید بود و همهجا ساعت نماز عید را اعلام میكرد، از دفتر رهبری به من گفته بودند باید آقای طاهریاصفهانی را برای خواندن نماز راضی كنید، من هم به منزل ایشان رفته بودم و آقای علی لاریجانی با سرود، برنامههای تلویزیون را كش میداد كه من ایشان را راضی كنم و در تلویزیون اعلام شود. ساعت ١١، ١٢ بود كه بالاخره آیتالله طاهریاصفهانی قبول كردند نماز عید فطر را بخوانند.
با آقای لاریجانی تماس گرفتم كه این خبر را اعلام كنند. برای خودم مهم بود كه چه شد ایشان این كار را قبول كرد. فردای آن روز، بعد از نماز عید از ایشان پرسیدم چه شد راضی شدید؟ گفت یك لحظه احساس كردم شما در حال سكتهكردن هستید. بنده در آن جلسات خیلی با حرارت با ایشان صحبت میكردم كه اگر شما نماز نخوانید چنین و چنان میشود. ایشان خیلی به من محبت داشتند و قبول كرده بودند. بعد از نماز به اتفاق آیت الله طاهریاصفهانی به منزل آیتالله مظاهری رفتیم. از این اتفاقات سیاسی در اصفهان داشتیم.
مهمترین مسئلهای كه میخواستم از آنجا بگویم روش مدیریت مسائل است؛ میشود یك مسئله را حل نكرد و به بحرانی تبدیل كرد كه اگر همه كشور هم بسیج شوند نتوانند آن را بهراحتی حل كنند؛ برای مثال اگر آن روز ما این پیشنهاد را پذیرفته بودیم كه جلوی جاده را ببندیم و اجازه ندهیم آیتالله منتظری بیاید، مطمئنا نجفآباد به هم میریخت، چون ایشان در آنجا خیلی علاقهمند داشتند. مطمئن هستم آثارش به اصفهان هم میرسید و با مشكل روبهرو میشدیم. بههرحال حتما باید نظم را در استان برقرار میكردیم و مجبور به برخوردهایی بودیم. آثار منفیاش میتوانست به قم و جاهای دیگر هم سرایت كند. به نظر من میتوان مسائل را ساده حل كرد. ما همان ابتدا گفتیم میخواهیم آیتالله منتظری بیاید و آثار منفی نداشته باشد، برویم مذاكره كنیم و اگر آثار منفی احتمالی وجود دارد حل كنیم. خصوصا مطمئن بودیم شخصیتی مانند آیتالله منتظری همراهی میكنند، چون ایشان آمده بود واقعا بازدیدی كند و فاتحهای بخواند و به بستگانش سر بزند.
در مناظره اول و دوم، دولت آقای روحانی را متهم كردند كه ستاد ایشان از بابک زنجانی پول دریافت كرده و ایشان هم تكذیب كردند. بعدا هم این قضیه كشیده شد به اینكه دیپلماسی دولت برای استرداد پولها كمكاری كرده است. خاطرم هست قبل از عید كه با شما درباره بابك زنجانی صحبت كردیم نكات جالبی گفتید از جمله اینكه در زندان با وكیل شركت نفت از موضع بالا برخورد میكند و دسترسی به ایشان ندارید.
اینكه به ستاد آقای روحانی اتهام زدند منظورشان سال ٩٢ بود كه تكذیب كردند. در مقطعی مشخص شد بابك زنجانی حجمی از پول كشور را گرفته و در جایی گذاشته، برای من قابل قبول نیست كه این پول خرج شده است؛ اصلا این حجم پول خرجشدنی نیست، اما اینكه كجاست نمیدانیم. اینكه چه كسی تصمیم گرفته در مقطعی پول و نفت را در اختیار ایشان قرار دهد، مسئله مهمی است؛ صورتجلسهای هست که چهار نفر از مقامات ارشد دولت سابق امضا كرده و برخی در ستادهای كاندیداها فعال هستند. ایشان در كشوری در شرق آسیا بانكی داشته و این چهار نفر امضا كردهاند كه میشود این پول به آن بانك برود. اگر گزارش كوتاهی از آن بانك گرفته و خوانده بودند، به نظرم چنین چیزی را امضا نمیكردند. وقتی به ما میگویند حتی با یك كشور بزرگ قدرتمندی مثل روسیه فلان تجارت را داشته باشیم و پول به بانك كوچكی برود، بانك مركزی سابقه و سرمایه و امكانات بانك را بررسی میكند و جواب میدهد حاضر نیستیم كه این حجم پول را در این بانك بگذاریم و باید بانكی بزرگتر و معتبرتر معرفی شود، ولی اینها به هر دلیلی این كار را نكردند و آن پول رفته و بعد هم پول را پس نداده و دستگیر شده است. درباره بابك زنجانی از اول سه نكته داشتیم؛ گفتیم اولویت اول ما این است كه این پول برگردد، دوم اینكه مشخص شود چه كسانی این پول را در اختیار زنجانی گذاشتهاند و پشت پرده این قضیه چیست و اینكه هر مجازاتی كه برای ایشان و همدستانش تعیین شود، برعهده قوه قضائیه است.
گفته شده شما به زنجانی دسترسی ندارید
در مقطعی خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و آنجا مطرح كردم؛ چون سخنرانی كرده و گفته بودم این بزرگترین فساد قرن است و عدهای فكر میكردند این كار سیاهنمایی جمهوری اسلامی است. استدلال و تعبیر من این بود كه اگر كسی را در دنیا پیدا كردید كه یك دلار بیشتر دزدی کرده، نشان دهید. آنجا اصرار داشتم برای اینكه به این پرونده خوب رسیدگی شود علاوه بر قوه قضائیه تیمی متشكل از وزارت اطلاعات مسئول رسیدگی شوند و اگر قرار است دستگاهی دیگری هم باشد، باشد و دولت نهایتا بتواند از این كار دفاع كند و بگوید پیگیریها دقیق بود و به نتیجهای نرسیدیم و بالاخره به مردم توضیح دهد. در ستاد مبارزه با مفاسد همیشه دادستان تهران، مقامات قضائی جزء مواردی بود كه تحت عنوان خبر سؤال میكردم راجع به پرونده ایشان میگفتم، ولی این موضوع را چون خصوصی دنبال میكردم و حتی با آیتالله آملی لاریجانی هم خصوصی صحبت كردم و پیشنهادم این بود كه این كار انجام شود كه بالاخره نشد. ولی اینكه دوستان میگویند دستگاه دیپلماسی همكاری لازم را نکرد، خب واقعا كملطفی میكنند.
برای این پرونده که قوه قضائیه خواست به هر كشوری برود و با هر كسی مذاكره كنند، بنده، وزارت خارجه، دكتر ظریف، بانك مركزی، هر كاری كه نیاز به همكاری است گفتیم كه باید انجام شود. گفتند میخواهیم به مالزی برویم، همه امكانات را فراهم كردیم و به سفیر گفتیم كه ملاقاتها را تنظیم كنند، به كشور دیگر هم همینطور. خبر میدادند كه بابك زنجانی میگوید در فلان كشور در فلان بانك حساب دارم، فورا میفرستادیم، ولی چون پرونده دست ما نبود كه در كدام كشور چه كار دیگری باید انجام دهیم، صرفا براساس درخواست قوه قضائیه این كارها را انجام میدادیم. یك مورد بگویند خواستیم در جایی شما كمك كنید و شما كمك نكردید.
اتفاقا بعضی وقتها گزارش میدادند كه مثلا فلان افراد در فلان جا هستند و میتوانند نقش داشته باشند. برخیها را هم وزارت اطلاعات با شگردهایی به داخل كشور آورد و دستگیر شدند. تصورمان این بود كه بعد از دستگیری این افراد سرنخهای جدیدی به دست بیاید كه تا این لحظه حداقل مورد جدیدی به ما اعلام نشده است.
خیلیها مایل هستند بدانند آقای جهانگیری در مناظره سوم چطور ظاهر خواهد شد. گفته بودید اگر رقبا وارد خط قرمز شوند من پاسخ میدهم اما در مناظره دوم بسیار آرام بودید.
در مناظره باید تاكتیك خاصی اعمال شود. اگر با همان شیب كه در مناظره اول بودم جلو میرفتم در مناظره سوم هم باید همان رویه را ادامه میدادم. تدبیر من این بود كه در مناظره دوم آرامتر عمل كنم.
ولی آنها تهاجمی جلو آمدند.
تكرار حرفهای قبلیشان بود و حرف نویی نداشتند الا اینكه دولت فلان كارها را نكرده و ما انجام میدهیم. این نامش تهاجم نیست، اگر واقعا حرف جدی دارند باید روشن شود. به جهت مسئولیت اجرائی اقتصادی، كارم بیشتر در این بخش نمود داشته است. به نظرم آقایان به جهت امور اجرائی و اقتصادی هم در سابقه كاریشان اشكالات بسیار زیادی وجود دارد هم متناسب با مسئولیتی كه خودشان را برای آن نامزد كردهاند که قاعدتا این بحثها در مناظره بعدی مطرح خواهد شد. اینكه چه تناسبی است بین سابقه گذشته و كاری كه میخواهند بپذیرند، چقدر به شرایطی كه میخواهند در آن وارد شوند اشراف دارند. بالاخره تعریف ریاستجمهوری روشن است. اینكه آقایان چقدر به سیاست خارجی ورود دارند؟
چقدر به اوضاع منطقه اشراف دارند و تیمشان با این شرایط چقدر پختگی دارد. ممكن است یك نفر بگوید ١٠ میلیون شغل ایجاد خواهم كرد، شما با استدلال میگویید نه، نمیشود. اما بازهم میگوید من انجام میدهم. باید نشان دهد در گذشته صد هزار شغل ایجاد كرده كه الان این ادعا را دارد؟ یا اینكه مشخص كند اشرافی بر مسائل اقتصادی دارد یا تیمی دارد كه برجستگیهایی دارد؟ یا میخواهند بگویند این پولها را پرداخت میكنیم. اشكالی ندارد، نمیتوان به مردم دروغ گفت. همه دنیا پذیرفته كه بدترین اشكال یك سیاستمدار، دروغگفتن است. رئیسجمهور آمریكا گاهی تخلفات اخلاقی میكند و خلاف هم هست اما میگویند این یك مسئله است، اما اینكه به مردم و دستگاه قضائی دروغ گفتهاید، باید به خاطر دروغتان مجازات شوید. الان ترامپ اعلام كرده رئیسجمهور اسبق آمریكا كه به عراق حمله كرد، شش هزار میلیارد به آمریكا خسارت زده است.
آغاز این ماجرا، آن دروغی بود كه گفت در عراق سلاح كشتار جمعی هست و با این دروغ نزدیک دو دهه است كه عراق قد راست نكرده و گرفتار است. دروغ سیاستمداران خیلی بد است؛ تبعات جبرانناپذیر دارد. به همین دلیل نباید حرفی كه میداند نمیشود را بگوید. میگویند ما فلان میزان پول به مردم پرداخت میكنیم. اقتصاد برخلاف سیاست و فرهنگ، عدد و رقم است و دو طرف هم دارد؛ یك طرف منابع و طرف دیگر مصارف. وقتی مصارف را ردیف میكنید میتوانید هزاران شعار بدهید. بگویید حقوق فرهنگیان و دانشگاهیان را فلان میزان بالا میبریم، به كارمندان دولت فلان پولها را خواهیم داد. جمع اینها مصارف كشور است. در مقابل باید منابع كشور را هم جمع بزنیم و بگوییم از اینجاها تأمین خواهد شد. اینجاها فشارش به مردم است و جرئت نمیكنند بگویند. حداقل رئیسجمهور سابق اینقدر صداقت داشت كه روزی كه میگفت من ٤٥هزار تومان میدهم، اعلام میكرد كه بنزین را گران میكنم. معنی یارانه این بود كه قیمت بنزین و گازوئیل قیمت دیگری است و ما این را كه ارزان میدهیم، گران خواهیم كرد و پولی كه میگیریم را به مردم میدهیم. د
ر واقع یارانه غیرمستقیم را به یارانه مستقیم تبدیل میكنیم. باید اعلام كنند برای تأمین این پولهایی كه میخواهند به مردم بدهند قیمت بنزین و گازوئیل و برق چقدر خواهد شد؟ دو، سه ماه ممكن است مردم خوششان بیاید. مثل كاری كه یارانه قبلا كرد؛ مردم چند ماه خوشحال بودند و بعد دیدیم سفره مردم كوچك شد، زندگیشان به هم ریخت، تورم ٤٠ درصد شد. همه حتی در روستاها میگفتند یارانه را نمیخواهیم و برق و آب را كه گران كردهاید به حالت قبل برگردانید. چون اقتصاد عدد و رقم است آقایان باید خیلی صریح و شفاف بگویند از كجا میآورند و كجا پرداخت میكنند.
به نظرتان جهانگیری مناظره سوم، شبیه جهانگیری مناظره اول است یا دوم؟
ممكن است با هر دو متفاوت باشد، بستگی به شیوه دوستان هم دارد. بنده در اقتصاد و امور اجرایی جدی هستم، همه میدانند كه مدیریت من این گونه است و اطلاعاتم از همه بیشتر است. بدون اطلاعات، در جمع وارد نمیشوم.
اگر بخواهند اتهامی وارد كنند چه خواهید كرد؟
من مدیری در جمهوری اسلامی هستم كه در پرونده خودم و خانوادهام حتی یك لكه خاكستری وجود ندارد. همه هم به این موضوع واقف هستند. مسئله سیاسی و اقتصادی و اخلاقی ندارم و پروندهام صاف و روشن است. از این نظر، مخالفانم پروندهام را شخم زدهاند. هشت سال كنار بودم. یكی از نعمتهایی كه معتقدم برای مدیران پیش میآید و گاهی اوقات انسان قدر نمیداند، همین است كه یك دوره كنار باشد و مخالفانش سر كار بیایند و همه پروندهها را بررسی كنند كه ببیند چه چیزی به دست میآورند. خانمی بود كه در دوره وزارت صنایع من، مدیر و مسئول وامهای ارزی بود. در آن دوره حساب ذخیره ارزی ایجاد و وامهای زیادی پرداخت شد. دو، سه سال از دورهای كه كنار بودم گذشته بود كه در دفتر كوچكی كه داشتم مینشستم و روزنامه میخواندم، این خانم نزد من آمد و حرفی زد كه اشكم درآمد. گفت من را دهها بار بازجویی كردند. گاهی با همسرم ساعت ٩ و ١٠ شب میرفتیم ایشان در ماشین مینشست و من بالا میرفتم و چند نفر تا ساعت دو، سه نیمه شب بازجویی میكردند كه تو وامهای ارزیای كه دادی در قبال آن چه گرفتهای؟!
هر چه میگفتم «من چیزی نگرفتم، من وقتی وزارت صنایع كارمند شدم، وضع مالیام بد نبود و فقط به نیت خدمت به كشورم آمده بودم. كتابی برده بودم و گفتم یكی از كسانی كه وام ارزی گرفت این كتاب را هدیه داد و من هم نمیخواستم قبول كنم كه ایشان گذاشتند و رفتند.» ایشان میگفت آنها عصبانی میشدند و میگفتند شما ما را دست انداختهاید! بالاخره بعد از چندین ماه كه از هر روش استفاده كردند، حتی اینكه خواستند ببینند من با بخش خصوصی به سفر خارجی رفتهام، چیزی به دست نیاوردند. ایشان میگفت به این نتیجه رسیدهام كه با این اوضاع سخت است كسی بماند و كار كند. میشود مدیران خانم و آقا در دستگاه باشند و سالم كار كرده باشند. حالا اگر مطلبی باشد كه بخواهند درباره من بگویند استقبال میكنم.
برخی از زخمهای ٨٨ همچنان هست و مردم امید دارند در دولت دوم مسائل حل شود.
همه اینها را قبول دارم. من ملاقاتی با رهبری درباره جریان اصلاحات داشتم و مذاكراتی كردم، از نظر خودم فضایی كه عدهای در بیرون علیه اصلاحطلبها ایجاد میكنند، واقعی نیست. اینها گروه تندی هستند كه میخواهند اینطور نشان دهند كه فضا علیه جریان اصلاحطلبی است. بعضی هم در نهادهایی ممكن است تصمیمگیر باشند و كاری كه میخواهند، موضع همان افراد است. در بخش سیاسی هم خیلی از گرفتاریهایی كه وجود دارد باید حل شود و تردیدی ندارم كه این مسائل حتی در زمان كوتاهی قابل حل است. چون رهبری هم مایل هستند فضا بهتر شود و همه فرزندانشان كه میخواهند زیر چتر نظام كار كنند - چه اصلاحطلب و چه اصولگرا- دغدغههایشان برطرف شود؛ این شرایط وجود دارد و انشاءالله با اطمینان به سمت حل مسائل خواهیم رفت.
منبع: روزنامه شرق