امین تارخ
او که نقش یک آدم دیوانه را بازی می‌کرد، در نقش خودش آنچنان فرو رفته بود که خودش شده بود همان دیوانه و مدتی در بیمارستان بستری شد و برای خودش لعنت سینمای ‌هالیوود را خرید؛ در حالی که بازیگر باید...
 
دغدغه‌های بزرگ
«به هر 3 کارگردان و تهیه‌کننده التماس می‌کردم و می‌گفتم به خدا قسم، حالم بده! بگذارید در 24ساعت اقلا 4ساعت استراحت کنم یا حداقل خودتان با هم توافق کنید كه من یکی ‌دو روز سر کار نیایم و کمی استراحت کنم اما هیچ‌کدام قبول نکردند و آخرش کار به جایی رسید که یک روز ساعت 5 صبح از روی صندلی گریم، من را به بیمارستان و تخت سی‌سی‌یو منتقل كردند...» اینها بخشی از حرف‌های امین تارخ است كه ماه رمضان در مجموعه «جراحت»، نقش یک پدر صبور و برادر دلسوز را بازی کرد...

 «بزرگ ‍ِ» خانواده‌ای است و همه از او توقع‌های بزرگ دارند؛ از صبر و گذشت گرفته تا انتقام و دعوا... امین تارخ، بازیگر با‌تجربه‌ای است که علاوه بر اینکه در هر 3حوزه تئاتر، سینما و تلویزیون فعالیت کرده، یکی از قدیمی‌ترین مدارس بازیگری را در كشورمان راه‌اندازی و مدیریت كرده و از این طریق بسیاری از جوانان را به عرصه بازیگری معرفی کرده كه حبیب رضایی، ترانه علیدوستی و همین رامین راستاد (بازیگر نقش «هوشی»در مجموعه جراحت) مشت نمونه خروارند. مرگ یزدگرد، پرنده کوچک خوشبختی، پاییزان، سرب، مادر و دلشدگان از کارهای به یادماندنی او در سینما هستند و سربداران، بوعلی‌‌سینا، آپارتمان و معصومیت از دست‌رفته از كارهای زیبای او در تلویزیون و اجرای نقش‌های موثر در تئاترهای اتللو، مرگ یزدگرد، زن نیک سچوان و شاعر را هم باید به این کارنامه پر و پیمان افزود. به بهانه بازی او در مجموعه «جراحت» به گفت‌و‌گویی کوتاه با امین تارخ نشسته‌ایم که حسابی خسته بود و برای رسیدن به سوال آخرمان لحظه‌شماری می‌کرد!
 
آقای تارخ! جایی از قول شما شنیدم كه «بازیگری تسلط به جسم و ذهن و احساس است.» واقعا بازیگرها به این نقطه از تسلط بر خودشان می‌رسند؟ رسیدن به این مرحله یک مقداری دور از ذهن است؛ نیست؟!
اگر این حرف را گفتم، یک حرف کلی بوده و منظورم این نبوده که همه بازیگرها این توانایی را دارند. حتما داشتم راجع به واحد درسی «یوگا» صحبت می‌کردم که واحد اجباری برای کسانی است که می‌خواهند بازیگر شوند؛ البته نه در همه‌جا. به عنوان نمونه، در کارگاه آزاد بازیگری ما این واحد وجود دارد و یکی از تاثیرات‌اش کمک کردن به کسانی است که می‌خواهند بازیگر شوند و باید یک جورهایی این تسلط بر جسم و ذهن و احساس را به دست بیاورند و اینجاست که «یوگا» با مقوله آموزش بازیگری گره می‌خورد.

 شما سال‌های سال است كه در زمینه‌های مختلف بازیگری، از اجرای نقش تا تدریس، فعال هستید و خیلی از بازیگران امروزی شاگرد شما بوده‌اند. خب، خود شما تا چه حد این تسلط را پیدا کردید؛ تسلطی که بدون شک زندگی شخصی و خارج از کادر دوربین شما را هم می‌تواند دگرگون کند؟
نمی‌دانم؛ من واقعا قاضی خوبی نیستم اما تا جایی که می‌شده، در تمام این سال‌ها تلاش خودم را كرده‌ام؛ هم به خاطر خودم و هم به خاطر مسایل حرفه‌ای‌. دیگران باید بگویند چقدر موفق بوده‌ام یا نبوده‌ام.

 بازی در نقش‌های مختلف توانسته خود شما را هم تغییر بدهد؟ آیا نقش خاصی بوده که تاثیر زیادی روی خود شما گذاشته باشد؟

ببینید؛ ما شیوه‌های مختلفی را در بازیگری داریم؛ مثل شیوه استانسیلاوسکی، متد اکتینگ، برشت و... اما امروزه‌ نتیجه همه آنها این شده که اگر بازیگری نقشی را بازی کند و نتواند از آن نقش بیرون بیاید، ‌احمقانه‌ترین نوع بازیگری را انتخاب کرده و البته این اتفاق قبلا در ‌هالیوود برای سوزان ‌هایوارد در فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» افتاده. او که نقش یک آدم دیوانه را بازی می‌کرد، در نقش خودش آنچنان فرو رفته بود که خودش شده بود همان دیوانه و مدتی در بیمارستان بستری شد و برای خودش لعنت سینمای ‌هالیوود را خرید؛ در حالی که بازیگر باید در کنار آن شخصیت حرکت کند و به هر کاری که می‌کند (گریه، خنده، قرار گرفتن در موقعیت‌های غریزی و عاطفی و...) آگاه باشد و در عین حال که آن نقش را باورپذیر بازی می‌کند، خودش را غرق احساس و غرایز نقش نکند.

شما یک بازیگر حرفه‌ای هستید و در این موضوع نه تعارفی هست و نه اغراقی؛ می‌خواهم ببینم این بازیگر حرفه‌ای در زندگی خودش هم نقش بازی می‌کند یا نه؟

نه؛‌خیلی از بازیگرها فقط جلوی دوربین می‌توانند نقشی را زنده کنند؛ آن هم با استفاده از تکنیک‌ها و فنون بازیگری و در زندگی عادی شاید این طور نباشد و خیلی زود دستشان رو می‌شود.

می‌خواهید بگویید امین تارخ زود دستش رو می‌شود؟
نه! به هر حال، همه ما یک جورهایی دروغ می‌گوییم و با کمی ‌احتیاط باید بگویم که هنر خوب دروغ گفتن یک وجه از بازیگری است.

با این حساب، خیلی از ما می‌توانیم بازیگر بشویم؛ چون دروغ می‌گوییم!

نه لزوما! خیلی از آنهایی که دروغگوهای خوبی هستند جلوی دوربین که قرار می‌گیرند کم می‌آورند و نمی‌توانند حتی یک سلام و علیک ساده را درست اجرا کنند.

 خب، ‌برسیم به مقوله تلویزیون. شما اصلا تلویزیون نگاه می‌کنید؟

بله، چرا نگاه نمی‌کنم؟ تلویزیون مملکت‌ام است و من زمانی را برای نگاه کردن برنامه‌ها می‌گذارم.

سطح برنامه‌هایی که ساخته می‌شود -در همان حوزه مجموعه‌های تلویزیونی- را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ مخصوصا در این روزها که هر شبکه‌ای یک مجموعه داستانی را دنبال می‌کند.

تلویزیون، تلاش خودش را برای جلب مخاطب دارد و به نظر من هر روز هم این تلاش بیشتر می‌شود اما چیزی که هم ما به عنوان برنامه‌ساز و هم مسوولان باید متوجه آن باشیم، هجوم برنامه‌های ماهواره‌ای و خصوصا کارهای نمایشی است که از آیتم‌های انسانی برای جلب مخاطب به نوعی سوءاستفاده می‌کند و لزوما همه مبتنی بر خوش‌نیتی نیستند.

 فکر می‌کنید در این زمینه مسوولان چه کاری می‌توانند برای جلب مخاطب انجام دهند؟

فکر می‌کنم کم شدن سخت‌گیری‌ها و باز شدن چارچوب‌های تعریف‌شده از طرف مسوولان و تلاش بیشتر از طرف هنرمندان، می‌تواند تا حد زیادی بیننده را جلب برنامه‌های داخلی کند و این احساس نیاز برای توجه به برنامه‌های دیگر وجود نداشته باشد که نتیجه آن، حفظ فرهنگ خودمان است در مقابل فرهنگ‌های وارداتی دیگر.

 از تغییر چارچوب‌ها گفتید. در مجموعه «جراحت» شاهد اتفاق‌هایی هستیم که تا به حال مطرح نمی‌شدند؛ مثل روابط قبل از ازدواج و حتی خودکشی. نگاه شما به مطرح کردن این موضوع‌ها چیست؟
فکر می‌کنید این مسایل به شکل درستی نشان داده می‌شوند؟ آیا اصلا باید نشان داده شوند یا نه؟
بله؛ موضوع‌های روز جامعه باید مطرح شود؛ خصوصا در تلویزیون. اما باید در به تصویرکشیدن آنها دقت کرد. به عنوان نمونه، اگر شما می‌خواهید یک خودکشی را نشان بدهید خیلی مهم است که چطور این صحنه را به تصویر بکشید که هم بتوانید آن را نشان دهید و هم باعث نشوید که عده‌ای یاد بگیرند چطور و با چه بهانه‌هایی خودکشی کنند. مثل اینکه شما بخواهید صحنه قربانی کردن یک گوسفند را نشان دهید. اگر از لحظه برداشتن چاقو تا گذاشتن چاقو بر گلوی آن حیوان و بریدن گلو و صدای خرخر جان کندنش را نشان بدهید الگوسازی کرده‌اید اما گاهی با یک اشاره و بدون توضیح زیادی نشان می‌دهید یک فردی به دلیلی خودکشی کرده و این عیبی ندارد و باید این مسایل مطرح شود.

 ما در این صفحه پای حرف خیلی از همکاران شما نشستیم و همه آنها به نوعی این مساله را عنوان می‌کردند که برخلاف آنکه مسوولان و تهیه‌كننده‌ها می‌گویند كه برای بازیگران اهمیت زیادی قایل هستند، اهمیتی به بازیگران داده نمی‌شود و خیلی از آنها در شرایط نامناسب (از لحاظ ایمنی و سلامت) به ایفای نقش می‌پردازند. شما این را تایید می‌كنید؟!

من جواب شما را با ذكر یک خاطره می‌دهم. در یک محدوده زمانی که من هم اجرای تئاتر داشتم و هم یک کار تلویزیونی و هم یک فیلم سینمایی، به مشكلی خوردم كه ذكرش خالی از لطف نیست. البته قرار نبود هر 3 كارم با هم تداخل داشته باشند. اجرای تئاتر به خاطر استقبال مردم ادامه پیدا کرده بود، مجموعه سینمایی و تلویزیونی هم به خاطر عدم برنامه‌ریزی با هم برخورد پیدا کرده بودند و خلاصه، من به جایی رسیدم که به هر 3 کارگردان و تهیه‌کننده التماس می‌کردم و می‌گفتم: «به خدا قسم من حالم بد است. در 24ساعت بگذارید من اصلا 4ساعت استراحت کنم یا حداقل توافق کنید یکی‌‌دو روز سر کار نیایم و یک مقداری استراحت کنم.» اما هیچ‌کدام قبول نمی‌کردند؛ تا اینکه کار به جایی رسید که یک روز ساعت 5 صبح از صندلی گریم من را به بیمارستان و تخت سی‌سی‌یو منتقل كردند.

 یعنی؟

یعنی سلامت بازیگر برای هیچ‌کس اهمیت ندارد؛ مگر اینکه خلافش ثابت شود!
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: salamatiran.com
 
 مطالب پیشنهادی:
برگ‌های برنده یك جراحت خانوادگی!
گفتگو با «امین تارخ» بازیگر مجموعه تلویزیونی «جراحت»
«جراحت» قصه زخم‌ها و كینه‌هاست
نگاهی جامعه‌شناسانه به سریال جراحت
چهره‌های مشهوری که مرگ به موقع سراغشان آمد!!