اسب حیوان نجیبی است
این فیلم با وجود صحنه‌های خنده‌دارش، كمدی نیست. یعنی هدف موقعیت‌هایی كه طراحی شده‌اند، خنداندن تماشاگران نیست. ممكن است برخی طنازی‌های عطاران ناخواسته....
                              
یك شب زندگی جلوی دوربین
درباره فیلم پرحاشیه «اسب حیوان نجیبی است» كه اكنون روی پرده سینماهاست می‌توان نكات بسیاری گفت؛ از قابلیت‌هایش به عنوان یك اثر مطرح سینمایی تا سرگذشت آن از زمان تولید تا نمایش. ارزیابی این فیلم و پاسخ به سوالاتی نظیر این‌كه عبدالرضا كاهانی در پنجمین تجربه فیلمسازی‌اش به چه دستاوردهایی رسیده و همچنین جایگاه او در سینمای الان ایران كجاست، به نظر مباحث مهم‌تری می‌آیند تا دامن زدن به حاشیه‌های این یكی دو ساله و برداشت‌های عجیب از فیلم كه اغلب پشتوانه نظری درستی هم ندارند.
فیلم «اسب حیوان نجیبی است» ادامه منطقی مسیر فیلمسازی كاهانی از «آدم» به این سوست و پس از موفقیت «هیچ» در نزدیك شدن زبان سینمایی این فیلمساز به تئاتر ابسورد، این فیلم یك پله بالاتر و یك رشد مناسب است. كاهانی برای رسیدن به چنین قالبی، مسیر واقعگرایی را انتخاب كرده است. واقعگرایی در 2 فیلم اخیر او متمایز از رئالیسم تثبیت شده و مشهوری است كه با آثار عباس كیارستمی در سینمای ایران می‌شناسیم. شباهت این دو نوع نگاه، یكی علاقه فیلمسازان به استفاده از نماهای بلند و گرفتن و پلان ـ ‌سكانس‌ها، اجتناب از موسیقی متن و حوادث دراماتیك و قصه‌گویی به شیوه آثار كلاسیك است. اما در عوض كاهانی علاقه‌مند به همكاری با بازیگران مشهور سینماست و همواره می‌كوشد ذهنیت‌های موجود درباره این بازیگران را از بین ببرد. او نقش‌های متفاوتی را برای این بازیگران تعریف می‌كند تا هم تماشاگرش را غافلگیر كرده، هم آنان را در مسیر تحقق رئالیسم مورد نظر خود هدایت كند. این تلاش كاهانی در برخی فیلم‌هایش مثمرثمر بوده و در برخی دیگر ناكامی او را به دنبال داشته است.

«اسب...» به هیچ عنوان در مجموعه آثار قصه‌گوی سینما طبقه‌بندی نمی‌شود، بلكه اثری موقعیت‌محور است. با این حال كاهانی بر خلاف ساخته قبلی‌اش، اینجا قواعد كلی سینمای قصه‌گو را به لحاظ ساختاری رعایت می‌كند. این تناقض موضوع جالبی است كه به بهانه آن می‌توان به دلایل اهمیت این فیلم در سینمای ایران نزدیك شد. فیلم قصه‌گو نیست، چون حادثه‌های اندك فیلم بیش‌از آن كه در خدمت اوج و فرود احساسی باشند، بهانه‌ای هستند برای آشنایی با شخصیت‌های تازه. همچنین قصه‌گو نیست، چون باب طبع تماشاگر علاقه‌مند به سریال‌های تلویزیونی یا فیلم‌های پرماجرا نیست. این در شرایطی است كه «اسب...» شروع، میانه و پایان‌بندی قاطعی دارد. بسیاری از فیلمسازان علاقه‌مند به رئالیسم اجتماعی تحت تأثیر سینمای كیارستمی بی‌تفاوت به قواعد سینما و ساختار روایی، برخی ضعف‌های خود را در فیلمنامه با این نوع شگردها پنهان می‌كنند؛ شگردهایی مثل استفاده از دوربین روی دست برای مخفی كردن ضعف دكوپاژ فیلم و نیز بهره بردن از پایان باز در شرایطی كه اغلب این آثار از همین نقطه آسیب می‌بینند. پایان بازی كه مثلا در انتهای «باد ما را خواهد برد» ساخته عباس كیارستمی می‌بینیم بسیار متفاوت است از پایان بی‌منطق بسیاری از آثاری كه اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 ساخته شدند. تمهید مهمی كه كاهانی در «اسب...» برای رسیدن به یك ساختار درست اندیشیده است، درك درست از مقوله زمان دراماتیك در سینماست. كاهانی در «اسب...» قصه یك شب تا صبح را حدود 90 دقیقه روایت می‌كند، بنابراین خیلی از اتفاقات در این زمان محدود نمی‌تواند رخ بدهد و تماشاگر از همان سكانس اولیه به این نوع روایت عادت می‌كند و انتظار اتفاقات عجیب را ندارد. به این ترتیب در شرایطی كه قرار بر وقوع اتفاقات عجیب و غریب نیست، آنچه محوریت پیدا می‌كند، جزئیات به‌ظاهر بی‌اهمیت زندگی روزمره است؛ شامل حرف‌های گاه بیهوده و رفتاری نه‌چندان هوشمندانه. كاهانی از این دریچه به واقعگرایی نزدیك می‌شود و بر اساس چنین متدی فضاسازی می‌كند.

این فیلم با وجود صحنه‌های خنده‌دارش، كمدی نیست. یعنی هدف موقعیت‌هایی كه طراحی شده‌اند، خنداندن تماشاگران نیست. ممكن است برخی طنازی‌های عطاران ناخواسته موجب قهقهه تماشاگر شود یا تاثیر دیالوگ‌ها و موقعیت‌ها بر تماشاگر با واكنش شادمانه‌شان همراه باشد، اما این هدف اصلی چنین فیلمی نمی‌تواند باشد. بهترین مثال جنبه‌های كمیك «اسب...»، برخی آثار ایتالیایی در دوره دوم نئورئالیسم است. مثل بعضی از فیلم‌های پیترو جرمی یا آتوره اسكولا و حتی فیلم مشهور «بچه‌های خیابان» كه در ایران هم اكران شد و تلویزیون هم آن را نمایش داد. هدف این فیلمسازان نزدیك شدن به واقعیت است، اما از آن رو كه فقدان قصه ممكن است تماشاگر عادی را خسته یا دلزده كند، بنابراین بهترین راه‌حل، ایجاد موقعیت‌های كوچكی برای مفرح‌تر شدن است.
«اسب...» یكی از معدود تجربه‌های سینمای ایران است كه فیلمبرداری صحنه‌های گوناگون آن همه در شب انجام شده است. پیش از این، فیلم‌هایی بوده‌اند كه بخش مهمی از صحنه‌های آن در شب بگذرد، اما تا آنجا كه به خاطر نگارنده می‌آید، تنها «خداحافظ رفیق» ساخته بهزاد بهزادپور بوده كه این ویژگی مشابه را با «اسب...» داشت. این نكته را باید كنار این واقعیت گذاشت كه بیشتر صحنه‌های «اسب...» نیز خارجی‌اند. یعنی بجز صحنه‌های مربوط به بازی ماهایا پطروسیان و بابك حمیدیان و نیز دیدار شخصیت‌های اصلی با خانواده عزادار در میانه‌های فیلم، بقیه همه خارجی‌اند و این كار نیز ریسك بزرگ كاهانی بوده است.

 اما بدون شك این فیلم دچار ضعف‌ها و لكنت‌هایی هم هست كه چشم بستن بر آنها همان اندازه غیرمنطقی است كه نادیده گرفتن امتیازات آن. مهم‌ترین ضعف فیلم اعتماد به نفس بیش از حد كاهانی در استفاده متفاوت از بازیگران مشهور سینمای ایران است. با این كه رضا عطاران در قالب نقش اصلی این فیلم یكی از بهترین تجربیات سینمایی‌اش را ارائه كرده و به خاطر همین فیلم چند بار به عنوان بازیگر برگزیده شناخته شده و جایزه گرفته، اما حضور چهره‌هایی مانند مهران احمدی و مهتاب كرامتی در نقش‌هایی بسیار نامتعارف، نشان از ناپختگی كارگردان دارد. اشتیاق به نشان دادن قابلیت‌های نادیده برخی بازیگران باید ناظر بر توانایی آنان باشد. زمانی كه یك بازیگر قادر به ارائه نقش سنگینی كه به عهده‌اش نهاده شده، نیست نمی‌توان جلوی دوربین انتظار معجزه داشت. از این روست كه احمدی و كرامتی كه هر دو بازیگران قابل احترام سینمای ایران هستند در ایفای درست و باورپذیر نقش‌هایی كه دارند، نمی‌توانند همسطح دیگر بازیگران فیلم پیش بروند و درست در همین دقایق است كه ریتم فیلم بشدت افت می‌كند. در عوض باید به این هم اشاره كرد كه مثلاً كارن همایونفر كه او را به عنوان آهنگساز فیلم می‌شناسیم و تا به حال حضورش را جلوی دوربین ندیده‌ایم، عملكردی كاملا موفق دارد، زیرا نقشی كه به او پیشنهاد شده متناسب با توانایی‌اش است.
در مجموع «اسب...» را بهتر است تجربه‌ای یا تلاشی بدانیم برای ارائه تصویری تازه در سینمای ایران كه این‌گونه نیز می‌توان به واقعیت‌ها نزدیك شد و آنها را به تصویر كشید. مشخص است هیچ فیلمی را نمی‌توان بدون ضعف قلمداد كرد و كمتر فیلمی وجود دارد كه به هیچ عنوان نكته مثبتی نداشته باشد. برخی سكانس‌های فیلم مثل سكانس افتتاحیه پس از تیتراژ، گفت‌وگوی عطاران با جوانی امروزی (با بازی اشكان خطیبی) و نیز افشا شدن زندگی خصوصی كسی كه آموزشگاه هنری دارد (كارن همایونفر) جزو صحنه‌های به یادماندنی «اسب...» هستند و در عوض صحنه‌هایی مانند دعوای دو زن، گفت‌وگوهای مرد تازه‌وارد (مهران احمدی) با دوستان و صحنه ضبط موسیقی در استودیو پرداخت مناسبی ندارند و بخوبی صحنه‌های دیگر نیستند.


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture  
منبع: jamejamonline.ir


مطالب پیشنهادی:
مورد عجیب عبدالرضا كاهانی!
مهران احمدی از دو جنسی شدن می‌گوید!!
«یه حبه حرف» بر سر «یه حبه قند»
گزارش تصویری فیلم «گلچهره»
نگاهی به فیلم «راه آبی ابریشم» ساخته محمد بزرگ‌نیا