عشق در سالهای جنگ
تازهترین ساخته پرویز شیخطادی، برنده جوایز اصلی جشنواره فجر، این روزها بر پرده سینماهاست؛ فیلمی در ژانر دفاع مقدس با حضور بازیگران مطرح و البته قصهای تازه كه نشان میدهد این سینما زوایای پنهان بسیاری دارد و اگر كارگردانی دلسوز اراده كند، همچنان میتوان شاهد اتفاقاتی خوب در این گونه بود. با این همه، «روزهای زندگی» فیلم بینقصی هم نیست.
نكتههایی در نقد این فیلم از سوی مخالفانش مطرح شده كه برخی از آنها شایسته توجه است؛ مثل فیلمنامه و ضرورت داشتن خطوط فرعی، شخصیتهای مكمل باهویت و نیز خط سیری كه اتفاقها و حوادث در آن توجیه دراماتیك داشته باشند. در این نوشته سعی میشود به دلایل اهمیت سینمای جنگ هم پرداخته شود و حالا كه شاهد فیلم خوبی در این عرصه هستیم، به موضوعات حاشیهای نیز بپردازیم كه رعایت آنها میتوانست آخرین ساخته شیخطادی را به فیلمی خیلی خوب بدل كند.
جایگاه و موقعیت زن در جنگ
پیش از این، اندك فیلمهایی دیده بودیم كه در آنها به ایثارگریها و تلاشهای زنان در عرصه 8 سال دفاع مقدس اشاره شده باشد. مهمترین كارگردانی كه بهاین وجه از جنگ توجه داشت، احمدرضا درویش بود با 3 فیلم «كیمیا»، «سرزمین خورشید» و «دوئل» كه البته از میان اینها، تنها سرزمین خورشید است كه زن را در متن موقعیتهای جنگی به تصویر میكشد و جالب است كه زن (با بازی گلچهره سجادیه) در آن فیلم نیز مانند روزهای زندگی (با بازی هنگامه قاضیانی) پزشك بود. از همین 2 نكته میتوان 2 نتیجه گرفت. نخست اینكه چرا در میان فیلمهای دفاع مقدسی، تنها فیلمهای معدودی هستند كه زن در آنها در كانون توجه فیلمنامهنویس و كارگردان قرار گرفته و دوم اینكه آیا تنها با یك استراتژی میتوان زنان جنگ را روایت كرد؟ آیا غیر از پزشكان از جانگذشته و نوعدوست، زنانی در هیات و موقعیتهای دیگر نبودهاند؟ مثلا مطالعه كتاب «دا» نشان میدهد زنان بسیاری بودهاند كه بدون هیچگونه تخصص یا حرفهای، تنها به دلیل خواست و اراده پولادینشان در مسیر جنگ قدم گذاشتند و منشأ بسیاری از تحولات آن دوران شدند. پس بیجا نیست اگر از فیلمسازان انتظار داشته باشیم زنان جنگ را فقط در دایره محدود یك شغل و حرفه ننگرند و واقعیتهای جنگ را بیشتر باور و بازگو كنند. ممكن است پس از موفقیت فیلم درویش و شیخطادی در جشنواره فجر (با فاصله زمانی زیاد) این روند به عادت دیگران بدل شود كه تا سخن از زنان به میان آید، آنان را پرستاران و پزشكان جنگ تصور كنند. تازه بیشتر كه فكر میكنیم به یاد «نجاتیافتگان» مرحوم رسول ملاقلیپور هم میافتیم كه آنجا نیز عاطفه رضوی، بازیگر نقش یك امدادرسان هلال احمر در خط مقدم جبهه بود. پس تردیدی نیست كه به یك خانهتكانی اساسی در شخصیتپردازی فیلمهای جنگی نیاز است، بخصوص از منظر موقعیت و جایگاه زن در عرصه دفاع.
رشد كارگردان
حتی مخالفان روزهای زندگی هم تردیدی ندارند كه این فیلم، بهترین ساخته سازندهاش است. صرفنظر از مضمون و گرایش ارزشی حاكم بر فیلمهای اخیر این كارگردان، بیشتر منتقدان «شكارچی شنبه» را فیلمی شعاری و مبتدیانه ارزیابی كرده بودند كه گاهی ضعفهای بیشمار آن، تاثیر معكوسی در تماشاگر میگذارد. بزرگترین درسی كه روزهای زندگی برای شخص شیخطادی دارد این است كه بداند فیلم خوب ساختن با اغراق و مبالغه و احساساتگرایی الزاما محقق نمیشود. میتوان فیلمی مانند روزهای زندگی ساخت و 2 شخصیت را رو در روی یكدیگر قرار داد تا با هم درباره فلسفه جنگحرف بزنند. یكی مخالف جنگ است و بیتفاوت در برابر حوادث آن و دیگری میكوشد در این بحبوحه نقش تاریخی خود را ایفا كند تا با از دست دادن سلامتش و نیز تا مرز از پا درآمدن، درس بزرگی به همه ما بدهد كه خیلی وقتها مقاومت، معنیاش جنگطلبی نیست، بلكه دفاع از جانهاست در برابر دژخیمی كه حتی پس از قطعنامه و توافق بر سر پایان جنگ، اینچنین وحشیانه یورش میآورد و به سرزمین ایران متجاوز میشود. این اتفاقا نكته جالبی بود كه در 2 فیلم دفاع مقدسی امسال، پرداختی ضمنی داشت و الحق هم كه بجا و مناسب بود. علاوه بر روزهای زندگی در «ملكه» نیز میبینیم پس از قطعنامه، روش عراق تغییری نمیكند و جالبترین موضوع در واقع غمانگیزترین است. آنجا كه ارتش بعث در جنگ با ایران بود، همه آمادگی این مقاومت را داشتند، اما وضعیت ایرانیان پس از صدور قطعنامه كه بر اثر حملات پراكنده ارتش عراق در خون غلتیدند آنقدر مظلومانه بود كه گوشههایی از این مظلومیت را شیخ طادی در فیلمش بخوبی منعكس كرده است. آری روزهای زندگی، یكی از بهترین فیلمهای امسال است و دیدنش بهدوستداران سینما توصیه میشود و این امید وجود دارد كه شیخطادی پس از چند تجربه ناموفق بتواند همین مسیر را ادامه بدهد.
ستارهها در فیلمهای جنگی
شاید نخستین و جدیترین كارگردانی كه برای فیلمهای جنگیاش به سراغ ستارههای سینما رفت، ابراهیم حاتمیكیا بود. او و فیلمسازان جدی این عرصه، خیلی خوب دریافته بودند حضور یك بازیگر نامآشنا و ماهر تا چه اندازه میتواند به باورپذیری قصه و خلق پیچیدگیهای شخصیت كمك كند. در روزهای زندگی نیز شیخطادی با درایت كامل بازیگران اصلیاش را انتخاب كرده و هدایت درست او منجر به موقعیتهای نفسگیری شده كه جز با حضور این بازیگران خوب و توانا امكانپذیر نبود. اگر بازیگری غیر از حمید فرخنژاد در فیلم حضور داشت، ممكن بود تلقیاش از كوری در میانههای فیلم، آمیخته با سنت ملودرامهای هندی یا نوعی احساساتگرایی ابتر باشد كه از اساس فیلم را دچار شعار و اغراق كند، اما او با بازیای كنترلشده و دقیق، هم یكی از بهترین بازیهای كارنامهاش را ارائه میكند و هم نشان میدهد در سینمای دفاع مقدس نیز میتوان به عنوان یك بازیگر حرفهای بسیاری برای گفتن داشت. اما به نظر میرسد نقش و موقعیت هنگامه قاضیانی پیچیدهتر از این باشد كه درباره فرخنژاد گفتیم. شخصیتی كه شیخطادی از لیلا ترسیم كرده، به عمق و كشش دكتر عربی نیست. این یك واقعیت است كه در بیمارستانی صحرایی با آن همه دشواری و كمبود امكانات و غیره، موقعیت حضور یك زن به مراتب كمرنگتر از یك مرد باشد. اما قاضیانی با وجود این كمبود در پیچش شخصیتی لیلا، از او انسانی میسازد با روحی بزرگ كه لحظه لحظه بودنش در آن دوزخ جانكاه، آرامشی است برای همه؛ از مردی كه غیورانه در مسیر ایثار جانش را فدا كرده تا تك تك مجروحانی كه در آستانه شهادت، دلخوش به تلاشهای او هستند. انتخاب قاضیانی به عنوان بازیگر برگزیده جشنواره فجر، انتخابی هوشمندانه بود كه این بازیگر توانا را یك بار دیگر شایسته برگزیده شدن دید. فیلم روزهای زندگی با داشتن این جنبههای خوب و البته برخی كاستیها كه فرصتی برای پرداختن به آنها نیست، مهمتر از هر چیز امیدی تازه برای سینمای ایران به همراه دارد. اینكه میشود فیلمی خوب در گونه دفاع مقدس ساخت، بی آنكه وارد بازیهای سیاسی شد. میتوان در كنار حفظ ارزشها به استانداردهای سینمایی هم اندیشید و اثری قابل اعتنا ساخت. میشود با تكیه بر قابلیتهای ملودرام، به درستی و از روی درایت ایجاد احساس كرد و به ورطه شعار دادن نیفتاد.
تازهترین ساخته پرویز شیخطادی، برنده جوایز اصلی جشنواره فجر، این روزها بر پرده سینماهاست؛ فیلمی در ژانر دفاع مقدس با حضور بازیگران مطرح و البته قصهای تازه كه نشان میدهد این سینما زوایای پنهان بسیاری دارد و اگر كارگردانی دلسوز اراده كند، همچنان میتوان شاهد اتفاقاتی خوب در این گونه بود. با این همه، «روزهای زندگی» فیلم بینقصی هم نیست.
نكتههایی در نقد این فیلم از سوی مخالفانش مطرح شده كه برخی از آنها شایسته توجه است؛ مثل فیلمنامه و ضرورت داشتن خطوط فرعی، شخصیتهای مكمل باهویت و نیز خط سیری كه اتفاقها و حوادث در آن توجیه دراماتیك داشته باشند. در این نوشته سعی میشود به دلایل اهمیت سینمای جنگ هم پرداخته شود و حالا كه شاهد فیلم خوبی در این عرصه هستیم، به موضوعات حاشیهای نیز بپردازیم كه رعایت آنها میتوانست آخرین ساخته شیخطادی را به فیلمی خیلی خوب بدل كند.
جایگاه و موقعیت زن در جنگ
پیش از این، اندك فیلمهایی دیده بودیم كه در آنها به ایثارگریها و تلاشهای زنان در عرصه 8 سال دفاع مقدس اشاره شده باشد. مهمترین كارگردانی كه بهاین وجه از جنگ توجه داشت، احمدرضا درویش بود با 3 فیلم «كیمیا»، «سرزمین خورشید» و «دوئل» كه البته از میان اینها، تنها سرزمین خورشید است كه زن را در متن موقعیتهای جنگی به تصویر میكشد و جالب است كه زن (با بازی گلچهره سجادیه) در آن فیلم نیز مانند روزهای زندگی (با بازی هنگامه قاضیانی) پزشك بود. از همین 2 نكته میتوان 2 نتیجه گرفت. نخست اینكه چرا در میان فیلمهای دفاع مقدسی، تنها فیلمهای معدودی هستند كه زن در آنها در كانون توجه فیلمنامهنویس و كارگردان قرار گرفته و دوم اینكه آیا تنها با یك استراتژی میتوان زنان جنگ را روایت كرد؟ آیا غیر از پزشكان از جانگذشته و نوعدوست، زنانی در هیات و موقعیتهای دیگر نبودهاند؟ مثلا مطالعه كتاب «دا» نشان میدهد زنان بسیاری بودهاند كه بدون هیچگونه تخصص یا حرفهای، تنها به دلیل خواست و اراده پولادینشان در مسیر جنگ قدم گذاشتند و منشأ بسیاری از تحولات آن دوران شدند. پس بیجا نیست اگر از فیلمسازان انتظار داشته باشیم زنان جنگ را فقط در دایره محدود یك شغل و حرفه ننگرند و واقعیتهای جنگ را بیشتر باور و بازگو كنند. ممكن است پس از موفقیت فیلم درویش و شیخطادی در جشنواره فجر (با فاصله زمانی زیاد) این روند به عادت دیگران بدل شود كه تا سخن از زنان به میان آید، آنان را پرستاران و پزشكان جنگ تصور كنند. تازه بیشتر كه فكر میكنیم به یاد «نجاتیافتگان» مرحوم رسول ملاقلیپور هم میافتیم كه آنجا نیز عاطفه رضوی، بازیگر نقش یك امدادرسان هلال احمر در خط مقدم جبهه بود. پس تردیدی نیست كه به یك خانهتكانی اساسی در شخصیتپردازی فیلمهای جنگی نیاز است، بخصوص از منظر موقعیت و جایگاه زن در عرصه دفاع.
رشد كارگردان
حتی مخالفان روزهای زندگی هم تردیدی ندارند كه این فیلم، بهترین ساخته سازندهاش است. صرفنظر از مضمون و گرایش ارزشی حاكم بر فیلمهای اخیر این كارگردان، بیشتر منتقدان «شكارچی شنبه» را فیلمی شعاری و مبتدیانه ارزیابی كرده بودند كه گاهی ضعفهای بیشمار آن، تاثیر معكوسی در تماشاگر میگذارد. بزرگترین درسی كه روزهای زندگی برای شخص شیخطادی دارد این است كه بداند فیلم خوب ساختن با اغراق و مبالغه و احساساتگرایی الزاما محقق نمیشود. میتوان فیلمی مانند روزهای زندگی ساخت و 2 شخصیت را رو در روی یكدیگر قرار داد تا با هم درباره فلسفه جنگحرف بزنند. یكی مخالف جنگ است و بیتفاوت در برابر حوادث آن و دیگری میكوشد در این بحبوحه نقش تاریخی خود را ایفا كند تا با از دست دادن سلامتش و نیز تا مرز از پا درآمدن، درس بزرگی به همه ما بدهد كه خیلی وقتها مقاومت، معنیاش جنگطلبی نیست، بلكه دفاع از جانهاست در برابر دژخیمی كه حتی پس از قطعنامه و توافق بر سر پایان جنگ، اینچنین وحشیانه یورش میآورد و به سرزمین ایران متجاوز میشود. این اتفاقا نكته جالبی بود كه در 2 فیلم دفاع مقدسی امسال، پرداختی ضمنی داشت و الحق هم كه بجا و مناسب بود. علاوه بر روزهای زندگی در «ملكه» نیز میبینیم پس از قطعنامه، روش عراق تغییری نمیكند و جالبترین موضوع در واقع غمانگیزترین است. آنجا كه ارتش بعث در جنگ با ایران بود، همه آمادگی این مقاومت را داشتند، اما وضعیت ایرانیان پس از صدور قطعنامه كه بر اثر حملات پراكنده ارتش عراق در خون غلتیدند آنقدر مظلومانه بود كه گوشههایی از این مظلومیت را شیخ طادی در فیلمش بخوبی منعكس كرده است. آری روزهای زندگی، یكی از بهترین فیلمهای امسال است و دیدنش بهدوستداران سینما توصیه میشود و این امید وجود دارد كه شیخطادی پس از چند تجربه ناموفق بتواند همین مسیر را ادامه بدهد.
ستارهها در فیلمهای جنگی
شاید نخستین و جدیترین كارگردانی كه برای فیلمهای جنگیاش به سراغ ستارههای سینما رفت، ابراهیم حاتمیكیا بود. او و فیلمسازان جدی این عرصه، خیلی خوب دریافته بودند حضور یك بازیگر نامآشنا و ماهر تا چه اندازه میتواند به باورپذیری قصه و خلق پیچیدگیهای شخصیت كمك كند. در روزهای زندگی نیز شیخطادی با درایت كامل بازیگران اصلیاش را انتخاب كرده و هدایت درست او منجر به موقعیتهای نفسگیری شده كه جز با حضور این بازیگران خوب و توانا امكانپذیر نبود. اگر بازیگری غیر از حمید فرخنژاد در فیلم حضور داشت، ممكن بود تلقیاش از كوری در میانههای فیلم، آمیخته با سنت ملودرامهای هندی یا نوعی احساساتگرایی ابتر باشد كه از اساس فیلم را دچار شعار و اغراق كند، اما او با بازیای كنترلشده و دقیق، هم یكی از بهترین بازیهای كارنامهاش را ارائه میكند و هم نشان میدهد در سینمای دفاع مقدس نیز میتوان به عنوان یك بازیگر حرفهای بسیاری برای گفتن داشت. اما به نظر میرسد نقش و موقعیت هنگامه قاضیانی پیچیدهتر از این باشد كه درباره فرخنژاد گفتیم. شخصیتی كه شیخطادی از لیلا ترسیم كرده، به عمق و كشش دكتر عربی نیست. این یك واقعیت است كه در بیمارستانی صحرایی با آن همه دشواری و كمبود امكانات و غیره، موقعیت حضور یك زن به مراتب كمرنگتر از یك مرد باشد. اما قاضیانی با وجود این كمبود در پیچش شخصیتی لیلا، از او انسانی میسازد با روحی بزرگ كه لحظه لحظه بودنش در آن دوزخ جانكاه، آرامشی است برای همه؛ از مردی كه غیورانه در مسیر ایثار جانش را فدا كرده تا تك تك مجروحانی كه در آستانه شهادت، دلخوش به تلاشهای او هستند. انتخاب قاضیانی به عنوان بازیگر برگزیده جشنواره فجر، انتخابی هوشمندانه بود كه این بازیگر توانا را یك بار دیگر شایسته برگزیده شدن دید. فیلم روزهای زندگی با داشتن این جنبههای خوب و البته برخی كاستیها كه فرصتی برای پرداختن به آنها نیست، مهمتر از هر چیز امیدی تازه برای سینمای ایران به همراه دارد. اینكه میشود فیلمی خوب در گونه دفاع مقدس ساخت، بی آنكه وارد بازیهای سیاسی شد. میتوان در كنار حفظ ارزشها به استانداردهای سینمایی هم اندیشید و اثری قابل اعتنا ساخت. میشود با تكیه بر قابلیتهای ملودرام، به درستی و از روی درایت ایجاد احساس كرد و به ورطه شعار دادن نیفتاد.
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
مطالب پیشنهادی:
مطالب پیشنهادی:
عکسهای فیلم «خنده در باران»
عکسهای فیلم «مثل یک عاشق» کیارستمی در جشنواره کن
نگاهی به فیلم «چک»
درباره فیلم «نارنجی پوش»
گفتوگو با سوگل قلاتیان، بازیگر نقش سلما در «سیب و سلما»
عکسهای فیلم «مثل یک عاشق» کیارستمی در جشنواره کن
نگاهی به فیلم «چک»
درباره فیلم «نارنجی پوش»
گفتوگو با سوگل قلاتیان، بازیگر نقش سلما در «سیب و سلما»