شرم آور است که تهیه کنندگان هالیوود برای ساخت فیلم، به سراغ زندگی افراد خاص و داستان های تاریخی نمی‌روند. مطمئنا داستان های واقعی و جذاب زیادی وجود دارد که ارزش ساخت فیلم را دارند....

                                                         
گفته می‌شود که حقیقت، بسیار غریب تر از داستان است. و در اکثر موارد جالب تر نیز می‌باشد. با توجه به این نکته، شرم آور است که تهیه کنندگان هالیوود برای ساخت فیلم، به سراغ زندگی افراد خاص و داستان های تاریخی نمی‌روند. مطمئنا داستان های واقعی و جذاب زیادی وجود دارد که ارزش ساخت فیلم را دارند.
در ادامه به معرفی ده داستان واقعی می‌پردازیم که به زودی بر پرده سینماها خواهند درخشید.

10. حادثه نی هاوو
همه ما داستان بمباران بندر مروارید را شنیده ایم؛ اما عده کمی‌ از ما از داستان نی هاوو آگاه هستیم. هنگامی‌که یکی از جزایر به عجیب ترین و فراموش شده ترین مکان ها برای آغاز جنگ تبدیل شد.

داستان
در تاریخ 7 دسامبر سال 1941، ژاپنی ها حمله غافلگیرکننده و بدنامی‌ را به یکی از پایگاه های نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا در بندر مروارید انجام دادند. در جریان این حمله، یکی از خلبانان جنگنده ژاپنی به نام شینیگوری نیکیشاکی، به درون جزیزه نزدیکی به بندر به نام نی هاوو سقوط کرد؛ ساکنان جزیره را بومیان هاوایی تشکیل می‌دادند. جایی که او توسط بومیان به اسارت گرفته شد. چند ژاپنی نیز در جزیره نی هاوو زندگی می‌کردند؛ آنها وقتی از داستان حمله با خبر شدند، به این خلبان کمک کردند تا فرار جسورانه ای را انجام دهد. او سپس سلاح به دست آورد و دنبال انتقام دستگیری خود از بخشی از مردم جزیره افتاد. این محاصره با خونریزی به پایان رسید. هنگامی‌که نیکیشاکی و یکی از توطئه گران همراه او، توسط یکی از بومیان منطقه و همسرش کشته شدند. این مرد بومی، نیکیشاکی را به یک دیوار سنگی کوبید و جمجمه او را شکست. البتّه پس از آنکه این خلبان بخت برگشته، سه بار به او تیراندازی کرد.

فیلم

فیلم سازان علاقه مندند تا از داستان های کوچک، فیلم هایی بزرگ بیرون آورند. از رویدادهای تاریخی کوچک، موفقیت بیرون آورند. داستان رویداد نی هاوو، نمونه خوبی برای رسیدن به این هدف است. با کمی‌ تغییر و تنظیم، فیلم اکشن فوق العاده ای از آن بیرون می‌آید. امّا این داستان در قالب اصلی خود نیز، قصه جذّاب و واقعی انتقام و خیانت را به تصویر می‌کشد. ساختن چنین فیلمی‌ در چنین جزیره گرمی‌ نیز خالی از لطف نخواهد بود.

9. مرگ در داوولتو پاس
داوولتو پاس در شمال کوه های اورال واقع شده است. منطقه ای دورافتاده در روسیه که بازدیدکنندگان کمی‌ دارد. دلیل آن شرایط بسیار سختی است که افراد این منطقه در زمستان سپری می‌کنند؛ زمستان های استخوان سوز و طولانی. هنگامی‌که دما به زیر چهل درجه سانتیگراد می‌رسد. این زمین بایر واقعی است، امّا این محل، یکی از عجیب ترین اسرار حل نشده پنجاه سال پیش را در درون خود جای داده است.

http://www.seemorgh.com/uploads/1391/05/9tr.jpg

داستان
در سال 1959، گروهی متشکل از نُه کوهنورد و اسکی باز باتجربه- دانشجویان یکی از دانشگاه های نزدیک منطقه- در طول یک سفر گذری زمینی به این منطقه رسیدند. قرار بود آنها هنگامی‌که پس از گذر از منطقه به شهر رسیدند، تلگرامی‌ مبنی بر رسیدن خود بدهند. اما با گذشت چند روز، هیچ کلمه ای از سوی آنها تلگرام نشد. به همین دلیل، تیم نجات به منطقه اعزام شد. آنچه آنها در داوولتو پاس یافتند، صحنه ای از ترسی غیرقابل توضیح بود. پنج نفر از کوهنوردان در نزدیکی چادرهای خود پیدا شدند، که هیچ چیز جزء لباس زیر بر تن نداشتند. و در این سرمای سوزناک یخ زده بودند. چهار جسد دیگر چند ماه بعد یافت شد، اجسادی که در زیر برف مدفون شده بودند. یکی از آنها زبانش را از دست داده بود، و در بدن همه آنها شکستگی های عجیبی در ناحیه جمجمه سر و قفسه سینه دیده شد. و علّت آن تنها می‌توانست ناشی از یک نیروی قوی تر باشد. موضوع عجیب تر آنکه، در تمامی‌ اجساد سطوح بالایی از آلودگی رادیواکتیو یافتند.

فیلم
داستان عجیب رخ داده در داوولتو پاس که هنوز لاینحل باقی مانده است، می‌تواند سوژه مناسبی برای ساخت یک فیلم دلهره آور و ترسناک باشد. تنها به یک فیلم ساز و فیلمنامه نویس خوش ذوق نیاز است تا چزئیات این حادثه مرموز را بنویسند. جزئیات رویدادی که در آن شب سرد و در این کوهستان رخ داد. مهم نیست نشان دهیم که آنها توسط موجودات فضایی یا قاتلان کشته شده اند، آنچه مهم است، اصل داستان می‌باشد که واقعیت محض است. و حقیقت معمولا جلوتر از قصه حرکت می‌کند.   

8. شاهزاده پویاییس
فیلم های زیادی از موفقیت های مردان دون پایه و کلاهبرداران ساخته شده است، امّا هیچ یک از این داستان ها به پای قصه زندگی گریگور مک گریگور نمی‌رسد. یک فریبکار اسکاتلندی که با متقاعد ساختن طبقه بالای جامعه انگلستان، به آنها قبولاند که او شاهزاده یک کشور خیالی است.
http://www.seemorgh.com/uploads/1391/05/8tr.jpg

داستان
گریگور به عنوان یک سرباز خوش شانس در آمریکای لاتین کار خود را آغاز کرد؛ هنگامی‌که به عنوان جنگجوی دوجانیه هم برای نیروهای پرتغال و هم نیروهای اسپانیا در آمریکای مرکزی و فلوریدا جنگید. هنگامی‌که در سال 1820 به اروپا بازگشت، او طرحی فریبکارانه را برای به دست آوردن پول کشید؛ او اظهار داشت در آمریکای لاتین، کنترل یک کشور بسیار کوچک گرمسیری (و صد البته تخیلی) به نام پویاییس را به او سپرده اند. او ادعا کرد که ساکنان این کشور مدرن بوده و دوست اروپایی ها هستند و سیاست قانونی مشابه ای به مانند کشورهای اروپایی در پیش گرفته اند. داستان زندگی گریگور به سرعت تمام شهر را در نوردید و نقل مهمانی ها و محافل گوناگون شد. مهمانی های مجللی به خاطر او برگزار شد و بدین طریق او با بسیاری از اشراف زادگان، از جمله شهردار، آشنا گشت. و قول موقعیت های ساختگی در این کشور را به آنها داد. او زمین های این کشور خیالی را به عده زیادی فروخت و بدین ترتیب سرمایه کلانی را از هیچ برای خود ساخت. هنگامی‌که سر و صداها خوابید، او به همراه دو کشتی مهاجر به آمریکای لاتین سفر کرد تا در کشور خیالی پویاییس ساکن شوند. هنگامی‌که رسیدند، داستان واقعی را فهمیدند.

فیلم
این واقعا داستان فوق العاده ای است و فیلم جذابی نیز می‌توان از درونش بیرون کشید. با بازیگران خوب و فیلم نامه جالب، می‌توان فیلم خوش ساختی از این داستان ساخت. با کمی‌ ظرافت می‌توان آن را به کمدی خنده داری نیز تبدیل کرد.

7. دزد اورانیوم
نکته ای که برخی از آن به عنوان ضعف انرزی هسته ای یاد می‌کنند، احتمال افتادن اورانیوم خام در دستان کشوری اشتباه است. جالب توجه است که این اتفاق، دقیقا در دهه 1970 رخ داد، هنگامی‌که دو بشکه اورانیوم از یک نیروگاه هسته ای در کارولینای شمالی دزدیده شد.

http://www.seemorgh.com/uploads/1391/05/7tr.jpg

داستان
در سال 1979، دیوید لرند دیل، یک کارمند قراردادی در نیروگاه GE، در ویلمینگتون کارولینای شمالی، در یک منطقه محدود نفوذ نمود و دو بشکه پنج گالنی از اورانیوم با غنای پایین را بر روی چرخ گذاشته و دزدید. او آنها را در پشت ماشین خود قرار داد و از منطقه دور شد. دیل، سپس تلاش نمود تا این دو بشکه را در بازار سیاه باقیمت 100 هزار دلار به فروش رساند. او نامه ای همراه با نمونه ای از اورانیوم را برای رئیس نیروگاه ارسال نمود و اظهار داشت که اگر این پول به او داده نشود، نمونه ای از اورانیوم را برای گروه های ضد هسته ای در کشور ارسال خواهد نمود. اتفاقی که می‌توانست نیروگاه GE را برای همیشه نابود کند. این طرح جسورانه بود که بسیار خوب رویش کار شده بود. با این حال، رئیس نیروگاه، به جای پرداخت پول به دیل، با مقامات تماس گرفت و تیمی‌از محققان با نام تیم واکنش اضطرار هسته ای، مسئول انجام این مورد حیاتی شدند. پس از یک بررسی کوتاه، محل اختفای دیل و بشکه ها کشف و او دستگیر شد.

فیلم

درست و شبیه به هر داستان واقعی دیگر، داستان دزد اورانیوم نیز با کمی‌ جزئیات و چاشنی های جذاب، می‌تواند به فیلم جالب و مخاطب پسندی تبدیل شود. امّا داستان یک کارمند دون پایه که می‌خواد در لحظه ای به ثروت دست یابد، خود برای ساختن یک فیلم بسیار جذاب است. اگر این فیلم توسط فیلم سازی ساخته شود که کارش را خوب بلد است- مثل برادران کوهن- می‌تواند پرتره جذابی از این فرد را به نمایش گذارد.

6. سندروم استکهلم
بسیاری از افراد با اصطلاح سندروم استکهلم آشنا هستند. رویدادی که در آن یکی از قربانیان آدم ربایی با آدم ربای خود همدردی می‌کند. امّا افراد کمی‌ می‌دانند که این اصطلاح از یک گروگان گیری طولانی مدت نشآت گرفته است که در جریان سرقت از یک بانک سویسی در دهه هفتاد میلادی، رخ داده است.

سندروم استکهلم

داستان
جان اریک اولسان، قاتلی سریالی بود که در سال 1973، تلاش نمود تا بانکی را در منطقه نورمالم استروگ در استکهلم، کشور سوئد، بزند. پلیس به سرعت وارد عمل می‌شود و درگیری مختصری نیر روی می‌دهد. هنگامی‌که اولسان چهار نفر را به گروگان می‌گیرد، نیروهای پلیس عقب نشینی می‌کنند. پلیس باب مذاکره با رباینده را آغاز نمود، هنگامی‌که اولسان از یکی از دوستان خود به نام کلارک اولافسون، درخواست کرد تا به او بپیوندد. پس از اینکه اولافسون وارد محل گروگانگیری شد، پلیس مذاکرات خود را آغاز نمود؛ حتّی نخست وزیر نیز تلاش نمود با جنایتکاران مذاکره نماید تا به یک نتیجه ای دست یابند. علّتی که سبب شد تا این ماجرا عنوان سندروم استکهلم را با خود یدک کشد، تماس مشکوک یکی از گروگان ها با نخست وزیر بود. او از نحوه تلاش پلیس برای آزادسازی گروگان ها- از جمله خودش- شاکی بود و اصرار داشت که باید به اولافسون و اولسان اجازه دهند که بروند. پس از پنج روز مناقشه، پلیس با محاصره خانه، گروگان گیرها را مجبور به تسلیم نمود. گروگان گیرها اجازه دادند که گروگان ها بدون هیچ گونه صدمه ای آزاد گردند. در اتفاقی غریب، اولافسون بعدها به یکی از دوستان نزدیک کریستین ایمارک- یکی از گروگان ها- تبدیل شد.

فیلم
ژانر سرقت و گروگان گیری، در هالیوود بسیار معروف است. اما حادثه روی داده در منطقه نورمالم استروگ و با ذکر جزئیات موجود درباره آن، می‌تواند بسیار جالب توجه و مخاطب پسند باشد. در واقع، می‌تواند کمدی سیاهی از این داستان ساخت.

5. در جستجوی ریش سیاه
دزد دریایی معروف، یعنی ریش سیاه، به عنوان یک شخصیت جانبی در تعدادی فیلم سینمایی و سریال های تلویزیونی حضور یافته است. اما همواره شخصیتی کارتونی و تزئین شده از او نشان داده شده است. در اینجا می‌خواهیم به معرفی این شخصیت معروف تاریخی بپردازیم و زندگی و مرگ مشهورترین دزد دریایی تاریخ را ورق بزنیم.

 ریش سیاه

داستان
در سال 1718، ادوارد تیچ، که با عنوان "ریش سیاه" نیز معروف است، به عنوان جسورترین، موفق ترین، و بهترین دزد دریایی معرفی شد؛ این شهرت، به لطف جنگ های او با کشتی های بریتانیایی، و محاصره بدنام دریایی او در چارلستون، کارولینای جنوبی به دست آمده است. امّا ریش قرمز، پس از اینکه به خاطر اقدامات غیرقانونی خود شامل عفو گشت، از دزد دریایی بودن بازنشسته گشت و زندگی خود را به عنوان یک فرد معمولی در کارولینای شمالی آغاز کرد. امّا او هنوز دشمنان خود را داشت. در نهایت، فرماندار ویرجینیا، برخی از کشتی های او را مشمول تحریم نمود تا ریش سیاه را از پای در آورد. آنچه که در نهایت ادامه یافت، بازی واقعی موش و گربه بود. کشتی کوچک با چند خدمه ریش سیاه، تحت تعقیب ناوگان کوچکی به فرماندهی ستوان رامبرد مینارد قرار گرفت و در نهایت شکار شد. این شکار در نهایت، با دعوای جانانه ای میان سربازان و دزدان دریایی به پایان رسید؛ با مرگ ریش سیاه که به تنهایی با چند تا مبارزه کرد، از جمله ستوان مینارد.

فیلم
مطمئنا یاد فیلم دزدان دریای کارائیب افتاده اید. ریش سیاه مطمئنا فرد خوب و جذابی نبوده است و زندگی غارتگران قرن هجدهم، اصلا زیبا نیست. ریش سیاه، شخصیت بسیار پیچیده ای داشت و هر بازیگری از عهده بازی چنین شخصیتی بر نمی‌آید. داستان زندگی او فراز و نشیب های زیادی دارد و مطمئنا دیدن فیلمی‌درباره زندگی ریش سیاه، خالی از لطف نخواهد بود.

4. پُل گوگن در تاهیتی
پُل گوگن، یکی از نقاشان به نام و مورد احترام جنبش پست امپرسیونیسم می‌باشد. امّا آنچه که از کارهای او هم جذّاب تر به نظر می‌رسد، داستان چگونگی کشیدن این نقاشی ها است.

پُل گوگن

داستان
در اوایل دهه 1870 میلادی، پُل گوگن زندگی عادی را به عنوان یک دلال سهام متاهل در فرانسه می‌گذراند. اگرچه همواره میل شدیدی به هنرمند شدن را داشت و آن را بروز می‌داد. او چون قادر نبود این رویا را رها نماید، در نهایت همسر و خانواده خود را رها کرد و شروع به نقاشی و مسافرت نمود. او به پاناما، مارتینیک، و سرانجام تاهیتی رفت: جایی که او ساکن شد و به طور مداوم نقاشی کرد؛ زندگی آرام بومیان جزیره، منبع الهام دهنده او برای نقاشی کشیدن بود. اگرچه او توانست آرامش را در این جزایر به دست آورد، امّا زندگی گوگن در این مناطق استوایی، بدون چالش و دردسر نبود. او به طور مداوم با مقامات محلی درگیر می‌شد، و هنگام مرگ اش در سال 1903، حکم سه ماه زندان را برایش بریده بودند.

فیلم

اکثر مردم عاشق داستان زندگی هنرمندان بزرگ و چگونگی تبدیل شدن آنها به هنرمند هستند. و داستان زندگی گوگن، یکی از جالب ترین و پیچیده ترین این داستان ها محسوب می‌شود. از یک سو، او شخصیتی مطرود و پست است که خانواده خود را ترک کرده و به دلیل مصرف زیاد الکل در جوانی جان خود را از دست می‌دهد. از سوی دیگر، او هنرمند مهمی‌ است که شاهکارهای فوق العاده ای را خلق نموده است و به دلیل حمایت از مردم بومی‌ پولینزی در مقابل دولت استعمارگر، مورد تکریم و ستایش است. دیدن این تناقضات و اشکالات در هنرمندان بزرگ و بازی بازیگران در نقش آنها بسیار جالب توجه است. و مطمئنا بازیگران بسیاری هستند که دوست دارند نقش گوگن را بازی کنند.

3. روزهای اول همینگوی
فقط چند نویسنده هستند که به اندازه ارنست همینگوی محبوب و مشهور می‌باشند، به همین دلیل بسیار عجیب است که هنوز فیلم مطرحی درباره او ساخته نشده است. روزهای اول، بخصوص هنگامی‌ که به ایتالیا مسافرت می‌کند تا به عنوان راننده آمبولانس در جنگ جهانی اول خدمت نماید و سپس در فرانسه ساکن می‌شود، بستر مناسبی برای ساخت یک فیلم بیوگرافی از او را ایجاد کرده است.

همینگوی

داستان
همینگوی، پس از اینکه مدّتی به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ در خط مقدم ایتالیا کار کرد و چندین بار نیز مجروح شد، مدّتی در آمریکا مستقر شد. درست پیش از آنکه برای آغاز زندگی جدید راهی فرانسه شود. دوران زندگی او در کشور فرانسه، که همراه با شورش های دهه بیست میلادی بود، منبع الهامی‌ برای برخی از بهترین کتاب های او بود، بخصوص کتاب عید متغیر؛ جایی که او به عنوان یک خبرنگار خارجی فعالیت می‌کرد و با مشاهیر ادبی چون اسکات فیزگرالد و گرترود استین در ارتباط بود. او سپس سفر به دور اروپا را آغاز کرد؛ از جمله به اسپانیا رفت و شیفته گاوبازی آنها شد.

فیلم
فیلم هایی که در رابطه با زندگی مشاهیر و افراد خاص ساخته می‌شوند، واقعا جالب توجه است. به همین دلیل است که بسیاری خواهان ساخت بخش خاص و دوره محدودی از زندگی یک فرد می‌شوند. بخشی از زندگی همینگوی در پاریس، چگونگی شکل گیری شخصیت او به عنوان یک نویسنده را نشان می‌دهد. و جای هیچ شکی نیست مطمئنا دیدن تبدیل شدن یک فرد به یک نویسنده معروف، بسیار هیجان انگیز خواهد بود. به این دلیل که در آن زمانف هنرمندان زیادی در پاریس زندگی می‌کردند، این فیلم مطمئنا می‌تواند شخصیت های معروف دیگر را نیز به نحوی معرفی نماید: از جمله، پابلو پیکاسو، جیمز جویس، و ایزرا پاووند.

2. روباه صحرا
اروین رومِل، به عنوان یکی از بزرگ ترین فرماندهان نازی در دوران جنگ جهانی دوم شناخته می‌شود. امّا نکته ای که معمولا درباره او فراموش می‌شود، این موضوع می‌باشد که هرچند او در حزب نازی یک قهرمان است، امّا رومل با بسیاری از سیاست های هیتلر مخالف بود و در نهایت به گروه مخفی پیوست، که به دنبال سرنگونی دیکتاتور آلمان بودند.

اروین رومِل

داستان
اروین رومِل، یکی از بزرگ ترین قهرمانان آلمان در طول جنگ جهانی اول بود، و با آغاز جنگ جهانی دوم، هیتلر کنترل یک لشکر زرهی را به او سپرد. اگرچه او هیچ تجربه ای در فرماندهی پیاده نظام نداشت، امّا به زودی خود را در صحنه نبرد در شمال آفریقا یافت، جایی که به خاطر شجاعت و نوع حملاتش به دشمن، حتی زمانی که شمارشان زیاد بود، معروف گشت. اینجا بود که از او با عنوان روباه آفریقا یاد می‌شد. و در نهایت او توانست تا درجه مارشال فیلد بالا بیاید. با این وجود، در عین حال که از او به عنوان قهرمان ملّی یاد می‌شد؛ امّا در همین زمان، او با بسیاری از سیاست های هیتلر مخالف بود. مشهور است که او رفتاری انسانی با زندانیان داشته و با نظر هیتلر درباره کشتار یهودیان مخالف بوده است. هنگامی‌که پس از پایان نبرد آفریقا به اروپا باز می‌گردد، متقاعد می‌شود که باید جلوی جاه طلبی های هیتلر گرفته شود، و به همین دلیل به گروهی می‌پیوندد که به دنبال سرنگونی هیتلر از قدرت بودند. طرح ترور با شکست مواجه می‌شود، و نقش رومِل در این زمینه آشکار می‌گردد. رومِل آماده بازداشت و محاکمه بود، امّا پس از اینکه دو ژنرال هیتلر او را متقاعد ساختند که تحمل این فرایند برای خانواده او دشوار خواهد بود، رومِل خود در سال 1944 جان خود را گرفت. او خودکشی کرد.

فیلم
مانند پاتون، رومِل نیز مورد احترام مورخان تاریخ جنگ قرار دارد؛ به خاطر گرایش و نگاهش که می‌گفت یا کارت را انجام بده و یا بمیر. امّا او بسیار جسور نیز بوده است، و همین امر، شخصیت جالب توجه و جذّابی از این فرمانده در یک فیلم، به وجود آورده است. علاوه بر این، ماهیت عجیب جنگ آفریقا نیز مخاطب رو به سوی خود خواهد کشید. جنگی که بیشتر مبتنی بر تانک بود. فیلم های مرتبط با جنگ جهانی دوم بر این موضوع تمرکز می‌کنند؛ هنوز هم می‌تواند نبرد با تانک را مورد کنکاش قرار داد. در مجموع، بزرگترین نقص داستان رومِل، جنبه رستگارگونه داستان است؛ هنگامی‌که و به هیتلر پیوست و این جمله را بر زبان راند: "آمده ایم تا آلمان را نجات دهیم".

1. زندگی نیکلا تسلا
نیکلا تسلا، یکی از درخشان ترین، بانفوذترین، و عجیب و غریب ترین چهره های قرن بشمار می‌آید. اختراعات او به تغییر جهان بسیار کمک کرد، او زندگی آشفته و سراسر شکستی را تجربه کرد؛ هم رسانه ها و هم همسالان و همکارانش او را مورد تمسخر قرار می‌دادند.

 نیکلا تسلا

داستان

تسلا کار خود را برای شرکت توماس ادیسون در اروپا و در سال 1880 آغاز نمود. او به سرعت به عنوان یکی از استعدادهای برتر شناخته شد، و در چند سال اول حضور، چندین اختراع را برای این شرکت در جهان به ثبت رساند. او در سال 1885، راه خود را از ادیسون جدا کرد؛ هنگامی‌که در رابطه با پول مشاجره ای میان آنها در گرفت و این دو به رقیبان سرسختی برای یکدیگر تبدیل شدند. تسلا، مدّتی را بدون پول سپری کرد، و به سختی به عنوان کارگر چاه کن کار نمود؛ درست پیش از آنکه رادیو و سیم پیچ معروف تسلا را اختراع نماید. بعدها او رقیب سرسخت خود را در اختراع- یعنی توماس ادیسون- پشت سر گذاشت. حقیقتی که ادیسون نیز بعدها به آن اعتراف نمود. با وجود چنین استعدادی، تسلا کارهای عجیبی را انجام داده است که امروزه برخی را به این باور رسانده که او مبتلا به اختلال وسواس فکری بوده است. او شروع به ساختن ادعاهای علمی‌ کرد و حتّی روزهای آخر زندگی خود را صرف کار با اشعه مرگ نمود؛ که به اعتقاد او می‌توانست موجب ایجاد تغییر در جنگ های مدرن شود. اختراع عجیب او هرگز به مرحله عمل نرسید؛ و او تقریبا بدون داشتن حتّی یک سکه در نیویورک در گذشت. بسیاری او را دانشمند عجیب و غریب و دیوانه می‌دانستند.

فیلم
داستان تسلا، مطمئنا پایان خوشی ندارد؛ امّا او زندگی محسورکننده ای را سپری کرده است و با سفر به اقصی نقاط جهان علم، پیشگام علمی‌ در زمینه دوران الکتریسته بوده است. اگر فیلمی‌ درباره او ساخته شود، مطمئنا نقطه عطف داستان و جهت گیری آن، مرتبط با رقابت موجود میان او و ادیسون خواهد بود. البتّه، داستان زندگی او با آغاز دوران صنعتی نیز تطابق دارد. و حکایت شیب و فرازهای زندگی او مطمئنا، منشور کاملی از روش های گوناگونی را نشان می‌دهد که با آغاز تکنولوژی مدرن، موجب تغییر جهان شده است.



تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
  
اختصاصی سیمرغ


مطالب پیشنهادی:
5 قصه پریان که واقعی بودند!! +عکس
10 تا شخصیت زشت اما دوست‌داشتنی سینمای هالیوود!! (+عکس)
10 شخصیت فیلم‌های‌ سینمای هالیوود که وجود واقعی داشتند!!
15 لوکیشن واقعی که فیلم‌های ترسناک مشهور در آنجا ساخته شدند!! (+عکس)
9 فیلمی‌ که آینده را پیشگویی کردند!! +عکس