رضا میرکریمی با تأکید بر دانش بصری و انباشت تصویری در ذهن کارگردان، سینمایی فکر کردن را یکی از اصلیترین دلایل موفقیت یک فیلمساز دانست.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نشست تخصصی کارگاه تکمیلی آموزش کارگردانی با حضور رضا میرکریمی و فیلمسازان شرکتکننده در آخرین روز جشنواره فیلم کوتاه دینی «رویش» امروز 13 آبان ماه در سالن چهار سینما هویزه مشهد برگزار شد.
میرکریمی در ابتدای این نشست گفت: من سینما نخواندهام. رشته من در دانشگاه، گرافیک بود. سینما را از طریق مهندسی معکوس یاد گرفتم و هر آن چیزی که امروز با شما در میان میگذارم نتیجه تجربیات و مهندسی معکوس است و پایه علمی مدونی ندارد.
وی تصریح کرد: پیش از هر چیز باید بدانیم که سینما یک زبان است. برای اینکه با این زبان بخواهیم صحبت کنیم باید با واژگان این زبان آشنا شویم و بعد در نظر بگیریم که جهان ما جهان ترجمه است. باید بلد باشید به بهترین شکل مواد را به تصویر ترجمه کنید. لازمه این کار این است که به زبان مبدأ و مقصد تسلط داشته باشید تا ترجمه شما یک ترجمه تحت الفظی نباشد.
کارگردان «یه حبه قند» یادآور شد: در سفری که به فرانسه رفته بودم در یک نمایشگاهی که از نقاشیهای نقاشان بزرگ برپا شده بود، گروهی از کودکان مهد کودک را دیدم که با سرپرستشان به دیدن نقاشیها آمده بودند. سرپرست مهد کودک از بچهها میخواست تا احساسشان را نسبت به هر نقاشی با کلمه یا موسیقی یا هر چیز دیگر بیان کنند. شاید بیان احساسات بعضا به چیز مشخصی هم منتهی نمیشد اما روند ترجمه تابلو اتفاق میافتاد. ما در دنیایی زندگی میکنیم که ساحتهای مختلفی در آن وجود دارد و موفق کسی است که به بهترین شکل رابطه ارگانیک بین احساسش و مثلا موسیقی که میشنود، برقرار کند.
زندگی کنید و دانش بصری به دست بیاورید
رضا میرکریمی خطاب به مخاطبانش گفت: آیا ما واقعا سینما را یک زبان میدانیم یا مجموعهای از فنون؟ تلقی بسیاری از فیلمسازان این است که فیلم یک مشت پلان است. اما این تلقی اشتباه است. سینما زبان خودش را دارد. مدرنترین دیدگاه در ترجمه میگوید جوهر حرف مبدأ را به زبان مقصد باید ترجمه کرد. کسانی که میتوانند به زبان دوم فکر کنند بسیار جلوترند. در واقع ما به کسانی که قصه را خوب تصویر میکنند فیلمساز میگوییم. تعداد بسیار کمی از فیلمسازان هستند که سینمایی فکر میکنند. این دسته از فیلمسازان فیلم نمیسازند که نشان بدهند.
وی ادامه داد: نشان دادن، یک امر ابتدایی است. آنها از ایده تا اجرا همه چیز را با یک تفکر سینمایی آمیختهاند و فیلم آنها دارای یک اتمسفر و فضای ویژه خواهد شد. برای رسیدن به تفکر سینمایی تمرین تمرکز بسیار مهم است. کسی که قرار است سینما کار کند باید بلد باشد زندگی کند. بشنود. ببیند. یک اسکنر باشد و هر تصویری که میبیند در ذهن دخیره کند. در میان مردم باشد. قرار نیست همه چیزهایی که در ذهن تصویر میکنیم دسته بندی مرتبی داشته باشد. یادمان باشد فیلمبرداری بیاهمیتترین قسمت فیلمسازی است. همه چیز قبل از فیلمبرداری اتفاق میافتد. همان انباشت تصویری که در ذهن دارید منبع مورد استفاده شما است. ما در دنیای کلام زندگی میکنیم اما قرار است با زبان تصویر سخن بگوییم پس باید دائما با تصویر و عکس سر و کار داشته باشیم. باید فهم بصری را تقویت کنیم.
بین موقعیتهای ناهمگون دنیا ارتباط برقرار کنید
این فیلمساز گفت: هیچ فیلمساز برجستهای در دنیا وجود ندارد که به دیدن کارهای جدید نیازی نداشته باشد. همه فیلمسازان به اضافه کردن دانش تصویری نیازمندند. نکته دیگر تقویت گسترش داستانی است. هر پلانی که در زندگی روزمره میبینید قبل و بعد آن را بسازید. فیلمسازهای بزرگ دنیا به خاطر اینکه فیلم بزرگ ساختهاند بزرگ نیستند، به خاطر فیلمهایی که نساختهاند بزرگ هستند.
وی ادامه داد: ما در دنیایی زندگی میکنیم که ظاهری ناهمگون دارد. باید سعی کنید بین اشیا و موقعیتهای ناهمگون ارتباط برقرار کنید. اینگونه است که از عادی دیدن دنیا خلاص میشوید. من همیشه برای هنرجوها چند تمرین را توضیح میدهم که مهارتهای آنها را تقویت کند. یکی این است که به آنها میگویم یک سکانس از بهترین فیلمی که تا به حال دیدهاند انتخاب کننند. آن سکانس باید متشکل از چند پلان باشد. فضای آن صاف و یکدست نباشد و بازیگرانش نیز ایستا نباشند. بعد از آنها میخواهم که مأموریت سکانس را توضیح دهند. مأموریت هر پلان را کشف کنند و یک پلان را به انتخاب خود تغییر دهند و بعد آن تغییر را بسازند. درست است که فیلمی که میسازید کپی است اما اساس هنرها بر کپی است و این اصلا ایرادی ندارد. تمرین دیگر این است که بتوانید افکار و طرحهایتان را با دیگران به مشارکت بگذارید و بلد باشید چگونه طرحتان را برای دیگران توضیح دهید. این مهم است که بتوانید تفکر سینماییتان را به درستی برای دیگران توضیح دهید. اگر در مخاطب شما احساسی به وجود نیامد یعنی کار شما دچار اشکال است و یک جای کار میلنگد. این تمرین برای این است که شما راوی خوبی شوید. بعضیها بهترین داستانها را هم خنثی و بیتأثیر تعریف میکنند. نمیتوانند بخش حسی قصه را با تعلیق تعریف کنند.
رضا میرکریمی در بخش دیگری از صحبتهایش چنین گفت: چیزی که از ابتدا در سینما بوده تلاش برای کم کردن فاصله مخاطب با جهان روی پرده است. از چند طریق این کار انجام گرفت. با بزرگ کردن پرده نمایش، با خاموش کردن چراغها. اما بهترین شیوه آن است که فاصله مخاطب با پرده، مفهومی، کم شود. اکثر فیلمسازان این تمهیدات را بلد نیستند. یکی از این تمهیدات این است که لذت کشف کردن به مخاطب بدهیم. همه قصه را روی تصویر پیاده نکنیم. بلد باشیم پنهان کاری کنیم تا مخاطب خودش کشف کند. برخی اطلاعات را پس و پیش کنیم. یک تمهید دیگر این است که بعد بدهیم به تصویر. یعنی القاء سه بعدی. همیشه به خاطر داشته باشیم که همه چیز در پیش تولید اتفاق میافتد و در فیلمبرداری چندان نمیتوان جهان شکل گرفته را تغییر داد. انتخاب اشتباه بازیگران اشکال کار کارگردان است. بازیگر را به راحتی نباید انتخاب کرد. صرف اینکه یک بازیگر، بازیگر درجه یک است نباید انتخاب شود. لوکیشن را به دقت و با حوصله باید انتخاب کرد. لوکیشن بخشی از ماهیت کار و هویت آن است. برای همه چیز در فیلمتان باید دلیل داشته باشید. در واقع سینماگر باید برای تمام جزئیات فیلمش جواب داشته باشد و بتواند از همه آنها دفاع کند.
گردآوری :گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com
منبع :isna.ir
مطالب پیشنهادی :
روزی که نیکی کریمی از میرداماد تا تجریش را پیاده رفت!
از شهریاری چه خبر؟
"خائن کشی"کیمیایی
قلب یخی چگونه شکل گرفت؟
از تهرون قدیم چه خبر؟