آقای ده‌نمکی به «الناز شاکردوست» چطور نگاه می‌کنید؟
آیا به صورت های درشت و نقاشی شده هنرپیشه هایتان با کمک یک بانوی محترم نگاه کرده و سپس مشاوره گرفته، کم و زیادش را معلوم می کنید یا اصولاً روش های دیگری برمی گزینید؟
 
سال ها پیش وقتی برای گفت و گو با جناب ده نمکی وارد نشریه «شلمچه» شدم ، با آنکه قیافه و ظاهر ساده ای داشتم ؛ از یاد نمی برم که در تمام مدت مصاحبه ایشان به زحمت به چشم ها و صورت من نگاه می کردند . تمام زمان گفت و گو با سر پایین ایشان گذشت.

از آن روز سال ها می گذرد و من حتی به یاد نمی آورم آن مصاحبه در کدام نشریه چاپ شد . اما چیزهایی هست که آدم هیچ گاه از یاد نمی برد . آن روز نمی دانم چطور شد که ایشان بی مقدمه گفتند آدامس می جوید؟! من با حالتی متعجب ایشان را نگاه کردم . جملات بعدی ایشان مضمون بیشتری داشت . چون ایشان آدامس جویدن را نماد استکبار می دانستند . یک جور شیطان جویدن شاید یا ....

سال ها بعدترش من در روزنامه «آفتاب امروز» خبرنگار بودم و بعد از اکران فیلم «قرمز» گفت و گویی با فریدون جیرانی داشتم . راستش خیلی به یاد نمی آورم در آن گفت و گو چه صحبت هایی شده بود ، که همین دوست عزیز در یکی از نشریات خود، شلمچه ، جبهه یا دو کوهه حسابی مرا نواختند و نوشتند این مصاحبه نشان می دهد که این خانم به اسلام معتقد نیست و از این رو مرا مهدور الدم اعلام کردند.

و.... حالا سال ها از تمام این اتفاقات گذشته است . من به شخصه از اینکه دوستی ابزار آن وقت هایشان را کنار گذاشته اند اینک قلم و دوربین به دست گرفته اند و مبارزه فرهنگی پیشه کرده اند ؛ خداوند را شاکرم . فقط چیزهایی هست که ذهنم را درگیر کرده است . بی آنکه بخواهم. بی آنکه بخواهم از گذشته ها و مثلاً شکستن سردر بعضی از سینماها توسط بعضی از دوستان یادی کرده باشم .

خیلی دلم می خواست از این دوست قدیمی و دیرآشنا بپرسم حالا صورت آدم ها را چطور چک می کنید؟ آیا به صورت های درشت و نقاشی شده هنرپیشه هایتان با کمک یک بانوی محترم نگاه کرده و سپس مشاوره گرفته، کم و زیادش را معلوم می کنید یا اصولاً روش های دیگری برمی گزینید؟ این را هم بگویم که عدالت را رعایت کرده باشم . حالا پری‌چهر فیلم شما پولی درمی آورد و آن لباس ها و کفش های گران قیمت سرخ و سفید را می پوشد ؛ ایشان بدنام محله هستند . آن دو دختر خانم دیگر چه که هشتشان گرو یازدهشان است ؟ اصلاً در یک خانه ای با تعریفی که فیلم شما ارائه داده ، چنین دخترهایی وجود دارند با آن خط چشم های غلیظ و ابروها و لب های آن چنانی و...

راستی دوست قدیمی شما را چه می شود . مگر می شود این همه تناقض و تعارض را با «رسوایی» شما از ذهن زدود ؟ بازهم که لحنتان دستوری شده است جناب کارگردان!! افسوس که ما آدم ها درست و حسابی آدم نمی شویم، وگرنه باید از شما پندها می گرفتیم و چیزها می آموختیم؛ چیزهای زیاد . مثل شما که یک زمانی فقط سوار بر خودروی محترم ملی «پیکان» می شدید و حالا آن طور که پشت چراغ قرمز شما را دیدم، لگسوز سوار شده اید. ماشین شاسی بلند سوارشدن هم عالمی دارد دوست من . درست انگار که سوار تانک شده باشی و آسفالت خیابان را هم بنده نباشی چه رسد به گوش کردن به رادیو مجلس در یک روز جنجالی و فراموش نشدنی.

بگذریم. به هرحال این را هم بگویم که چه اندازه خوشحالم از اینکه حالا هروقت از کنارتان عبور می کنیم، کت و شلوارهای شیک شیک به تن دارید و بوی عطرتان تا هفت تا خانه آن ورتر هم می‌رود.


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: khabaronline.ir



 مطالب پیشنهادی:
تصاویر دیدنی از ضیافت «نامزدهای اسکار»
عکس: ژست‌های «خانم بازیگر» در نشست جشنواره
مروری طنز بر کارنامه «شریفی‌نیا» از 54 تا 91!
گزارش تصویری جدید، حضور بازیگران سرشناس در جشنواره
عکس: نماهای سانسور شده از جشنواره در تلویزیون!