در مقام مقایسه اگر بهرام رادان بازیگر بسیار بهتری است و نوع دیگری از سینما را نمایندگی می‌کند، به شهادت آمار فروش فیلم‌هایشان از محبوبیت...

 شکلات شیرین (انتظار بیش از حد نداشته باشید)
1. جایگاه و موقیت محمدرضا گلزار در سینمای ایران را چگونه باید ارزیابی کرد؟ با همه سرک کشیدن‌های او در حوزه‌های مختلفی که حالا به مربیگری والیبال هم رسیده است او بیش از هر چیز ستاره سینماست. ستاره ای خوش سیما که حضورش در هر فیلمی ‌(واقعا ً هر فیلمی‌) می‌تواند به سازندگانش اطمینان بدهد که گیشه ای مطمئن در انتظارشان است. محمدرضا گلزار ستاره بی‌گفت و گوی سینمای ایران در دهه 80 است. بازیگری که موقعیتش با فردین ستاره سینمای عامه پسند دهه چهل مقایسه شده و اتفاقا ً سنگین ترین شکستش هم با حضور در بازسازی فیلمی‌ از فردین رقم خورده است. شکست " گل یخ " در این سال‌ها برای گلزار تکرار نشده است؛ هر چند که او در فیلم‌های بدتر از این ساخته پوراحمد هم ظاهر شده، اما گویا تماشاگر این سال‌ها، کنجکاوی غریبی برای دیدن هر فیلمی ‌را دارد که او در آن جلوی دوربین رفته باشد. فیلم‌های زیادی را می‌توان نام برد که بدون او، با فروشی پایین از پرده خداحافظی می‌کرده اند. طبیعی است که هر وقت از او استفاده هوشمندانه تر (آتش بس) با فرصت طلبانه تری (توفیق اجباری) صورت گرفته، رکورد فروش هم جابجا شده ولی در کل حتی در نقش‌های نابجا (تله) و کم مایه (کلاغ پر) هم او توانسته تماشاگر را به سالن بکشاند. "مجنون لیلی" آخرین فیلم گلزار که روی پرده رفت، فروشش را قطعا ً مدیون اوست و دلیل این که به اندازه مثلا ً "دایره زنگی" نفروخت، این بود که تماشاگر با توجه به حضور گلزار، احساس کم فروشی می‌کرد.
 
2. وضع گلزار شبیه تیم سرخپوش محبوب پایتخت است که حتی در روزهایی هم که خوب بازی نمی‌کند می‌تواند در یک روز غیر تعطیل وسط هفته، 50 هزار تماشاگر را به استادیوم بکشاند. در این سال‌ها، گلزار چنین جایگاهی داشته است. شاید بازی در فیلم مهرجویی یا بیضایی، می‌توانست شانیت گلزار را بالاتر ببرد ولی فارغ از فرصت‌های از دست رفته، او در شرایط فعلی هم به عنوان یکی از ارکان سینمای بدنه، چهره ای مهم، بحث برانگیز و قابل مطالعه است. در سینمای ایران، آن هم در روزهایی که بحران اقتصادی بیشتر از گذشته تهدیدش کرده، گلزار یکی از ابزارهای مهم جذب مخاطب است. سینمایی که البته از تبدیل شدن به صنعتی سرگرمی‌ساز فاصله ای بعید دارد. دقیقا ً به همین دلیل است که مهم ترین ستاره پولسازش بیشتر در فیلم‌هایی ظاهر شده که کیفیتی زیر استاندارد دارند. هر چند به نظر می‌رسد که برای تماشاگر دیدن آقای ستاره روی پرده سینما، بیش از هر چیز اهمیت دارد. این که چنین موقعیتی تا چه اندازه می‌تواند دوام بیاورد البته بحث دیگری است. به خصوص این که سینمای ایران نشان داده که توانایی به هرز کشاندن هر قابلیتی را دارد.

3. در جایگاه یک ستاره، گلزار مرد بی گفت و گوی سینمای ایران است. با سیمای جذاب و چهره ای شیرین که به کام تماشاگر امروز خوش آمده است. با تمام تفاوت‌های طیف مخاطبان فردین در دهه 40 و گلزار دهه 80، نمی‌توان از این نکته گذر کرد که شرایط نا مطلوب اقتصادی توده‌ها، در گرایش بیشتر به سینمای عامه پسند نقش مهم و مؤثر داشته است. وقتی چهره واقعیت بیرونی تلخ است، طبیعی است که تماشاگر به چهره‌های شیرین و برخودار از نوعی معصومیت گرایش داشته باشد. بی جهت نیست که گلزارهم مانند فردین، حاضر به بازی در نقش منفی نشده و نخواسته چهره مثبت و رویایی خود را در ذهن دوستدارانش مخدوش کند. اگر فردین کارگر الکی خوش و بی سواد جنوب شهری سینمای فارسی بود و گلزار جوان اتو کشیده و تحصیل کرده (و اغلب هم دکتر و مهندس) سینمای عامه پسند است، چندان اهمیت ندارد؛ مهم این است که هر دو خوش قلب و مهربان هستند. دنیای سینمای عامه پسند ایران بسیار ساده است و قهرمانانش نیز از این سادگی برخوردارند؛ همچنان که مشکلات سر راه قهرمان ساده اند یا دست کم با راه حل‌های ساده می‌توان آن‌ها را مرتفع کرد. چنان که فیلمی ‌چون "غزل" در کارنامه فردین استثنا بود، فیلم تلخ "بوتیک" هم دیگر برای گلزار تکرار نشد. بزنگاه‌هایی این چنین نشان می‌دهد که ستاره می‌تواند از قالب‌های کلیشه ای خود خارج شود. چهره متفکر و اندوهگین گلزار در "بوتیک" در هیچ فیلم دیگرش تکرار نشد. به این دلیل ساده که سینمای بدنه ایران از او "کما" و " آتش بس" می‌خواهد. چونان مشکلاتی که شیرینی اش به مذاق تماشاگر خوش بیاید، نه قهوه ای تلخ که هوشیارش کند. می‌شود امیدوار بود که گلزار در ادامه مسیرش جایی هر چند اندک برای بازی در نقش‌های متفاوت باقی بگذارد ولی این واقعیت این است که باید او را در جایگاهی که قرار دارد پذیرفت و تحلیل کرد. خودش هم نشان داده که محبوبیت میان عامه مردم و پول سازی در گیشه را به کسب شان و اعتبار هنری ترجیح می‌دهد. در مقام مقایسه اگر بهرام رادان بازیگر بسیار بهتری است و نوع دیگری از سینما را نمایندگی می‌کند، به شهادت آمار فروش فیلم‌هایشان از محبوبیت گلزار فاصله ای قابل توجه دارد. فیلم‌های رادان هر گاه که موضوع جذاب و بحث برانگیزی داشته اند، فروش خوبی داشته و هرگاه چنین نبوده خبری از گیشه پر رونق نبوده است. در حالی که در این سال‌ها، گلزار در ضعیف ترین و زیر استاندارد ترین فیلم‌های سینمای ایران هم عاملی برای فتح گیشه بوده است، تماشاگر رادان "ازدواج صورتی" را نمی‌پذیرد و فیلم شکست سنگینی در گیشه می‌خورد ولی گلزار در فیلم‌هایی در حد "ازدواج صورتی" و حتی شاید چند پله پایین تر از این فیلم هم باعث تضمین گیشه شده است.

4. گلزار می‌تواند در همین مسیر و با همین شمایل ستاره گون، انتخاب‌های بهتری داشته باشد. خیلی از بازیگران محبوب دهه‌های گذشته با افتادن در دام کلیشه‌ها، موقعیت خود را از کف دادند. در مورد گلزار شاید این اتفاق به سادگی رخ ندهد. در شرایط فعلی شاید مهم ترین کار این باشد که سینمای ایران از یکی از معدود نشانه‌های جذب مخاطب خود مراقبت بیشتری کند و مرد فاتح گیشه‌ها، حتی اگر نخواهد فیلم خوب بازی کند، می‌تواند همچنان به سرپا نگه داشتن سینمای نحیف بخش خصوصی کمک کند. خودش هم نشان داده که به ایفا کردن چنین نقشی راضی است. اگر حاشیه‌ها اجازه داد و اگر دستمزدهای وسوسه برانگیز گذاشت، شاید وقتی دیگر بتوانیم او را در فیلم‌های متفاوت هم مشاهده کنیم. در شرایط فعلی هم باید به همین  شیرینی شکلات قناعت کنیم...
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: مجله نسیم هراز/ شماره 36
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب مرتبط:
حاشیه‌های یك ستاره!
هزار حرف نگفته از محمد رضا گلزار
 آنها مصاحبه نمی‌کنند!
تاریخ اکران فیلم تازه محمدرضا گلزار