این فیلم به اعتراف همه‌ی منتقدان اروپایی و آمریکایی یکی از بهترین فیلم‌های موسیقایی سال‌های اخیر است؛ فیلمی که قدرت خود را نه فقط از ترانه‌ها و آهنگ‌های جاودانی...
 
 شب خوب ‏(The Good Night)
نویسنده و کارگردان: جک پالترو
موسیقی: الک پورو
مدیر فیلمبرداری: جیلز نوتجنز
تدوین: ریک لولی
طراح ‏صحنه: ایو استوارت
بازیگران: پنلوپه کروز (آنا / ملودیا)، مارتین فریمن (گری)، گوئینت پالترو (دورا)، سایمون پگ (پل)، ‏دنی د ویتو (مل) و کیت آلن (نورمن)
مدت فیلم: 93 دقیقه
محصول آمریکا، انگلستان و آلمان
 
 
داستان فیلم
«گری شلر»
گیتاریست موفق گروه «آن دِ وان»‏ که به‌تازگی سی‌امین سالگرد تولدش را پشت سر گذاشته، ‏بر سر یک دوراهی مهم در زندگی خود قرار گرفته است؛ به لحاظ كاری دچار رکود و یکنواختی شده و زندگی خانوادگی‌اش او را عصبی می‌کند، به این‌ها اضافه کنید موفقیت روزافزون دوستش «پل» را که باعث افسرده‌تر و نومیدتر شدن ‏گری می‌شود تا این‌که با زنی زیبا، باهوش و بانمک به نام «آنا» آشنا می‌شود که شیفته‌ی گری است اما یک جای کار ‏می‌لنگد چون آنا فقط در رؤیاهای گری حضور دارد. همین امر سبب می‌شود تا گری با مردی به نام «مل» آشنا شود که ‏جلساتی درباره‌ی تکنیک‌های رؤیابینی و تعبیرهای آن برگزار می‌کند. فرجام این آشنایی کشف آنا در دنیای واقعی - ملودیا - و یافتن چشم‌اندازهایی تازه در زندگی است.‏

‏یادداشت فیلم

«جک پالترو» (جیکاب دانر) متولد 1975 در لس آنجلس است. او فرزند «بروس پالترو» - کارگردان - و«بلیث دانر» - بازیگر - و برادر «گوئینت پالترو» است که از سال 1995 با ساختن فیلم کوتاه «حکم تخلیه» شروع به فیلمسازی کرد و بعدها قسمت‌‏هایی از مجموعه‌های تلویزیونی «دیگران»، «هیئت‌منصفه» و «پلیس نیویورک» را کارگردانی نمود. «شب خوب» اولین فیلم بلند سینمایی ‏اوست که با هزینه‌یی 15 میلیون دلاری ساخته شده است. ‏
این فیلم یک کمدی عاشقانه درباره‌ی بحران میانسالی و بحران خلاقیت در نزد جوان هنرمندی است که کمال مطلوب را می‌‏جوید و کم‌تر می‌یابد. او اسیر دنیای پوشالی آگهی‌های تبلیغاتی دنیای موسیقی شده و استعداد و نیرویش را با دست خود به باد می‌دهد. ‏وقتی پل از او می‌خواهد تا برخلاف منطق چون مشتریان کار بد می‌پسندند، کار خوب ارایه نکند و گری نیز می‌پذیرد، سقوط آغاز می‌شود. گری دچار مشکل شده و راه‌ چاره را در گریز زدن به ‏دنیای خواب می‌بیند.
در سال‌های اخیر فیلم‌های زیادی با مضمون خواب و رؤیا ساخته شده‌اند مانند «دانش رؤیا دیدن و ‏فرهنگ خواب» اما نقطه‌ی قوت شب خوب تلفیق مایه‌های موزیکال اثر با زمینه‌های رؤیابینی است! این مسئله اگرچه در ابتدای فیلم کمی نامتعارف به نظر می‌رسد اما مخاطب خیلی سریع با آن ارتباط برقرار کرده و به زودی موسیقی را به عنوان پاره‌یی جدانشدنی از فیلم به رسمیت می‌شناسد!

طبال سابق‏ (Ex Drummer)

نویسنده و كارگردان: کوئن مورتیر (بر اساس رمان هرمن بروسلمانز)
موسیقی: آرنو، فلیپ کوولیر، میلیونر و گای وان نوتن
مدیر فیلمبرداری: گلاین اسپیکارت
تدوین: مانو وان هووه
طراح صحنه: خیرت پاره دیس
بازیگران: دریس وان هگن (دریس)، نورمن بئرت (کوئن د گیتر)، گونتر لاموت (یان وربیک)، سام لوویک (ایوان وان دروپ)، فرانسوا بیوکلیر (پدر وربیک)، برنادت دامان (مادر وربیک)، نانسی دنیس (همسر ایوان)، دلورس بوکیرت (لیو)، ویم ویلیرت (جیمی)، شانتال وانین (کریستین) و تریستان ورستون (دوریان)
مدت فیلم: 104 دقیقه
محصول بلژیک
 
 
داستان فیلم
سه مرد تصمیم گرفته‌اند تا یک گروه موسیقی راه بیندازند و برای یک بار هم که شده روی صحنه بروند اما هر کدام از این آدم‌ها جدا از مشکلات زندگی، صاحب معلولیت‌هایی نیز هستند؛ «کوئنِ» آوازخوان اختلال گویشی دارد، یکی از دست‌های «یانِ» نوازنده‌ی باس به خاطر حادثه‌یی در کودکی اختلال حرکت دارد و «ایوانِ» گیتاریست هم مشکل شنوایی دارد. از طرف دیگر برای تکمیل شدن گروه به یک طبال نیز نیازمندند و برای همین یک روز پشت در خانه‌ی نویسنده‌یی مشهور به نام «دریس» ظاهر می‌شوند. دریس ابتدا دعوت آن‌ها را جدی نمی‌گیرد، چون او هم مشکل خاص خودش را دارد. دریس قادر به نواختن طبل نیست، با این حال با وجود زندگی مرفه و راحت، برای شوخی هم که شده پیشنهاد این سه نفر را قبول می‌کند.
 
یادداشت فیلم
«کوئن مورتیر» در طول 12 سال گذشته چهار فیلم ساخته و با دومین فیلمش «کار یک روز سخت» چند جایزه دریافت کرده و به شهرت رسیده است. «طبال سابق» آخرین کار او و دومین اثر موفقش به شمار می‌رود که شهرتی بسیار برای او به ارمغان آورده است. سبک بصری مورتیر برای تصویر کردن زندگی چند بازنده که می‌توانند نمونه‌هایی دقیق از جامعه‌ی امروز هلند باشند، بدیع و گاه آزاردهنده است. او بازنده‌هایی را به تصویر می‌کشد که می‌خواهند به اوج برسند. آن‌ها عاری از هر گونه احساس مسئولیت روزگار را به بطالت می‌گذرانند و به «راک‌اندرول» عشق می‌ورزند. زندگی حال آن‌ها، شکننده است و آینده‌یی هم وجود ندارد.
داستان از زبان یک نویسنده‌ی ثروتمند، مشهور و بی‌درد روایت می‌شود که برای فرار از آسایش محیط خود به میان اوباش پناه می‌برد. بیننده نیز همراه با او پا به دنیای پر از پلشتی این افراد می‌گذارد و سرانجام به این نتیجه می‌رسد که تمامی این شوربختی‌ها در نتیجه‌ی سیاست‌های نادرست شکل گرفته است!

کنترل Control)u)

کارگردان: آنتون کوربین
فیلمنامه: مت گرینهال (بر اساس زندگینامه‌ی دبرا کرتیس‎)
موسیقی: ‏جوی دیویژن
مدیر فیلمبرداری: مارتین روهه
تدوین: اندرو هولم
طراح ‏صحنه: کریس روپ
بازیگران: سام رایلی (ایان کرتیس)، سامانتا مورتون (دبی کرتیس)، کریگ پارکینسون (تونی ‏ویلسون)، الکساندرا ماریا لارا (آنیک اونوره)، جیمز آنتونی پیرسون (برنارد سامر)، جو اندرسون (هوکی)، توبی ‏کبل (راب گرتون)، هری تریدوی (استیو موریس) و اندرو شریدان (تری) مدت فیلم: 121 دقیقه
محصول انگلستان، آمریکا، استرالیا و ژاپن
 
 
‏داستان فیلم
«ایان کرتیس» جوان تنها و غمگینی است که پس از تحصیل، کارمند اداره‌ی کاریابی شده و شغل دومی نیز به عنوان شاعر و ‏خواننده‌ی گروهی به نام «وارشاو» دارد. او با دختری به نام «دبی» آشنا شده و هر دو عاشق یکدیگر می‌شوند. پس از ازدواج این دو، ‏ایان و دوستانش نام گروه را به «جوی دیویژن» تغییر داده و اولین آلبوم خود را منتشر می‌کنند. آلبوم ‏با موفقیت روبه‌رو شده و نام گروه بر سر زبان‌ها می‌افتد. با افزایش شهرت گروه، زندگی خانوادگی دبی و ایان در ‏آستانه‌ی بچه‌دار شدن از هم گسیخته می‌شود و با وارد شدن دختری بلژیکی به نام «آنیک اونوره» به داستان، زندگی آن‌ها رو به ‏فروپاشی می‌گذارد. ایان که میان عشق به دبی و آنیک سرگردان است، با افزایش حملاتی صرع‌گونه بیش از پیش دچار ‏مشکل می‌شود. ایان پس از مدتی، در حالی که نمی‌تواند احساسات خود را کنترل کند به خانه بازمی‌گردد و پس از بگو‌مگو با دبی خود ‏را در آشپزخانه دار می‌زند.‏
 
 یادداشت فیلم
«آنتون یوهانس گریت کوربین» متولد 1955 است؛ عکاس مشهور هلندی که عکس‌هایش از ‏گروه‌های موسیقی «یوتو» و «ار.ای.ام»‎‏ و نماهنگ‌هایی که برای گروه‌های «نیروانا» و «متالیکا» ساخته، او ‏را به محبوبیت رسانده است. كوربین که از ستایش‌کنندگان جوی دیویژن‏ است، در اولین فیلمش روی زندگی ایان کرتیس، ‏آوازخوان این گروه تمركز کرده است. ‏
شخصیت ایان کوین کرتیس، چهره‌ی اصلی گروه چهارنفره‌ی جوی دیویژن، اولین ‏بار در سال 2002 در فیلم سینمایی ‏«مهمانی همگانی بیست ‌و چهارساعته»‎‏ با بازی «شون هریس» تصویر شد و اینک پس ‏از شش سال فیلمی دیگر درباره‌ی مقطع هفت‌ساله‌ی آخر زندگی کرتیس توسط یکی از شیفتگانش ساخته شده است. ‏گروه جوی دیویژن که توسط منتقدان موسیقی یکی از تأثیرگذارترین و مهم‌ترین گروه‌های موسیقی «پانک» ارزیابی شده، بعد از انتشار دو آلبوم با مرگ ایان کرتیس از هم پاشید.
این فیلم بر زندگی شخصی ‏کرتیس و رابطه‌ی عاشقانه‌اش، بیماری صرع وی و تباه شدنش تمركز دارد؛ فیلمی به غایت فکرشده ‏درباره‌ی پشت‌صحنه‌ی دنیای موسیقی که با سرمایه‌ی 5/4 میلیون یورویی تولید شده و تحسین منتقدان و تماشاگران بسیاری را جلب کرد.
فیلم ابتدا رنگی فیلمبرداری شد اما بنا به دلایل فنی به سیاه و سفید تبدیل ‏شد. همین اتفاق بر تأثیرگذاری و تلخی آن افزوده و آن را بدل به مرثیه‌یی برای نسلی از دست ‌رفته کرده است. ‏بزرگ‌ترین نقطه‌ی قوت فیلم، بازی‌های حیرت‌انگیز بازیگران ناشناس آن است که برای حضور در این فیلم نواختن آلات ‏موسیقی و آواز خواندن را یاد گرفته‌اند.

من آنجا نیستم (I'm Not There)

کارگردان: آنتون کوربین
فیلمنامه: مت گرینهال (بر اساس زندگینامه‌ی دبرا کرتیس‎)
موسیقی: ‏جوی دیویژن
مدیر فیلمبرداری: مارتین روهه
تدوین: اندرو هولم
طراح ‏صحنه: کریس روپ
بازیگران: سام رایلی (ایان کرتیس)، سامانتا مورتون (دبی کرتیس)، کریگ پارکینسون (تونی ‏ویلسون)، الکساندرا ماریا لارا (آنیک اونوره)، جیمز آنتونی پیرسون (برنارد سامر)، جو اندرسون (هوکی)، توبی ‏کبل (راب گرتون)، هری تریدوی (استیو موریس) و اندرو شریدان (تری) مدت فیلم: 121 دقیقه
محصول انگلستان، آمریکا، استرالیا و ژاپن
 
 
‏داستان فیلم
«ایان کرتیس»
جوان تنها و غمگینی است که پس از تحصیل، کارمند اداره‌ی کاریابی شده و شغل دومی نیز به عنوان شاعر و ‏خواننده‌ی گروهی به نام «وارشاو» دارد. او با دختری به نام «دبی» آشنا شده و هر دو عاشق یکدیگر می‌شوند. پس از ازدواج این دو، ‏ایان و دوستانش نام گروه را به «جوی دیویژن» تغییر داده و اولین آلبوم خود را منتشر می‌کنند. آلبوم ‏با موفقیت روبه‌رو شده و نام گروه بر سر زبان‌ها می‌افتد. با افزایش شهرت گروه، زندگی خانوادگی دبی و ایان در ‏آستانه‌ی بچه‌دار شدن از هم گسیخته می‌شود و با وارد شدن دختری بلژیکی به نام «آنیک اونوره» به داستان، زندگی آن‌ها رو به ‏فروپاشی می‌گذارد. ایان که میان عشق به دبی و آنیک سرگردان است، با افزایش حملاتی صرع‌گونه بیش از پیش دچار ‏مشکل می‌شود. ایان پس از مدتی، در حالی که نمی‌تواند احساسات خود را کنترل کند به خانه بازمی‌گردد و پس از بگو‌مگو با دبی خود ‏را در آشپزخانه دار می‌زند.‏
 
 یادداشت فیلم
«آنتون یوهانس گریت کوربین» متولد 1955 است؛ عکاس مشهور هلندی که عکس‌هایش از ‏گروه‌های موسیقی «یوتو» و «ار.ای.ام»‎‏ و نماهنگ‌هایی که برای گروه‌های «نیروانا» و «متالیکا» ساخته، او ‏را به محبوبیت رسانده است. كوربین که از ستایش‌کنندگان جوی دیویژن‏ است، در اولین فیلمش روی زندگی ایان کرتیس، ‏آوازخوان این گروه تمركز کرده است. ‏
شخصیت ایان کوین کرتیس، چهره‌ی اصلی گروه چهارنفره‌ی جوی دیویژن، اولین ‏بار در سال 2002 در فیلم سینمایی ‏«مهمانی همگانی بیست ‌و چهارساعته»‎‏ با بازی «شون هریس» تصویر شد و اینک پس ‏از شش سال فیلمی دیگر درباره‌ی مقطع هفت‌ساله‌ی آخر زندگی کرتیس توسط یکی از شیفتگانش ساخته شده است. ‏گروه جوی دیویژن که توسط منتقدان موسیقی یکی از تأثیرگذارترین و مهم‌ترین گروه‌های موسیقی «پانک» ارزیابی شده، بعد از انتشار دو آلبوم با مرگ ایان کرتیس از هم پاشید.
این فیلم بر زندگی شخصی ‏کرتیس و رابطه‌ی عاشقانه‌اش، بیماری صرع وی و تباه شدنش تمركز دارد؛ فیلمی به غایت فکرشده ‏درباره‌ی پشت‌صحنه‌ی دنیای موسیقی که با سرمایه‌ی 5/4 میلیون یورویی تولید شده و تحسین منتقدان و تماشاگران بسیاری را جلب کرد.
فیلم ابتدا رنگی فیلمبرداری شد اما بنا به دلایل فنی به سیاه و سفید تبدیل ‏شد. همین اتفاق بر تأثیرگذاری و تلخی آن افزوده و آن را بدل به مرثیه‌یی برای نسلی از دست ‌رفته کرده است. ‏بزرگ‌ترین نقطه‌ی قوت فیلم، بازی‌های حیرت‌انگیز بازیگران ناشناس آن است که برای حضور در این فیلم نواختن آلات ‏موسیقی و آواز خواندن را یاد گرفته‌اند.

از این‌سو تا آن‌سوی دنیا (Across TheUniverse)‏ ‎

کارگردان: جولی تایمور
فیلمنامه: دیک کلمنت و ایان لا فرانه (بر اساس داستانی از جولی تایمور، دیک کلمنت و ایان لا ‏فرانه)
موسیقی: الیوت گولدنتال
مدیر فیلمبرداری: برونو دلبونل
تدوین: فرانسوا بونو
طراح صحنه: مارک فرایدبرگ
‏بازیگران: اوان ریچل وود (لوسی)، جیم استرجس (جاد)، جو اندرسون (مکس)، دانا فوش (سدی)، مارتین لوتر مک ‏کوی (جو - جو)، بونو (دکتر رابرت)، ادی لیزارد (کیت) و سلما هایک (پرستار آوازخوان)
مدت فیلم: 131 دقیقه
محصول‏ آمریکا
 
 
داستان فیلم
دهه‌ی 1960، لیورپول. «جاد» کارگر بندر به قصد یافتن پدر گمشده‌اش راهی نیویورک می‌شود. دست تقدیر دختری ‏زیبا به نام «لوسی» را سر راه وی قرار می‌دهد و این دو نفر دلباخته‌ی یکدیگر می‌شوند. لوسی از فعالان جنبش صلح‌خواهی ‏است و جاد نیز کم‌کم جذب ایده‌های وی می‌شود. این زوج خیلی زود تحت تأثیر دکتر «رابرت» و آقای «کیت» در کوچه‌‏های گرینویچ ویلیج پرچم عصیان برافراشته و دامنه‌ی اعتراضات مدنی را تا دیترویت گسترش می‌دهند اما احضار «مکس» - برادر جاد - به سربازی و اعزام او به ویتنام باعث می‌شود تا این زوج با واقعیت‌های زمینی‌تر، خشن‌تر و تلخ‌‏تری آشنا شده و مبارزه برای خاتمه دادن جنگ ویتنام را آغاز کنند.‏
 
 یادداشت فیلم
«جولی تایمور» متولد 1952 ماساچوست است؛ پدرش پزشک و مادرش استاد علوم سیاسی بود. جولی در ‏نوجوانی شیفته‌ی اساطیر و فولکلور و بعدها دنیای نمایش شد، در جوانی به کشورهای زیادی سفر کرد و در پاریس بازیگری خواند، در دهه‌ی 70 به ژاپن رفت و در زمینه‌ی هنر نمایش عروسکی مطالعه ‏نمود، در کشورهای آسیایی زیادی با سمت کارگردان و بازیگر به کار نمایش مشغول شد و سرانجام به آمریکا بازگشت ‏تا در برادوی کار کند. ‏در دهه‌ی 90 چند اپرا کارگردانی کرد و اجرایش از نمایش «اودیپ شهریار» جایزه‌ی امی را ربود. اجرای او از «فلوت ‏سحرآمیز و سالومه» نیز با موفقیت گسترده‌یی همراه بود. تایمور كه در سال 1986 برای اولین بار کوشیده بود تا نمایش ‏«توفان» اثر «شکسپیر» را به فیلم برگرداند، در سال 1992 با فیلم تلویزیونی «فولز فایر» بار دیگر دست به تجربه در زمینه‌ی ‏فیلمسازی زد و سال بعد اودیپ شهریار را نیز در قالب فیلمی تلویزیونی کارگردانی نمود. اولین فیلم سینمایی تایمور «‏تایتوس» نام داشت که در 1999 با شرکت «آنتونی هاپکینز» ساخته شد و ستایش و حیرت منتقدان و تماشاگران را برانگیخت؛ دومین فیلمش «فریدا» نیز به سبب تصویر ‏کردن زندگی جنجالی نقاش مکزیکی و بازی «سلما هایک» مورد توجه‌ بسیار قرار گرفت. ‏
«از این‌سو تا آن‌سوی دنیا» یک فیلم عادی نیست. نام فیلم و شخصیت‌های اصلی آن از آوازهای گروه «بیتلز» گرفته شده و ‏تایمور با استفاده از 33 ترانه‌ی گروه بیتلز یک ضیافت موسیقایی تدارک دیده است. نام فیلم از ترانه‌یی به همین عنوان از ‏آلبوم «اجازه‌ی بودن» گرفته شده است و بازیگران آوازها را خود اجرا کرده‌اند. ‏
تایمور با استفاده از قصه‌ی دهه‌ی شصتی‌اش مسایل سیاسی - اجتماعی امروز را نشانه رفته و موضوع‌هایی بنیادی چون ‏صلح‌طلبی، آزادی‌ بیان و حقوق بشر را مطرح می‌کند. البته زندگی به سبک «‏راک‌اندرول» هم فراموش نشده و در ‏کنار وقایعی تاریخی چون شورش دیترویت جلوه‌یی مضاعف یافته است

برگرداننده‌ی صفحات نُت‏ (The Page Turner)

کارگردان: دنی درکور
فیلمنامه: دنی درکور و ژاک سوتی
موسیقی: ژروم لمونیه
مدیر فیلمبرداری: ژروم پیربورن
‏تدوین: فرانسوا گدیگیه
طراح صحنه: آنتوان پلاتو
بازیگران: دبرا فرانسوا (ملانی پرووست)، کاترین فور (آریان فوشه ‏کورت)، پاسکال گرگوری (ژان فوشه کورت)، زاویه د گیوبن (لوران)، کریستین سیتی (مادام پرووست)، کوتیلد ‏موله (ویرژینی)، ژاک بونافه (مسیو پرووست)، آنتوان مارتینسیو (تریستان فوشه کورت)، مارتن شوالیه (ژاکی اونفاری)، ‏آندره مارکون (ورکر) و میشله ارنو (مونیک)
مدت فیلم: 85 دقیقه
محصول فرانسه
 
 
‏داستان فیلم
دختری ده‌ساله به نام «ملانی» از استعداد عجیبی در نواختن پیانو بهره‌مند است. او برای ورود به ‏کنسرواتوار در آزمون ورودی شرکت می‌کند اما به دلیل رفتار ناشایست سرپرست ممتحنین - یک خانم پیانیست ‏مشهور - آشفته شده و در نتیجه رد می‌شود. ملانی که به‌شدت سرخورده شده، نواختن پیانو را رها می‌کند؛ ده سال بعد، ‏شغلی به عنوان دستیار در یک دفتر حقوقی به دست آورده و در آن‌جا با آقای «فوشه‌ کورت» آشنا می‌شود. لیاقت و توانایی‌های ملانی خیلی زود توجه‌ فوشه کورت را جلب می‌کند ‏و کورت از او می‌خواهد تا برای مراقبت از پسرش به منزل وی نقل مکان کند. خانم فوشه کورت نیز خیلی زود بعد از درک ‏علاقه‌ی موسیقی ملانی با او گرم می‌گیرد و زن جوان را به سمت برگرداننده‌ی صفحات نت خود منصوب می‌کند.‏
 
‏یادداشت فیلم
«دنی درکور» از 1997 با ساختن فیلم «حرکت» کارگردانی را آغاز کرد و تا امروز چهار فیلم دیگر به کارنامه‌اش افزوده ‏است. نقطه‌ی اوج کارنامه‌ی سینمایی وی نویسندگی و کارگردانی «لیز و آندره» در سال 2000 بوده که دو جایزه از ‏جشنواره‌های برگامو و آوینون نصیب وی کرده است. «برگرداننده‌ی صفحات نت» یک تریلر احساسی جمع ‏و جور درباره‌ی یک عاشق موسیقی است که تبدیل به فردی متنفر از نوازنده‌ها می‌شود. دنی درکور تا کنون بیش‌تر در زمینه‌ی ‏درام کار کرده و اگر ته‌رنگی از کمدی بر آن‌ها افزوده باشد، فقط به قصد ایجاد آرامش برای بیننده بوده است. فیلم برگرداننده‌ی صفحات نت نیز مانند آثار پیشین وی خوش‌ساخت، شکیل و کلاسیک‌گونه است. بدیهی است ‏که نقطه‌ی عزیمت فیلمی درباره‌ی موسیقی، ارجاع به کلاسیک و بهره‌گیری از آهنگسازی خبره باشد که بتواند جانمایه‌ی اثر را ‏در حاشیه‌ی صوتی فیلم برجسته کند. کارگردان که قبلاً در فیلم «لس کچتونورز»‏ با چنین شخصیت‌هایی کار کرده ‏و خود نوازنده‌یی حرفه‌یی است، توانسته از ویژگی‌های کار «ژروم لمونیه» نهایت استفاده را در تبیین شخصیت‌های ‏فیلمش به کار گیرد. ‏
تم انتقام که از سوژه‌های محبوب ادبی فرانسوی محسوب می‌شود، همچون غذایی است که باید سرد سرو شود و کارگردان فیلم آن را به خوبی می‌داند. وی ‏حاصل کارش را همچون ملودرامی روانشناسانه درباره‌ی اعتماد، خیانت و نابودی عرضه می‌کند؛ فیلمی که با فرهنگ ‏و ادب فرانسوی تزیین و برای ساختن هر جزء آن دقت کافی مبذول شده است

لا ویِن رُز (La Vie En Rose)

کارگردان: الیویه داها
فیلمنامه: الیویه داها و ایزابل سوبلمان
موسیقی: کریستوفر گانینگ
مدیر فیلمبرداری: تتسوئو ناگاتا
تدوین: ریشار ماریزی
طراح صحنه: الیویه رائوکس
بازیگران: ماریون کوتیار (ادیت پیاف)، سیلوی تستو (مامون)، پاسکال گرگوری (لویی باریه)، امانوئل سینه (تیتین)، ژان پل روو (لویی گاسون)، کوتیلد کورا (انت)، ژان پی‌یر مارتن (مارسل سردان)، کاترین الگره (لوییز)، مارک باربه (ریمون آسو) و ژرار دپاردیو (لویی لپله)
مدت فیلم: 140 دقیقه
محصول فرانسه، انگلستان و جمهوری چک
 
 
داستان فیلم
فیلم داستان زندگی «ادیت جیوانا گاسون» خواننده‌ی فرانسوی و مشهور به «ادیت پیاف» است. ادیت کوچک در دوران جنگ جهانی اول به خاطر بی‌دقتی و فقر مادرش زندگی سختی را می‌گذراند. زمانی که پدرش از جبهه بازمی‌گردد، او را با خود به نرماندی برده و به مادرش «لوییز» می‌سپارد. ادیت نزد لوییز بزرگ می‌شود؛ در سه سالگی چشمانش دچار عفونت شده و تا هفت سالگی نابیناست. بعد از زیارت مقبره‌ی سنت ترز، ادیت بینایی خود را بازمی‌یابد و تا آخر عمر به این که سنت ترز حامی اوست، ایمان می‌آورد. پس از مدتی پدر به سراغش می‌آید. ادیت به‌واسطه‌ی پدر با دنیای نمایش و سیرک آشنا می‌شود. پس از پاشیده شدن گروه نمایشگران، ادیت و پدرش به سرگرم کردن مردم در خیابان می‌پردازند تا نانی برای سیر کردن شکم خود به چنگ آورند. ادیت بعد از آشنایی با آهنگسازی سختگیر به نام «آسو» تحت تعلیم وی قرار گرفته و به زودی شهرتی عظیم کسب می‌کند. ادیت پس از ازدواجی ناموفق و از دست دادن دخترش در دو سالگی دل به مشت‌زنی فرانسوی به نام «مارسل» می‌سپارد اما در روزهای اوج شهرتش پس از یک تصادف رانندگی و ضربه‌ی عاطفی ناشی از مرگ نابهنگام محبوبش در اثر سقوط هواپیما دچار ناراحتی جسمی و روحی می‌شود و سرانجام در 47 سالگی از دنیا می‌رود.
 
‏یادداشت فیلم
«لا ویِن رُز» به اعتراف همه‌ی منتقدان اروپایی و آمریکایی یکی از بهترین فیل